بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

جریان شناسی و قدرت تحلیل مسایل سیاسی جزو معرفت دینی است. ( امام خامنه ای مدظلله العالی)



۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصلاح طلب» ثبت شده است

نویسنده : دکتر عبدالله گنجی 
«علت اصلی برگشت از دیدگاه‌های حضرت امام(ره) این بود که اصلاً مردم و جوانان این روش را نمی‌پذیرفتند. ثانیاً امام طرفدار جامعه تک‌صدایی و تک‌حزبی بود که با مواضع بعدی گروه‌های خط امام تطابق نداشت، ثالثاً ایده‌های امام فقط برای ایجاد انقلاب مفید بود و از آن ایده‌ها برای استمرار جمهوری اسلامی نمی‌شود استفاده کرد.» 

مطالب فوق بخشی از مقاله روزنامه صبح امروز 78.2.7 به مدیرمسئولی سعید حجاریان مشاور رئیس جمهور وقت و عضو شورای مرکزی حزب مشارکت است که با هدف ترسیم مسیر اصلاحات در آن سال نوشته شده است. اکنون نیز که 15 سال از آن زمان می‌گذرد مجدداً مدیر مسئول همان روزنامه در تاریخ 93.11.25 به هفته‌نامه صدا می‌گوید «من همیشه گفته‌ام که اصلاح‌طلبی بدون بروبرگرد مساوی با دموکراسی‌خواهی است فقط می‌تواند دز آن متفاوت باشد. دز دموکراسی‌خواهی هم بستگی به تحلیل مشخص از شرایط مشخص دارد». به‌رغم وجود دهها کتاب و خروارها مقاله و یادداشت از دموکراسی‌خواهی، جمهوری‌خواهی، نقد بنیادهای اعتقادی تشیع، استبدادی خواندن ولایت فقیه و ...‌چندی است که مجدداً جریان تجدیدنظرطلب برای مشروعیت‌گیری و مشروعیت‌سازی در حال کوچ از حوزه مردم به حوزه امام است. گ

ویی این مسئولیت را به سایت جماران سپرده‌اند تا موجه بودن کار هم توجیه‌پذیر شود. چندی پیش این کار را به جلایی‌پور سپردند و اکنون محمدرضا خاتمی در قالبی که شکل ظاهری آن مصاحبه است به تفسیر و تبیین چیستی اندیشه و سیره امام پرداخته است. البته نمی‌توان گفت هر آنچه وی گفته، دروغ است اما مهم روح حاکم بر گفتار است که در صدد ارائه چهره‌‌ای از امام هستند که اولاً تک‌بعدی است، ثانیاً چهره امام طوری معنادهی شود که با نقطه‌ای که امروز اصلاح‌طلبان در آن ایستاده‌اند، همسو شود.

اگر چه محمدرضا خاتمی به گفته همسرش مسائل روز کشور را از بی‌بی‌سی فارسی تعقیب می‌کند و دارای جسارت و حتی سابقه طولانی در بی‌ادبی در کلام دارد اما نه در حوزه اصلاحات و نه خارج از آن، وی را شخصیتی فکری - تئوریک نمی‌شناسند و بیشتر نان «سبب» و «نسب» خانوادگی را می‌‌خورد. اما  اصل موضوع اشکالی ندارد که یک ارولوژیست هم مفسر فقه و اندیشه امام ‌شود و درصدد ارائه تفسیر از امام بر‌آید و این آزادی از برکات انقلاب اسلامی است.

روح حاکم به مصاحبه ایشان ارائه تفسیری «منفعل» «بی‌خاصیت»، «مشروطه»، «بی‌تأثیر» و «نظاره‌گر» از امام است. اصولاً راهبرد تجدیدنظرطلبان در چهره سازی از امام حذف ابعاد «انقلابی» و «قاطعیت» امام است و این رویه به متدی نخ نما تبدیل شده است. هر جایی که به قاطعیت امام می‌رسد تلاش می‌کند کیسه‌کشی و ماست‌مالی را شروع کند. جلایی‌پور در قضیه مواجهه امام با منافقین بعد از مرصاد این کار را کرد و محمدرضا خاتمی نیز در قضیه شهدای حج و نهضت آزادی این کیسه‌کشی را نخست به عهده گرفته است.

دو واژه «استکبار» و «جهانخواران» از مفاهیم اختصاصی امام است که حتی برای یک بار هم توسط اصلاح‌طلبان به کار گرفته نشد. چرا؟ چون بر اساس آنچه در رصد این نوشته از روزنامه حجاریان آورده شده «ایده‌های امام فقط برای ایجاد انقلاب مفید بود و از آن ایده‌ها برای استمرار جمهوری اسلامی نمی‌شود استفاده کرد» یا «تک‌صدایی امام با مواضع بعدی گروه‌های خط امام تطابق نداشت» بنابراین نقطه تمرکز و نقطه تطور همان «مواضع بعدی گروه‌های خط امام» است که هم خود را خط امام می‌دانند و هم با صراحت بر عدم تطبیق خود با امام تأکید می‌کنند.

در مصاحبه طولانی محمدرضا خاتمی با سایت جماران تأملات زیادی وجود دارد اما پاسخ بدان در این مختصر نمی‌گنجد. فقط دو نکته که یکی به اندیشه و دیگری به سیره امام بر می‌گردد را انتخاب و مرور می‌کنیم.
ایشان با هدف تعدیل فقه در عرصه حکومت تلاش می‌کند فقه را بخشی از حکومت بداند و نه همه آن و دلیل آن را ورود مصلحت به حوزه حکومت می‌داند «حکومت دینی در منطق امام خمینی حکومت فقیهان نیست، حکومت فقه هم نیست یکی از دلایل دیگری که من برای این نظر دارم این است که امام مصلحت را وارد حکومت کرد.»

معلوم نیست ایشان از کجا تشخیص دادند که «مصلحت» جایی در درون فقه ندارد و در عین حال مشخص نمی‌کند که اگر مصلحت راهی به فقه ندارد، آبشخور آن کجاست؟ امام مصلحت را از کدام مؤلفه فکری درون‌دینی یا برون‌دینی گرفته است؟ چراکه پس از کسب معرفت دینی، فقه هم ابعاد حیات را در بر می‌گیرد. امام فقه را جامع همه ابعاد حیات دنیوی و اخروی می‌داند. مگر می‌شود امام به «فقه سیاسی» باور داشته باشد، اما مصلحت در درون آن نگنجد. گویی محمدرضا خاتمی نمی‌خواهد این بخش از سخنان امام را ببیند تا بتواند چیز دیگری را به اسم امام قالب بزند. 

 امام درباره رابطه فقه و حکومت می‌فرماید «حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است، حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است. فقه تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است. هدف اساسی این است که ما چگونه می‌خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم برای معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبه عینی و عملی پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد. ما باید بدون توجه به غرب حیله‌گر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان درصدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم و الا مادامی که فقه در کتاب‌ها و سینه عملاً مستور بماند، خبری متوجه جهان خواران نیست.» (صحیفه امام جلد 21- 1367.12.3)

حکومت در چه مواقعی مصلحت را مورد توجه قرار می‌دهد؟غیر از این است که در «معضلات» اساسی کشور که از راه عادی حل نمی‌‌شود، مصلحت به میدان می‌آید؟ در فراز فوق حضرت امام راه‌حل معضلات را نیز درون فقه جست‌وجو می‌کند: «فقه جنبه عملی برخورد با تمامی معضلات اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی است.» حال می‌توان گفت خارج کردن مصلحت از حوزه فقاهت، تحریف اندیشه امام توسط تجدیدنظرطلبان است؟

جالب این است که به رغم 10 سال حکومت شخص امام، محمدرضا خاتمی می‌گوید «حکومت دینی در منطق امام، حکومت فقیهان هم نیست». ظاهراً چیزی نمانده که اصل انقلاب هم تنبیه شود؛ چرا که وی در بدو این مصاحبه نوشابه‌ای هم برای پهلوی‌ها باز می‌کند. ایشان با هدف ارائه یک چهره دموکراتیک از امام، مسلمات ثبت شده وی را نیز کتمان می‌کند. 

ورود اعضای دولت موقت و نهضت آزادی به مجلس اول را نشان از روحیه دموکراتیک امام می‌داند. این در حالی است که آن انتخابات در سال 1358 اتفاق افتاده است. اما صلاحیت مرحوم مهندس بازرگان در انتخابات متعدد ریاست جمهوری رد شد آیا امام نمی‌توانست به صلاحیت وی اعتراض کند؟ این جمله امام که «نهضت آزادی نباید رسمیت داشته باشد و باید با قاطعیت با آن برخورد شود» توسط خاتمی کتمان می‌شود یا «نهضت آزادی به دنبال وابستگی جدی کشور به امریکاست» را نمی‌گوید.آیا  این تفسیر و تبیین گزینشی خیانت به امام(ره) نیست؟

امامی که مهم‌ترین دستاورد جنگ تحمیلی را «استمرار روح اسلام انقلابی» می‌داند قطعاً در گلوی اصلاح‌طلبان، لیبرال دموکرات‌ها و سوسیال دموکرات‌ها گیر است و می‌توان با صراحت گفت مهم‌ترین مانع برای به انحراف کشاندن نظام جمهوری اسلامی قبل از اینکه مردم و مقام معظم رهبری باشند، شخص امام است. 

اگر با عینک تجدیدنظرطلبان و خاتمی امام را تحلیل کنیم و بخواهیم یک «رئوف مطلق» و «عنصر منفعل» از امام ارائه دهیم باید سؤالات ذیل را طرح کنیم و بپرسیم که چرا امام در این امور وارد شده‌اند:

1- مگر نخست‌وزیر در زمان امام ذیل رئیس‌جمهور تعریف نمی‌شد؟ به امام چه ارتباطی داشت که در شهریور 1367 به موسوی نامه بنویسد که «اکنون چه وقت استعفاست» و سر کار خود برگردید. این دخالت در کار رئیس‌جمهور نبود؟
2-  به امام چه ارتباطی داشت که مستقیماً حکم عزل فهیم کرمانی را از حوزه قضا صادر کند، مگر مملکت رئیس‌ قوه‌قضائیه یا رئیس دیوان عالی کشور نداشت؟
3- به امام چه ارتباطی داشت که «خارج از عرف بین‌الملل» حکم اعدام برای یک لندن‌نشین صادر کند تا  اتحادیه اروپا سفرای خود را فرابخواند. اصولاً یکی از گرفتاری‌های تجدیدنظرطلبان حمله امام به «عرف حاکم بر روابط بین‌الملل» است که هیچ موقع به این مقوله وارد نمی‌شوند و احتمالاً این مشی امام را نوعی آبروریزی برای خود می‌دانند.
4- به امام چه ارتباطی داشت که سیدمهدی هاشمی باید دستگیر و محاکمه شود؟
5- به امام چه ارتباطی داشت که اعضای نهضت آزادی در خانه قائم مقام رهبری لانه کرده‌اند؟
6- به امام چه ارتباطی دارد که آیت‌الله منتظری را در 68.1.6 عزل کند. این کار دخالت در کار مجلس خبرگان نبود؟
7- به امام چه ارتباطی داشت که مصداق رهبری بعد از خود را مشخص کند و به امثال آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی بگوید. مگر خبرگان قدرت تشخیص نداشت؟
9- به امام چه ارتباطی داشت که دستور بررسی پرونده منافقین را بعد از مرصاد صادر کند، مگر آنان قبلاً محاکمه نشده بودند؟ و... 


با دقت در نگاه و تفسیر اصلاح‌طلبان از امام می‌توان استنباط کرد که امام فقط یک وظیفه نظارتی داشته است و آن هم اینکه مراقبت کند یک وقت شورای نگهبان یا وزارت کشور، فرد ضد انقلاب یا منحرفی را از گردونه انتخابات حذف نکنند که خدای ناکرده در عرصه حکومت به شعار «ایران برای همه ایرانیان» آسیبی وارد شود و غرب ما را متهم به نقض حقوق بشر کند. اگر تجدیدنظرطلبان بخواهند امام را پرچمداری کنند باید فکری برای دهها کتاب، مقاله علمی و ژورنالیستی و سخنرانی و مکتوبات ثبت شده خود در 16 سال گذشته بکنند وگرنه در تعارضات و تناقضات و تنوع طیف‌بندی‌های حداکثری گرفتار خواهند شد. حداقل ماجرا این است که نمی‌توانند برای دو واژه «استکبار» و «جهان‌خواران» امام که خودشان بارها در بیانیه‌های صادره تا 1367 آن را تکرار کرده‌اند مفهومی مانند «تنش‌زدایی» و «گفت‌وگوی تمدن‌ها» را جایگزین کنند، لذا مجبورند امام را قابل نقد ببینند و در مرحله بعد از نقد، عرفی‌سازی را جایگزین چارچوب اندیشه امام کنند. 

اصلاح‌طلبی در عرف سیاسی دقیقاً نقطه مقابل «استمرار روح اسلام انقلابی» مدنظر امام است. به قول سروش شترسواری دولا دولا نمی‌شود. باید اصلاح‌طلبان راهی برای خروج از تناقضات و تعارضات فکری- معرفتی پیدا کنند وگرنه با روند موجود نه‌تنها تفسیری دگرگون از امام ارائه می‌‌دهند که ممکن است امامی جدید تولید کنند که حداقل سنخیت را با رهبر یک انقلاب بزرگ نداشته باشد.
  • ۰ نظر
  • ۱۱ اسفند ۹۳ ، ۰۹:۳۹
  • ۱۱۰۴ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

این روزها محافل اصلاح‌طلبی و حلقه‌های مطبوعاتی آنها سخت درگیر بازتعریف اصلاح‌طلبی و ترمیم هویت متکثر این جریان هستند؛ هویتی که از دهه 70 تا به امروز چرخش و دگردیسی‌های فراوانی را به خود دیده و تا جایی رسیده است که طیفی از این جریان، خود را از دایره‌ی خودی‌ها جدا کرده و تبدیل به اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی شده‌اند.

انتخابات سال 88 و اشتباه استراتژیک سران و بدنه اصلاح‌طلب، آسیب‌های فراوانی برای کل جریان اصلاحات به دنبال داشت و باعث فروپاشی بخش وسیعی از بدنه‌ی اجتماعی این جریان در کشور شد. این مسئله در کنار دیگر آسیب‌های جریان اصلاح‌طلبی باعث شده است که این روزها تکاپوی زیادی برای بازتعریف هویت اصلاح‌طلبی و صورت بندی گفتمان جدید برای ادامه حیات این جریان صورت بگیرد.

به عنوان مثال صادق خرازی، فعال اصلاح‌طلب وسه بحران پیش روی امروز اصلاح‌طلبان چیست؟ معاون وزیرخارجه دولت اصلاحات در مورد لزوم بازتعریف و پوست اندازی جریان اصلاحات می‌گوید:« اگر قرار باشد که اصلاحات در صحنه اجتماعی و سیاسی باقی بماند، چاره‌ای ندارد که رفتار خود را بازنگری کند و پوست‌اندازی کند. چاره‌ای ندارد که از موقعیت خودش و از موقعیت اصلاحات و اصلاح‌طلبان باز تعریف جدید ارائه کند.... لازم می‌بینم که اصلاحات خود را بازخوانی کند.... لازم است اصلاح‌طلبان از اشتباهات و اختلافات گذشته درس بگیرند.من معتقدم اصلاحات نیاز به باز تعریف دارد. باید اصلاحات را از نو و مجددا تعریف کنیم. بزرگان اصلاحات باید تعریف مجددی از نقش‌آفرینی اصلاحات ارائه کنند.»[1]

در راستای همین ایده، صادق خرازی به همراه برخی از جوانان اصلاح‌طلب که عمدتاً در حزب منحله مشارکت در سال 88 فعال بودند اخیراً تشکل جدیدی را تحت عنوان «نـدا» مخفف «نسل دوم اصلاح طلبان» راه‌اندازی کرده‌اند.

بر اساس اخبار منتشر شده، هسته مرکزی این تشکل از 12 نفر تشکیل شده است که چهره‌هایی همچون صادق خرازی، سجاد سالک و رضا شریفی در هسته مرکزی تشکل مذکور حاضر هستند.

از طرف دیگر محمدرضا تاجیک مشاور ارشد و رئیس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری در دولت اصلاحات نیز در زمینه طرح گفتمان" نواصلاح‌طلبی" فعالیت‌هایی را آغاز کرده است که به یکی از افراد ثابت مصاحبه‌های روزنامه های اصلاح‌طلب تبدیل شده است. وی در این مورد می‌گوید: " من هم این روزها سخت مشغول تئوریزه کردن نوعی نو اصلاح گرایی هستم. این روزها بسیار از خود می‌پرسم: نیروهای اصلاح‌طلب اکنون در کدامین مرحله عمل سیاسی قرار دارند؟ اقتضای نظری و عملی این مرحله چیست؟ در این شرایط، کدامین گفتمان از استعداد و امکان استعاری هژمونیک شدن برخوردار است؟"[2]

سه بحران پیش روی امروز اصلاح‌طلبان چیست؟

البته طرح مسئله نواصلاح‌طلبی واکنش های متفاوتی رادر میان اصلاح‌طلبان به دنبال داشته و چندان از طرح این موضوع توسط محمد رضا تاجیک استقبال نشده است؛ به طور مثال علی یونسی دستیار ویژه رئیس جمهور در امور اقلیت‌ها در واکنش به طرح این موضوع اظهار داشت: "من «نواصلاح‌طلبی» را نه می‌پسندم و نه جدی تلقی می‌کنم چرا که ما اصلاً نواصلاح‌طلبی نداریم."

موسوی لاری وزیر کشور دولت اصلاحات نیز در مورد "نواصلاح‌طلبی" گفت: معنای این کلمه را نمی‌دانم.

محمدرضا عارف کاندیدای انصرافی اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری نیز در خصوص بحث نو اصلاح‌طلبی که از سوی محمد‌رضا تاجیک فعال اصلاح‌طلب مطرح شده گفت: این را از خود ایشان باید بپرسید اما به هر حال من اصلاح‌طلبی را اصلاح‌طلبی می‌دانم و نو اصلاح‌طلبی فعلا برایم مطرح نیست و باید ببینیم که تعریف خود ایشان از نو اصلاح‌طلبی چیست.

وی در خصوص بازنشستگی نقش اول اصلاح‌طلبان نیز گفت: نسل اول اصلاح‌طلبی دیگر بازنشسته شده و من این موضوع را قبول دارم.

در آخرین نمونه از واکنش‌ها در مورد مسئله نو اصلاح‌طلبی و تشکیلات "ندا" می توان به مطلب هفته نامه "عصر جدید"- ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران- اشاره کرد. عصر  جدید در ستون نگاه ما به قلم سردبیر و در واکنش به خبر تراه اندازی تشکیلات ندا و مواضع برخی سران این تشکیلات می‌نویسد: «اگر افرادی بخواهند از تبار و عنوان اصلاح‌طلبی برای خود به صورت انحصاری استفاده کنند و مثلا مکرر در مکرر بگویند ادوار گذشته اصلاح‌طلبی تمام شده و ما نماینده آینده اصلاح‌طلبی هستیم ... دقیقاً همان اشتباهی را مرتکب شده‌اند که دوستان و هم حزبی های سابق ایشان مرتکب شده‌اند.» در ادامه این یادداشت که می‌توان آن را به نوعی موضع منفی حزب کارگزران نسبت به تشکیلات "ندا" تلقی کرد آمده است: « حرف تازه دوستان چیست و چه ضرورت سازمانی و گفتمانی آن را به راه اندازی تشکیلات تازه ترغیب کرده است؟».

فارغ از اختلافاتی که در بین اصلاح‌طلبان در این مسئله وجود دارد، بررسی دلایل مطرح شدن گفتمان "نو اصلاح‌طلبی" و  تشکیلات "ندا" و تلاش برای بازتعریف اصلاح‌طلبی و صورت بندی گفتمانی جدید در شرایط حال حاضر می تواند نشان دهنده اعتراف اصلاح‌طلبان به نقایص و اشتباهاتی باشد که ادامه حیات آنها را منوط به این تغییر و تحول کرده است.

بحران مقبولیت

شاید یکی از عمده ترین دلایل اصلاح‌طلبان برای بازتعریف گفتمانی خود، شکست های پیاپی انتخاباتی باشد؛ شکست هایی که از انتخابات شورای شهر دوم شروع شد و تا امروز نیز ادامه دارد. این شکست‌ها که به نوعی نشان دهنده ریزش پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان است می تواند به دلایل متفاوت اتفاق افتاده باشد که هر کدام باید به صورت جداگانه بررسی شود، اما این نتیجه را به دنبال داشت که اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری اخیر با درک عدم اقبال مردم به این جریان، محمد رضا عارف تنها کاندیدای اصلاح‌طلب انتخابات را وادار به کناره گیری کرده و از کسی حمایت کنند که آن را اصلاح طلب نمی دانند.

جالب اینجاست که استفاده اصلاح‌طلبان از مهره‌های غیر اصلاح‌طلب و به اعتراف خود "مهره های اجاره‌ای" به این جا ختم نشده است و حتی در روزها اخیر تلاش های بسیاری برای ائتلاف با علی اکبر ناطق نوری، اصلی ترین رقیب اصلاح‌طلبان در انتخابات ریاست جمهوری هفتم انجام داده اند که همه‌ی این موارد می تواند نشانی باشد از ریزش پایگاه اجتماعی اصلاح‌طلبان و عدم اقبال مردم به این جریان که سران اصلاحات را مجبور به ائتلاف و حمایت از مهره‌هایی غیر اصلاح‌طلب می‌کند.

یکی از سران با سابقه اصلاحات نیز اخیراً در اظهارات خود به مسئله پایگاه اجتماعی اصلاحات و لزوم ترمیم آن اشاره کرده است؛ وی در دیدار خود با اعضای یکی از احزاب منحله در این زمینه گفته است: «ما باید هر چه سریع تر پایگاه اجتماعی خود را ترمیم کنیم. اگر دیر بجنبیم نظام ما را با نسخه نهضت آزادی و جبهه ملی درهم می پیچد. با پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری، فکر نکنید که پایگاه اجتماعی ما تقویت شده و رو به گسترش است. ما از نداشتن پایگاه اجتماعی رنج می بریم.... ما به دنبال بهایی ها راه افتادیم چون ضعیف بودیم. چون پایگاه مردمی نداشتیم.»[3]

سه بحران پیش روی امروز اصلاح‌طلبان چیست؟این مسئله‌ای است که سعید حجاریان در سال 85 نیز به آن اشاره دارد و می گوید: «نخبه گرایی و نگاه به بالا، اصلاح طلبان را از توجه به پایگاه وسیع اجتماعی خود غافل ساخت، بند نافشان را از توده مردم برید و امکان بهره گیری از مطالبات و فشارهای اجتماعی را از ‌آنان سلب نمود.»

مسئله مطرح شدن گفتمانی جدید به دلیل ریزش پایگاه اجتماعی و عدم اقبال عامه مردم به گفتمان اصلاح‌طلبی قبل از محمدرضا تاجیک و آنجایی که حجاریان عرفی شدن اصلاحات را مطرح می کند نیز قابل بررسی است.[4] وی در یادداشتی موشکافانه برای روزنامه «شرق» با عنوان «عُرفی شدن نظریّه های اخلاقی» مورّخ 12/3/1392، سعی می کند با توضیح روند عُرفی شدن اخلاق سیاسی در جوامع به یک مُدل پیشنهادی در رابطه با"اخلاق سیاسی اصلاحات"دست یازد. «حجّاریان» می نویسد: «به جز سه حالت فوق، می توان حالت چهارمی را نیز متصوّر شد که در آن سیاست و اخلاق دو حوزه متفاوت هستند که در بعضی از نقاط اشتراکاتی نیز دارند، مانند نسبت میان طب و اخلاق. در طب به عنوان یک حرفه، گاهی ممکن است مسائلی پیش بیاید که پای اخلاق نیز به میان کشیده شود ... در حالت چهارم، سیاست نیز مانند طب یک حرفه در نظر گرفته می شود، حرفه ای به معنای تدبیر امور و مدیریت. از این رو سیاست دارای وجهی مدیریتی(Managerial)است که در آن سیاستمداران می کوشند با عنایت به منافع ملی یاNational Interestبه امور جامعه رسیدگی کنند. در اینجا سیاست هم یک علم است و هم یک فن. ...«اخلاق سیاسی» در حالت چهارم عبارتی شبیه «اخلاق پزشکی»، «اخلاق کسب و کار» یا «اخلاق تجارت» خواهد بود. یعنی گاهی ممکن است تا در برخی از مسائل، درگیر حوزه‌ ارزش ها، بایدهاو نبایدها شویم... می‌توان ادّعا نمود که امروز نه دیدگاه"فضیلت گرایان"مطرح است و نه دیدگاه «ماکیاول» و «هابز» بلکه بحث ها در این حالت اخیر می گنجد، که در آن تمایزی اساسی میان اخلاق در حوزه فردی و اخلاق در حوزه جمعی وجود دارد. بعبارتی دیگر در این حالت،لبّ لباب اخلاق در حوزه عمومی، با توجه به مصلحت عام سنجیده می شود و سیاستمدار موظّف است تا امور را متناسب با آنچه خیر عام است، تدبیر کند: رِند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار، کار مُلک است آنکه تدبیر و تأمّل بایدش.با توجّه به چهار حالت بالا، نسبت میان اخلاق با سیاست، در حالت نخست از مرتبه‌ فضیلت که لاهوتی بوده، در مسیر ناسوتی و عُرفی شدن حرکت کرده، که در این بین «ماکیاول» در اوج قلّه قرار می گیرد و پس از آن تا به امروز از این قلّه کمی فاصله گرفته است، هرچند هنوز هم به دلیل وجود عنصر مصلحت، سکولار است.». بر این اساس «حجّاریان» دخیل کردن قسمتی از اخلاق و ارزش ها (اسلام گرایی) در شیوه های مدیریتی و کشورداری را نه تنها قابل تحمّل معرّفی می نماید بلکه آن را با توجّه به مصلحت عامّه تجویز می کند، وی سعی می نماید به همقطارانش بفهماند دخیل کردن پاره ای از ارزش ها و سنّت ها در سیاست در حال حاضر با سکولاریسم منافاتی ندارد، زیرا معنای سیاست ورزی مورد نظر دقیقاً همین است.

از نگاه اصلاح‌طلبان صورت بندی گفتمانی جدید و عبور از گفتمان اصلاح‌طلبی می‌تواند از ریزش بیشتر پایگاه اجتماعی این جریان بکاهد و بدنه اجتماعی جدید و تازه نفسی را جذب کند که در انتخابات‌‌های پیش رو قابلیت فعال شدن را داشته باشد.

بحران هویت

یکی دیگر از مشکلات و آسیب‌های جبهه‌ی اصلاح‌طلبی که ضرورت عبور ازآن و طرح ایده "نو اصلاح‌طلبی" را برای برخی از سران اصلاح‌طلبی ایجاد کرده است، تغییرات گسترده در اصول و ارزش‌های این جناح و به تعبییر دیگر بحران هویتی است که اصلاح طلبان مدت‌هاست که به آن دچار شده‌اند.

در حالی که هنوز برخی از اصلاح‌طلبان درشعارها و ادعاهایشان بر اصول انقلابی و مذهبی خود و جریان اصلاح‌طلبی تأکید دارند، طیف دیگری از گروههای منتسب به اصلاح‌طلبی با عبور از مزرهای شرعی و عرفی، بسیاری از اصول و احکام اسلامی و انقلابی را زیر سئوال می‌برند. موضوعی که مورد اعتراض برخی از اصلاح‌طلبان نیز قرار گرفته است؛ به عنوان مثال یکی از زندانیان فتنه که اخیرا از زندان آزاد شده است در دیدار اعضای شورای مرکزی یک حزب منحله گفته است: «ما امروز نیازمند بازتعریف اصلاح طلبی هستیم. ما با گفتمان و رفتار خود مرزهای عرفی و شرعی را در هم شکسته ایم.امروز دخترانی که به دیدن من آمدند دست هایشان را دراز کردند تا با من دست بدهند، اینها شده اند لیدرهای جوانان اصلاح طلب! این اصلاح طلبی نیست، این گام نهادن در مسیر نهضت آزادی است. رفتن به سوی جبهه ملی است. از طرفی دیگر محمد نوری زاد و اعوان و انصارش به دیدن من می آیند. نوری زادی که افتخارش بوسیدن کف پای بهاییان است.محکومان حوادث 88 را آورده تا برایشان صحبت کنم.»

وی در ادامه می‌گوید:« ما مشکل هویتی پیدا کرده ایم. هر فرد و جریان بی ریشه و بوته ای که لباس اپوزیسیون پوشید از او حمایت کردیم و نتیجه اش آن چه شد که نظام می خواست. ما شدیم عروس هزار داماد و هر که از گرد راه می رسد ما با او پیمان می بندیم. »[5]

سه بحران پیش روی امروز اصلاح‌طلبان چیست؟بحران هویت و دامنه این مشکل به جایی رسید که سید محمد خاتمی نیز در یکی از اظهار نظرهای خود به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: «ببینید وقتی فضا یک خورده باز شد هرکسی یک ادعایی می‌کند، بنده بدبخت بیچاره هم آمده‌ام سر کار و حرف‌هایی که نتایج آن ممکن است مشترک باشد و مبانی آن کاملاً مختلف است، صحبت کرده هرکسی می‌آید یک حرف‌هایی می‌زند و من باید تاوان به حسین شریعتمداری بدهم که بله شما گفتید که علیه خدا هم می‌توان تظاهرات کرد، این را اصغرزاده گفته به من چه؟ یا شما گفتید امام خمینی به موزه تاریخ سپرده شود، آن را گنجی گفت، من با گنجی اختلاف نظر داشتم. یا این‌که در عاشورا علیه امام حسین شعار دادند، خوب غلط کردند، این را چرا به حساب من می‌گذارید؟ شاید ما نقصمان این بود که روشن‌تر مطالب خود را نگفتیم.»[6]

عدم مرزبندی صریح و روشن اصلاح‌طلبان با جریان‌ها و افرادی که با تکیه بر اصل تساهل و تسامح، اساسی ترین اصول و احکام دینی را زیر سئوال می‌بردند، باعث شد که بسیاری از این گروهها و جریان‌ها با تعریف خود در دایره جبهه اصلاح‌طلبی، هویت دینی و انقلابی این جبهه را مخدوش کرده و به نوعی اصلاح‌طلبان را دچار بحران هویتی کنند؛ البته ناگفته نماند بسیاری از این سخنرانی‌ها، مواضع و کتاب هایی که به ایجاد این فضا در حمله به اصول و احکام دینی کمک می‌کرد با حمایت اصلاح‌طلبان و سران این جریان صورت می‌گرفت.

درک اصلاح‌طلبان از این موضوع باعث شده است که طراحان ایده "نو اصلاح‌طلبی" تأکید فراوانی بر هویت مذهبی داشته باشند. مدیر مسئول دوهفته نامه "نون" در یکی از مطالب این نشریه می‌نویسد:«اصلاح‌طلبان در نو اصلاح‌طلبی باید به وجه مذهبی خویش تأکید کنند و از طریق اجتماعات مذهبی و توجه ویژه به ظواهر و مناسک مذهبی بهانه را از انحصار طلبان بگیرند و در عین حال مواظب باشند که به هیچ وجه از اصول اصلاح‌طلبی قدمی عقب نشینی نکنند و شعار ایران برای همه ایرانیان را بدون هیچ ملاحظه‌ای سر لوحه تمامی رفتار سیاسی اجتماعی و فرهنگی خویش قرار دهند.»[7]

سه بحران پیش روی امروز اصلاح‌طلبان چیست؟


بحران مشروعیت

مشکل و بحران دیگری که اصلاح‌طلبان با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و بخش عمده‌ای از آن ناشی از رفتار و عملکرد اصلاح‌طلبان در فتنه 88 است، بحران مشروعیت است. اقدامات فراقانونی و قرار گرفتن در جهت براندازی، موقعیت جبهه‌ی اصلاح‌طلبی را تبدیل به اپوزوسیون جمهوری اسلامی ایران کرد. هرچند که قرار دادن تمام جریان اصلاح‌طلب در طیف اپوزوسیون، دور از واقعیت و انصاف است اما اقدامات براندازانه، ساختار شکنانه و دعوت به اردوکشی خیابانی و عدم توجه به قانون توسط بخشی از منسوبین به جبهه‌ی اصلاح‌طلب را نمی‌توان انکار کرد.

مشکل بزرگ اصلاح‌طلبان این بود که مرزبندی دقیقی با ساختار شکنانی که در موقعیت اپوزوسیون قرار گرفته بودند انجام نداده و بعد از فروکش کردن گرد و غبار فتنه و بازگشت کشور به شرایط عادی نیز از اقدامات گذشته تبری نجستند.

سجاد سالک از اعضای هسته مرکزی تشکیلات "ندا" با اشاره به اقدامات اصلاح طلبان برای تضعیف حاکمیت در طول چند سال گذشته در صفحه شخصی خود در فیسبوک می‌نوسید: «من در رابطه با حاکمیت از فرمولی به نام «قوام متقابل» دفاع می کنم. قوام متقابل ناظر به این است که بهبودخواهان در راستای تقویت حکومت گام بردارند و البته از این فرصت برخوردار شوند تا جبهه اصلاح طلبان را تقویت کنند. این اتفاق در سال های گذشته رخ نداد. یعنی تحول خواهان در مقاطعی تا جایی که توانستند حاکمیت را تضعیف کردند و در چنین تقابلی البته اصلاح طلبان و تشکل ها و بدنه طبقه متوسط را هم در نهایت تضعیف شده دیدند.»

با وجود چنین سابقه‌ای، توده مردم و ساختار نظام - تا قبل از اصلاح آسیب‌ها و اشتباهات- مشروعیتی برای فعالیت‌ مجدد این جریان‌ها قائل نخواهد بود.

این مسئله باعث شده است که در مباحث و پیشنهادات پیرامون ایده "نو اصلاح‌طلبی"، بر قانونی بودن و فعالیت در چارچوب قانون تأکید ویژه‌ای شود.

محمدرضا تاجیک از طراحان ایده "نو اصلاح‌طلبی"، یکی از ویژگی های صورت و هویت گفتمان آینده را"فراقانونی نبودن" آن می‌داند و در مورد تاکتیتک، تکنیک و استعداد های لازم برای رسوب چنین گفتمانی می‌گوید: «اولاً از استعداد بازآفرینش و بازشکوفایی جنبش اصلاحات ( بر اسا مقتضیات نوین مرحله عمل سیاسی) برخوردار باشد؛ ثانیاً، استعداد به چالش کشیدن قانونی رقیب را داشته باشد و ثالثاً، از استعداد تولید و تزریق انگیزه ها و انگیخته های لازم برای حضور در بزنگاههای تاریخی خود، لحظه‌های انتخاب و هنگامه رقابت برخوردار باشد.»

صادق خرازی نیز در یادداشتی که در تبین مواضع تشکیلات ندا نوشته است به این مسئله تأکید دارد: «بیاید مراقب باشیم عده‌ای در ظاهر پشت نام اصلاحات سنگر نگیرند تا در عمل سر از پشت بام براندازی دربیاورند.»

نواصلاح‌طلبی چه ویژگی هایی دارد؟

سه بحران پیش روی امروز اصلاح‌طلبان چیست؟محمدرضا تاجیک در رابطه با ویژگی های نواصلاح‌طلبی می گوید:

1- از استعداد و امکان هژمونیک و استعاری شدن برخوردار باشد. 2- چهره پرومته‌ای داشته باشد یعنی توام گفتمان /پادگفتمان، قدرت / نخبه‌ای، سنتی/ مدرن، ایرانی/ جهانی و... باشد. 3- فراقانونی نباشد 4- رهروان و همراهانش، انسانهای آزاد و آزاداندیشی باشند که به حکم شأن انسانی خود مایلند رهرو راه باشند و هدفشان بیش از آنکه تسخیر قدرت باشد، تلطیف و تصحیح آن باشد. 5- حامل و عامل سیاست راستین و مبتنی بر سوژه‌شدگی سیاسی آحاد جامعه باشد 6- گستره «خودی» ‌هایش بسیار فراختر از گستره «دگر»‌هایش باشد. 7- روکش‌ و آستری اخلاقی و انسانی داشته باشد 8- و دقایقش ناظر بر ساحتهای مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، هنری و... و توام معطوف به تقاضا‌ها و نیازهای جامعه مردمان و جامعه نخبگان باشد.[8]

عبور اصلاح‌طلبان از اصلاح‌طلبی؟

با وجود درگیری اصلاح‌طلبان با این سه بحران به نظر می‌رسد که برخی از جریان های موجود در این جبهه تنها راه بازگشت به شرایط عادی و فعالیت مجدد را جبران اشتباهات و بازتعریف و پوست اندازی اصلاح‌طلبی می‌دانند؛ در حالی که طیف دیگری از اصلاح‌طلبان با طرح ایده "نواصلاح‌طلبی" مخالفت کرده‌اند. در هر صورت جبهه‌ی اصلاحات برای فعالیت مجدد، چاره‌ای جز ترمیم و پاک کردن برخی سوابق سیاه گذشته خود ندارد و باید فعالیت در قالب چارچوب های موجود را بپذیرد.



[1] روزنامه آرمان، 93/4/31

[2] دوهفته نامه "نون"، شماره 3، اردیبهشت 93

[3] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/322304

[4]برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: "تحلیلی از عملیات تاکتیکی اصلاحات در انتخابات؛ آیا اصلاحات با مدل «اخوان المسلمین» به قدرت باز می گردد؟" پایگاه تحلیلی خبری مشرق، 8/4/92

[5] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/322304

[6] http://www.tasnimnews.com/Home/Single/237826

[7] دوهفته نامه "نون"، شماره 4، خرداد 93

[8] همان

  • ۰ نظر
  • ۰۲ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۰۳
  • ۱۰۷۸ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

به گزارش مشرق به نقل از «تابناک»، از میان اعضای این کابینه، بیژن نامدار زنگنه، محمود حجتی و محمد علی نجفی و جعفر میلی منفرد در کابینه سید محمد خاتمی حضور داشتند. علی ربیعی، وزیر پیشنهادی کار، رفاه و امور اجتماعی نیز مشاور سید محمد خاتمی بود. 

چیت‌چیان، واعظی و نعمت‌زاده، وزرای پیشنهادی وزارتخانه‌های نیرو، ارتباطات و صنعت نیز در دولت سیدمحمد خاتمی در سمت معاون وزیر به فعالیت مشغول بودند. 

طیب‌نیا، وزیر پیشنهادی امور اقتصادی نیز با عضویت در شورای پول و اعتبار در دولت خاتمی و عضویت در شورای پژوهشی نهاد ریاست‌جمهوری در‌‌ همان دوران هم یکی از اعضای کابینه است. 

محمدجواد ظریف، وزیر پیشنهادی امور خارجه نیز ریاست دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل هم در دوران خاتمی و هم در سال‌های آغازین ریاست جمهوری احمدی‌نژاد را در سابقه خود دارد. وی بدون وابستگی جناحی از شخصیت‌های مورد اعتماد نظام است. 

هاشمی، وزیر پیشنهادی بهداشت نیز تنها سابقه مشاور وزیر بهداشت دولت اول خاتمی را در کارنامه خود دارد و می‌توان او را ‌فردی مستقل نامید. عباس آخوندی و نعمت‌زاده نیز در دولت دوم هاشمی بودند. 

رحمانی فضلی، مصطفی پورمحمدی، حسین دهقان و سید محمود علوی وزرای پیشنهادی کشور، دادگستری، دفاع و اطلاعات نیز به ‌اصولگرایان کابینه دولت تدبیر و امید شناخته می‌شوند. 

به نظر می‌رسد، کابینه ترکیبی از حزب کارگزاران با غلظت بیشتر، اصلاح‌طلبان، اصولگرایان و دو نفر هم مستقل است.

  • ۰ نظر
  • ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۵۰
  • ۷۱۴ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

گروه سیاسی مشرق- هر چند «روحانی» با عضویت در «جامعه روحانیت» خاستگاه راست سنّتی داشته امّا در دوره اصلاحات با ترک چندین ساله جلسات «جامعه روحانیت» و نزدیکی بیشتر به دولت «خاتمی» به سمت کارگزاران و اصلاح طلبی گرایش پیدا کرد. مخصوصاً اینکه مهمترین نمود سیاسی وی در دهه هشتاد مربوط به دبیری وی در «شورای عالی امنیت ملّی» دولت «خاتمی» و مسئولیت تیم مذاکره کننده هسته ای می شود. با این وجود هنوز هم سخت است که او را یک اصلاح طلب با افکار واقعی اصلاح طلبی دانست، چرا که وی چه در دوره تبیلغات انتخاباتی و چه قبل و بعد از آن هیچگاه حاضر نشد بعنوان یک موجودیت اصلاح طلب وارد معرکه سیاسی شود.

با این حال، با نزدیک‌شدن به زمان تشکیل کابینه و مراسم تحلیف و تنفیذ؛ رفته‌رفته نگاه اصلاح‌طلبان به «روحانی» نیز دستخوش دگردیسی می شود. با نزدیکی به تقسیم سهام قدرت بین گروه ها و عناصر سیاسی، بحث ها درباره تعیین هویت «رئیس جمهور منتخب» هم شروع شده و برخی از اصلاح طلبان سعی دارند از شخصیت «حسن روحانی» یک اصلاح طلب تمام عیار در حدّ «محمّد خاتمی» بسازند. در مقابل دردسر اصلی این دست از اصلاح طلبان این است که طیف دیگری از جبهه اصلاحات هنوز هم حاضر نیستند، «روحانی» را یک اصلاح طلبی تمام عیار معرّفی نمایند؛ البتّه این دردسر که به اختلاف سلیقه طیف های مختلف اصلاحات مربوط می شود به پروژه ای آگاهانه و کنترل یافته تبدیل شده است.


در اینجا گزارشی از اقرار طیفی از اصلاحات مبنی بر غیر اطلاح طلب بودن «روحانی» مدّنظر قرار گرفته است (فراموش نمی شود که این اختلاف یک پروژه سازمان یافته است):


اخیراً «سیّدمحمّد موسوی خوئینی ها» نیز سعی کرده بر این اختلاف سلیقه تأکید کند، وی می گوید: «ما با دست خود کمر به قتل اصلاحات بستیم. ما هم مانند اصولگرایان نمی‌خواهیم شکست را بپذیریم. باید شکست را بپذیریم چرا که «محمّدرضا عارف» که نماد اصلاح طلبی بود را مجبور به کناره گیری کردیم؛ چون دیدیم که 7 درصد بیشتر رأی ندارد. پیش بینی من این است که دولت «روحانی»، دولت "چهارساله" است. با شکست «روحانی»، چهارسال دیگر اصولگراها به قدرت باز خواهند گشت.» (14/4/1392). چندی پیش نیز خبری از جلسات محفلی اصلاح طلبان منتشر شد که تأکید می کرد: «ما نباید بیش از حدّ خود را به «روحانی» نزدیک کنیم تا در صورتیکه وی نتوانست به مطالبات مردم پاسخ بگوید؛ به عنوان آلترناتیو وارد صحنه شویم. این افراد تأکید کرده اند ناکامی احتمالی «روحانی» نباید به نام اصلاحات تمام شود.» (8/4/1392).


این مسئله در دوره تبلیغات انتخاباتی نیز دیده می شد، چنانچه سایت «ایران امروز» در مطلبی به قلم «محمّد ارس»، «‌روحانی» را شانس بزرگی معرّفی کرده و نوشته بود: ««روحانی» در برنامه های تبلیغاتی قوی تر از «موسوی» و «کروبی» ظاهر شد. اگر هم ضعف ها و کاستی هایی دارد که حتماً دارد، در جریان انتخابات آتی از نو ساخته خواهد شد. یعنی همانگونه که از "موسوی نخست وزیر دهه شصت"، "موسوی سبز دهه نود" ساخته شد، از "خاتمی مکتبی"، "خاتمی اصلاح گرا" بیرون آمد و جوانان افراطی مکتبی به نیروی مترقی تبدیل شدند؛ عاقبت خانواده «رفسنجانی» و خود «رفسنجانی» هم به صف درآمدند. با چنین هنری از پس ضعف های «روحانی» نیز برخواهیم آمد.» (به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «صراط»- 13/3/1392). در واقع نویسنده با اذعان به غیراصلاح طلب بودن «روحانی» پیشنهاد می کند که می توان پروژه استحاله را نیز روی وی انجام داد.


همچنین سایت «اخبار روز» - وابسته به اپوزیسیون خارج نشین- می نویسد: «در انتخابات فعلی باقیمانده جریانات اصلاح طلب اشتباه قبل را تکرار کردند. ابتدا گزینه امیدبرانگیز برای هواداران اصلاحات «محمّد خاتمی» بود که با به میدان آمدن یا آوردن «هاشمی رفسنجانی» نظرها ناگهان از سوی "نماد اصلاح طلبی" به سمت "نماد سازندگی" تغییر جهت داد.».


«علی اکبر اولیا» (نماینده سابق یزد) نیز در مصاحبه با «آریا» گفته بود: «موافقان نامزدی «روحانی» می گویند او ممکن است نظر برخی اصولگرایان مانند «مطهری»، «ناطق» و ... را هم جلب کند. آنها ضمن تأکید بر اینکه وی اصولگرا نیست می‌گویند، روحانی مدّت هاست که از «جامعه روحانیت» فاصله گرفته و جایگاهی ندارد.».


«حمیدرضا جلایی پور» (عضو شورای مرکزی جبهه منحلّه مشارکت) در مصاحبه با سایت «جرس» در پاسخ به این سئوال که: "یعنی شما آقای «روحانی» را هم اصلاح طلب می دانید؟"؛ می گوید: «آقای «روحانی» در سیاست داخلی مواضعش با مواضع آقای «خاتمی» یا «هاشمی» و بدنه اصلاح طلبان کمی فاصله دارد و خود ایشان هم خودشان را اصلاح طلب نمی خوانند. امّا اصولگرایی مانند آقای «مطهری» از بسیاری از اصلاح طلبان، مواضع اصلاح طلبانه تری می گیرد و شجاعت و اصلاح جویی بیشتری به خرج می‌دهد.» (8/3/1392).


«احمد پور نجاتی» نیز که از اعضای «شورای ۷ نفره مشاوران خاتمی» برای انتخاب کاندیدای اصلاح طلبان بود، می گوید: ««روحانی» نه به عنوان کاندیدای اصلاح طلب که بعنوان فردی که می توان با او "مرحله گذار" از سرمای منفی ۱۰ درجه موجود را پشت‌سر گذاشت؛ مطرح بوده است.» (19/3/1392).


«ابراهیم اصغرزاده» نیز در گفتگو با با سایت «روز آنلاین» (وابسته به «سازمان منحلّه مجاهدین») در مقابل این سئوال که "شما معتقدید برای جلوگیری از روی کار آمدن تفکّری افراطی باید از «عارف» یا «روحانی» حمایت کرد؟"؛ پاسخ می دهد: «راهی جز حمایت از یکی از دو کاندیدای باقیمانده نیست ... دیدید آنانی که قبل از آمدن «هاشمی» می گفتند: "یا خاتمی یا هیچکس"، به محض آمدن «هاشمی» پشت سرش آرایش گرفتند و "خاتمی یا هیچکس" تبدیل به "یا هاشمی یا هیچکس" شد. تا همین چندی پیش دوستان اصلاح طلب من تصوّر کاندیدای درجه دو را توهین به خود و بخشی از نقشه مهندسی انتخابات می دانستند. چطور یکباره آقای «هاشمی» تبدیل به کاندیدای ایده آل و حدّاکثری شد که توانست غیبت بزرگان اصلاح طلب را جبران کند. به همین استدلال شاید بتوان به یک "اصلاح طلب معتدل" و بی حاشیه مانند «عارف» یا "اصولگرای میانه رو" مانند «روحانی» تن داد.» (19/3/1392).


«علیرضا نامورحقیقی» (استاد دانشگاه تورنتو) نیز در مصاحبه با «B.B.C»، می گوید: «اصلاح طلبان بر این مبنا بودند که اگر آقای «عارف» در انتخابات شکست بخورد یا بعد از اینکه بر فرض رئیس جمهور بشود، نتواند مطالبات را پاسخ بدهد؛ این شکستی برای اصلاح طلبان است و ظاهراً ظرفیت شکست مجدّد نداشتند. بنابراین از این زاویه ترجیح می دادند، نماینده ای بیاید که خودش را اصلاح طلب نمی داند یعنی بعنوان کاندیدای اصلاح طلب نیست.». حتّی «محمّد خاتمی» در فایلی ویدیویی که در حمایت از «روحانی» منتشر شد، گفته بود: «با اینکه آقای «روحانی» خودش را متعلّق به اردوی اصلاح طلبان نمی داند، امّا دیدید چه خوب مسئله مطرح کرد و امید ایجاد کرد.» (به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «صراط»- 23/3/1392).


شرح بالا به ادّعای اوّلیه گزارش پیشرو تأکید می کند که بازی اصلاح طلبان با اختلاف سلیقه موجود در پاسخ به سئوال واحد: "آیا «روحانی» اصلاح طلب هست یا نیست؟"؛ یک پروژه هدفمند است که بخشی از مقاصد این پروژه پیشتر توسّط مشرق به چالش کشیده شد و بی تردید بخشی از مقاصد آن در آینده بروز خواهد کرد.

  • ۵ نظر
  • ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۵
  • ۵۷۵ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)