بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

جریان شناسی و قدرت تحلیل مسایل سیاسی جزو معرفت دینی است. ( امام خامنه ای مدظلله العالی)



۳۴ مطلب با موضوع «امنیتی و اطلاعاتی» ثبت شده است

 شبکه المیادین در خبری اعلام کرد که سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس در پیامی نادر، بر حمایت جمهوری اسلامی ایران از مقاومت فلسطین تاکید کرد.

المیادین به نقل از سردار سلیمانی اعلام کرد که «قاتلان و مزدوران بدانند که ما لحظه‌ای از دفاع از مقاومت و دفاع از مردم فلسطین کوتاه نخواهیم آمد» و در ادامه این پیام افزود: همه دنیا دنیا بداند که خلع سلاح مقاومت عقیده‌ای باطل است و توهمی است که محقق نخواهد شد.

سلیمانی با بیان اینکه «در زمان مناسب جام خشم و غضب خود را بر سر صهیونیست‌ها خالی خواهیم کرد» بر مقاومت فلسطین درود فرستاد و گفت: درود بر گردان‌های القسام (شاخه نظامی حماس) و سرایا القدس (شاخه نظامی جهاد اسلامی) و ابوعلی مصطفی و الناصر صلاح الدین و شهداء الاقصی.. درود بر سرداران مقاومت که در مقابل فشارها عقب‌نمی‌نشینند.

وی همچنین از صحنه‌های کشتار در فلسطین ابراز تاسف کرد و با بیان اینکه «صحنه‌های دردناک در فلسطین قلب ما را به درد می‌آورد و در سینه خود حزن شدید که همراه با غیظ و غضب است احساس می‌کنیم»، افزود: برای دفاع از انسانیت و اسلامی که هم اکنون در فلسطین آن رامی توان دید سلاح و خون و کرامت را توصیه می‌کنیم.

وی در این پیام افزود: لعنت خدا بر همه ظالمانی که از این رژیم حمایت کرده و می‌کنند. لعنت خدا بر هر کسی که حزن شما و درد و رنج شما را می‌بیند و با سکوتش اجازه می‌دهد که شما کشته شوید.

  • ۰ نظر
  • ۰۸ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۲۶
  • ۸۱۷ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
به گزارش مشرق - گفت و گوی پیش رو شاید صریح ترین گفت وگوی سردار سرلشکر رحیم صفوی، مشاور عالی و دستیار نظامی مقام معظم رهبری و فرمانده پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی باشد. سردار صفوی به گفته خودش امضایش پای تمام عملیات های 8 سال جنگ است، ناگفته های مهمی از ادامه جنگ بعد از عملیات بیت المقدس و پذیرش قطعنامه 895 دارد.


** ســؤال اول این که استراتژی ها یا راهبردهای دفاع مقدس چه بود؟ (از اول شــروع جنگ تا عملیات الی بیت المقدس و از الی بیت المقدس به بعد). اگر راهبرد جمهوری اسلامی ایران در مقطعی تغییر کرده، دلایل این تغییر را هم برشماری کنیم که استراتژی جمهوری اسلامی به چه دلیل تغییر کرد؟ عوامل مؤثر این تغییر اســتراتژی چیســت؟ با توجه به این که جنابعالی از فرماندهان دفــاع مقدس بودیــد، در آن مقطع جزو تصمیم گیرندگان جنگ بودید، بر اوضاع سیاسی و نظامی مسلط بودید و در جریان روال تصمیم گیری ها بودید، این را به عنوان ثبت در تاریخ و استفاده در رسانه در حال تدوین داشته باشیم؟ 

در زمان عملیات الی بیت المقدس، من جانشین فرمانده کل سپاه در جنگ بودم؛ یعنی مسئولیت اصلی ام «معاون عملیات کل ســپاه» بود. از سال 1360، عضو شورای عالی سپاه و معاون عملیات کل سپاه بودم اما در جنگ، جانشین فرمانده کل سپاه (جانشین آقا محسن) بودم و اکثر طرح های عملیاتی با امضای من بود. آقای شمخانی به عنوان قائم مقام آقا محسن در تهران، سپاه کشوری را اداره می کرد و من تقریبا در جنگ بودم. 
راجع به ســؤال اول تان؛ آیا استراتژی حضرت امام یا راهبرد ایشان از اول جنگ تا عملیات الی بیت المقدس و تا پایان جنگ تغییر کرد یا تغییر نکرد؟ از نظر من از ابتدای جنگ تا آخر جنگ، راهبرد امــام، «راهبرد دفاعی» بود و هیــچ تغییری در راهبرد حضــرت امام که برمبنای دفاع بود، به وجود نیامد. یعنی حتی ورود به سرزمین عراق را امام دفاع می دیدند نه تهاجم. در مبانی اسلامی، «تهاجم» یعنی شروع جنگ. شروع به معنای پیشروی علیه یک سرزمین و تصرف آن تهاجم با «دفاع» فرق دارد. شاید در اعلامیه‌های حضرت امام هم این موضوع باشــد. امام تا آخر، جنگ را برمبنــای دفاع اداره کردند. از نظر من، هم راهبرد امام بزرگوارمان و هم راهبرد نیروهای مســلح- که تابعی از راهبرد ایشان بود، مخصوصا سپاه پاسداران- تا عملیات حلبچه، یعنی، ســال 1367 و آخر جنگ، راهبرد یا استراتژی دفاعی بود. ولی تغییر تاکتیکی داشتیم. ما در تاکتیک، متناسب با شرایط جنگ، تغییراتی را می دادیم. یکی از این تاکتیک ها، ورود به خاک عراق بود، آن هم با اذن امام که در این مورد بحث خواهیم کرد. بنابراین در رابطه با سؤال اصلی تان که آیا راهبرد حضرت امام نســبت به مبانی دفاع یا استراتژی دفاع، تا آخر جنگ تغییری کرد یا نه، من با اطمینان قلب به شــما می گویم تا آخر جنگ، راهبرد امام و راهبرد سپاه پاسداران راهبرد دفاعی بود و تغییر در تاکتیک های نظامی و عملیاتی در صحنه میدان جنگ بود، والا راهبرد، راهبرد دفاعی بود. 

آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/ سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/ اموال 20 هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟

** یعنی راهبرد نظامی ما از ابتدای شــروع جنگ تا پذیرش قطعنامه، همان راهبرد دفاعی بود؟ 

هم راهبرد امام و هم راهبرد ســپاه پاسداران- و بهتر بگویم راهبرد جمهوری اسلامی- «راهبرد دفاعی» بود. 

** در مورد راهبردهای مطــرح در طول دفاع مقدس بیشتر توضیح بدهید. 

بایــد دید در آن زمان، در رابطه بــا ورود به خاک عراق، چه استدلال هایی وجود داشته اســت. به نظر من، هدف اساسی و غیرقابل تغییر نظام جمهوری اسلامی ایران، حفظ نظام، حفظ  منافع ملت، حفظ سرزمین و رسیدن به اهدافی است که حضرت امام مدنظر داشــتند. در مقابل این اهداف جمهوری اســلامی، تهدیدات خارجی و ناامنی های داخلی وجود داشــت که اینها را تهدید می کرد. مطلب اول این که، جنگ یکی از این تهدیدات خارجی است که «نظام سیاسی» را به خطر می اندازد. ناامنی های داخلی هم یکی از عوامل به خطر انداختن نظام سیاسی است. مطلب دوم این که؛ جنگ ها را «رهبران سیاسی» کشورها شروع می کنند و بعد هم به اتمام می رسانند. در حقیقت، جنگ ها ادامه سیاست رهبران سیاســی اســت. هدف نهایی جنگ ها، اعمــال «اراده سیاسی» یک دولت بر دولت دیگر است که موجب تصرف زمین می شود مثل اروندرود که یکی از اهداف جنگ ایران و عراق بود و با دستیابی عراق به آن، منبع اقتصادی و امتیاز خوبی نصیب عراقی ها می شد. برای متوقف کردن جنگ توسط کشوری که مورد هجوم قرار گرفته است، چند راهکار وجود دارد: یکی این که با تضعیف قدرت تهاجمی دشــمن به وسیله ابزار نظامی ارتش، نظام سیاسی آن کشور را منهدم کنیم تا رهبران سیاسی دولت مهاجم، برای ادامه نبرد قدرتی نداشــته باشند یا این که رهبران سیاسی، مناطقی را از دســت بدهند که احســاس خطر بکنند. 

وقتی که ما مثلا در ســال 1365، بصره را تهدید کردیم، آن شــهر را به تصرف در نیاوردیم، ولی عراقی ها احســاس خطر کردند و وقتی ما به 17-18 کیلومتری بصره رســیدیم، آن شهر را ناامن کردیم به طوری که شــهر بصره زیر توپ‌رس توپخانه ما قرار گرفت. این از نظر سیاســی، یعنی این شهر دیگر ناامن است و سقوط کرده است. اگر رهبران سیاسی احساس کنند که با تصرف منطقه ای، فشاری به آنها بیاید، این فشار موجب تضعیف دولت می شود. در این جنگ، عراقی ها 500 تا 600 هزار نفر تلفات داشتند و این در کتاب «طولانی ترین جنگ» در بحث تلفات عراقی ها آمده است. عراقی ها در فاو 50 تا 60 هزار نفر کشته دادند که برای تلفات این عملیات، جلال طالبانی پیام فرستاده بود. در عملیات کربلای 5 و 8 هم عراقی ها 50 هزار نفر تلفات دادند که این عملیات ها در ادامه عملیات فاو بود. ایران هم در این عملیات ها، شهید و 25 هزار نفر مجروح داد که در جلد سوم کتاب «تجزیه و تحلیل جنگ تحمیلی» این مطلب آورده شده است. حالا با این مطالبی که عرض کردم، من هنوز معتقد هستم که سیاست امام به عنوان رهبر و فرمانده کل قوا و مرجع تقلید، «سیاست دفاعی» بوده است. در این رابطه من دلایلی دارم که این دلایل را می توان در صحبتهای حضرت امام پیدا کرد.

قبل از سال 1364، خدمت امام رسیدیم و معضلات عبور از اروندرود را خدمتشان عرض کردیم. ایشان چند جمله فرمودند؛ از جمله این که: فرمانده کل قوا خداست. همان خدایی که به شما امر کرد نماز بخوانید، به شما امر کرد که دفاع کنید. پس ببینید، امام در تمام  صحبتهایشــان و در تمام بیانیه‌هایشان صحبت دفاع را بیان کرده‌اند و حالت دفاعی داشته‌اند. حالا هر اسمی که می‌خواهید روی آن بگذارید؛ دکترین یا سیاست دفاعی. بالاخره امام رهبر و مسئول جنگ و صلح بود. در قانون اساسی، در رابطه با جنگ و صلح و پذیرش آن هم، قوانینی آورده شده است.

مطلب آخری که  میخواهم عرض کنم، این اســت که من ایــن را قبــول دارم که در رابطه با تــداوم جنگ و چگونگی به پیروزی رســاندن آن و سرنوشت جنگ، بین زیرمجموعه امام، یعنی رهبری سیاســی به طور خاص و آقای رفسنجانی که از ســال 1362 به عنوان فرمانده جنگ از طرف امام منصوب شد و فرماندهی نظامی بخصوص سپاه، اختلاف نظر وجود داشت.

** سال 1362 یا قبل از آن را می‌گویید؟

من تصورم قبل از سال 1362 است و از آن سالها بود که این مســأله به صورت مشخص بیان شد. اسناد آن هم هست. بروید ببینید که آقای هاشــمی، فرماندهان را جمع کرد و گفت: شما باید این عملیات را انجام بدهید، دیگر به شما کاری نداریم. این صحبت را آقای هاشمی نه تنها در سال 62، بلکه در سال 63  و 64 هم به فرماندهان ارتش  می‌گفت. ایشان می‌گفت: شما این عملیات را با موفقیت انجام دهید و دیگر به خانه‌هایتان بروید؛ ما جنگ را به روش سیاسی تمام  می‌کنیم.

** بعد از موفقیت در عملیــات الی بیت‌المقدس، چه اتفاقاتی افتاد که منجر به طراحی عملیات رمضان و ورود به خاک عراق شد؟ یعنی همان تغییر تاکتیکی که شما می‌فرمایید، در این مقطع بود؟ آیا ما تغییر تاکتیک‌مان دفع متجاوز بود یا اخــراج متجاوز؟ رفع تصرف بود یا تعقیب و تنبیه متجاوز؟ آیا بالاخره این اتفاق افتاد؟

در آن دو جلسه‌ای که خدمت حضرت امام تشکیل شد، ایشان شرایطی را برای ورود به خاک عراق مشخص کردند؛ مثل عدم آسیب رساندن به مردم عراق یا این که ایران، مثلا به دنبال توسعه ارضی و تصرف سرزمین عراق نباشد. همچنین امام فرموده بودند که افکار دنیا و کشورهای عرب و مردم عراق، علیه شما تحریک نشــوند. من از جزئیات آن دو جلسه مطلع نیستم و بهتر است آن را از امثال آقای هاشمی رفسنجانی، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، آقای میرحسین موسوی و آقای موسوی اردبیلی که احتمالاً در آن جلســه بودند، سؤال کنید. ولیکن آنچه که من فکر میکنم از نظر مســائل نظامی و از نظر مسائل سیاسی، آن هم در آن مقطع، در مقطع ســال1361، از نظر سیاســی باید بدانیم که جنگها توســط رهبران سیاسی شــروع می‌شود و توسط رهبران سیاسی پایان پیدا می‌کند و ختم می‌شود. 

رهبران سیاسی آغازکننده جنگ و ختم کننده جنگ هستند و نیروهای نظامی، زیرمجموعه رهبران سیاســی هستند تا زمانی که اراده رهبری سیاسی شکسته نشود، دست از ادامه جنگ  نمی‌کشد. ما برای شکست دادن عراق، باید اراده صدام را می‌شکستیم تا تن به آتش‌بس و قرارداد 1975 بدهد. برای شکستن اراده سیاسی صدام، باید ارتشش را منهدم می‌کردیم. یا انهدام ارتش عراق، یا رســیدن به یک مراکزی که از نظر سیاسی، عراق احساس کند دیگر در خطر فروپاشی نظام سیاسی است.

درباره مورد دوم، ما برای رسیدن به آن هدف، بصره را هدف قرار دادیم؛ چرا بصره؟ برای این که در توان ما بود و دومین شهر عراق بعد از بغداد بود. یعنی اگر بصره سقوط می‌کرد، دیگر ادامه حیات سیاسی صدام برایش مشکل بود. همچنین تنها راه ترانزیت نفت عراق، از این منطقه است (البته بیشترشان). دو تا خط لوله نفت هم که یکی، خط نفت ســوریه از راه زمین است و یکی از طریق ترکیه به اسرائیل، در همین منطقه بود.

ما در سال1361  که عملیات الی بیت‌المقدس را به پیروزی رساندیم و به مرز رسیدیم، هیچ سازمان بین‌المللی مثل شورای امنیت ســازمان ملل متحد، حاضر نبود به ایران تضمین لازم را بدهد که اگر ما متوقف شدیم، او شروع به تجاوز  نمی‌کند. یعنی همین کاری که کردند؛ وقتی قطعنامه را پذیرفتیم، آنها مجدداً بــه ما حمله کردند. ما قطعنامه 598 را پذیرفتیم ولی عراقیها مجدداً برای گرفتن خرمشهر به ما حمله نظامی کردند و از غرب هم منافقین را راه انداختند آوردند کرمانشاه. منافقین با حمایت و پشتیبانی هوایی و پشتیبانی توپخانه صدام وارد ایران شدند تا کرمانشــاه را بگیرند.

ببینید هیچ اطمینانی به او نبود که اگر ما پذیرفتیم، او ادامه ندهــد. این در حالی بود که در پایان جنگ، 16 لشــکر درست کرده بود. یک میلیون نیروهایش را مسلح و آماده کرده بود، در حالی که ما نیروهایمان داوطلب بودند و مثلا اگر می‌گفتیم بروند، دیگر می‌رفتند و امیدی نبود که برگردند. اکثر نیروهای ما سپاه و نیروهای بسیجی و داوطلب بودند. باز در سال 1361، از نظر قطعنامه‌هایی که تصویب کرده بودند، هیچ قطعنامه‌ای نبود که طبق آن هیأتی بیاورند و متجاوز را روشــن کنند تا معلوم شــود آغازکننده جنگ چه کسی بوده است. در این زمان، یک نیروی بین‌المللی هم نبود که بین ما و عراق قرار گیرد تا حقوق ایران تضمین شود. 

منظورم از حقوق ایران، یعنی حق خســارات وارد شــده به ایران که روشن نبود. در حالی که قطعنامه 598 زمانی که ما به دروازههای بصره نزدیک شــدیم- یعنی بعد از عملیات کربلای 5- تصویب شــد که در آن معین شده بود: نیروهای یونیماک در مرز ایران و عراق مستقر می‌شوند. همچنین نوشته شده بود که دبیرکل سازمان ملل متحد، خاویر پرز دکوئیار، معین خواهد کرد که چه کسی متجاوز است. ایشان هم در آخرین روزهای ریاستش و در آخرین ساعاتش، اعلام کرد که عراق را به عنوان متجاوز می‌شناسد. برای ایران از نظر سیاسی بسیار مهم بود که دبیرکل سازمان ملل، عراق را به عنوان متجاوز شــناخت. این یعنی: ایران حق گرفتن خسارت جنگی دارد. ما در اوج پیــروزی بودیم؛ کربلای 5 اوج پیروزی ما و رســیدن به  دروازه‌های شرقی بصره بود. بنابراین در سال 1361، هیچ کس از نظر سیاسی، تعهد کافی بین‌المللی بین ایران و عراق نداده بود.
آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/ سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/ اموال 20 هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟

** در آن مقطع که یکسری از سران کشورهای عربی به ایران آمدند و چند نفر از هیأتشان با امام ملاقات کردند و نماز هم پشت سر امام خواندند ، می‌گویند پیشنهاد داده‌اند که ما خسارت جنگ را می‌دهیم.

در حد حرف، این را گفتند ولی در عمل هیچ اقدامی نکردند؛ هیچ اقدامی.

** منظورتان از اقدام عملی چیست؟

این که مثلاً یک نوشته، تعهدنامه بین‌المللی یا تعهدنامه کتبی به ایران بدهند؛ فقط در حد حرف بود. هیچ ضمانتی برای توقف ارتش عراق و این که مجدداً به ایران حمله نکند، وجود نداشت. حتی یک تعهد کتبی راجع به خســارات جنگی وجود نداشت؛ هیچ تعهدی، نه منطقه‌ای نه بین‌المللی برای این دو تا مســأله وجود نداشت: یکی این که مجدداً به نفع عراق نباشد و دیگری این که خسارت ایران پرداخت شود.
از نظر نظامی هم یک استدلال وجود داشت. در مرز شلمچه، این منطقه، منطقه قابل دفاعی نبود و ما برای اطمینان از دفاع، باید به سمت منطقه  شــط‌العرب تا دجله می‌رفتیم. این خط، قابل دفاع بود و با شــرایطی که امام فرموده بودند- که به مردم آسیب نرسد- منطبق بود. ما آنچه که در عملیاتهای رمضان، والفجر مقدماتی، والفجر 1، خیبر، کربلای 5 و حتی عملیات فاو انجام دادیم، در حقیقت بنا بر همان شرایطی بود که امام فرموده بودند: جایی بروید که مردم نباشند. در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر10  که شما خاطرتان  می آید، مردمی در شمال منطقه چزابــه و ارتفاعات حمرین نبودند. 

در عملیات خیبر و بدر که تا دجله و فرات و تا هور رفته بودیم، مردمی آنجا نبودند. یا در سال 1364، وقتی که فاو را گرفتیم، مردمی آنجا نبود. یعنی ما آن شــرایطی را که امام گفته بودند، رعایت میکردیم و از همه مهمتــر، اینهایی که می‌گویند امام مخالف ادامه جنگ بود، بعد از عملیــات رمضان یا در حین آن، امام اعلامیه و بیانیه‌ای صادر کردند و مردم بصره را دعوت به همکاری با نیروهای مسلح ایران کردند. امام یک رهبر عادل، یک رهبر صادق و یک مرجع تقلید برای همه مسلمانان جهان بودند و همین طوری که نمی‌آمدند اعلامیه بدهند. ایشان قبول داشتند که ما وارد شویم و ورود ما را به دفاع می‌دیدند. البته این تصور هم هست که امام، رهبری صدام را یک رهبری غاصب می‌دانستند و حکومت صدام را یک حکومت غاصب. شاید در ذهن مبارکشان این بود که ما بتوانیم این رهبری غاصب را از سر ملت عراق کم کنیم. شاید- البته شاید- این که امام در آن بیانیه‌های پایان جنگ، فرمودند: «جنگ، جنگ تا رفع فتنه»؛ علتش همین بوده.

تقریباً در هر عملیات، امام بیانیه می‌دادند. سال 1364، قبل از عملیات والفجر8 در منطقه فاو، در جماران خدمت امام رسیدیم. جمعیت کمی هم بودیم. کل عملیات را از روی نقشه شرح دادیم و امام هم شــاید بیش از نیم ســاعت، با آن سن و سالشان، با دقت گوش کردند. من این را برای شما می‌گویم؛ حتی ما گفتیم: آقا! ممکن اســت مثل عملیات خیبر و بــدر، برویم آن طرف و برگردیم و یک تعدادی شــهید بدهیم و تعدادی را جا بگذاریم، یعنی مفقودالاثر. می‌دانی امام چه فرمودند؟ فرمودند: اصلا فرمانده کل قوا خداســت؛ آن خدایی که به شما امر کرده، دستور داده نماز بخوانید، همان خدا به شما امر کرده دفاع بکنید. شما بروید، مطمئن باشــید که پیروزید و من هم خواهم آمد و با شما نماز خواهم خواند. نمیدانم این  صحبتها در صحیفه آمده یا نه، اما دقیقاً در ذهنم هست که امام فرمودند: مطمئن باشید که پیروزید و من می‌آیم با شما نماز  می‌خوانم.

پس امام تا آخر، جنگ را دفاع می‌دیدند، تجاوز نمی‌دیدند و می‌خواستند اگر قدرت نیروهای نظامی رسید، آن حاکم جاعل ظالم، یعنی صدام را ســرنگون کنند و ملت شیعه عراق را از شر او خلاص کنند. در مبانی ما، امام که تنها متعلق به سرزمین ما نبود، امام که به یک چارچوب سرزمینی تعلق نداشت. امام مال مسلمین بود، رهبر مسلمین جهان بود، رهبر شیعیان جهان بود؛ امام عرق این جوری نداشت. مثلاً عراق را هم جزو بلاد اسلامی می‌دانست. به هر جهت من با اطمینان به شما  می‌توانم بگویم که ما از نظر نظامی، در شــلمچه قابلیت پدافند نداشتیم و باید ادامه می‌دادیم.

** بعد از عملیات الی بیت‌المقدس، صدام یک بیانیه‌ای می‌دهد که به «بیانیه صلح» معروف است. می‌گوید ما قبول داریم و دیگر برمی‌گردیم سر مرزهای بین‌المللی و دعوت می‌کند به صلح. این را شــما چگونه تفسیر می‌کنید؟

فکر میکنم صدام همان ماه سوم یا چهارم جنگ متوجه شد که نمی‌تواند در این جنگ پیروز شود. یعنی به خطای استراتژیک خودش در رابطه با این که لشکرهای نظامی‌اش را در طول مرز پخش کرده، پی برد. شاید اگر آن 12 لشکر اول جنگش را تمرکز داده بود، حداقل آبادان و خرمشهر را گرفته بود. تازه نمی‌گویم که اهواز را می‌توانست بگیرد. پشت سر لشکر 33 زرهی که دو تیپ تکاور هم بود، ســه لشکر دیگر داشت و حداقل آبادان را- حتی اهواز را  نمی‌گویم-  حتماً گرفته بود. حتی می‌دانید از بهمنشیر هم عبور کرد. صدام در چند ماه اول جنگ، متوجه شد که نمی‌تواند از پس جمهوری اسلامی ایران برآید.

جمعیت آن روز عراق، یک چیزی حدود16  میلیون نفر بود، جمعیت ما هم 40 میلیون نفر. سرزمین عراق یک چهارم ایران اســت. ایران یک میلیون و 648 هزار کیلومترمربع بود و عراق 480 هزارکیلومترمربع؛ یعنی سرزمینش، یک‌چهارم و جمعیتش یک‌ســوم ایران بود. قدرت نظامی و بسیجش هم، به نظر من، نســبت به ما کمتر بود. امام قدرت سربازگیری زیادی داشتند. ما حدوداً دو میلیون بسیجی را در جنگ شرکت دادیم. از طرف دیگر، نیروی سپاه پاسداران و توسعه سازمان رزمی سپاه، برای عراقیها غیرقابل تصور بود. در پیش‌بینی‌هایشان، سپاه پاسداران به عنوان سازمان رزم نبود؛ مثلا روی ارتش حساب می‌کردند. در اســناد ارتش عراق که بعد از جنگ به دســتمان افتاده، همین موضوع هســت که اصلا سپاه را جزو سازمان رزم نمی‌شــناختند. بنابراین در عملیات الی‌بیت‌المقدس، امام در اعلامیه خود می‌فرمایند: صدام به این نتیجه رسیده که در مقابل ایران شکست خواهد خورد، لذا از نظر سیاسی، پرچم صلح‌طلبی را بلند کرد که بتواند بر ایران پیش‌دســتی کند والا در ته دلش، واقعاً این نبود که جنگ با ایران را پایان دهد.

** یکی از دلایلی که ما موفق نبودیم و نتوانســتیم از پیروزی عملیات الی‌بیت‌المقدس استفاده کنیم، ضعف دیپلماسی ما بود. یعنی با این موفقیتی که در عملیات الی‌بیت‌المقدس به آن دست پیدا کردیم، باید دیپلماسی فعال و تهاجمی می‌داشتیم تا بتوانیم به اهداف خودمان برسیم و جنگ حداقل تا 5 یا 6 سال طول نکشد. این ادعا تا چه اندازه‌ای می‌تواند درست باشد؟

ضعف سیاســت خارجی یا دیپلماسی سیاســی ایران را ما در طول جنگ داشــتیم، هم اکنون هم داریم. شــما فکر میکنید دســتاوردهایی که در افغانســتان ، در عــراق، در لبنان و در فلسطین داریم؛ آیا سیاست خارجی ما، نمی‌تواند آنها را تبدیل به یک منفعت سیاســی برای ایران بکند؟ هم اکنون هم حتی نمیتواند. بنابراین در طول جنگ، ضعف دیپلماســی خارجی داشــتیم. برعکس عراقیها که خیلی در دیپلماسی‌شان فعال بودند، ما تجربه سیاسی نداشتیم. این تنها به فرد برنمی‌گردد؛ آن بدنه کارگزاران سیاست خارجی و دیپلمات‌های ما در کشورهای مختلف، از یک مدیریت و بدنه قوی در سیاست خارجی برخوردار نبودند. لذا همراه با پیروزی‌هایی که در میدان جنگ به دســت می‌آوردیم، نمی‌توانستند این پیروزی را تبدیل به منفعت سیاسی کنند. بله؛ من این ضعف را قبول دارم.

آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/ سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/ اموال 20 هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟

** برخی از گروه‌های سیاســی از جمله نهضت منحله آزادی، ادامه جنگ بعــد از عملیات الی‌بیت‌المقدس را نامشروع و غیرشــرعی می‌دانستند و در این رابطه اطلاعیه دادند. برای حضرت امام هم نامه نوشتند. نظر جنابعالی چیست؟

نهضت آزادی‌ها، به معنی واقعی، ملی‌گرا که دلسوز ملت ایران یا سرزمین ایران یا حتی وطن‌پرست باشند، نیستند. اینها اعتقاد به سرزمین و ملت ایران داشتند. در اعتقادات اسلامی‌شان هم با حضرت امام فاصله داشــتند. درکی که اینها از اسلام داشتند، با درکی که امام به عنوان یک مرجع جامع و فقیه جامع‌الشــرایط داشتند، متفاوت بود. آنها با اسلام امام که «اسلام ناب محمدی» بود، فاصله داشتند و تا اندازه زیادی، تابع سیاست‌های قدرتهای بزرگ مثل امریکا بودنــد. نهضت آزادیها اگر عرق ملی و عرق میهن داشتند، چرا یک نفرشان در جنگ شرکت نکرد؟ آن وقتی که شهرهای ایران اشغال شد، چند نفر از این نهضت آزادیها در جنگ شرکت کردند؟ چند نفرشان شهید شدند؟ شهدایشان را نام ببرند. اینها اگر واقعاً  ملی‌گرا و وطن‌دوست بودند، بیایند بگویند تــا قبل از الی‌بیت‌المقدس، چه کمک مالی را به جنگ کردند؟ اینجاست که آدم واقعاً  می‌فهمد در مبانی حکومتداری‌شان با امام فاصله داشتند.

رئیس آنها، مرحوم آقای بازرگان که یک مسلمان خوبی هم بود، من خاطرم هســت که همان اوایل انقلاب، ایشان در اداره حکومت با امام اختلاف نظر داشــت. ایــن جمله مال مرحوم مهندس بازرگان اســت: فرق ما با امام این است که ما اسلام را برای ایران می‌خواهیم، امام ایران را برای اســلام می‌خواهد. آنها می‌گویند ما اسلام را در چارچوب جغرافیایی ایران می‌خواهیم. یعنی دیگر کاری به ملت فلسطین و ملت‌های اسلامی ندارند. خب یک فقیهی مثل امام که نایب امام زمان(عج) است، نمی‌تواند فقط به سرنوشت ملت ایران فکر کند و به سرنوشت مردم فلسطین فکر نکند.

دومین مطلب را از آقای مهندس بازرگان برای شما می‌گویم. اوایــل انقلاب بود، آقای مهندس بازرگان نخســت وزیر موقت ایران بود ما در اصفهان ســپاه پاســداران را تشکیل داده بودیم. اولین استاندار ما آقای دکتر واعظی بود. من در استانداری پیش آقای واعظی بودم که آقای مهندس بازرگان زنگ زد به ایشان و گفت: به چه حقی اموال امریکایی‌ها را آنجا نگه داشته‌اید؟ دادگاه انقــلاب حکم داده؟ در اصفهان بیــش از 20 هزار امریکایی در هلی‌کوپترسازی و جاهای دیگر بودند. در شهری که الان اسمش را گذا شته‌اند شا هین‌شــهر، زندگی  می‌کردند؛ مدرسه داشتند، دانشگاه داشتند، تمام شهر در اختیارشان بود. اموال آنها را آنجا مصادره کردند. آقای مهندس بازرگان به استاندار اصفهان دستور داد که تمام آن اموال را بار کامیون کنید و بیاورید فرودگاه مهرآباد و بفرستید امریکا؛ همین کار هم انجام شد. در حالی که میلیاردها دلار از سرمایه‌های ایران در امریکا بلوکه شده بود.

بنابراین مــن واقعاً نهضت آزادی‌ها را در راســتای این که به منافــع ملی و مصالح ایــران توجه کننــد و خدمت کنند، نمی‌دانم و موضعگیری آنها را تابعی از موضعگیریهای امریکا یا سیاســتهایی که علیه ایران بود، میدانم. البته سر و و ضعشان اسلامی نشان می‌داد.

** در همین رابطه، نهضت آزادی بیانیه‌های زیادی دارد و واقعاً بیانیه‌های بسیار تند و خیلی عجیب و غریبی است. خطاب به حضرت امام، بیانیه‌های بسیار تندی دارد و این که تمام نظرات حضرت امام را زیر سؤال برده است. مثلاً در یکــی از این بیانیه‌ها چنین می‌گوید: «اما در اجرا و تداوم جنگ، غیر از مرحله دفاعی مشروع و قانونی اولیه که صدام و ارتش او را دچار شکست و خواری و مجبور به فرار گرداند، دولت عراق خواهان صلح و آماده برای پرداخت غرامت گردید.» بعد هم می‌گوید: "ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی / این ره که تو می‌روی به ترکستان است"، با همه این مســائل و شــناختی که بود، چرا امام برخوردی با اینها نمی‌کردند؟

عراق هیچ وقت آماده پرداخت غرامت نبود. امام اینها را چند نفر پیرمرد و یک گروه بی‌خاصیت وابسته که نفوذی هم در مردم نداشتند، می‌دانستند. اینها یک گروه  بی‌خاصیت وابسته بودند که اسلامشان، اسلام امریکایی بود. اینها واقعاً مدیریت‌شان هم با مدیریت امام متفاوت بود و اصلا روحیه انقلابیگری نداشتند و هیچ گاه انقلابی نبودند. سال 1356 بود. من ســال1354 از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بودم و دو سال، افسر وظیفه در تیپ 55 هوابرد شیراز بودم و در حال مبارزه با رژیم شاهنشــاهی. آمدیم با بعضی از بزرگان در مورد این که چگونه باید مبارزه را علیه رژیم شاه ادامه بدهیم، حضوری صحبت کردیم. یکی خدمت آ یت الله بهشتی رسیدیم در منزلشــان و یکی هم خدمت آقای مهندس بازرگان در یک شــرکت مهندسی، در همین خیابان شــاهرضا که الان خیابان انقلاب است. خاطرم هست که آیت الله بهشتی ساعت 11 صبح وقــت داده بودند تا30 /11. من از دوره دانشــجویی ایشــان را می‌شناختم. منزلشان قلهک بود و من 10 دقیقه دیر رسیدم. تا زنگ در را زدم، بدون عبا آمدند دم در و گفتند: «جناب آقای صفــوی! 10 دقیقه دیر آمدی! اگر در این 20  دقیقه باقی مانده، مطالبتان حل می‌شــود که هیــچ، والا بروید دفعه دیگر. واقعاً نظمی که این بزرگوار داشت، عجیب بود. گفتم حاج آقا ، در این 20 دقیقه حرفهایم را  می‌زنم. گفتم خدمتشــان که ما، یک عده دانشجویی هستیم که فارغ‌التحصیل شده‌ایم و سربازیمان تمام شــده. الان می‌خواهیم مبارزه مسلحانه را علیه رژیم شاه شروع کنیم و آمده‌ام اجازه بگیرم برای این که هم اسلحه جمع کنیم، هم خریداری کنیم و هم مبارزه مسلحانه را شروع کنیم؛ برای کسب تکلیف آمده‌ایم. 

ایشان که از قبل ما را  می‌شناختند، فرمودند: تا مرحله  جمع‌آوری سلاح، هر چه می‌توانید جمع کنید. ولی خیلی مراقب این باشید که از بین نروید و شما را دستگیر نکنند. جمع‌آوری سلاح و مهمات را انجام دهید، ولی برای به کار گرفتن اسلحه و عملیات نظامی، باید مورد به مورد اجازه شرعی بگیرید. با این تشویق ایشان، خیلی روحیه گرفتیم. فردای همان روز، رفتم پیش آقای مهندس بازرگان. در همین خیابان شاهرضا. همین سؤال را از مرحوم مهندس بازرگان کردم. ایشان گفت: این حرفها یعنی چه؟ برای چه می‌خواهید بروید دنبال جمع کردن اســلحه؟ شما بروید معلم یک کلاس بشوید، اگر توانستید یک کلاس را یک سال اداره کنید، بعد بیایید پیش من تا بگویم چه کار کنید. اصلاً دنبال مبارزه مسلحانه نباشید. این دو تلقی بود. آقای مهندس بازرگان  می‌گفت بروید معلم بشوید، مدیریت‌تان را ثابت کنید تا بعد در مورد دست به اسلحه شدن و جمع‌آوری ســلاح فکری بکنیم. اصلاً فکر انقلابی و این که  می‌توان نظام شاهنشاهی را شکست داد، نداشت. بنابراین دو نوع تفکر بود. فکر شهید بهشتی، فکر حضرت امام بود که باید نظام شاهنشاهی را سرنگون کرد و فکر اینها این بود که با یک چیز آرامی، مثل رفرم، چنین نظامی را تغییر داد.

** در مورد اواخر جنــگ و انتقال عملیاتها به غرب کشور و موضوع پایان جنگ، مطالبی را بفرمایید.

رهبری جنگ در آن موقع، به صورت مقطعی فکر می‌کرد؛ یعنی این روش را انجام دهیم، بعد به روش سیاسی عمل کنیم. فرماندهان نظامی ارتش هم هیچ استراتژی و دیدگاهی نداشتند. ارتش هیچ عملیات بزرگی را نتوانست به پیروزی برساند. من اینها را می‌گویم که شما بنویسید؛ هیچ اشکالی ندارد. در آن موقع، سپاه قدرت اصلی بود. رهبری سیاسی جنگ وقتی که دید عملیاتهای ما در جنوب به نتیجه‌ای  نمی‌رســد، کار عملیات را به غرب و شمال کشاند و ما دیگر در سال 1364 به غرب رفتیم و به اصطلاح، تغییر استراتژیک دادیم. بنده مخالف این تغییر بودم و صحبت‌هایم ضبط شــده و موجود اســت که مخالفت خود را ا علام کرده‌ام. به دلیل مخالفت من، آقا محســن ما را در جنوب نگه داشت که ادامه عملیات فاو را طرح‌ریزی کنیم. البته خدا بعضی از دوستان را هدایت کند که در قرارگاه رمضان بودند و آقا محسن را تشویق  می‌کردند که به غرب بیاید، ولی بنده  می‌دانستم که این تغییر استراتژیک، اشتباه است. به طور خاص، آقایان محمد جعفری و ســلطان‌منش را می‌گویم که از فرماندهان ســپاه بودند. اینها از فرماندهان قرارگاه رمضان بودند و آقا محسن را تشویق می‌کردند که: بیا برویم و در غرب عملیات بکنیم؛ کرکوک را بگیریم، سلیمانیه را بگیریم. در حالی که حتی به سلیمانیه هم نرسیدیم. هرچند که اگر به سلیمانیه هم  می‌رسیدیم، ارزش نداشت. یعنی اگر ما یک کیلومتر در شلمچه پیشروی م‌یکردیم، ارزش آن برابر بود با پیشروی10  یا 20 کیلومتری در شمال عراق. با این کار، نیرو و قوایمان را تجزیه کرده بودیم. ولی باز هم من، رهبران سیاسی را قبول دارم. بحث من تفاوت بین رهبران سیاسی و رهبران نظامی است که آن را می‌گویم.

آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود/سیاست خارجی در دوره جنگ ضعیف بود/اموال 20 هزار آمریکایی ساکن اصفهان چگونه به آمریکا پس داده شد؟

رهبری سیاســی  می‌خواهد هر طور شــده، جنگ را تمام کنــد ولی رهبری نظامی  میخواهد جنگ را متقاعد کند. (مثل سال 1367) که آقای هاشمی به آقای رضایی می‌گفت: شما هر برنامه‌ای برای جنگ دارید، اجرا کنید، چون ما چند میلیارد دلار آماده کرده‌ایم تا بدهیم به شما برای هزینه کردن. آقای رضایی و شــمخانی در بیمارستان امام حسین (ع) در کرمانشاه، نامه‌ای را به اســم آقای هاشمی رفسنجانی تنظیم کردند که این نامه را ایشــان به امام بدهند. این نامه الان هم موجود است. در این نامه، نیازمندی‌های عملیاتی را ذکر کرده‌اند؛ از جمله این که ما برای 1500 گردان بسیجی، تجهیزاتی را می‌خواهیم. 200 فروند هواپیمای جنگی، یک تعداد  هلیکوپتر و چیزهای دیگر نیاز داریم. وقتی آقایان داشــتند این نامه را برای آقای هاشمی می‌فرستادند، بنده به آقای رضایی گفتم: آقا محسن این کار را انجام ندهید. نسخه اصلی این نامه نزد آقای رضایی است و یک نسخه هم به آقای هاشمی دادند.

در اواخر جنگ، وقتی عراقی‌ها به فاو حمله کردند، بنده مجبور شــدم با یک دستگاه  هلیکوپتر 214، به همراه آقایان قربانی و قاســم سلیمانی به فاو بروم. چون سوخت  هلیکوپتر تمام شده بود، مجبور شدیم با قایق به سمت عراقی‌ها برویم. وقتی عراقی‌ها فاو، شــلمچه و جزایر دیگری را که در دست ایران بود گرفتند، آقای هاشمی و میرحسین موسوی و یکی، دو نفر دیگر نزد امام رفتند و گفتند: از نظر اقتصادی، کفگیر به ته دیگ رسیده و دولت نمی‌تواند هزینه جنــگ را تأمین کند و پولی برای ادامه جنگ نداریم. در مورد این مسائل باید از آقا محسن سؤال کنید، حتی می‌توان از آقای هاشــمی هم سؤال کرد. چون ما از سال 1365 به بعد، میزان فروش نفــت را زیر 10 دلار برده بودیم. آن زمان قیمت نفت چقدر بود؟

** 6 الی 8 دلار بود.

احسنت. براســاس صحبت آقای روغنی زنجانی- که رئیس سازمان برنامه و بودجه بود- بدترین سال اقتصادی کشور، سال 1365 بود که در آن سال، کل درآمد ارزی ما، هفت میلیارد دلار بود. در آن سال، نمی‌توانستیم روزانه بیشتر از یک میلیون لیتر نفت صادر کنیم. از سال 1365 به بعد، فشار اقتصادی روی ایران شروع شد. در آن سال عراقی‌ها کشتی‌های ما را در خارک هدف قرار می‌دادند. یکی از مسئولان می‌گفت که مردم دیگر استقبالی از شرکت در جنگ نمی‌کنند و اعزام نیرو به جبهه‌های جنگ کم شده بود. آقای هاشمی به امام گفتند که وضع اقتصادی ما این است و نامه فرمانده کل سپاه را هم به امام دادند.

** آقای هاشمی از ارتش هم نامه ای گرفته بود؟

این را باید از آقا محسن سؤال کنید. 

** آقای رضایی می‌گویند: این نامه‌ای که ما نوشتیم، در آن ذکر کردیم که اگر اینها هم تأمین نشود، باز هم ما تا آخر ایستاده‌ایم.

یعنی این که ما عاشورایی هستیم و عاشورایی  می‌جنگیم که امام فرمودند: این مطلب شــعاری بیش نیست. در صورتی که آقا محسن  می‌گوید: شبیه این نامه را ما چهار سال پیش هم برای امام نوشتیم. در حالی که چهار سال قبل، ما عملیات فاو را داشتیم. آقا محسن برای امام نوشتند که ما  می‌خواهیم سپاه را توسعه دهیم و نیروهای هوایی، زمینی و دریایی را تشــکیل دهیم. امام بعد از این که با شورای نگهبان مشورت کردند، فرمان تشکیل نیروهای سه‌گانه را صادر کردند که طبق قانون اساسی، این از وظایف رهبری و فرمانده کل قوا بود. ایشان در26 /1/1364 فرمان تشکیل این سه نیرو را به آقا محســن دادند کــه ای کاش این فرمان برای آقای هاشــمی یا رئیس جمهور صادر  می‌شد. آقا محسن با چه چیزی می‌توانســت برود این نیروها را تشکیل بدهد؟ بنده در آن زمان اولین فرمانده نیروی زمینی سپاه شدم. آقای علایی، فرمانده نیروی دریایی و آقای موســی رفان، فرمانده نیروی هوایی شد. بنابراین شما این تفاوت را بین رهبری سیاسی جنگ که آقای هاشمی بود و آقا محسن که رهبری نظامی جنگ بود، می‌بینید. آقا محسن خیلی برای جنگ زحمت کشــید. رهبری سیاسی جنگ، یعنی آقای هاشــمی، با حضرت امام و رهبری نظامی جنگ هماهنگ نبود. به نظر من، آقای هاشمی به فکر قدرت بعد از امام بود و می‌خواست بعد از امام کشــور را اداره کند. لذا می‌خواست قدرت را در دست داشته باشد و شاید پیش خود فکر می‌کرد در این جنگ نباید همه چیز از بین برود. این برای حفظ قدرت خود و ادامه حکومت خودش بود که  نمی‌خواست همه منابع کشور از بین برود.

منبع: رمز عبور
  • ۰ نظر
  • ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۳
  • ۷۸۹ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

وحدت

۲۹
خرداد

وحدت به معنای تکیه‌ی بر مشترکات است. ما مشترکات زیادی داریم؛ میان مسلمانان، مشترکات بیش از موارد اختلافی است؛ روی مشترکات باید تکیه کنند. تکلیف عمده هم در این مورد بر دوش نخبگان است؛ چه نخبگان سیاسی، چه نخبگان علمی و چه نخبگان دینی. علمای دنیای اسلام مردم را از تشدید اختلافات فرقه‌ای و مذهبی برحذر بدارند. دانشمندان دانشگاهی، دانشجویان را توجیه کنند و به آنها تفهیم کنند که امروز مهم‌ترین مسئله در دنیای اسلام وحدت است. اتّحاد به سمت هدفها؛ هدفِ استقلال سیاسی، هدفِ استقرار مردم‌سالاری دینی، هدفِ پیاده کردن حکم الهی در جوامع اسلامی؛ اسلامی که دعوت به آزادی میکند، اسلامی که انسانها را دعوت به عزّت و شرف میکند؛ این امروز تکلیف است، این وظیفه است. نخبگان سیاسی هم باید بدانند عزّت و شرف آنها با تکیه‌ی به مردم و آحاد ملّتها است، نه با تکیه‌ی به بیگانگان، نه با تکیه‌ی به کسانی که از بُن دندان با جوامع اسلامی دشمنند.


سیدنا القائد امامنا الخامنه ای  ۱۳۹۲/۱۰/۲۹

  • ۰ نظر
  • ۲۹ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۲۴
  • ۶۸۴ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

"جنگ سرد" به دوران تاریخی اطلاق می شود که از اواسط دهه 1940 میلادی، با ‏پایان جنگ دوّم جهانی، آغاز شد و تا سال 1991 و فروپاشی اتحاد شوروی، یعنی ‏حدود 45 سال، دوام آورد. 
شاخص این دوران، رقابت و نبرد آشکار و پنهان سیاسی، ‏اقتصادی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و فرهنگی بلوک غرب، به رهبری ایالات متحده آمریکا، ‏و بلوک شرق، به رهبری اتحاد شوروی، بود. این نبرد در تمامی دوران طولانی فوق ‏سایه سنگین و سیاه خود را بر فضای بین‌المللی گسترد و سرنوشت بشریت را رقم ‌زد. ‏در این دوران، روشنفکران نیز به دو جبهه اصلی کمونیست و ضد کمونیست تقسیم ‏شدند و اگر مواضع روشنفکران مستقل و میانه‌رو با نگرش یکی از این دو جبهه اصلی ‏روشنفکری تعارض می‌یافت به وابستگی به جبهه دیگر متهم می‌شد. فضای قطب‌بندی ‏شده‌ای بود که لمس آن برای نسل جدید دشوار است. طبعاً، سرویس‌های ‏اطلاعاتی هر دو بلوک، شرق و غرب، نیز، در این حوزه روشنفکری فعال بودند. ‏
 
در سال‌های اخیر، با فروپاشی اتحاد شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، توجه به ‏نقش سرویس‌های اطلاعاتی، به‌ویژه آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، در ‏حوزه‌های روشنفکری در دوران فوق افزایش چشمگیر یافته است. پژوهش‌هایی که در ‏این زمینه صورت گرفته، ثابت می‌کند که در دوران جنگ سرد در عرصه‌های ‏روشنفکری نیز، مانند سایر عرصه‌ها، این نبرد به‌ شدت جریان داشت. این پدیده‌ای است ‏که "جنگ سرد فرهنگی" نام گرفته است. اینک، در غرب، نسلی پرشور و دقیق از ‏محققین پدید آمده اند که، بر پایه اسناد علنی شده سیا، گروهی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان و ‏مبلغان لیبرال دمکراسی را به همکاری با سیا و اینتلیجنس سرویس بریتانیا متهم می‌کنند. ‏این جنجالی است که برخی مطبوعات آن را «بحران روشنفکری لیبرال پس از جنگ ‏سرد» نامیده‌اند. ‏

جنگ سرد

جنگ سرد فرهنگی

*جنجال کتاب خانم ساندرس

مهم‌ترین این تحقیقات، کتاب خانم فرانسیس ساندرس، پژوهشگر و روزنامه نگار انگلیسی، است ‏که چاپ اوّل آن در سال 1999 در لندن منتشر شد و غوغایی به ‌پا کرد. چاپ های بعدی این کتاب با ‏عنوان زیر در 509 صفحه منتشر شده است: جنگ سرد فرهنگی؛ سیا و جهان هنر و ادب.‏

جنگ سرد

فرانسس ساندرس

ویلارد منس، منقد، کتاب خانم ساندرس را «یکی از حیرت‌آورترین و افشاگرترین» کتبی خوانده که ‏تاکنون درباره سرویس اطلاعاتی ایالات متحده منتشر شده است. خانم ساندرس نشان می‌ دهد ‏که کورد مه‌یر، رئیس بخش عملیات بین المللی سیا، و دوست او، آرتور شلزینگر (پسر)، طبق ‏طرحی که ملوین لاسکی ارائه داد، حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد شبکه فرهنگی غول آسایی در ‏سراسر جهان انجامید. خانم ساندرس این شبکه را «ناتوی فرهنگی» می‌ نامد. بودجه این عملیات ‏در سال 1950، یعنی در زمان دولت ترومن، 34 میلیون دلار در سال بود. سیا در چارچوب عملیات ‏جنگ سرد فرهنگی شبکه مطبوعاتی جهانشمولی ایجاد کرد که از ایالات متحده تا لندن و اوگاندا و ‏خاورمیانه و آمریکای لاتین گسترش داشت، و در تمام این دوران مطبوعات روشنفکری ‏متنفذی مانند پارتیزان ریویو، کنیان ریویو، نیولیدر، انکاونتر، درمونات، پرووه، تمپو پرزنته، کوادرانت و ‏غیره از سیا کمک های مالی مستقیم یا غیرمستقیم دریافت می کردند. ‏

*وزارت فرهنگ بلوک غرب

به تعبیر خانم ساندرس، سیا در مقام «وزارت فرهنگ بلوک غرب» عمل می کرد. مثلاً، از جکسون پولاک و نقاشی آبستره به شدت حمایت می کرد با این هدف که، در عرصه هنر، رئالیسم سوسیالیستی را شکست دهد.

جنگ سرد    جنگ سرد

جکسون پولاک


در هالیوود، مأموران سیا کارگردانان را ترغیب می کردند که در فیلم های خود سیاهپوستان را هر چه بیشتر نمایش دهند، آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه‌ای آزاد و دمکرات بنمایانند. فیلم مزرعه حیوانات جرج ارول با سرمایه سیا تهیه شد. فیلم 1984 ارول نیز با بودجه سیا ساخته شد.


جنگ سرد   جنگ سرد
جرج ارول

بسیاری از کتب کمپانی پراگر با بودجه سیا چاپ می شد. کتاب طبقه جدید میلوان جیلاس با بودجه سیا در شمارگان بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا 50 هزار نسخه از یکی از کتاب‌های ایروینگ کریستول را برای توزیع مجانی در سراسر جهان خریداری کرد، سیا در سال 1950 با ده میلیون دلار بودجه"رادیوی اروپای آزاد" را تأسیس کرد، و موارد فراوانی از این قبیل.

طبق تخمین خانم ساندرس، در دوران جنگ سرد حدود یکهزار عنوان کتاب به وسیله سیا و در زیر نام بنگاه های انتشاراتی تجاری و دانشگاهی، فقط در ایالات متحده آمریکا، منتشر شد.

*سیا و کنگره آزادی فرهنگی

مهم‌ترین اقدام سیا، تأسیس کنگره آزادی فرهنگی بود که در ژوئن 1950 با حضور بیش از یکصد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. در این اجلاس روشنفکران برجسته‌ای چون آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت کردند. کوستلر در نطق خود اعلام کرد: «دوستان، آزادی تهاجم خود را آغاز کرده است!»


جنگ سرد


آرتور کوستلر رابطه نزدیک با سیا داشت و راهنمایی‌های او در فعالیت‌های سیا در میان روشنفکران بسیار مؤثر بود. سیدنی هوک در 1949 به مقامات آمریکایی گفته بود:

به من یکصد میلیون دلار و یکهزار انسان مصمم بدهید؛ تضمین می‌کنم که چنان موجی از ناآرامی‌های دمکراتیک در میان توده ها، بله حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد کنم که برای مدتی طولانی تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.

جنگ سرد

سیدنی هوک


یکی از اولین اقدامات کنگره، صرف پول‌های کلان برای ایجاد نشریات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن بود. هدف اولیه آن‌ها تقویت چپ‌گرایان غیرکمونیست و مارکسیست‌های مخالف شوروی بود. هدف دوّم، مقابله با روحیات ضد آمریکایی در میان روشنفکران اروپای غربی با ارائه تصویری زیبا از ایالات متحده آمریکا به‌عنوان اوج شکوفایی تمدن غرب.

هدایت کنگره آزادی فرهنگی را مایکل یُسلسون، کارمند واحد جنگ روانی سیا، به عهده داشت که بعدها به نویسنده‌ای سرشناس بدل شد. دستورات به شکل رمز از واشنگتن به آپارتمان محل زندگی یُسلسون و همسرش در پاریس انتقال می‌یافت. این سازمان تا زمان انحلال (1967) ده‌ها میلیون‌ها دلار پول از سیا دریافت کرد.

*سیا و نهادهای دانشگاهی

تعدادی از دانشگاه‌های سرشناس ایالات متحده، مانند کلمبیا و استانفورد و نیویورک و هاروارد، در زیر نفوذ مستقیم سیا بود. مثلا، بنیاد فارفیلد (Farfield Foundation) در دانشگاه کلمبیا از مهمترین مراکزی بود که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال می‌یافت. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودی به‌نام جولیوس فلیشمن ایجاد کرده بود ولی در واقع با بودجه سیا تأمین می‌شد. هدایت این بنیاد را جک تامپسون، مأمور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا، به دست داشت.

دیوید گیبس در مقاله «اندیشمندان و جاسوسان: سکوتی که فریاد می‌زند» (لُس‌آنجلس تایمز، 28 ژانویه 2001) از رسوایی بزرگی سخن می‌گوید که به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سیا با نهادهای آکادمیک در دوران جنگ سرد پدید آمده است. گیبس به رابطه تنگاتنگ سیا با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره می‌کند.

*جنگجویان فرهنگی سیا

با انتشار کتاب خانم ساندرس و تحقیقات مشابه، نام گروهی از سرشناس‌ترین روشنفکران جهان غرب در فهرست «شوالیه‌های جنگ سرد فرهنگی» ثبت شده است. در فهرست این جنگجویان فرهنگی نام‌های بزرگی دیده می‌شود: سر کارل پوپر، توماس کوهن، آرتور شلزینگر (پسر)، سِر آیزایا برلین، والت ویتمن روستو، جیمز برنهام، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، ایروینگ کریستول، سیدنی هوک، آرتور کوستلر، هنری لوس، رینهولد نیبور، رابرت کانکوئست و غیره.


جنگ سرد

آرتور شلزینگر


اینان اندیشمندانی بودند که در دوران جنگ سرد روشنفکران مخالف کمونیسم را در سراسر جهان تغذیه فکری می‌کردند. مثلاً، توماس کوهن، کتاب ساختار انقلاب‌های علمی خود را، که یکی از نامدارترین و متنفذترین کتب سده بیستم به‌شمار می‌رود، به سفارش جیمز بریان کانانت، رئیس دانشگاه هاروارد ، نوشت و کتاب را به او اهدا کرد. کانانت شیمیدان برجسته و از طراحان بمب اتمی ایالات متحده بود و با زرسالاران وال‌استریت و سرویس اطلاعاتی پیوندهای استوار داشت.

جنگ سرد

توماس کوهن


*شوالیه‌های «معصوم»

نقش سیا در هدایت این فعالیت‌های فرهنگی در زمان خود چندان پوشیده نبود. در دهه 1960 در محافل روشنفکری اروپا این شوخی رواج یافته بود که هر نهاد خیریه یا فرهنگی آمریکایی که در نام خود از واژه‌های «آزاد» یا «خصوصی» استفاده می‌کند وابسته به سیا است. به‌نوشته دیوید گیبس، اندیشمندان اجتماعی و سیاسی فوق کاملاً به رابطه خود با سیا واقف بودند مانند رابرت جرویس استاد دانشگاه کلمبیا و رئیس سابق انجمن علوم سیاسی آمریکا، جوزف نی استاد دانشگاه هاروارد، برادفورد وسترفیلد استاد دانشگاه ییل و دیگران. خانم ساندرس نیز با ادله و اسناد محکم ثابت می‌کند که برخی از این روشنفکران برجسته، از جمله سر آیزایا برلین و سر استفن اسپندر و آرتور کوستلر، از همکاری خود با سیا کاملاً مطلع بودند.

جنگ سرد

سر آیزایا برلین


*سیا و قتل روشنفکران

این ترویج «فرهنگ آزاد» همپای سیاست ترور و کشتار روشنفکران دگراندیش در تمامی دوران جنگ سرد جریان داشت. طبق برخی تخمین‌ها، سیا در این دوران حداقل یکصد و پنجاه هزار آموزگار، استاد دانشگاه، رهبر اتحادیه کارگری و کشیش و روحانی را به قتل رسانید. برخی تخمین‌ها این رقم را تا سیصد هزار نفر نیز افزایش می‌دهد. 
در دوران جنگ سرد، و در زمانی که روشنفکران همکار سیا از مواهب فراوان برخوردار بودند،بسیاری از روشنفکران ایالات متحده قربانی جنون ضد کمونیستی بودند. حدود 30 هزار عنوان کتاب در ردیف لیست سیاه قرار گرفت و از کتابخانه‌ها به‌عنوان «کتاب مضره» خارج شد. «لیست سیاه» سیا شامل کتب نویسندگانی می‌شد که متهم به هواداری از کمونیسم بودند. در این فهرست اسامی نویسندگان نامداری چون داشیل هامت، لنگستون هیوز، جان رید و هرمن ملویل دیده می‌شود.


*روشنفکران یهودی و جنگ سرد فرهنگی

عجیب‌تر این‌که اکثریت مطلق این شوالیه‌های جنگ سرد فرهنگی یهودی بودند. پل بوهل، استاد تاریخ جنبش‌های رادیکال در دانشگاه براون، مقاله‌ای با عنوان «سیا و لیبرال‌های یهودی» در مجله تیکون (مه- ژوئن 2000) منتشر کرده است. تیکون یک نشریه روشنفکری یهودی است که در ایالات متحده آمریکا چاپ می‌شود. بوهل به نقش فائقه روشنفکران یهودی در جنگ سرد فرهنگی سیا توجه می‌کند و خصوصیت دوّم این روشنفکران یهودی را پیشینه چپ ایشان می‌یابد. او می‌نویسد: وجه اشتراک جنگجویان فرهنگی سیا این است که «تقریباً تمامی آن‌ها جداشدگان از چپ هستند.» به‌نوشته بوهل، اکثر آن‌ها تروتسکیست‌های سابق و اعضای حلقه‌ای بودند که به «روشنفکران نیویورک» معروف است.

جنگ سرد     جنگ سرد

دانیل بل، دانیل بل و ناتان گلیزر


*میراثی که به نومحافظه‌کاران رسید

جریانی که به عنوان نومحافظه‌کاری در سال‌های اخیر در ایالات متحده آمریکا سربرکشیده و سیاست‌های نظامی‌گرایانه دولت جرج بوش دوّم را تغذیه و هدایت می‌کند، ادامه مستقیم همان کانونی است که عملیات فرهنگی سیا را در دوران جنگ سرد هدایت می‌کرد. از ایروینگ کریستول، روشنفکر سرشناس یهودی و تروتسیکست سابق، به عنوان بنیانگذار جریان نومحافظه‌کاری نام می‌برند.

جنگ سرد      جنگ سرد
ایروینگ کریستول و جرج بوش 


هم‌اکنون، پسر او، ویلیام کریستول، از رهبران سرشناس نومحافظه‌کاران است.


جنگ سرد

ویلیام کریستول


ویلیام کریستول به‌صراحت می‌نویسد:

آینده بشریت منوط به یک سیاست خارجی راسخ، آرمان‌گرا و خوش بنیان از سوی ایالات متحده آمریکاست... آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید راهنمای آن نیز باشد.

ویلیام باکلی، نظریه‌پرداز متنفذ نومحافظه‌کار دیگر، در زمانی که دانشجوی دانشگاه ییل بود، به‌وسیله استادش، جیمز برنهام (جامعه شناس معروف)، به سیا معرفی شد و به عضویت این سازمان درآمد.


جنگ سرد

ویلیام ف. باکلی


نشریه ویلیام باکلی، نشنال ریویو، نیز به کمک برنهام تأسیس شد و در اوائل کار نام برنهام به عنوان دبیر ارشد تحریریه در آن درج می‌شد. دانیل پایپز، روزنامه‌نگار جنجالی نومحافظه‌کار، پسر ریچارد پایپز استاد هاروارد و از جنگجویان سرشناس جنگ سرد فرهنگی، است. ‏دانیل پایپز از کسانی است که در سالهای اخیر مفهوم "توهم توطئه" را رواج دادند و آن را به ابزاری تبلیغاتی برای تخطئه پژوهشهای تاریخی درباره نقش کانونهای استعماری بدل کردند. نمونه‌های دیگری نیز می‌توان ذکر کرد.

مایکل پایپر در مقاله «محافظه‌کار امپریالیست‌ها دولت بوش را اداره می‌کنند» (آمریکن فری پرس، 23 مارس 2003) از ویلیام کریستول به عنوان عامل روپرت مردوخ نام می‌برد. کریستول سردبیر روزنامه ویکلی استاندارد است که مالکیت آن به روپرت مردوخ تعلق دارد. مردوخ به‌عنوان چهره علنی شبکه زرسالاران یهودی روچیلد، برونفمن و اوپنهایمر شناخته می‌شود.


جنگ سرد
روپرت مردوخ


برخی مطبوعات آمریکا این سه خانواده را، به‌همراه خانواده مردوخ، «باند چهار میلیاردر (The Billionaire Gang of Four) می‌نامند».


*تهاجم فرهنگی و تولید فرهنگی

با توجه به آن‌چه گفته شد، من به پدیده‌ای به‌نام «تهاجم فرهنگی» باور دارم؛ به این معنا که کانون‌های قدرتمند سلطه‌گر جهانی و سرویس‌های اطلاعاتی غرب برای فروپاشی نظام سیاسی یک جامعه یا تحمیل طرح‌های سیاسی و اقتصادی- مالی و فرهنگی خود بر آن جامعه، عملیات روانی و فرهنگی و تبلیغاتی معینی را سازمان دهند. این پدیده‌ای است که در مقابله با اتحاد شوروی و ایدئولوژی مارکسیسم رخ داد و کتاب خانم ساندرس، و سایر تحقیقات جدیدی که در این زمینه منتشر شده، گواه این مدعاست.

در رابطه با ایران نیز این امر صادق است. معهذا، از همان زمان که بحث «تهاجم فرهنگی» در جامعه ما آغاز شد، من در مباحث شفاهی و کتبی، راه مقابله با آن را به صراحت «تولید فرهنگی» عنوان کردم و به مخالفت شدید و آشکار با تفکری پرداختم که «برخورد امنیتی به مقوله فرهنگ» را تبلیغ و ترویج می‌کرد. برای آشنایی با نگرش من به مقوله فرهنگ و روشنفکری و تکثر سیاسی بنگرید به مصاحبه‌ها و مقالات متعددم از جمله مصاحبه با آقای قزلسفلی با عنوان «سیر تاریخی تکوین روشنفکری در ایران» و مقاله «تعارض کانون‌های سیاسی: مخرب یا سازنده؟» که در 18 شهریور 1375 منتشرشد یعنی قریب به 9 ماه پیش از دوّم خرداد 1376، و مقاله «در پیرامون مناقشات سیاسی و قتل‌های اخیر». مقاله اخیر در روزنامه ایران، طی دو شماره (8 و 10 بهمن 1377)، انتشار یافت. بنابراین، من به «نظم تک‌صدایی» باور نداشته و ندارم و آن را سخیف‌ترین و بدوی‌ترین و غیرقابل تحقق‌ترین رویکرد در حوزه فرهنگ، سیاست و اندیشه سیاسی می‌دانم. به آزادی اندیشه و قلم و پلورالیسم سیاسی و فرهنگی معتقد بوده و هستم.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۵۵
  • ۱۰۹۳ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
سرلشکر محمدعلی جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حاشیه بازدید از توانمندی‌های دانشگاه امام حسین(ع)، در واکنش به ادعاهای اخیر جان کری وزیر امورخارجه آمریکا مبنی بر احتمال استفاده از گزینه‌های نظامی علیه ایران، گفت: آقای کری؛ این را بدانید نبرد مستقیم با آمریکا قوی‌ترین رؤیای مردان مؤمن و انقلابی در سراسر جهان است.

وی افزود: تهدیدات شما برای اسلام انقلابی بهترین فرصت است. پیشوایان اسلام، سال‌هاست ما را برای یک نبرد بزرگ و سرنوشت‌ساز آماده کرده‌اند.

فرمانده کل سپاه پاسداران خاطرنشان کرد: بعید می‌دانم مردان عاقل شما اجازه دهند آمریکا که در یک سوی این نبرد سرنوشت‌ساز قرار دارد، گزینۀ مضحک نظامی را از روی میز به صحنه عمل بکشانند.

سرلشکر جعفری تصریح کرد: آقای کری؛ ما می‌دانیم شما  بدهکارترین کشور جهان هستید و همه می‌دانند ناتوانی شما در حل مسائل و مشکلات اقتصادی‌تان، دولت آمریکا را چند هفته به تعطیلی کشاند.

وی تاکید کرد: خورشید تمدن امپریالیستی شما به مغرب خود نزدیک شده است. بیش از این، با تکرار راهبردهای شکست خورده مانند استفاده از قدرت نظامی، فروپاشی تمدن خود را شتاب ندهید.

فرمانده کل سپاه پاسداران خطاب به وزیر امورخارجه آمریکا، گفت: آقای کری؛ آمریکا و قدرت‌های نظامی او در مقابل چشم مردم مجاهد و با ایمان ما بسیار کوچک و حقیر هستند.

وی افزود: اگر شما تخصص و فهم مسائل نظامی یا امنیتی را ندارید از کارشناسان مجرب خود بپرسید که آیا واقعا آمریکا توان و طاقت تحمل طبعات خانمان برانداز عمل کردن این گزینه علیه ایران را دارد؟

سرلشکر جعفری تصریح کرد: براساس اطلاعاتی که به ما می‌رسد، هم کارشناسان سیاسی و هم صاحب‌نظران امنیتی آمریکایی گزینۀ نظامی را برای ایران تنها مناسب روی میز ماندن می‌دانند، اما استفاده از آن را در عمل به صلاح امنیت ملی آمریکا نمی‌دانند و هشدارهای خود را در این رابطه به مسئولان آمریکا بارها داده‌اند.

فرمانده کل سپاه پاسداران خاطرنشان کرد: بدانید ایران و ایرانی از تهدید خارجی نمی‌ترسد و برعکس عامل انسجام جامعۀ مومن و غیرتمند ایران و متحدان انقلابی‌اش در سراسر جهان است و حوادث تاریخی پس از انقلاب اسلامی نیز گواه این مدعاست.

سرلشکر جعفری تاکید کرد: بنابراین به شما توصیه می‌کنم، اعتبار کلامتان را متناسب با توانمندی‌های خود و طرف مقابلتان خرج کنید و بیش از این خود را مضحکۀ جامعۀ غیور و انقلابی ایران اسلامی قرار ندهید.

وی در پایان خاطرنشان کرد: آیا می‌دانید چند هزار مسلمان انقلابی که دل در گرو انقلاب اسلامی دارند و به حقانیت آن ایمان آورده‌اند و در سراسر جهان در انتظارند تا شما این گزینه را از روی میز به صحنۀ عمل بیاورید. اگر نمی‌دانید کمی بیاندیشید و یا تحقیق کنید و یا لااقل تا زمانی که قرار است منتظر حکمِ عقل عاقلان خود بنشینید، از به کارگیری این عبارت مضحک و بی‌پشوانۀ خرد و اندیشه‌ورزی پرهیز کنید.
منبع: تسنیم
  • ۰ نظر
  • ۰۶ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۳۶
  • ۶۴۶ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

اعمال حاکمیت ملی در سیاست خارجی باید هدف تمام نهادهایی باشد که در سیاست‌گذاری و اجرای راهبردهای سیاست خارجی کشور دخیل‌اند. یک سیاست خارجی موفق تنها مجموعه‌ای از فنون دیپلماتیک نیست بلکه مجموعه‌ای از راهبردها، رویکردها و تاکتیک‌های سیاسی است که باید در چارچوب اهداف کلان نظام اسلامی تدوین شوند. پس از تدوین سیاست‌های اساسی، آنچه وظیفه دیپلماسی است، اجراست.

دیپلمات‌ها در فرایندهای مختلف دیپلماتیک تنها در چارچوب سیاست‌های کلان است که حق تصمیم‌گیری دارند. در حقیقت، شان دیپلماسی در سیاست خارجی به‌کارگیری تکنیک‌های دیپلماتیک در چارچوب سیاست‌های کلی نظام اسلامی است. اختیاری که به دیپلمات‌ها داده می‌شود نیز تنها در این چارچوب قابل تعبیر و تفسیر است.

این واقعیت، شاید واضح‌تر از آن باشد که نیاز به تذکار داشته باشد اما با توجه به تحولات پرونده هسته‌ای ایران طی 4 ماه گذشته شاید وقت آن رسیده باشد تا بار دیگر به این واضحات توجهی ویژه مبذول گردد.

تا پیش از روی کار آمدن دولت یازدهم، مجموعه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در قبال پرونده هسته‌ای در شورای عالی امنیت ملی انجام می‌شد. این مسأله تنها به دولت‌های نهم و دهم مربوط نبود. حتی در دولت اصلاحات نیز این تصمیمات به شورای عالی امنیت ملی اختصاص داشت و مسئول آن نیز شخص رئیس‌جمهور فعلی، دکتر حسن روحانی بود. 



اما در دولت یازدهم، تصمیم بر آن شد که فرایند اجرایی مربوط به پرونده هسته‌ای به وزارت خارجه واگذار شود. این تصمیم در ورای خود یک معنای مهم داشت که در آن زمان کمتر به آن توجه شد: «اصالت بخشیدن به بعد دیپلماتیک سیاست خارجی در مقایسه با سایر ابعاد.» توجه به این نکته ضروری است که وزارت خارجه "دستگاه دیپلماسی" است، نه "دستگاه سیاست خارجی". مفهوم سیاست خارجی فراتر از دیپلماسی صرف و هنرهای آن است. سیاست خارجی چارچوبی است که دیپلماسی تنها یکی از وجوه آن است. 

از مختصات مهم دستگاه دیپلماسی، «متغیرهای نقش‌گرایانه» حاکم بر آن است. دیپلمات‌ها همواره الگوهای دیپلماتیک را در دستور کار خود قرار می‌دهند که آشتی‌جویی و تنش‌زدایی از جمله کاراکترهای آن است. از دیگر کاراکترهای دیپلماسی، احترام به قواعد نظام بین‌المللی و الگوهای حاکم بر آن است که طبعا بیشتر تحت تاثیر منافع قدرت‌های بزرگ شکل می‌گیرند. اینها البته در جای خود نه‌تنها مفید، بلکه لازم هستند. هیچ کشوری از دیپلماسی و مختصات نقش‌گرایانه آن بی‌نیاز نیست و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ اما سیاست خارجی تنها دیپلماسی نیست.

در پروسه‌های روتین و تکرارپذیر، این متغیرهای نقش‌گرایانه عموما کارآمدی بیشتری دارند اما در شرایط مناقشه و بحران، کارآمدی آنها محل تردید است. پرونده هسته‌ای ایران 10 سال است که در وضعیت مناقشه به‌سر می‌برد، مناقشه‌ای که به‌ناحق و توسط قدرت‌های زیاده‌خواه بین‌المللی به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شده است.

تیم دیپلماسی دولت یازدهم در جریان تلاش‌های خود برای حل این مناقشه که سرانجام به حصول «برنامه اقدام مشترک» یا به‌طور تحت‌اللفظی، «توافق ژنو» شد، قطعا متحمل زحمات زیادی شده که در جای خود شایان تقدیرند. اما اگر نقص‌هایی دیده می‌شوند و تاملاتی در این مسیر خود را نمایان ساخته‌اند، از این واقعیت ناشی شده‌اند که مسیر تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری تنها نباید از گذرگاه دیپلماسی بگذرد. 

در این شرایط، به‌نظر می‌رسد که شان حاکمیتی شورای عالی امنیت ملی در پرونده هسته‌ای بار دیگر باید احیا شود. این بدان معنا نیست که این شان در دولت یازدهم بالکل از میان برخاسته و شورای عالی امنیت ملی از پرونده هسته‌ای حذف گردیده است اما روشن است که نقش آن کم‌رنگ شده است.

دست‌کم دو مقوله بسیار مهم وجود دارد که با بازگشت جدی شورای عالی امنیت ملی به مسیر پرونده هسته‌ای می‌توانند قوی‌تر از گذشته و فراتر از دیدگاه صرف دیپلماتیک مورد توجه قرار گیرد:

اول، مقوله امنیت کشور و ارتباط آن با مساله هسته‌ای تنها و تنها در شورای عالی امنیت ملی می‌تواند مورد توجه ویژه قرار گیرد. فرضا اینکه توافق ژنو چه نسبتی با استقلال، حاکمیت و امنیت ایران می‌تواند داشته باشد در این شوراست که می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. شورای عالی امنیت ملی است که تشخیص می‌دهد تفسیری که برای اجرای توافق ژنو در مذاکرات کارشناسی شده است و از 30 دی اجرایی هم خواهد شد چه نسبتی با مقوله امنیت ملی دارد.

همچنین این شورای عالی امنیت ملی است که می‌تواند مسیر حفظ امنیت ملی را در مذاکرات جامع مشخص کند. به‌عبارت دیگر این شوراست که تشخیص می‌دهد نسبت امتیازاتی که در مذاکرات جامع می‌دهیم و می‌گیریم، با حاکمیت ملی ما چیست؟

دوم، نگاه راهبردی توسط شورای عالی امنیت ملی می‌تواند در پرونده هسته‌ای به‌کار رود. بر این اساس و بر اساس سیاست‌های کلان کشور، نگاه راهبردی منجر می‌شود که روشن شود نسبت هرگامی که در مسیر پرونده هسته‌ای برداشته می‌شود با اهداف نهایی کشور در این حوزه چه نسبتی دارد؟

در این صورت مسیر پرونده هسته‌ای از حوزه سیاست‌های کلان کشور خارج نخواهد شد. 

شاید برخی تصور کنند که این امر به‌نوعی محدودسازی دولت یازدهم و بستن دست آن در مذاکرات هسته‌ای است. این خیال از آن رو باطل است که رئیس شورای عالی امنیت ملی شخص رئیس‌جمهور است و بنابراین دولت در جریان تمام تصمیمات قرار خواهد داشت و در آنها دخیل خواهد بود.

به عنوان فرجام این نوشتار، تذکار این نکته ضروری است که شان دستگاه دیپلماسی تنها اجرای تصمیمات نظام است نه تصمیم‌گیری برای نظام و البته در مرحله سناریونویسی برای تصمیم‌سازی نیز می‌تواند دخیل باشد. از آن رو این تصمیمات باید با دیدگاهی کلان‌نگر در نهادی همچون شورای عالی امنیت ملی اتخاذ گردد و سپس در وزارت خارجه اجرا شود. علاوه بر آن، این شورا می‌تواند بر عملکرد دستگاه دیپلماسی در اجرای تصمیمات مزبور نیز نظارت کامل داشته باشد.

  • ۱ نظر
  • ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۵۷
  • ۶۳۱ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
گروه سیاسی مشرق- به‌رغم اینکه کشورهای عضو 5+1 از جمله ایالات متحده طی توافق ژنو، پذیرفته‌اند که از طریق همکاری مشترک با دستگاه های قانون گذاری شان، هیچگونه تحریم جدیدی علیه ایران وضع نشود؛ امّا بار دیگر بحث ها در رابطه افزایش تحریم ها به میان آمده است. همزمان با انجام مذاکرات کارشناسی بین نمایندگان ایران و 5+1، «خبرگزاری رویترز» از صدور فرمان جدید «وزارت بازرگانی آمریکا» در تحریم سه شرکت بدلیل، تلاش برای صادرات کالاهای تحریمی به ایران خبر داد. طبق این گزارش، شرکت های «پویا ایرلاین» ایران، «3 کا» ترکیه و «تجارت بین الملل آدائرو» در آمریکا، بخاطر تلاش برای انتقال دو موتورجت تجاری ساخت ایالات متحده به ایران مورد تحریم قرار گرفتند و به مدت 180 روز؛ از نقل و انتقال تمامی کالاهای صادراتی آمریکا منع شدند. [1]

همچنین، ارائه یک طرح تحریمی جدید در سنای آمریکا و اقبال ناگهانی سناتورهای هر دو حزب آمریکایی به آن، درست یک روز قبل از نهایی شدن توافق جدید کارشناسان ایران و 5+1؛ در کانون توجّه ها قرار گرفته است. این طرح در واقع، طرح جدیدی نبود بلکه بعد از نهایی شدن توافقنامه ژنو در آذرماه، توسّط «رابرت منندز» (رئیس کمیته روابط خارجی سنا) و سناتور «مارک کرک» ارائه شده بود. البته خود این طرح، بهبود یافته طرح دیگری بود که همین افراد قبل از مذاکرات دور ششم ژنو، آن را برای افزایش قدرت چانه زنی «جان کری» پیشنهاد داده بودند.

ارائه کنندگان طرح جدید خواسته اند، چنانچه ایران از انجام صحیح تعهداتش در توافقنامه ژنو تخطّی کند، دولت آمریکا تحریم هایی که منجر به صفر شدن صادرات نفتی ایران می شود؛ را اعمال کند.همان موقع، «هری رید» - رهبر اکثریت دموکرات سنا- به موازات طرح پیشنهادی «منندز»، «قانون 14» را برای تحریم ایران در صورت عدم انجام توافقنامه ژنو مطرح کرده بود. [2] خبر ارائه طرح جدید «منندز- کرک»، تنش ها در ایران را در پی داشت ولی به این دلیل که تنها 26 سناتور حامی آن بودند؛ به تدریج برای مدّتی از ذهن ها پاک شد.

طبق متن توافق ژنو، آمریکا موظف بود، بواسطه همکاری با دستگاه تقنینی آمریکا، از تصویب یا اعمال هر تحریم جدیدی علیه ایران مانع شود

اما در حال حاضر، سنا در تلاش تصویب تحریم جدیدی است که اوباما نتواند آن را وتو کند


با این وجود، امروز مسئله کمی تفاوت کرده است، چرا که «خبرگزاری رویترز» همزمان با شروع مذاکرات کارشناسی دو طرف، طی گزارشی اعلان نمود که حامیان تحریم های جدید در سنا بطور ناگهانی به 56 تن رسیده است. [3] به فاصله یک روز بعد، شبکه خبری «CNN» به نقل از یک کارمند سنای آمریکا اعلام کرد که تعداد حامیان طرح «منندز- کرک» رسماً به 59 تن رسیده است.با این همه، آنچه نگرانی ها را افزایش می داد، این بود که «CNN» به نقل از یک منبع مطّلع، گزارش داده بود که حامیان طرح؛ بطور غیررسمی به 77 نفر رسیده اند و در صورت رأی گیری علنی بیشتر هم خواهند شد.[4]

جالب اینکه، کمتر از 24 ساعت بعد از اعلام خبر افزایش حامیان طرح «منندز- کرک» به 59 نفر (به روایت دیگر 77 نفر)، «عراقچی» از نهایی شدن حل اختلافات ایران و آمریکا درباره تفسیر حقوقی از متن توافقنامه ژنو خبر داد. [5] قبل از آنکه «عراقچی» خبر پایان موفقیت آمیز مذاکرات کارشناسی در «ژنو» را خبری کند، «روزنامه وال استریت ژورنال» به نقل از مقامات دیپلماتیک آمریکا مدعی شد که به پشت پرده و محتوای اصلی مذاکرات کارشناسی دست یافته است.

«نفتالی بن دیوید» در مقاله اش برای این روزنامه نزدیک به محافظه کاران آمریکا گفت که توافق اخیر، در حقیقت پاسخی در جهت رفع نگرانی های نمایندگان کنگره آمریکا، درباره طرح «اقدام مشترک» - توافقنامه ژنو- بوده است. «وال استریت ژورنال» نوشت: «مقامات آمریکا روز جمعه بطور دقیق توضیح ندادند که مسئله سانتریفوژها و اراک چگونه مورد رسیدگی قرار گرفته است. در عین حال، این مقامات گفتند، این توافق به نگرانی هایی می پردازد که بسیاری در کنگره ابراز کرده اند». [6] این در حالیست که «عراقچی» طی برنامه «گفتگوی ویژه خبری شبکه 2 سیما»، در توضیح محورهای مذاکرات کارشناسی اذعان کرد که؛ ایران به نگرانی های طرف مقابل در رابطه با نصب یک سانتریفیوژ نسل دوم در «نطنز» و فعالیت «راکتور آب سنگین اراک» پرداخته است. [7] تطبیق این دو خبر، احتمال صحت گزارش «وال استریت ژورنال» را بالا می برد.

«توماس پیکرینگ» [8] (دستیار سابق وزیر خارجه آمریکا در امور سیاسی) و «جیم والش» (تحلیل گر ارشد مؤسسه ماساچوست) طی تحلیلی برای «روزنامه دنورپست» آمریکا با اشاره به سوابق تحصیلی «جواد ظریف» در «دانشگاه دنور»، وی را "کلیدی ترین بازیگر رقص دیپلماتیک کنونی" خواندند. 

آنها با اشاره به این موضوع که تحریم های جدید می تواند موجب مرگ توافقنامه ژنو شود، تلویحاً به سناتورها گوشزد کردند که، در حال حاضر باید از هرگونه تخریب جایگاه "عنصر کلیدی مذاکرات" (: ظریف) پرهیز کرد؛ و در عوض می توان، طرح «منندز- کرک» را در حالت تعلیق نگاه داشت: «ایران در صورت اقدام سنا برای افزایش تحریم ها، موضع مذاکراتی اش را سخت تر می کند یا حتی، ممکن است میز مذاکره را ترک کند. حرکت هوشمندانه تر سنا، این خواهد بود که این طرح را تا زمانیکه واقعا لازم نباشد؛ به رأی نگذارد» [9] و به احتمال بسیار بالا، این دقیقاً همان راهی است که سنا خواهد پیمود.

خبرها حاکی از حمایت 77 سناتور از طرح تحریمی جدید هستند که در این حالت، با حمایت دو سوم نمایندگان سنا از طرح، مصوبه سنا بدون تأیید «کاخ سفید» هم به قانون لازم الاجراء تبدیل خواهد شد. این موضوع یک معنای واضح دارد، اینکه در اینصورت، حتی اگر «باراک اوباما» بخواهد، نمی تواند آنچنان که در بیانیه اش گفت؛ [10] مصوبه سنا را «وتو» کند.

بنابر این، خیلی زود بعد از اینکه «اوباما» تصویب تحریم جدید را یک خطر دانست و همزمان، سناتورها به ابزار جلوگیری از وتوی «کاخ سفید» نزدیک شده بودند؛ «هری رید»، (رهبر اکثریت سنا) که در حکم «رئیس موقت سنا» است، از به رأی گذاشتن این طرح جنجالی جلوگیری کرد. [11] از ما نخواهید که این شوی مشترک سنا و کاخ سفید را باور کنیم، این درست شبیه آن است که؛ وسط یک نمایش تراژیک، گریه کنید!

طرح سنا این است که با تعلیق تصویب طرح تحریمی جدید، ایران را در برزخ نگه داشته و این چماق را حفظ کند

یک افسر اطلاعاتی اسرائیل در تشریح موفقیت های مذاکرات گفته بود: ما توانستیم در مذاکرات، بحث کاهش تحریم ها را به عدم افزایش تحریم ها تبدیل کنیم

هر رید (رئیس موقت سنا) در حالیکه چندی پیش خودش طرح تحریمی جدید علیه ایران پیشنهاد داده بود،در آستانه جدی شدن تصویب تحریم جدید در سنا از به رأی گذاشتن آن ممانعت به عمل آورد!


بیایید منصفانه قضاوت کنیم، سایه سنگین این «چماق بزرگ» تا چه حدّ می توانسته؛ بر نتیجه مذاکرات کارشناسی تأثیرگذار باشد؟ آیا این فرآیند، یک "بازی روانی قهارانه" علیه دیپلمات های «جمهوری اسلامی» نبوده است؟ اینجا، در اصل یک سناریوی پایه ای وجود دارد، اینکه همیشه باید یک چماق برای پیشبرد مذاکرات وجود داشته باشد و تا موقعی که؛ ایران بطور اثرگذار علیه این چماق واکنش نشان ندهد، سناریو ادامه دارد. «رابرت منندز»، طراح اصلی تحریم های جدید طی مقاله اش در «روزنامه واشینگتن پست» درباره این موضوع نوشت، مخالفان تحریم بیشتر از ترک میز مذاکره توسط ایران هراسناک هستند؛ ولی اشتباه می کنند، چون ایرانی ها با تحریم های بیشتر، صندلی مذاکره را رها نخواهند کرد

وی می نویسد: «ایران باید بداند، در شرایطی که در مسیر مذاکرات بخوبی از عهده تعهدات داده شده برنیاید، با جریمه های بیشتر و جدی تر روبرو خواهد شد. در اینصورت، از کشورها خواسته می شود که میزان نفت خریداری شده از ایران را کاهش دهند و تحریم های جدید؛ علیه بخش های معادن، مهندسی و ساختمان سازی ایران اعمال شود. «محمدجواد ظریف» در گفتگو با «تایم» تأکیده کرده بود که تصویب تحریم های بیشتر، به معنای «مرگ مذاکرات» است؛ امّا به نظر من، خلاف این مسئله مصداق دارد(خلاف این مسئله اتفاق افتاد)». [12]

پاس گل سنا به کاخ سفید برای فشار بیشتر به دیپلماسی ایرانی

رابرت (باب) منندز، رئیس کمیته روابط خارجی سنا و طراح اصلی تحریم های جدید در کنار اوباما


جمله: «خلاف این مسئله مصداق دارد»، به چه معناست؟ به این معناست که مذاکره کنندگان ایران از زمانیکه توافقنامه ژنو را امضاء کردند تا برهه ای که به یک تفسیر مشترک از متن ابهام آلود ژنو رسیدند، حدّاقل 5 مرتبه با تحریم جدید یا اقدام برای تحریم جدید مواجه شدند؛ امّا در مقام عمل، هیچ واکنش معناداری صورت نگرفت. اگر واکنش مناسبی بود، الآن شاهد تهدید به تحریم های بیشتر، آن هم توسط سنای آمریکا با اکثریت دموکرات ها؛ نبودند.


پی نوشت ها:

1- «آمریکا تحریم جدیدی علیه ایران وضع کرد»- «پایگاه خبری- تحلیلی تابناک» به نقل از «خبرگزاری رویترز»- 17/10/1392

2- «تلاش سنای آمریکا برای تحریم های جدید علیه ایران»- «Press Tv»- 30/9/1392

3- «افزایش غیرمنتظره حامیان تحریم های جدید ایران در سنای آمریکا»- «پایگاه خبری- تحلیلی تابناک» به نقل از «خبرگزاری رویترز»- 19/10/1392

4- «تحریم های جدید در سنای آمریکا نمایشی یا واقعی؟»- «روزنامه کیهان» به نقل از «CNN News»- 21/10/1392

5- «عراقچی: تمامی اختلافات درباره اجرای توافقنامه به پایان رسید/ وزارت خارجه آمریکا: گزارشات درباره اینکه همه چیز نهایی شده، درست نیست!»- «پایگاه خبری- تحلیلی رجاء» به نقل از «خبرگزاری رویترز»- 21/10/1392

6- «مقام های آمریکایی: در متن تفسیری جدید، بدنبال رفع دغدغه های کنگره بودیم»- «پایگاه برآورد راهبردی ایران هسته ای» به نقل از «روزنامه وال استریت ژورنال»- 23/10/1392

7- عراقچی در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه 2 سیما: ‌«تفسیر طرف مقابل بسیار مضیغ بود ... طرف مقابل تفسیرهایی را ارائه می‌کرد که مذاکرات کارشناسی را با وقفه همراه کرد. در این میان ورود یک سانتریفیوژ جدید در نطنز که حق ما بود، مسئله را دشوارتر کرد. مشاجرات تندی در این زمینه در مذاکرات اخیر کارشناسی ایجاد شد، ما هیچ تفسیری که حق «تحقیق و توسعه» کشورمان را محدود کند، ‌قائل نیستیم ... «راکتور آب سنگین اراک»، هنوز در مرحله ساخت قرار دارد و به بهره برداری نرسیده است. براساس توافق ژنو دیگر چیز جدید در طول دوره گام اول در «اراک» نصب نخواهد شد، تا نگرانی های «اراک» رفع شود»- «خبرگزاری فارس»- 22/10/1392

8- توماس پیکرینگ: متولد 5 نوامبر 1931. وی به مدت چهار دهه در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده فعالیت داشته است. وی سفیر آمریکا در روسیه، رژیم صهیونیستی، هندوستان، اردن، سازمان ملل، السالوادور و نیجریه بود. در فاصله سال های 1997 تا 2000 م. معاونت وزارت خارجه در امور بین الملل را در اختیار داشت و مسئولیت «Career Ambassador» که از عالی رتبه ترین مقامات دستگاه سیاست خراجی به حساب می آید؛ را بر عهده گرفته است

9- «سنا باید با هوشمندی، تصویب طرح را در تعلیق نگاه دارد»- «توماس پیکرینگ»، «جیم والش»- «پایگاه خبری- تحلیلی دیپلماسی ایرانی» (وابسته به صادق خرازی) به نقل از «روزنامه دنورپست»- 22/10/1392

10- بیانیه اوباما درباره توافق کارشناسان ایران و 5 1 در ژنو روی یک تفسیر مشترک از توافقنامه ژنو: «تحمیل تحریم‌های جدید این خطر را بدنبال دارد که تلاش‌های ما برای حل مسالمت‌آمیز این مساله را بی‌اثر خواهد کرد و من هر طرحی برای تشدید تحریم‌ها در طول مذاکرات را وتو خواهم کرد»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 21/10/1392

11- «Press Tv»- 23/10/1392

12- «تشدید تحریم ها، ضامن جدیت ایران در مذاکرات است»- «رابرت منندز» (رئیس کمیته روابط خارجی سنا)- «واشینگتن پست»- 21/10/1392/ ترجمه از «پایگاه خبری- تحلیلی دیپلماسی ایرانی»

  • ۰ نظر
  • ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۵۸
  • ۶۷۰ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

خبرها حاکی از سفر نماینده ویژه ولادیمیر پوتین به ریاض و رساندن پیام وی به سردمداران عربستان است.

 
به گزارش  LHV؛ طی اعلام برخی منابع آگاه، پوتین در نامه ای که به "عبدالله" پادشاه عربستان نوشته است، تاکید کرده که انفجارهای تروریستیِ چند روز پیش در شهر ولوگراد با دخالت عربستان اتفاق افتاده است.
 
پوتین به مقامات سعودی تذکر داده است که با دم شیر بازی نکنند. وی در نامه خود به عربستان هشدار داد و نوشت: " روسیه فعلی روسیه پوتین است نه روسیه بوریس یلتسین و یا حتی اتحاد شوروی گور باچف!!!"
 
گفتنی است پوتین در نامه خود آورده است : خون هایی که از شهروندان ما جاری شد ، همچون سیل کشور شما را فرا خواهد گرفت و برای شما هیچ کشتی نجاتی باقی نمانده و بی شک سرنگونی خاندان آل سعود اولی تر از کناره گیری بشار اسد از قدرت است.
 
طبق اطلاعات رسیده، دیدار فرستاده ویژه پوتین با ملک عبد الله که پانزده دقیقه طول کشیده بود ، شاهد تلاش های مذبوحانه پادشاه آل سعود برای تخفیف شدت خشم روس ها بود، زیرا که آنها تا به حال اینگونه مورد تهدید جدی و آن هم تا این سطح قرار نگرفته بودند.
 
شنیده شده است، پیشتر نیز مقامات ایرانی در خصوص عدم دخالت عربستان در مناطق انبار و فلوجه عراق به مقامات آل سعود هشدار داده بودند .
 
لازم به ذکر است دولت عراق دور جدیدی از حملات را بر علیه مواضع تروریست های مورد حمایت عربستان سعودی در استان انبار و شهر فلوجه از سر گرفته اند.
  • ۰ نظر
  • ۲۶ دی ۹۲ ، ۰۱:۴۳
  • ۶۸۸ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

منابع رسانه‌ای در لبنان تأکید کردند، نیروهای ارتش لبنان علاوه بر "ماجد الماجد" تروریست سعودی و سرکرده گروهک "عبدالله عزام" یک شخصیت بسیار مهم دیگری را دستگیر کرده بودند که نام او رسانه‌ای نشد.

به گزارش رجانیوز به نقل از العالم، سایت "جنوب لبنان" در گزارشی تأکید کرد: پس از انتشار خبر دستگیری ماجد الماجد، خبری درز کرد که فرد دستگیر شده به همراه ماجد، شخصیت مهمی است که در سایه و به صورت پنهانی فعالیت می‌کند، و مسئول اداره عملیات انتقال ماجد الماجد قبل از دستگیری بود.

بر اساس این گزارش، این شخصیت فرزند بندر بن سلطان است که در حوادث منطقه دخالت بسیاری داشته و با فرمان بندر بن سلطان باید کانال امنی را برای حمایت از کاروان خودروهای حامل ماجد الماجد و جلوگیری از بازرسی آنها از سوی نیروهای امنیتی لبنان فراهم، می‌کرد. ولی به نظر می اید که آنان از این مسأله غافل بودند که چشم های دیگری نیز آنان را زیر نظر گرفته است.

این سایت لبنانی خاطرنشان کرد، فرزند بندر اکنون در دست ارتش لبنان نیست، و این عملیات و عاملان آن از همان لحظات اول به صورت محرمانه باقی ماند. 

سایت جنوب لبنان تأکید کرد: آیا نجات یافتن پسر بندر بن سلطان از دستگاه امنیتی لبنان باعث خواهد شد که بندر به فعالیت های تروریستی خود در منطقه پایان دهد، یا همچنان پسرش را درگیر چنین فعالیت هایی کند، پسری که اعترافات صوتی و تصویری وی به همراه اعترافات الماجد ثبت و ضبط شده است .

این سایت لبنانی تأکید کرد: خبرگزاری های عربی و غیر عربی که موضوع دستگیری ماجد الماجد سرکرده گروه تروریستی گردان های عبدالله عزام را انعکاس داده اند، اعلام می کنند که سرویس اطلاعاتی لبنان از مدتی پیش الماجد را تعقیب می کرد و پس از تلاش بسیار سرانجام توانست وی را هنگام خروج از بیمارستانی در بیروت بازداشت کند در حالی که الماجد به همراه تعدادی از اعضای القاعده در راه بازگشت به سوریه بود.

طبق تحقیقات اولیه ؛ عملیات نظامی اخیر ارتش لبنان در شهر صیدا با هدف جلوگیری از فرار الماجد از اردوگاه عین الحلوه اجرا شد، زیرا الماجد روز 16 دسامبر 2013 با گروه خود به دو ایست بازرسی ارتش حمله کرده بود.

الماجد در یکی از خودروهای مهاجمان به ایست های بازرسی ارتش بود و پس از اینکه گروهش بمبی را به سوی نیروهای ارتش پرتاب کردند، به سوی یکی از باغ های اطراف فرار کرد؛ سرانجام بازجویی از کسانی که در حمله به ایست بازرسی دستگیر شدند ، منجر به یافتن الماجد هنگام خروج از بیمارستانی در پایتخت لبنان شد .

پس از اینکه دولت لبنان خبر دستگیری ماجد الماجد را اعلام و با آزمایش دی ان ای این خبر را ثابت کرد؛ عربستان در اعلام و تأیید خبر مذکور مردد بود، ولی دو روز بعد آمریکا برای اینکه عربستان دچار رسوایی بزرگی نشود اعلام کرد که الماجد در لبنان دستگیر شده است، زیرا سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) مطمئن بود که دستگیری ماجد الماجد و رسانه ای نشدن خبر دستگیری وی و همراهانش به مدت دو روز سؤالاتی را در اذهان ایجاد خواهد کرد.

  • ۱ نظر
  • ۱۵ دی ۹۲ ، ۲۳:۳۱
  • ۸۴۸ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

«اگر به نطق رسمی آقای وزیر اطلاعات در زمان رای اعتماد در مجلس استناد کنیم، ایشان هم از این نظر همین مشی را در نظر گرفته‌اند ضمن اینکه هنوز وضعیت گذشته به «تسخیر دولت جدید» درنیامده. این دوران، دوران گذار و فترت است.» این عبارات بخشی از سخنان علی یونسی وزیر اطلاعات دولت خاتمی و  دستیار ویژه حسن روحانی در امور اقوام و اقلیت‌های دینی است که اخیرا در گفتگو با ایسنا بیان شده است.

به گزارش رجانیوز، شاید آن روزی که حسن روحانی در جریان تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری مکررا به شایسته سالاری و مخالفت با رفت و آمدهای اتوبوسی مدیران اشاره داشت، کمتر کسی تصور می کرد چندماه بعد که وی در مسند رییس جمهور جدید کار خود را آغاز میکند، نه تنها خلاف شعارهای انتخاباتی خود عمل کرده که حتی موج این تغییر و تحولات گسترده را به حساس ترین و مهم ترین جایگاه های مدیریتی و امنیتی کشور نیز برساند، بگونه ای که دستیار ارشد وی به راحتی و در یک گفتگوی رسمی اعلام کند وزارت اطلاعات هنوز! به «تسخیر دولت جدید» در نیامده است.

این در حالی است که آقای روحانی در نخستین نشست خبری خود پس از پیروزی در انتخابات در پاسخ به سوال یکی از خبرنگاران اعلام داشت دولت تدبیر و امید از نیروهای متعهد و کارآمد گذشته استفاده خواهد کرد و با کلید آمده است و نه با داس.

حال سخنان مبهم و عیجب علی یونسی درباره تسخیر وزارت اطلاعات توسط دولت جدید را مشخص نیست چگونه باید تفسیر کرد و اگر معنای این سخن کنار گذاشتن نیروهای کارآمد و متعهد در این نهاد حساس و جایگزینی نیروهای سیاست زده ای است که در سالهای گذشته آسیب های حضور آنها در نهادهای مختلف نظام بارها و بارها اثبات شده است، باید منتظر ماند و دید مجلس شورای اسلامی و دیگر نهادهای نظارتی چه واکنشی به این مساله خواهند داشت.

از سوی دیگر اهمیت سخنان خطرناک یونسی آنجایی خود را نشان می دهد که تجربه سه دهه بعد از پیروزی انقلاب به خوبی نشان داده است حضور عناصر خودسر و افراطی در نهادهای حساسی مانند وزارت اطلاعات که با تغییر و تحولات دولت ها به صورت اتوبوسی آمده و رفته اند، تا چه حد می تواند مضر و در راستای اخلال در امنیت ملی کشور باشد، «قتل های زنجیره ای» شاید بارزترین مثالی باشد که بتوان در این باره به آن استناد کرد و یکی از علل اصلی بوقوع آمدن آن عدم اشراف وزیر اطلاعات وقت به نیروهای زیر دست خود و دور خوردن در بکارگیری افرادی بود که  بعدها نقش آنها در ایجاد آن بحران مشخص شد.

این مساله مهم چند ماه قبل مورد تاکید حمید رسایی، نماینده مخالف آقای سید محمود علوی وزیر اطلاعات فعلی در جلسه رای اعتماد مجلس قرار گرفته بود. رسایی در این باره تاکید کرده بود: «عدم آشنایی و تسلط بر امور درباره وزارتخانه حساسی مانند وزارت اطلاعات آسیب‌های جدی به کشور ما وارد می‌کند. همه شما به یاد دارید که در سال 76، وقتی دولتی روی کار آمد وزیری را معرفی کرد که او هم هیچ سابقه و آشنایی با این حوزه نداشت ... وزارتخانه‌ای وزیرش بر امور تسلط نداشت  یک تیم امنیتی که مسئله داشتند؛ این هشدار است، این آقایان آن روز اصلا با انتصاب این وزیر مخالفت نکردند، نتیجه‌اش این شد که بی‌تجربگی موجب شود وزیر را دور بزنند، قتل‌های زنجیره‌ای تحقق پیدا کردند، مهمترین هدف قتل‌های زنجیره‌ای زدن و تخریب وزارت اطلاعات بود.»

حال باید بار دیگر منتظر بود و دید که وزیر اطلاعات فعلی، تحت تاثیر و کنترل اطرافیان رییس جمهور و عناصر خارج از این وزارتخانه، داس اعتدال را به این وزارتخانه حساس نیز خواهد رساند و به تعبیر علی یونسی، وزارت اطلاعات را به «تسخیر دولت جدید» در خواهد آورد یا اتفاق دیگری خواهد افتاد؟

به نظر می‌رسد که علی یونسی که به دلیل آگاه بودن از عدم رای اعتماد نمایندگان مجلس به خود برای تصدی جایگاه وزارت اطلاعات، نتوانست حضور مستقیم در این وزارتخانه داشته باشد، اکنون به دنبال تاثیرگذاری بر ساختار امنیتی کشور و دور زدن نظارت نمایندگان مردم در بهارستان است. به همین دلیل، لازم است تا بهارستان نشینان توجه لازم را به این موضوع داشته باشند و با تنظیم قوانین مناسب، مانع از سیطره این جریان فکری خطرناک بر دستگاه امنیتی کشور شوند.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ آذر ۹۲ ، ۲۳:۵۲
  • ۵۹۳ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)