بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

جریان شناسی و قدرت تحلیل مسایل سیاسی جزو معرفت دینی است. ( امام خامنه ای مدظلله العالی)



گروه سیاسی مشرق- با گذر زمان و نزدیک شدن به روز رأی اعتماد، افکار عمومی، تشنه آشنایی بیشتر با وزرای کابینه یازدهم است. طبق لیست نهایی وزرای پیشنهادی دولت آینده که دیروز منتشر شد «عبّاس (احمدی) آخوندی»، به عنوان وزیر راه و شهرسازی برای کسب رأی اعتماد به مجلس معرفی خواهد شد اما آیا مجلس به او رأی خواهد داد یا خیر؛ این سؤالی است که مردم ظرف دو هفته آینده پاسخ آن را از نمایندگان خود در مجلس خواهند گرفت.



آخوندی و حجت الاسلام والمسلمین «علی اکبر ناطق نوری»، دامادهای آیت الله رسولی محلّاتی هستند که بیشتر بخاطر تصدّی پُست «وزارت مسکن و شهرسازی» در دومین دولت «هاشمی رفسنجانی» شناخته می شد. با این حال باید وی را نیز مانند بسیاری از حاضران در لیست دولت یازدهم، جزء حلقه امنیتی ها به حساب آورد زیرا در کارنامه خویش؛ تکیه زدن بر «معاونت سیاسی وزرات کشور ناطق نوری» (1361) و به تبع آن مسؤولیت برگزاری سه انتخابات سراسری و حسّاس، دبیری «شورای امنیت کشور»، ریاست «شورای تأمین ویژه غرب کشور»، ریاست «ستاد مبارزه با مواد مخدّر» و ریاست «ستاد مرزهای کشور» را نیز ثبت کرده است.وی در سال های اخیر بیش از اینکه در حوزه اقتصاد و زیرساختی بخصوص در عرصه راه و شهرسازی نمود داشته باشد نیز بیشتر به مسائل سیاسی متوجّه بوده است. در سال های معاصر اغلب، مقالات وی درباره تبلیغ "شهروند فعّال" و گفت وگوهایش درباره فضای سیاسی و اقتصاد سیاسی کشور در روزنامه های منتسب به اصلاحات منتشر شده است. با مطالعه گذرای این آثار «آخوندی» مشخّص می شود که وی سعی دارد، چهره ای مبتنی بر فن سالاری توأم با تئوری پردازی سیاسی- اجتماعی در جهت "اصلاح جویی" را به نمایش بگذارد. وی پیش از انتخابات «24 خردادماه» امسال درباره ایده آل های «رئیس جمهور یازدهم» می گوید: «به نظر من اصلی‌ترین مسئله رئیس‌جمهور آینده بازگرداندن اعتماد به جامعه ایرانی است. بی‌اعتمادی تبدیل به ویروس واگیر شده که از مرزهای اقتصاد گذشته و بنیان خانواده ها را تهدید می کند. در حوزه‌ی اقتصاد بازگرداندن ثبات به بازار اصلی ترین مسئله است... زیربنای همه اینها احترام به حقوق شهروندان بویژه رعایت "حقوق مدنی" آنان است. ریشه مشکلات این است که تحت عنوان یاری رساندن به مردم، "کرامت انسانی" آنها نایده گرفته شده و آنها تبدیل به رعایای دولت شدند. شهروندی که "حقوق مدنی" اش رعایت نشود، چاره ای جز دست زدن به اقدامات کوتاه مدّت و به قولی از "خرس مویی کندن" ندارد.» 23 اردیبهشت ماه 1392


ماجرای جلسه آخوندی و زنگنه با رهبر معظم انقلاب درباره فتنه 88

مهم ترین و پُرطنین‌ترین ظهور و بروز رسانه‌ای - سیاسی این سال های «عبّاس آخوندی» مربوط به تحرّکات وی در «سال 88» می شود جایی که وی به عنوان یکی از نمایندگان انتخاباتی «میرحسین موسوی» درکنار بیژن نامدار زنگنه (وزیر پیشنهادی نفت در دولت یازدهم) در جلسه تاریخی با رهبر معظّم انقلاب اسلامی که برای بحث در رابطه با مسئله «نتایج انتخابات دهم ریاست جمهوری» منعقد شده بود؛ حاضر شد.

چند روز پیش رهبری انقلاب اسلامی در دیدار با دانشجویان فرمودند: «در «انتخابات سال 88»، آن کسانى که فکر می کردند در انتخابات تقلّب شده، چرا براى مواجهه با تقلّب؛ اردوکشى خیابانى کردند؟ چرا این را جواب نمی‌دهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومى، نخیر، به شکلى که قابل جواب‌دادن بوده؛ امّا جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهى نمی‌کنند؟ در جلسات خصوصى می‌گویند ما اعتراف می‌کنیم که تقلّب اتّفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلّب اتّفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید؟» (6/5/1392).

اما آیا واقعاً «عبّاس آخوندی» هم جزء کسانی است که از مصادیق این تنبّه و هشدار رهبر معظّم انقلاب اسلامی بوده اند؟ شاید بازخوانی بُرشی از دیدار «نمایندگان کاندیداهای ریاست جمهوری دهم» با رهبری انقلاب اسلامی پاسخی به این پرسش باشد: «آقای «آخوندی» که باجناق آقای «ناطق نوری» و نماینده ستاد «موسوی» در «هیئت نظارت شورای نگهبان» بودند، دست خود را بالا بردند. داشتند شروع به صحبت می کردند که آقا فرمودند: خودتان را معرّفی کنید؟ با تعجّب گفتند که «آخوندی» هستم، عضو ستاد «موسوی». آقا فرمودند: «بله مواضع‌تان را اخیراً در روزنامه‌ها دیده‌ام.». اهل دلی می‌گفت که حکمت این برخورد آقا شاید این بوده که ایشان؛ جناب آقای آخوندی را با مواضع جدیدش نمی‌شناختند و احتیاج داشتند ایشان خودشان را درست با همین عنوان جدید معرّفی کنند. آقای «آخوندی» گفتند که آقا بنده در انتخابات سال 76 وقتی آمار آراء تا حدودی مشخّص شد، نشستم و بیانیه‌ای را آماده نمودم و به آقای «ناطق» گفتم: انتخابات را به آقای خاتمی تبریک بگوییم. آقا این را می‌دانیم که در یک جامعه مترقّی بایست کسی که شکست می‌خورد، شکست را بپذیرد. همچنین می دانیم که هر چقدر آراء این انتخابات که در داخل صندوق ها ریخته شده و بازشماری شود، باز تغییری بوجود نمی آید و قبول داریم که مردم این آراء را در صندوق ها ریخته اند (تا بدینجا آقای «آخوندی» دو اعتراف بزرگ را انجام داده بود). امّا اعتراض ما به این است که با بداخلاقی کاری کرده اند که مردم به اشتباه افتادند. کلّیت بحث این بود که چرا «احمدی نژاد» طوری عرصه را طرّاحی نمود که رأی به «موسوی» معادل رأی به «هاشمی» شد و افکار عمومی را طوری هدایت کرد که گویی هر کس به موسوی رأی بدهد، انگار به هاشمی رأی داده است و ...؛ این یعنی تقلّب در انتخابات؛ آقای دکتر «زارعی» که با آقای «آخوندی» در «شورای نگهبان» به عنوان نمایندگان کاندیداها حضور داشت، با عصبانیت زیر لب می گفت: پس چه کسی بود که دائم بدون اینکه نتیجه ای معلوم شده باشد، از همان لحظات اوّلیه انتخابات با بیرون تماس می گرفت و دائم آمارهای دروغ به بیرون می داد که تعداد آراء فلان مقدار شده است.» («هفته نامه 9 دی»- شماره 1- «خامنه ای به کسی باج نمی دهد»- «جعفر فرجی»)


روایت احمد توکلی از جلسه آخوندی با رهبر انقلاب

همچنین «احمد توکّلی» (نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی) در مصاحبه اخیرش با روزنامه «اعتماد» در رابطه با جلسه مذکور می گوید: «در آنجا آقای دکتر «عبّاس آخوندی» که نماینده آقای «موسوی» بود، گفته بود که من شهادت می دهم که در انتخابات تقلّب امکان‌پذیر نیست. آقای «آخوندی» خودش در انتخابات «خرداد 76»، رئیس «ستاد کلّ انتخابات» بود و می دانست تقلّب ممکن نیست... روز قبل از این جلسه هم، آقا با آقای «موسوی» جلسه داشتند و به آقای «موسوی» گفته بودند که کار خیابانی را متوقّف کن و از طریق قانونی وارد شو و من از تو حمایت می‌کنم تا مطمئن شوی که نتیجه درست بوده یا نه. آقا گفته بودند که اگر کار به خیابان کشیده شود، تو می توانی آن را شروع کنی ولی در ادامه از دستت خارج می شود و متأسّفانه همین طور هم شد.» (9/5/1392).

«آخوندی» با توجّه به تجربه گذشته اش در «معاونت سیاسی وزارت کشور» و «مسئول ستاد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری چهارم» به صحّت انتخابات یقین داشته؛ و با این حال هنوز در حضور افکار عمومی و رسانه های جمعی به دروغ بودن ادّعای تقلّب اشاره نکرده و تا به حال علناً نیز کوچکترین جمله ای حاکی از عذرخواهی نگفته و دست کم اگر هم گفته باشد این موضع گیری، رسانه ای نشده است.


ماجرای نامه محرمانه آخوندی و زنگنه به رئیس مجلس

«آخوندی» در نامه مشترکی با «بیژن نامدار زنگنه» که بطور محرمانه برای «علی لاریجانی» (رئیس مجلس وقت) در روز سی ام خردادماه سال 1388 یعنی دقیقاً فردای ایراد خطبه های راهگشا و فصل الخطاب ولی فقیه در «نماز جمعه تهران» ارسال می کند؛ خواسته هایی را که گفته می شود خواسته های میرحسین موسوی و مهدی کروبی بوده است، مطرح می کند. این نامه مشترک در 27 تیرماه سال 1388 به درخواست تهیّه کنندگان و به همراه نامه توضیح، توسّط پایگاه "خبرآنلاین" افشاء می شود.

«زنگنه» و «آخوندی» طیّ نامه توضیحی درباره علل افشای نامه اوّلیه که دقیقاً فردای برگزاری «نمازجمعه هاشمی» صورت گرفت، می نویسند: «در ارتباط با مطالب ایراد شده از سوی آیت الله «هاشمی رفسنجانی» در خطبه های نماز جمعه مورّخ 26 تیرماه، تصمیم به انتشار نامه پیوست؛ خطاب به دکتر «لاریجانی» گرفتیم. این نامه فردای روز ایراد «خطبه نماز جمعه» توسّط مقام معظّم رهبری تقدیم رئیس مجلس شد. متأسّفانه علی رغم تلاش ها، پیشنهادهای ارائه شده؛ از سوی مقامات تصمیم گیر مورد توجّه قرار نگرفتند... از آنجا که آگاهی عمومی از رویکرد پیشنهادی در این نامه، می تواند مفید فایده باشد... این نامه در کنار هزاران اسناد دیگر، به ما می آموزد که اگر در موقعیت های استراتژیک، مقامات ملّی درست تر اتّخاذ تصمیم نموده بودند؛ چگونه می توانستیم، امروز شاهد بحران موجود در جامعه نباشیم.»

هر دو نفر طیّ نامه اوّلیه ارسالی به «لاریجانی»، این مطالبات را خطاب به مسؤولان مطرح می کنند: «به نظر ما آنچه در جامعه در جریان است، معلول مدیریت ناصحیح فرایندهای انتخابات، به ویژه در دوره تبلیغات انتخابات است. متأسّفانه مدیریت روز اخذ رأی و اقدامات پس از اعلام مقدّماتی نتایج آراء نیز با مشکلاتی جدّی مواجه بود. در هر صورت بزرگ ترین مسئله ای که جامعه ایرانی با آن مواجه است؛ آسیب خوردن اعتماد عمومی به نتایج انتخابات است. بنابر این هر راه حلّی که ارائه می گردد باید به نحوی مفهوم اعاده اعتماد عمومی را در صدر وجهه همّت خود قرار دهد. با این مقدّمه، راهکار ذیل را که با آن مقام محترم حضوراً بحث کرده؛ یکبار دیگر بصورت مدوّن تقدیم می کنیم: معترضان به نتایج که تعداد آنها کم هم نمی باشد، باید به رسمیت شناخته شوند. این افراد براساس «اصل 27 قانون اساسی» دارای حقوقی هستند که باید از آن برخوردار باشند... به جناب آقای مهندس «موسوی» در یک و یا چند برنامه زنده «صدا و سیمای جمهوری اسلامی» اجازه حضور جهت طرح مسائل خود داده شود... به ایشان و جمعیت های هوادار ایشان توسّط «وزارت کشور» اجازه راهپیمایی اعتراضی رسمی اعطاء گردد... «شورای نگهبان»، هیئتی از رجال ملّی و مورد اعتماد مردم که اظهارنظر آنان موجب آرامش جامعه شود را بعنوان خُبرگان امین خود انتخاب کند. دامنه رسیدگی به این هیئت که به عبارتی باید نقش هیأت منصفه را ایفاء نماید؛ باید عام و بدون محدودیت باشد... هیئت باید حقّ دسترسی به کلّیه شکایات و اطّلاعات واصله به «شورای محترم نگهبان» را داشته باشد‌... این هیئت در انتهای کار خود باید گزارشی را خطاب به «شورای محترم نگهبان» تهیّه کند و متن آن را جهت آگاهی عمومی منتشر نماید. پیشنهاد می کنیم که اعضای این هیأت مرکّب از افراد زیر باشد: 1- سیّدحسن خمینی، 2- محمّدی ری شهری، 3- گودرز افتخارجهرمی».


درخواست آخوندی برای آزادی عضو شورای مرکزی حزب مشارکت

«عبّاس آخوندی» همچنین در نامه مشترک دیگری مشارکت می کند که به امضای 22 چهره سیاسی- اقتصادی می رسد. آنها در این نامه که به طور همزمان به «رئیس وقت قوّه قضائیه»، «دادستان وقت کلّ کشور» و «دادستان وقت تهران» ارسال شد، از مقامات می خواهند که «محسن صفایی فراهانی»، عضو شورای مرکزی حزب مشارکت را به دلیل خدمات گذشته اش به دولت های پیشین مورد عفو قرار دهند. در این نامه که به امضای «آخوندی» رسیده، چنین تصریح شده است: «نام مهندس «محسن صفایی فراهانی» در اقتصاد ایران هیچ گاه از یاد نخواهد رفت. مهندس محسن صفایی فراهانی در طول 30 سال، خدمات اقتصادی بسیاری را به کشور ارائه کرده اند... غیبت ایشان در اقتصاد ایران بطور حتم دردی سخت به شمار می آید که گذر از آن به سادگی میسّر نیست و برای دلسوزان قابل فراموشی نخواهد بود... حضور ایشان در زندان در مدّت زمانی طولانی دل هر دلسوز به نظام و اقتصاد و ورزش کشور را به درد آورده است لذا از شما تقاضا داریم دستور فرمایید تا هر چه سریع تر به وضعیت آقای «صفایی فراهانی» رسیدگی شود و با توجّه به شناخت کافی که از ایشان وجود دارد؛ حکم آزادی ایشان صادر گردد.» 16 دی ماه 1388.


امضای آخوندی پای نامه "انتخابات آزاد"

آخوندی قبل از انتخابات «22 خردادماه 1388» نیز تحت نام «قائم مقام ستاد اصولگرایان حامی موسوی» در دوره تبلیغات انتخاباتی در ستادهای «میرحسین موسوی» فعّال بوده است. «آخوندی» در نامه 80 اقتصاددان کشور در رابطه با انتخابات شرکت می کند، نامه ای که تهیّه کنندگانش خواستار برگزاری انتخابات آزاد شده بودند. در این نامه آمده بود: «انتخاب در شرایطی برگزار می شود که مردم و کشور با مسائل و مشکلات متعدّدی در عرصه های گوناگون مواجه هستند... به این امید هستیم که حاکمیت نظام از مجموعه قوای سه گانه تا احزاب، تشکّل ها و مردم هوشمند کشور؛ انتخابات آتی را آزمونی جدّی برای ایجاد دگرگونی های اساسی قرار دهند تا... به جایگاه درخور تحسین نائل آیند. در دستیابی به این جایگاه باید... کارآمدی مجموعه حاکمیت (دولت، شورای نگهبان، قوّه قضائیه، مجلس و سایر ارکان نظام) جهت تحقّق "انتخاباتی آزاد و شفّاف" با حدّاکثر مشارکت مردمی تا... رشد و توسعه ای پایدار را تأمین کنند.» 11 خرداد ماه 1388


کنفرانس خبری آخوندی با چاشنی اتهام دروغگویی به دولت

«آخوندی» همچنین فردای همین روز طیّ «کنفرانس خبری ستاد اصولگرایان حامی موسوی» به مسئله دروغین بودن آمارهای دولت وقت تأکید می کند، مسئله ای که به گفته ناظران، زمینه ساز پذیرش "جنگ روانی" بعد از انتخابات؛ مبنی بر دروغ بودن نتایج انتخابات برای قشری از مردم «تهران» شد. وی در این راستا می گوید: «می بینید که ما بیشترین ناهنجاری های اجتماعی را داریم. حجم تضادها، نگرانی ها و عدم ثبات در مدیریت قابل مقایسه با دوره های گذشته نیست. نسبت به آمار، ارقام و اطّلاعات همواره تردید وجود دارد، این بسیار موجب نگرانی است.»


مقاله آخوندی در دفاع از میرحسین موسوی

گزینه پیشنهادی «وزارت راه، مسکن و شهرسازی» پیشتر و در سرمقاله روزنامه اصلاح طلب «سرمایه» که نهایتاً در سال 1388 ه.ش لغو مجوّز شد با عنوان: «کارآمدی و صداقت، پاردایمی برای میرحسین»؛ به همین مسئله دامن زده بود. وی می نویسد: «اصلی ترین چالش موجود ناکارآمدی و عدم صداقت است ... و چنانچه خلاف گویی تبدیل به امر غیرقبیحی شده و برخی افراد احساس شرمساری از خلاف گویی نمی کنند؛ همه ناشی از سیاست های ضعیف و رفتار عمومی نظام اجرایی است... صداقت ناظر بر جنبه های شفّافیت از منظر حکمرانی و همچنین رعایت اخلاق از جنبه های فرهنگی و اجتماعی است. فزون تر آنکه با شخصیت «میرحسین موسوی» کاملاً سازگاری دارد.» 26 اردیبهشت 1388


اصرار آخوندی بر تغییر قانون انتخابات در سرمقاله روزنامه شرق

اما «عبّاس آخوندی» پیگیری مواضع خویش را حتّی بعد از سپری شدن فتنه و حماسه «9 دی» رها نکرد. وی در سرمقاله ای که برای روزنامه «شرق» می فرستد بار دیگر ادّعای واهی نامطمئن بودن ساز و کار انتخابات در کشور را مطرح می کند و  می نویسد: «اگر ضرورت دارد تا فرآیندهای انتخابات از مرحله تصمیم در‌باره زمان انتخابات، ثبت نام نامزدها و برّرسی صلاحیت ها، اخذ رأی و نحوه نظارت بر آن، شمارش آراء، رسیدگی به شکایات‌ و اعلام نتایج؛ مورد بازنگری قرار گیرد که ضرورت دارد. این امر نیز باید از طریق صندوق صورت گیرد و بهبود یابد. باید آنقدر پایمردی کرد تا به نتیجه رسید... به گفته حضرت مولا علی (ع) هر گاه دری را بسیار کوبیدی، به ناچار بر روی تو باز خواهد شد.» 11 خرداد 1392


تکرار کلیدواژه انتخابات آزاد در مصاحبه آخوندی

«آخوندی» همچنین در گفت وگویی تفصیلی که در هشتم مهرماه سال 1391 ترتیب می دهد، در رابطه با انتخابات «ریاست جمهوری یازدهم» مواضع قبلی خود را تکرار می کند و می گوید: «بسیاری از نیروهای منتقد، از فراهم آمدن حدّاقل شرایط حضور در انتخابات مأیوسند. قاعدتاً شرایط باید به نحوی باشد که افراد از اجرای قاعده انصاف در انتخابات اطمینان حاصل پیدا کنند. خیلی ها از اینکه اراده جدّی در برگزاری یک "انتخابات آزاد و رقابتی" وجود داشته باشد؛ تردید دارند. همین هفته پیش آقای «پورنجاتی» [عضو شورای مرکزی حزب منحل مشارکت] در یک یادداشت مسئله امنیت شرکت کنندگان در انتخابات را در پیش، حین و بعد از انتخابات مطرح کرده بود. اضافه بر اینها گروهی که خود را فعّال مایشاء می دانند، نیز معلوم نیست که از چه موضعی هر روز برای منتقدان خط و نشان می کشند که چه و چه و هزار شرط برای ورود آنان به صحنه انتخابات می گذارند. در واقع این افراد همان کسانی هستند که این شکاف اجتماعی را ایجاد کردند و با تلاش برای حذف حدّاقل نیمی از ملّت ایران از صحنه مشارکت فعّال شهروندی؛ رقابت که نه در جهت جنگ با آنان هستند. بنابراین سؤال شما کاملاً بجاست که در چنین شرایطی سخن گفتن از مفهوم شهروندی مثبت و خلّاق، کاملاً مورد تردید است.» (پایگاه خبری - تحلیلی «خبرآنلاین»)

سؤالی که این روزها دهان به دهان می شود این است که آیا جریان اعتدال در کشور مدیران مجرّب دیگری هم در چنته دارد که بتوانند وزارت راه و شهرسازی را اداره کنند و یا کیسه مهره های نخبه رئیس جمهور، خالی از مدیرانی است که ضمن سلامت مواضع، توان مدیریت بی حاشیه وزارت مهم راه و شهرسازی را داشته باشند

  • ۰ نظر
  • ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۰۲:۰۴
  • ۷۹۶ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

تسنیم نوشت:

امروزه برقراری امنیت جزو مهمترین وظایف حکومت‌ها است، به نحوی که در کشورهایی که کوچک سازی دولت جزو اصول اولیه به شمار می‌آید، هنوز حوزه‌های امنیتی جزو کا‌ر‌ویژه‌ حاکمیت قلمداد می‌شود و یکی از اساسی‌ترین جایگاه‌ها در ساختار امنیتی یک کشور، از آنِ نهاد اطلاعاتی است.

بر همین اساس بعد از پیروز انقلاب اسلامی و عدم وجود تشکیلاتی منسجم، قانون تشکیلِ وزارت اطلاعات در 29 اردیبهشت ماه سال 1362 در مجلس شورای اسلامی تصویب و به تایید شورای نگهبان رسید.
در قانون تشکیل این وزارت آمده است: "به منظور کشف و پرورش اطلاعات امنیتی و اطلاعات خارجی و حفاظت اطلاعات و ضدجاسوسی و بدست آوردن آگاهی‌های لازم از وضعیت دشمنان داخلی و خارجی جهت پیشگیری و مقابله با توطئه‌های آنان علیه انقلاب اسلامی، کشور و نظام جمهوری اسلامی ایران، وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران تشکیل می‌شود."
در منطقه خاورمیانه باتوجه به اهمیت، موقعیت و شرایط خاص کشورهای منطقه مانند شرایط عراق، افغانستان، لبنان و سرزمین‌های اشغالی، سرویس‌های جاسوسی خارجی کشورهای مستکبر نظیر MI6 ,CIA, موساد و ... هر کدام فعالیت مضاعفی در این منطقه نسبت به سایر نقاط جهان دارند؛ علاوه بر آن همه این دستگاه‌های جاسوسی خارجی به جهت مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران با یکدیگر همکاری می‌کنند. در این شرایط به اذعان تمامی کارشناسان، دستگاه اطلاعاتی ایران درمیان سازمان‌های مشابه منطقه‌ای از درخششی ویژه از حیث عملکرد پیش‌رونده و نیز مقابله با تهدیدات امنیتی برخوردار است.
وزیر اطلاعات طبق قانون باید از نظر تحصیلات در حد اجتهاد، اشتهار به عدالت و تقوا، داشتن سابقه‌ای روشن از نظر سیاسی و مدیریت و عدم عضویت در احزاب، سازمان‌ها و گروه‌های سیاسی باشد. در دولت دهم این وظیفه در 12 شهریور و با رای اعتماد مجلس شورای اسلامی، بر عهده حجت‌الاسلام والمسلمین حیدر مصلحی به عنوان ششمین وزیر اطلاعات سپرده شد.
موفقیت‌های وزارت اطلاعات در دوران حجت‌الاسلام مصلحی کاملا نمود بین‌المللی پیدا کرد و اقتدار وزارت اطلاعات کشور را در بین سرویس‌های اطلاعاتی وجاسوسی دنیا به اثبات رساند. پروژه مدحی، دستگیری ریگی، آزادی عطارزاده، دستگیری چندین تیم پیشرفته جاسوسی، دستگیری عاملان ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان و ده‌ها پروژه موفقیت‌آمیز دیگر، گواه روشنی بر این مدعاست.
دستگیری عبدالمالک ریگی در آسمان
دستگیری عبدالمالک ریگی یکی از پیچیده‌ترین عملیات‌های اطلاعاتی و شاهکار مأموران اطلاعاتی کشورمان در اسفند سال 88 بود. ریگی شرور شرق کشور در پناه لابی‌های سازمان ISI پاکستان، حمایت‌های سیاسی و مالی آمریکا و عربستان هیچ وقت گمان نمی‌کرد روزی در دام سرویس‌های اطلاعاتی ایران بیفتد.
حمله به یک پاسگاه نیروی انتظامی در نزدیکی شهر سراوان و دستگیری 9 نفر از نیروهای انتظامی کشورمان، بستن جاده زابل - زاهدان در منطقه تاسوکی و به شهادت رساندن 22 نفر از هموطنانمان، بمب‌گذاری در مسیر اتوبوس حامل اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و به شهادت رساندن 13 نفر، گروگان‌گیری و به شهادت 16 نفر از سربازان وظیفه پاسگاهی در سراوان که با سربریدن آن ها همراه بود، انفجار بمب در یکی از مساجد شیعیان زاهدان و به شهادت رسیدن 25 نفر، بخشی ازعملیات‌های تروریستی گروه ریگی بود.
آخرین عملیات تروریستی گروهک ریگی در مهرماه 1388 در منطقه سرباز، منجر به شهادت سردار نورعلی شوشتری، جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به همراه بیش از 42 نفر از شیوخ اهل سنت و مولوی‌های بلوچ شد.
اما پس از این شرارت‌ها به ناگاه در 4 اسفند ماه سال 1388 خبری منتشر شد که تیتر یک بیشتر رسانه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی شد. خبر این بود که وزارت اطلاعات عبدالمالک ریگی رادستگیر کرد. حجت‌الاسلام مصلحی در نشست خبری که همان روز به جهت دستگیری ریگی برگزار شده بود، با نشان دادن عکسی به افراد حاضر دراین نشست اعلام کرد: این عکس 24ساعت قبل از دستگیری این شرور در مقر نیروهای آمریکایی در افغانستان گرفته شده است.
براساس گفته‌های وزیر اطلاعات، ریگی از افغانستان به دوبی می‌رود که از انجا با یک پرواز به قرقیزستان سفر کند ولیکن در میانه راه دستگیر می‌شود. آخرین روایتاز دستگیری ریگی را امیر سرتیپ خلبان حسین چیت‌فروش معاون فرمانده نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران اینگونه نقل کرده: دو سال قبل( سال 88) هواپیمای حامل ریگی، قصد داشت از دوبی به سمت قرقیزستان برود و توسط یک ایرلاین خارجی جابه‌جا شود.
این هواپیما قرار بود از فضای کشور ما برای تردد استفاده کند که نیروهای امنیتی به نیروی هوایی ایران اعلام کردند که این هواپیما حامل یکی از اشرار است و باید متوقف شود. 11 شب به نیروی هوایی این امر اعلام شد و در ساعت 1 شب، عملیات توسط یک هواپیمای فانتوم آغاز شد و عملیات تعقیب ‌و گریز و حتی شلیک توسط هواپیمای ما صورت گرفت، ولی هواپیمای خارجی، حاضر به نشستن نبود که در نهایت ساعت 3 شب با شلیک 200 گلوله به گونه‌ای که هواپیما نیز سرنگون نشود و باکمک دو فانتوم و یک هواپیمای اف ‌14 این هواپیما به زمین نشست و ریگی دستگیر شد. این در حالی بود که خلبان هواپیمای خارجی حتی هویت ریگی رانمی‌شناخت.
مصلحی در یکی از آخرین جلسات هیئت دولت در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه «مهم‌ترین اقدام وزارت اطلاعات در طول چهار سال گذشته را چه می‌دانید؟» گفت: یکی از اقدامات ارزشمندی که انجام شد، دستگیری عبدالمالک ریگی با کیفیت خاص خود بود و فعالیتی که در ارتباط با دستگیری وی صورت گرفت اقدام نو وتازه‌ای بود.
عطارزاده؛ نمونه یک عملیات پیچیده آزادسازی
بعد از چند هفته از دستگیری ریگی توسط وزارت اطلاعات، پروژه دیگری به نام سربازان گمنام امام زمان ثبت شد. "حشمت‌الله عطارزاده"، دیپلمات ربوده شده ایرانی که در 23 آبان 1387 توسط گروه‌های مسلح در پیشاور پاکستان ربوده شده بود، با تلاش سربازان گمنام امام زمان‌(عج) در وزارت اطلاعات، در روزهای ابتدایی فروردین‌ماه 1389 در یک عملیات پیچیده اطلاعاتی، آزاد و به کشور بازگردانده شد.
عطارزاده دیپلمات ایرانی در شهر پیشاور بود که در فاصله 5 دقیقه‌ای تا منزل، در حالی که همراه وی یک محافظ مسلح پاکستانی بود، مورد حمله یک گروه مسلح قرار می‌گیرد و با شکستن شیشه‌های ماشین، ربوده می‌شود. وی پس از ربایش تا آزادی که 17 ماه به طول می‌انجامد، توان دیدن چهره هیچ‌کس را نداشت ولی صداهای متفاوتی از ربایندگان رابه یاد دارد. زبان ربایندگان اولیه، پشتو بوده ولی پس از تغییر مکان و استقرار در نقطه دوم در اختیار عده‌ای قرار می‌گیرد که با لهجه سلیس انگلیسی حرف می‌زنند و معلوم می‌شود که این افراد بومی نیستند. این در حالی بود که چشمان عطارزاده بسته و با کیسه‌ای سرش را پوشانده بودند و او قادر به دیدن چهره افراد گروهک رباینده نبود.
بنابراین گزارش، عطارزاده اکثر دوران اسارتش را در نقطه دوم سپری کرده است و زمان‌هایی که درخواست کتاب می‌کرده، به او کتاب انگلیسی می‌دادند. این امر حکایت از این دارد که در محل جز کتاب انگلیسی کتاب دیگری در دسترس نبوده است.
عطارزاده به دلیل آشنایی به زبان انگلیسی با ربایندگان با این زبان گفتگو می‌کرد. وی در حدود 17 ماه اسارت، حدود 16 بار جابه‌جا شده و حداقل در 15 محل جدید وی را جابه‌جا کرده‌اند. این حاکی از رعایت دقیق مسائل امنیتی و حفاظتی است که ربایندگان مجبور بودند در تمام جابجائی‌ها عطارزاده را همراه خود ببرند.
اما گروه سومی که غطارزاده را تحویل می‌گیرند، لهجه انگلیسی سلیس داشتند. در نهایت اما گروه چهارم که در حال تلاش برای تحویل عطارزاده از گروه سوم بودند، توسط مأموران وزارت اطلاعات ردگیری می‌شوند. پس از شناسایی اطلاعاتی محل مبادله و پس از حذف گروه چهارم توسط سربازان گمنام امام زمان (عج)، این افراددر نقش گروه چهارم نامبرده را از گروه سوم تحویل گرفته و بلافاصله عملیات نجات برای انتقال عطارزاده به کشور آغاز می‌شود و سپس بعد از چند روز جابجایی وگذشتن از مناطق خطرناک این دیپلمات با سرافرازی به میهن اسلامی بازگردانده می‌شود.

حجت الاسلام حیدر مصلحی در این زمینه گفته بود: درباره آقای عطارزاده اقدامات اولیه و اتمام حجت‌هایی که باید با پاکستان صورت می‌گرفت، انجام شد و از آنها خواستیم درخصوص آزادی عطارزاده و تحویل وی به ایران اقدام کنند؛ اعتقادمان این بود که باید اقدامات دیپلماتیک در این باره صورت بگیرد و خود کشور پاکستان مسئولیت دارد که در رابطه با حفظ جان و اقدامات دیپلمات‌ها اقدام کند. اما وقتی متوجه شدیم که سیستم اطلاعاتی پاکستان حتی اطلاعی از وضع ایشان ندارد وهیچ تسلطی در این موضوع ندارد، مجموعه وزارت اطلاعات خودش وارد شد و بدون هیچ هماهنگی، فضاسازی و مجوزی اقدام کردیم.
به گفته وزیر اطلاعات "زمانی که عطارزاده در منطقه وزیرستان بود، وزارت اطلاعات مطلع شده که عطارزاده درحال جابه‌جایی میان گروه‌های مسلح است. به دلیل اینکه این گروه‌ها زندان امنی که بتوانند عطارزاده را آنجا نگه دارند، نداشتند، به صورت هفتگی یا دو هفته یکبار او را جابجا می‌کردند و به صورت متناوب در اختیار گروه‌های مختلف قرار می‌دادند.
مجموعه‌ای که دنبال آزادسازی عطارزاده بود، در زمانی جابه‌جایی، گروهی که بنا بود عطارزاده را تحویل بگیرد را در جایی مشغول کردند و بعد از مشغول کردن آن گروه، خودشان به عنوان گروه تحویل گیرنده، عطارزاده را در اختیار گرفتند. عطارزاده نیز در بخش عمده‌ای از مسیری که او را به سمت کشور می‌آوردند، متوجه نبود چه کسی او را جابه‌جا می‌کند و احساس می‌کرد که همان گروه‌های مسلح او را برای نگهداری جابه‌جا می‌کنند. بعد از مدتی که وزارت اطلاعات توانست ازایست و بازرسی پاکستان او را به جمهوری اسلامی گذر دهد، در آن زمان او را متوجه کردند که این مجموعه از برادران وزارت است که او هم خوشحال شد وهمراهی‌هایی که باید داشته باشد، داشت".
نفوذ وزارت اطلاعات در کانون ضد انقلاب
پروژه دیگر وزارت اطلاعات مربوط به فعالیت بنیاد آمریکایی دفاع از دموکراسی (PDD) بود. این بنیاد در یکی از جلسات خود که 3 ساعت درازا داشت، تشکیل«دولتدر تبعید» را تصویب کرد که مأموریت اجرای این پروژه به دنیس راس معاون امور خاورمیانه اوباما سپرده شد.
تحقق دولت در تبعید نیازمند چهره‌ای برخوردار از سوابق اجتماعی و مذهبی بود و برهمین اساس سرویس اطلاعاتی آمریکا شناسایی و جذب عناصر مناسب برای رهبری دولت مذکور را در دستور کار قرار داد. در آن ایام محمدرضا مدحی که دارای وجه سابقه طولانی خدمت در نهادهای انقلابی بود و در بانکوک به تجارت جواهرات و سنگ‌های قیمتی اشتغال داشت، مورد توجه سفارت آمریکا در تایلند قرار گرفت و خیلی زود از طریق سرویس اطلاعاتی آمریکا برای پیوستن به جریان ضد انقلاب خارج از کشور جذب شد و در سفری به عربستان با مقامات آمریکایی از جمله هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه این کشور دیدار کرد.
مدحی با پذیرش همکاری با آمریکا و اپوزیسیون خارج نشین و طرح ادعای سازماندهی هزاران نفر از نیروهای داخلی جنبشی را تحت عنوان «جمع یاران» تشکیل داد. وی پس از سفر به واشنگتن با هواپیمای اختصاصی و استقرار در ویلایی در حومه این شهر با جو بایدن دیدار کرد که در این ملاقات، معاون رئیس‌جمهور آمریکا حمایت کامل کشورش از نامبرده را اعلام کرد. در پی موافقت مدحی با همکاری در پروژه دولت در تبعید دنیس راس که مأموریت تشکیل این دولت را داشت، پروژه خود را با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و سوابق همکار جدیدش تکمیل شده دید.
مدحی پس از مدتی به فرانسه می‌رود و در آنجا با امیرحسین جهانشاهی سرمایه‌دار ایرانی دارای تابعیت فرانسوی- اسرائیلی که پدرش از چهره‌های نزدیک به رژیم پهلوی به ویژه اشرف بود و خود او نیز مسئولیت سازمانی موسوم به (موج سبز) را برعهده داشت و 9 سال برای اقدامات براندازانه در سرزمین‌های اشغالی دوره دیده بود و همچنین مهرداد خوانساری از عناصر سلطنت‌طلب وابسته به دفتر به اصطلاح مطالعاتی سازمان جاسوسی MI6 انگلیس که پدر وی نیز از دیپلمات‌های رژیم شاه بود، ملاقات کرد. در این دیدار خصوصی که در هتل آتلانتیک پاریس (محل کار جهانشاهی) انجام شد و در همان مکان نیز آغاز همکاری این 3 نفر در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام شد و پروژه تشکیل شورای رهبری دولت در تبعید رسماً کلید خورد.
اپوزیسیون در نیمه دوم سال 1389 کنفرانسی تحت عنوان «گوادالوپ 2» برای همفکری در زمینه براندازی جمهوری اسلامی برگزار کرد که گوادالوپ 1 در ژانویه 1979 (دیماه 1357) با حضور رؤسای 4 قدرت مهم بلوک غرب برای بازگرداندن شاه مخلوع به در جزیره‌ای به همین نام برگزار شده بود. در این نشست که سران تمام جریانات و گروه‌های ضدانقلاب از منافقین تا سلطنت‌طلبان و از تجزیه‌طلبان تا جریان فتنه و حتی فرق منحرف اخلاقی و اجتماعی حضور داشتند، دولت در تعبید رسماً اعلام موجودیت کرد.

عبدالله مهتدی رهبر گروهک منحله کومله، حسن شرفی رهبر گروهک منحله دموکرات، علیرضا نوری‌زاده سلطنت‌طلب عضو MI6، رضا حسین‌بُر از رهبران یکی ازگروه‌های تجزیه‌طلب، محسن مخملباف رابط اپوزیسیون خارج کشور با سران فتنه، امیرحسین جهانشاهی از عناصر سازمان موساد و همچنین مسئول میز ایران درسازمان جاسوسی فرانسه به نمایندگی از نیکلا سارکوزی رئیس‌جمهور این کشور حضور داشتند. در این جلسه راه‌های براندازی جمهوری اسلامی از جمله تداوم حیات جریان فتنه از طریق اقدامات آشوبگرانه و اغتشاش و حتی ترور چهره‌های منتسب به جریان مذکور در داخل کشور و همچنین نفوذ در ساختارهای قدرت جمهوری اسلامی از طریق جذب نیرو از مراکز مهم مورد بررسی قرار گرفت و 7 میلیارد دلار آمریکا نیز برای آغاز این تحرکات اختصاص یافت.
پس از انتخاب مدحی به رهبری دولت در تبعید و جهانشاهی به جانشینی وی و ایجاد شورای 30 نفره برای فعالیت‌های اجرایی در حوزه‌های سیاسی و اقتصادی ورسانه‌ای در حقیقت پروژه مذکور وارد فاز جدیدی شد. یکی از اقدامات صورت گرفته در این مرحله جذب دیپلمات‌های ایرانی در خارج کشور بود که برای آن کمپینی هم تشکیل شد اما با افشای هویت احمد ملکی دیپلمات ایرانی در ایتالیا که خواهرزاده مهدی کروبی بود، این پروژه با شکست مواجه شد.
هنگامی که قرار شد شورای رهبری دولت در تبعید برای مدیرت و هدایت عملیات‌های خرابکارانه در ایران و براندازی جمهوری اسلامی از طریق کودتا، ظرف یک سال در پادگان سیکلن تل‌آویو مستقر شوند، عملیات نجات مدحی توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) کلید زده شد و او به کشور بازگشت.
وزیر اطلاعات مدحی را فردی دانست که غربی‌ها برنامه‌ریزی کرده‌ بودند از وی استفاده کنند اما تشکیلات اطلاعاتی کشور توانست با اقدامات اطلاعاتی او را از آنِ خود کرده و در مجموعه آنها نفوذ بدهد.
پیچیدگی و دقت بالای این عملیات نفوذ، به حدی بی‌سابقه و غیر قابل باور بود که تا مدتها اپوزیسیون و به ویژه نوری‌زاده که ارتباط بسیار نزدیکی با وی برقرار کرده بود، در شوک آن فرو رفته و با وجود پخش صحبت‌های مدحی از تلویزیون هنوز آن را باور نمی‌کرد. بغض ناباورانه نوری‌زاده و گریه وی روی آنتن شبکه‌اش، ازخاطره‌انگیز‌ترین صحنه‌های مربوط به این عملیات پیروزمندانه بود.
امیر میرزایی حکمتی؛ مهره سوخته نفوذ در دیوار فولادین
شکست پروژه نفوذ و دستگیری امیر میرزایی حکمتی یکی دیگر پروژه‌هایی مهم وزارت اطلاعات در سال‌های اخیر بود.
به دستور باراک اوباما، میز ایران در سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا سیا مامور می‌شود تا علاوه بر هزینه‌های گذشته، فعالیت‌های خرابکارانه و جاسوسی که تاکنون انجام می‌داده، پروژه‌ای سه جانبه را بسیار محرمانه و با همکاری موساد و MI6 طراحی کند. یعنی علاوه بر ترور و جنگ رسانه‌ای، ‌سیا تمام توان خود را برای فاز سوم یعنی راهی برای نفوذ طرح‌ به کار می‌گیرد.
میز ایران در سیا که در مقابله با سرویس اطلاعاتی ایران شکست‌هایی پی‌درپی خورده است، این پروژه را حیاتی می‌بیند لذا یک تیم ویژه در سازمان سیا مامور می‌شود تا زبده‌ترین فرد را برای نفوذ به دستگاه اطلاعات ایران انتخاب کند. فرد مورد نظر در آریزونای آمریکا متولد شده و سابقه یک دهه آموزش‌های فشرده اطلاعاتی را در رزومه خود دارد. نام برده که در آگوست 2001 در قسمت اطلاعات ارتش آمریکا مشغول به کار شده، علاوه بر آموزش‌های عمومی و ویژه نظامی، به دانشگاهی مخصوص فرستاده می‌شود تا در کنار آموزش‌های اطلاعاتی، زبان‌های خاورمیانه‌ای را نیز بیاموزد.

برای اجرای این پروژه، حکمتی با پوشش نظامی ارتش آمریکا، وارد خاک عراق می‌شود. ماموریت وی در عراق، شناسایی افرادی بین مقام‌های عراقی است که گرایش به آمریکا داشته باشند و این کشور بتواند با صرف هزینه، آنها را عروسک خیمه شب‌ بازی خود بکند. حکمتی باید افرادی را می‌یافت که اهداف امریکا را در خاک عراق تامین کند.
او در همین خصوص گفته بود: "آمریکایی‌ها تاجایی که می‌توانند امور کشورها را خصوصاً نفت را کنترل می‌کنند. آمریکا قصد داشت تا با تصرف چاه‌های نفت عراق، سازمان اوپک را ورشکست و کاری کند که نفت فقط به دلار معامله شود تا قدرت آمریکا مقابل چین و روسیه بیشتر باشد. یکی از دلایل حضور نظامی آمریکا در عراق این بود که در خاورمیانه حضور داشته باشد و با نفوذ در گروه‌های اسلامی در بین مردم مسلمان نفوذ کند و انحراف ایجاد کند. آمریکا با پوششِ آوردنِ دموکراسی، یکی دیگر از اهداف خود یعنی کنترل خاورمیانه از جمله ایران، سوریه، لبنان، عراق، بحرین و حتی تونس را اجرا کرد تا ایران برای این کشورها الگو نشود."
حکمتی در عراق، حدود دو سال آموزش استفاده از سیستم‌های محرمانه و جمع‌آوری اطلاعات از اماکن و اشخاص مختلف را به طور کاربردی فرا می‌گیرد. در این بین سیا می‌کوشد تا پوششی مناسب، برای ماموریت بزرگ وی بیابد.
حکمتی بلافاصله پس از پایان ماموریت چند ماهه در عراق به استخدام چندین شرکت اطلاعاتی درمی‌آید. تغییر شرکت‌های متعدد او در فاصله زمانی کوتاه به خاطر این است که حکمتی آموزش‌های مختلف را در پوشش کار در شرکت‌های مختلف بیاموزد و در خلال این آموزش‌ها، دوستان و همراهان وی به ماهیت ماجرای وی پی نبرند.
سرانجام تیم ویژه‌ای که میز ایران را در دست داشت، سرانجام حکمتی را برای عملیات پیچیده نفوذ انتخاب می‌کند. انتخاب حکمتی برای این است که سیا توانایی وی در دقت به جزئیات محیط و تفکر برای آمریکا را بسنجد و باید برای این ماموریت مهم و استراتژیک محک زده و آموزش ببیند. وی بارها تست دروغ‌سنجی وروانشناسی و معاینات پزشکی را با موفقیت پشت سر ‌گذاشته بود، بنابراین بعد از چندی در سال 2011 در هتل واشنگتن، این ماموریت به وی ابلاغ می‌شود.
مامور سیا با دادن توضیحات ریز و دقیق، حکمتی را برای انجام این ماموریت بزرگ توجیه می‌کند و به وی اطمینان می‌دهد با پوششی که برای او ایجاد می‌کنند، هیچ مشکلی پیش نیاید. دو طرف طی سه روز، بارها نوع مواجه با ماموران اطلاعاتی با پوشش حکمتی را تمرین می‌کنند.
سیا تصمیم گرفته بود تا یکی از زبده‌ترین نیروهایش که در زمینه‌های مختلف اطلاعاتی آموزش دیده و حالا دیگر از سطح تحلیل‌گر اطلاعاتی بالاتر رفته را با پوشش یک دلال اطلاعات در مسیر دستگاه امنیتی ایران قرار دهد تا نفوذ صورت گیرد. برای این کار فرد مورد نظر به هر طریق ممکن باید اعتماد سازی کند.
حکمتی در این باره گفته بود: "به من گفتند می‌روی و سه هفته به عنوان یک منبع برای وزارت اطلاعات، اطلاعات هماهنگ شده به آنها می دهی و پول می‌گیری وبر‌می‌گردی."

حکمتی برای اجرای این امر، اجازه دسترسی به سری‌ترین سیستم‌های اطلاعاتی برای جمع‌آوری اطلاعات مورد نیاز "پروژه نفوذ" پیدا می‌کند. سپس به پادگان بگرام افغانستان فرستاده می‌شود و در این هنگام، شبکه‌های مختلف ایران که تحرک و فعالیت‌های بگرام را زیر نظر دارند، از حضور یک آمریکایی ایرانی تبار در این پادگان مطلع می‌شوند. حکمتی سپس با پروازی به دبی می‌رود و بعد از دو روز اقامت در دبی به ایران می‌آید.
حجم اطلاعاتی که حکمتی با خود به ایران آورده بود، به گونه‌ای بود که هر سرویس اطلاعاتی در مواجهه با آن خود را در مقابل منبعی مهم می‌دید و سعی می‌کرد تا علاوه بر صحت‌سنجی، هر طور شده این منبع را از دست ندهد و نیاز اطلاعاتی‌اش را به‌وسیله آن برآورده کند و این همان دامی است که برای ایران پهن شده بود.
هر سرویس اطلاعاتی نیاز به اطلاعات و منابع دارد. مخصوصاً ایران که با آمریکا دشمن است. سازمان سیا در این پروژه به دنبال ایجاد اثر انگشت یا ردپای سرویس اطلاعاتی ایران است تا هر طور شده، لااقل یکی از ماموران امنیتی ایران را به دام بیاندازد و پس از درخواست اطلاعات از حکمتی، به توانمندی و نیازهای ایران اشراف یابد تا بتواند آن را به‌عنوان حربه‌ای علیه ایران قرار دهد. چراکه اگر کسی تشنه باشد، وقتی فردی به او آب بدهد دیگر نمی‌پرسد که منبع آب کجاست و آن رامی‌خورد و خوشحال می‌شود ولی دستگاه امنیتی ایران بر این تشنگی اشراف یافت و با ارزیابی درستی اطلاعات، به فرعی بودن کار پی ‌برد و با شناسایی مسیرها وراه‌های اعزام فرستاده که حکمتی از آنها عبور کرده بود، پروژه نفوذ را کنترل و مهار می‌کند.
سربازان گمنام امام زمان(عج) با ردگیری و مهار فرستاده، در یک عملیات پیچیده، نه تنها پروژه نفوذ را با شکست مواجه کردند، بلکه شبکه گسترده جاسوسی با طیف وسیعی از اطلاعات ستاد را شناسایی و منهدم کردند تا روش‌های واسطه‌ها و همکاران این شبکه جاسوسی در اعتبار نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی قرار گیرد وبار دیگر نقشه آمریکا شکست بخورد.
دستگیری 15 جاسوس موساد به طور همزمان
به دنبال ما‌ه‌ها اقدامات اطلاعاتی-عملیاتی پیچیده‌ و متهورانه‌ در سلسله عملیاتی که در چند استان مرزی و مرکزی کشور انجام شد، 22 فروردین ماه سال 91 وزارت اطلاعات خبر از بازداشت عوامل یکی از شبکه‌های بزرگ ترور و خرابکاری رژیم اشغالگر قدس، تعدادی از هسته‌های حفاظت شده عملیاتی آنها و گروه‌های ازتروریست‌های جنایت پیشه و مزدوران همکاری کننده با آنها، داد.
به گفته وزارت اطلاعات، بیش از 15 نفر از عوامل عملیاتی و پشتیبانی اعم از دارندگان شناسنامه ایرانی و اتباع بیگانه که دارای مقادیر قابل توجهی بمب‌های سنگین آماده انفجار، انواع مسلسل و سلاح‌های کمری و صدا خفه کن، تجهیزات نظامی، مخابراتی، و دیگر ابزار آلات تروریستی بودند، در این عملیات دستگیر شدند کهتعدادی از آن‌ها با مشاهده اشراف اطلاعاتی سربازان گمنام امام زمان (عج) بر بسیاری از جزئیات سناریوی طراحی شده توسط موساد، لب به اعتراف گشوده و ابعاد مهمی از "ماموریت شیطانی" خود را بازگو کردند.

بنا بر اعلام وزارت اطلاعات شناسایی و ترور یکی از متخصصان کشورمان و بمب‌گذاری در برخی تاسیسات زیربنایی کشور، از جمله ماموریت‌های محوله به این جاسوسان بود. آنها قصد داشتند این عملیات تروریستی را دقیقا یک روز قبل از راهپیمایی 22 بهمن سال 90 انجام دهند.
در خلال جمع‌آوری‌های گسترده اطلاعاتی که منجر به شناسایی تیم‌های تروریستی وابسته به رژیم صهیونیستی شد، اطلاعات موثقی به دست آمد که دلالت بر بهره‌برداری نامشروع و گسترده رژیم متجاوز صهیونیستی از امکانات، تسهیلات، پوشش‌ها و نمایندگی‌های دیپلماتیک مستقر در خاک تعدادی از کشورهای غربی بود. همچنین یک پایگاه جاسوسی- عملیاتی در یک اقلیم همجوار شناسایی و مستند سازی شد.
دستگیری اعضای تیم ترور دانشمندان هسته‌ای
بعد از اینکه رژیم صهیونیستی از متوقف کردن پیشرفت علمی کشورمان به انحای مختلف نا امید شد، رو به ترور فیزیکی دانشمندان کشورمان آورد.
تیمی پیچیده متشکل از بهزاد عبدلی، فیروزه یگانه -با اسم مستعار ساناز- مریم زرگر، رامتین مهدوی موسایی، مریم ایزدی، فواد فرامرزی، نشمین زارع -با نام مستعار شادی-، آرش خرد‌کیش - با نام‌های مستعار فرشید، بهزاد و آران-، محسن صدقی آذر - با نام مستعار سعید-، ایوب مسلم، تارا باقری - با نام‌های مستعار نغمه و ندا- ومازیار ابراهیمی -با نام‌های مستعار سامان، امیریل و امیرعباس- در زمان‌های مختلف ساماندهی شد.
سازماندهی این تیم تروریستی از این جهت پیچیده بود که اعضای تیم به صورت سلولی فعالیت می‌کردند و زیرشبکه‌ها از فعالیت گروه‌های موازی اطلاعی نداشتند اگرچه در برخی از موارد ماموریت‌شان مکمل هسته‌های دیگر است، به گونه‌ای که اعضای تیم از نحوه عملکرد سایر اعضا اطلاعی ندارند چرا که در روش سلولی هر شخص مسئول انجام وظایف محوله خود بوده و از دیگر اعضا خبری ندارد.
در تحقیقات بدست آمده از اعضای دستگیر شده این تیم سازمان یافته تروریستی، مستنداتی از همکاری اقلیم‌ مجاور مبنی بر در اختیار قرار دادن خاک خود درجهت آموزش و همچنین همکاری یکی از کشورهای همسایه در جهت اعزام این تروریست‌ها به لانه عنکبوتی موساد در حومه تل‌آویو یافت می‌شود. اعضای تیم تروردر پادگانی در حومه تل‌آویو مستقر شده و شیوه کلاسیک "ترور اسرائیلی" که پیش از این در کشورهای عربی-اسلامی توسط رژیم صهیونیستی انجام می‌شد را فرا ‌گرفتند و در آنجا آموزش کار با مواد منفجره و کار و آموزش‌های نظامی، تیراندازی، نحوه چسباندن بمب به درب خودرو را در چند مرحله آموزش دیدند.
اما یکی از ترفندهایی که در این پروژه برای اولین بار طراحی شده بود، استفاده از زنان به عنوان ابزار عملیات‌های تروریستی بود؛ البته در این میان حتی از بردگی جنسی نیز دریغ نشده بود.
اتاق عملیات مثلث شوم ترور، زمان اولین عملیات را صادر می‌کند و مرحله نخست عملیات با جمع‌آوری اطلاعات و شناسایی دکتر مسعود علی‌محمدی کلید می‌خورد. روز عملیات دو نفر که از فیلتر آموزش‌های تل‌آویو بالاترین نمره را کسب کرده بودند، مامور ترور می‌شوند. بمب در موتوری که جمالی فشی آن را حمل می‌کند و قرار است مقابل درب منزل دکتر علی‌محمدی زنجیر شود، جاسازی شده است که در زمان خروج دکتر علی‌محمدی از پارکینگ، آرش ریموت را می‌فشارد واولین ترور دانشمندان کشورمان رخ می‌دهد.

هدف دوم دکتر مجید شهریاری استاد فیزیک دانشگاه شهید بهشتی تهران بود؛ یک بمب ریموتی توسط این گروه به درب خودرو چسبانده و بعد از فاصله گرفتن ازخودرو، ریموت فشرده می‌شود. موج این انفجار به حدی بود که حتی یکی از اعضای تیم تروریستی که سوار بر موتور بود به زمین می‌خورد ولی با کمک نیروهای کمکی از صحنه دور می‌شود.

همزمان با دکتر شهریاری، سوژه دیگر یعنی دکتر فریدون عباسی نیز هدف این گروه قرار می‌گیرد که قرار بوده با عملیاتی مشابه شهادت برسد اما این عملیات به جهت پی بردن عباسی به وصل کردن قطعه‌ای به ماشینش و خروج از ماشین پیش از انفجار، موفقیت‌آمیز نبود و دکتر عباسی تنها مجروح می‌شود.
داریوش رضایی نژاد هدف بعدی این تیم تروریستی اعلام و پس از عملیات شناسایی، در ‌یکم مردادماه سال 1390 برای این جنایت تعیین می‌شود. اما روش ترور این بار متفاوت است؛ اسلحه یکی از راکبین موتورسیکلت داریوش رضایی‌نژاد محقق جوان کشورمان را مقابل چشمان همسر و فرزند کوچکش آرمیتا به شهادت می‌رسانند.
اما پرده چهارم واقعه ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان به مصطفی احمدی‌روشن ختم می‌شود. سرشاخه‌های عملیاتی، 21 دی‌ماه 1390 یعنی روزهای مصادف باسالگرد ترور شهید علیمحمدی را برای ترور مصطفی احمدی‌روشن انتخاب می‌کنند و احمدی‌روشن و رضا قشقایی را با عملیاتی شبیه ترور شهید شهریاری در خیابان گل‌نبی ترور می‌کنند. تروریست‌ها که نقشه‌های طراحان‌شان را قبول داشتند، هیچگاه تصور نمی‌کردند در کمین دوربین‌های امنیتی باشند چرا که تصویر یکی از ده‌ها دوربین امنیتی لحظاتی قبل از عملیات تروریستی را ثبت کرد و سرنخ‌های مهمی را از این تیم تروریستی در اختیار دستگاه‌‌‌های امنیتی قرار داد.

به جهت سلولی عمل کردن اعضای این تیم، بازداشت آنها به تدریج صورت گرفت. در ابتدا جمالی‌فش قاتل دکتر علی‌محمدی در 20 دی ماه 89، سپس قاتلان شهیدان شهریاری و احمدی‌روشن در 25 خرداد 91 و در پایان تیم ترور شهید رضایی‌نژاد در اول مرداد 91 دستگیر شدند. در نیمه مرداد 91 نیز مستند کلوپ ترور که نحوه ساماندهی و جذب اعضای این تیم را نشان می‌داد، از شبکه‌های تلویزیونی پخش شد.
وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران در این سال‌ها ثابت کرد که پیچیدگی عملیات‌ها، اسامی متعدد و رمزآلود، پشتیبانی‌های همه‌جانبه مثلث سیاه ترور یعنی آمریکا، انگلیس و اسرائیل هم نمی‌تواند تروریست‌ها را از کمین دستگاه امنیتی- اطلاعاتی کشور مصون بدارد و عملیاتهای خرابکارانه علیه کشورمانهزینه‌های سنگینیرا برای غرب به دنبال دارد.

  • ۳ نظر
  • ۰۹ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۵۲
  • ۵۹۶ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

سعید حجاریان کاشانی (در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی معروف با نام مستعار سعید مظفری) از فعالان امنیتی سابق و سیاسی کنونی است. وی از اعضای دفتر مرکزی حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی و از چهره‌های مطرح جنبش دوم خرداد و معروف به تئوریسین جریان اصلاحات است که در سال ۱۳۷۸ توسط سعید عسگر در مقابل شورای شهر تهران ترور شد. وی از این ترور جان به در برد، اما از آن پس زندگی را بر صندلی چرخدار می‌گذراند و دچار اختلالات شدید گفتاری شده‌است. به گفتهٔ خودش، او یک بار دیگر نیز در ۸ شهریور ۱۳۶۰ مورد سوءقصد مجاهدین خلق قرار گرفته بود.

دوران کودکی و جوانی

سعید حجاریان در سال ۱۳۳۳ در محله نازی آباد تهران به دنیا آمد .خانواده اش اهل کاشان بودند اما در نقل مکان به تهران در جوادیه تهران ساکن شدند.پدرش در ابتدا خیاط بود اما بعد به فرش فروشی روی آورد.به گفته خودش پدرش گرایشات سیاسی متفاوتی داشته و به جلسات گروه های مختلف می رفته اوایل سراغ دار و دسته منشی زاده و حزب سومکا رفته بوده که گرایشات ناسیونالیستی تند داشتند.یک مدت هم رفت سراغ باهماد آزادگان که دار و دسته کسروی بودند، پدرش مذهبی بود و بعدا هم مصدقی شد.او و دو برادرش در مدرسه الهی تحصیل کردند. خانواده از لحاظ اقتصادی جزو طبقه متوسط سنتی بود. منزل آنها دو طبقه بود و او و برادران اش در طبقه دوم زندگی می‌کردند.

دوران دانشجویی

اولین جرقه های فکری و سیاسی از سال سوم دبیرستان با خواندن کتاب های آل احمد شروع شد.او می گوید" یک معلم توده ای داشتیم که به ما کتاب می داد؛ شروع کردم به کتاب خواندن،به واسطه آنها من دو سال قبل از کنکور می رفتم دانشکده فنی و از کتابخانه چپی ها و اسلامی های دانشکده فنی کتاب می گرفتم؛ کم کم به دکتر شریعتی و مرحوم مطهری علاقه مند شد.در سال ۵۱ دیپلم گرفت و همان سال در کنکور سراسری با رتبه دو رقمی در رشته مکانیک دانشکده فنی قبول شد.هنوز علایق علوم انسانی در وی جدی نبود و بیشتر برای تامین زندگی به مهندسی روی آورد.در دانشگاه هم اگر چه در رشته مکانیک درس می خواند اما در کلاس های مرحوم عنایت و هما ناطق هم شرکت می کرد.کلاس های شفیعی و سیمین دانشور را هم می رفت تفسیر و اصول و فلسفه می خواند، بدایه و نهایه را هم پیش آقای اسدالله بیات زنجانی یاد گرفت.در بدو ورود به دانشگاه چون پایه مذهبی داشت و به انجمن اسلامی رفت و با جعفر علاقمندان و دختر دکتر ریاضی هم دوره بود؛ آن زمان انجمن های اسلامی در مقایسه با چپی ها ضعیف بودند.سپس در سال 56 به سربازی رفت و با رسته مهندسی ،افسر وظیفه ژاندارمری شد.آن زمان امام دستور تخلیه پادگان ها را داده بود که وی فرار میکند و به کاشان پناه می برد و پس از اوج گیری انقلاب دوباره به تهران بر میگردد.

حجاریان در گفت و گو با ماهنامه اندیشه پویا می گوید "برگشتم نازی آباد و بچه های محله مان را سازماندهی می کردم البته چند سالی بود که خانه ما پایگاه شده بود در نازی آباد.بچه های نارمک یک گروه داشتند به نام مکتب علی که جلال گنجه ای به آنها درس می داد جلال گنجه ای را گرفتند و بعد یک روحانی به نام همتی به آنها درس می داد که بعد از انقلاب نماینده خوزستان در خبرگان شد و خیلی طرفدار شریعتی بود.همتی را دعوت کردم خانه مان و بچه ها راجمع کردم و خانه خودمان جلسه هفتگی می گذاشتیم. فواد کریمی هم می آمد و عبدی و باقی و تقی محمدی و خلاصه همه بچه های نازی آباد و بچه های خزانه و یاخچی آباد و ... می آمدند.به اسم تفسیر قرآن به بچه ها کتاب های شریعتی می دادیم و آنها را سازماندهی می کردیم. عربی آموزش می دادیم. اعلامیه های امام را هم پخش می کردیم اما اعلامیه گروها ها را پخش نمی کردیم چون به گروه ها اعتماد نداشتیم.


به ادامه مطلب مراجعه نمایید...

  • ۰ نظر
  • ۰۸ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۰۵
  • ۱۵۴۰۲ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

حدود هزار نفر از دانشجویان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، عصر امروز در نشستی صمیمانه و صریح با رهبر معظم انقلاب، به بیان دیدگاههای جامعه دانشجویی و تبادل نظر درباره موضوعات مختلف علمی، دانشگاهی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پرداختند.


در این دیدار که از ساعت 5 بعداز ظهر آغاز شد و تا نماز مغرب و عشا ادامه یافت 12 نفر از نمایندگان تشکلها و انجمن‌های دانشجویی، مسائل مورد نظر، خواسته ها و مواضع خود را بیان کردند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای نیز ضمن پاسخگویی و بیان برخی نکات درباره مسائل مطرح شده، به تبیین نسبت آرمانها با واقعیتها، وظایف جامعه دانشجویی و راههای ایجاد و افزایش نشاط و تحرک حقیقی در دانشگاهها پرداختند.

 

ایشان با شکرگزاری به درگاه پروردگار به خاطر دیدار با جمع با صفا، صمیمی و پرنشاط دانشجویان، مطالب بیان شده در این دیدار را غالباً پخته، سنجیده و بسیار خوب خواندند و دستگاههای مختلف را به بررسی راههای تحقق پیشنهادهای دانشجویان توصیه کردند.

 

رهبر انقلاب در پاسخ به دانشجویی که خواستار تبیین معنای «اعتدال» شده بود خاطرنشان کردند: رئیس جمهور منتخب که این شعار را مطرح کرده است حتماً معنا و مفهوم مورد نظر خود را درباره مقوله اعتدال بیان خواهد کرد.

 

حضرت آیت الله خامنه ای همچنین با اشاره به سخنان یکی دیگر از دانشجویان درباره برخورد صحیح با دولتِ رئیس جمهور منتخب افزودند: همچنانکه درباره همه دولتها تأکید شده است باید از این دولت نیز حمایت و به آن کمک کرد.

 

ایشان افزودند: برخی می گویند اگر دولت اینگونه باشد به او کمک و گرنه انتقاد می کنیم. بنده با انتقاد مخالف نیستم اما اولاً انتقاد با عیبجویی فرق دارد، ثانیاً باید ابتدا فرصت کار و تلاش و تحرک داده شود.

 

حضرت آیت الله خامنه ای کار قوه مجریه را واقعاً سخت و دشوار برشمردند و خاطرنشان کردند: هیچکس نیست که نقطه ضعف نداشته باشد بنابراین نباید توقعات را به قدری بالا برد که از توان منطقی اشخاص خارج باشد.

 

رهبر انقلاب با اشاره به ضرورت در نظر گرفتن مشکلات و واقعیتهای کشور افزودند: مجموعه نیروهای فعال سیاسی، کاری و دانشگاهی دست به دست هم دهند تا کارها به فضل الهی به پیش برود.

 

یکی دیگر از دانشجویان از بروز کدورت در میان دانشجویان به علت اختلاف در تحلیل های سیاسی اجتماعی سخن گفته بود.

 

حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر پرهیز کامل از تبدیل اختلاف نظرها به کدورت و خصومت گفتند: جداً از دانشجویان عزیز و طرفداران سلایق گوناگون خواهش می کنم که اجازه ندهند «اختلاف نظر در تحلیل و برداشت و تفسیر»، به کینه و دشمنی بیانجامد.

 

ایشان در همین زمینه افزودند: به توصیه حضرت امام، مانند طلبه ها باشید که در هنگام مباحثه بسیار جدی هستند اما در بقیه اوقات رفیق و دوست و همراه یکدیگرند.

 

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به مباحثی که برخی دانشجویان درباره فتنه 88 مطرح کردند افزودند: در بررسی آن حوادث تلخ، مسئله اصلی و عمده، قانون شکنی و رفتار غیر نجیبانه ی جماعتی است که در مقابل جریان قانون ایستادند و به ایران عزیز، لطمه و ضربه و خسارت وارد آوردند.

 

ایشان افزودند: البته در حاشیه و گوشه و کنار یک حادثه ی بزرگ، ممکن است مسائلی روی داده باشد که گاه یک نفر مظلوم یا ظالم واقع شود اما در هر حال نباید مسئله اصلی بخاطر این مسائل گم شود.

 

ایشان در همین زمینه این سوال اساسی را مطرح کردند که چرا و به چه دلیل مدعیان تقلب در انتخابات 88 برای مواجهه با مسئله، به خیابانها اردوکشی کردند!؟

 

رهبر انقلاب خاطرنشان کردند: بارها و بارها این سوال را نه در مجامع عمومی بلکه به شکلی که قابل پاسخ دادن باشد مطرح کرده ایم پس چرا جواب نمی دهند، چرا عذرخواهی نمی کنند؟

 

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: در جلسات خصوصی می گویند تقلبی رخ نداده بود، پس به چه علت کشور را دچار آن ضایعات کردید و به لبه پرتگاه بردید؟

 

ایشان با اشاره به اوضاع پرآشوب و خونین برخی کشورهای منطقه خاطرنشان کردند: می دانید اگر در فتنه 88 خدا کمک نمی کرد و گروههای مردمی به جان هم می افتادند کشور به چه روز و روزگاری می افتاد؟ که البته خداوند نگذاشت و ملت هم بصیرت به خرج دادند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای در پاسخ به دانشجویی دیگر «شدت به خرج دادن» را به معنای جدیت و ایستادگی منطقی در بحث، قابل قبول دانستند اما تأکید کردند: اگر منظور از شدت بخرج دادن مخالفتِ همراه با عنف و زور باشد، کاملاً مخالفم.

 

رهبر انقلاب، نظر یکی دیگر از دانشجویان درباره ضرورت نظارت بر همه قوا و دستگاهها از جمله مجلس، قوه قضاییه و صدا و سیما را تأیید اما خاطرنشان کردند: چگونگی نظارت بر مجلس و دستگاه قضا، مطلب مهمی است که فعالان دانشجویی می توانند روی آن کار پخته کنند و پیشنهاد دهند.

 

رهبر انقلاب اسلامی در ادامه سخنان خود با بیان چند سوال و پاسخ های آنها، خواستار بحث های دقیق درخصوص این موضوعات، در دانشگاهها شدند.

 

اولین سؤال: نسبت دانشجو و عنصر انقلابی با آرمانهای انقلاب چیست؟ رهبر انقلاب در پاسخ به این سؤال ابتدا به تبیین آرمانهای انقلاب و رابطه آنها با واقعیات جامعه پرداختند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای همچنین این نکته را متذکر شدند که دسترسی به آرمانهای انقلاب بدون نیرو و نشاط و جسارت و خط شکنی جوان ها امکان پذیر نیست.

 

ایشان افزودند: بر همین اساس باید نقش جوانان در تحقق آرمانهای انقلاب، جدی گرفته شود زیرا معتقدم جوانها توانایی گره گشایی دارند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای بعد از این مقدمه، به تبیین آرمانهای انقلاب اسلامی پرداختند و گفتند: نظام اسلامی دارای منظومه ای از آرمانها است که باید برای رسیدن به همه آنها تلاش شود اما این آرمانها دارای رتبه بندی و درجات مختلف هستند.

 

ایشان رسیدن به جامعه ای «عادلانه، پیشرفته و معنوی» را از آرمانهای اصلی و درجه یک نظام اسلامی دانستند و در تشریح آن، خاطرنشان کردند: جامعه عادلانه، جامعه ای است که هم مسئولان عادلانه رفتار کنند و هم مردم نسبت به یکدیگر عدالت داشته باشند، ضمن آنکه این جامعه در عرصه های علمی، سیاسی و تمدنی، پیشرفته و از نظر معنویت نیز سیراب باشد.

 

رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر اینکه دستیابی به چنین آرمانی قطعاً قابل تحقق است و تاکنون نیز در این مسیر پیشرفتهای خوبی انجام شده، افزودند: چنین جامعه ای برای کشورهای اسلامی و غیراسلامی الگو خواهد بود.

 

حضرت آیت الله خامنه ای به برخی آرمانهای دیگر نظام اسلامی که در مراتب بعد از این آرمان اصلی قرار دارد اشاره کردند و گفتند: اقتصاد مقاومتی، سلامت در جامعه، صنعت برتر، کشاورزی برتر، تجارت همراه با رونق، علم پیشرو، نفوذ فرهنگی و سیاسی در جهان، همه در منظومه آرمانهای نظام اسلامی قرار دارند و قابل تحقق نیز هستند.

 

سؤال دومی که رهبر انقلاب اسلامی در جمع دانشجویان مطرح کردند عبارت بود از «نسبت آرمانها با واقعیات؟»

 

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: به عنوان مثال تحریم ها یک واقعیت است و از طرف دیگر پیشرفت اقتصادی یکی از آرمانهای انقلاب است اکنون سؤال این است که پیشرفت اقتصادی با واقعیتی همچون تحریم چگونه امکان پذیر است.

 

ایشان تأکید کردند: در موضوع نسبت آرمانگرایی با واقعیات، ما هم آرمانگرایی را کاملاً تأیید می کنیم و هم دیدن واقعیات را.

 

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: آرمانگرایی بدون دیدن واقعیات، به خیالپردازی و توهم منجر خواهد شد البته باید میان واقعیات و آنچه که تلاش می شود بعنوان واقعیات القاء شود، تفاوت قائل شد.

 

ایشان یکی از روشهای معمول در جنگ روانی را القاء واقعیت های غیرواقعی خواندند و تأکید کردند: یکی از کارکردهای بصیرت این است که انسان واقعیات را آنطور که هست، ببیند و دچار اشتباه نشود.

 

رهبر انقلاب اسلامی یکی دیگر از شگردهای جنگ روانی را بزرگنمایی بیش از حد برخی واقعیات و نادیده گرفتن واقعیات دیگر دانستند و گفتند: بعنوان نمونه، یکی از واقعیات این است که بخشی از نخبگان از کشور خارج می شوند اما در کنار آن، واقعیت دیگری وجود دارد که «افزایش چشمگیر دانشجویان نخبه» است، اما در تبلیغات، واقعیت اول بزرگنمایی می شود و واقعیت دوم به هیچ وجه گفته نمی شود.

 

حضرت آیت الله خامنه ای در نتیجه گیری این بحث تأکید کردند: فعال دانشجویی آرمانخواه که واقعیات را هم می بیند، در هیچ شرایطی، چه هنگام پیروزیهای شیرین و چه هنگام هزیمت های تلخ، دچار احساس انفعال و یأس و بن بست نمی شود زیرا در آرمانخواهی صحیح و واقع بینانه، بن بست وجود ندارد.

 

رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: توقع من از دانشجویان عزیز این است که همواره و در هر شرایطی، با نگاه واقع بینانه به دنبال آرمانها باشند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای سؤال سوم خود را اینگونه مطرح کردند: «رابطه تکلیف مداری با دنبال نتیجه بودن چیست؟» ایشان در پاسخ به این سؤال به جمله معروف امام خمینی (ره) که می فرمودند: «ما به دنبال تکلیف هستیم»، اشاره کردند و افزودند: آیا این جمله بدین معنا است که امام با وجود آن سختی ها و زحماتی که سالها متحمل شده بودند، دنبال نتیجه نبودند؟ قطعاً چنین چیزی صحیح نیست.

 

رهبر انقلاب اسلامی گفتند: تکلیف گرایی صحیح آن است که انسان در راه رسیدن به نتیجه مطلوب براساس تکلیف عمل و از کارهای ضدتکلیف و نامشروع پرهیز کند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: انسانی که برای رسیدن به نتیجه براساس تکلیف عمل می کند، اگر به نتیجه مطلوب هم نرسد، احساس پشیمانی و خسارت نمی کند.

 

ایشان در جمع بندی این موضوع گفتند: تکلیف گرایی هیچ منافاتی با دنبال نتیجه بودن، ندارد.

 

رهبر انقلاب اسلامی سپس به موضوع «ضرورت وجود شور و نشاط در دانشگاهها» پرداختند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: این شور و نشاط باید در محیط دانشگاه و در بخش های مختلف علمی، اجتماعی و سیاسی نمود پیدا کند.

 

 

ایشان، دانشگاه را محیط جستجوگر در زمینه مسائل کلان کشور و مسائل مختلف سیاسی دانستند و افزودند: بحث و تحلیل و فهم درست مسائل مختلف داخلی و بین المللی یکی از راههای ایجاد شور و نشاط در دانشگاهها است. رهبر انقلاب اسلامی، شناخت مسائل اصلی و تفکیک آنها از مسائل فرعی و سرگرم نشدن به مسائل غیراولویت دار را یکی دیگر از زمینه های شور و نشاط در دانشگاهها، بیان کردند.

 

ایشان خاطرنشان کردند: محیطهای دانشجویی می توانند با بحثهای پرنشاط و تحرک آفرین، مسئولان کشور را در اولویت بندی صحیح مسائل کمک کنند.

 

رهبر انقلاب در تبیین مصادیقی که می تواند در دانشگاهها دستمایه بحثهای حقیقی نشاط آفرین قرار گیرد به موضوع حماسه اقتصادی اشاره کردند.

 

ایشان افزودند: حماسه اقتصادی از جمله مسائل سرنوشت سازی است که دانشجویان می توانند با بررسی عمیق حدود و راهکارهای آن به پیشرفت کشور، کمک بزرگی کنند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: البته حماسه اقتصادی، مسئله ای نیست که ظرف چند ماه نتیجه دهد بلکه یک حرکت بلندمدت است که باید در سالجاری شروع شود.

 

ایشان اقتصاد مقاومتی و سبک زندگی را از دیگر موضوعات واقعی برشمردند که بررسی ابعاد و زوایای آنها می تواند خون تازه ای در پیکره محیطهای دانشجویی و دانشگاهی جاری سازد.

 

رهبر انقلاب اسلامی، با دعوت از محیطهای دانشجویی برای بررسی عمیق «بیداری اسلامی» و فراز و نشیبهای آن در کشورهای منطقه تأکید کردند: بیداری اسلامی پدیده بسیار مهمی است که با آنتی تزهای استکباری از بین نمی رود.

 

ایشان با اشاره به حوادث جاری در برخی کشورهای منطقه افزودند: این حوادث نشان می دهد که عمق بیداری اسلامی در این کشورها وجود دارد اما به علت اینکه مسائل خوب مدیریت نشد و ناشیگری کردند امروز اوضاع کشور بزرگ مصر، بسیار دردناک شده است.

 

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: تشکلها و محیطهای دانشجویی با بحثهای عمیق درباره «روند بیداری اسلامی، خاکریز طولانی استکبار در مقابل این پدیده، اشتباهات صورت گرفته در کشورهای منطقه و مقایسه حوادث آنها با روند استقرار و استمرار جمهوری اسلامی در ایران»، به کشور و ملت خدمت خواهند کرد.

 

رهبر انقلاب بررسی و تبیین عمق راهبردی نظام اسلامی را از دیگر موضوعاتی دانستند که می تواند به تحرک و نشاط فکری دانشگاهها کمک کنند.

 

ایشان خاطرنشان کردند: نگاه واقع بینانه به اوضاع منطقه نشان می دهد برخی موضوعات مایه استحکام نظام اسلامی و نشان دهنده عمق راهبردی و استراتژیک جمهوری اسلامی هستند.

 

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: هدف از سخنان صریح امام خمینی درباره هسته های انقلابی خارج از کشور، تشکیل این عمق استراتژیک بود که امروز استکبار با دستپاچگی سعی در مبارزه با آن را دارد اما بجایی نخواهد رسید.

 

رهبر انقلاب تلاش دشمنان اسلام برای ایجاد اختلاف و دشمنی میان شیعه و سنی را خاطرنشان کردند و افزودند: شیعه را در نقاط مختلف می کوبند چرا که تصور می کنند شیعیان پایگاه طبیعی جمهوری اسلامی اند اما دشمنان نمی دانند که در بسیاری از کشورها، برادران اهل سنت با شدت بیشتری از نظام اسلامی دفاع می کنند.

 

رهبر انقلاب در جمع بندی این بخش از سخنانشان خطاب به جامعه دانشجویی تأکید کردند: «مسائل سیاسی – اجتماعیِ ناظر به واقعیات زندگی» می تواند نشاط و تحرک دانشگاهها را موجب شود و نتیجه مباحث را به عنوان فرآورده های علمی در اختیار مسئولان قرار دهد.

 

حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه سخنانشان، تلاش علمی را صحنه دیگری برای افزایش نشاط حقیقی در دانشگاهها دانستند.


ایشان افزودند: نیاز علمی از نیازهای اساسی و درجه یک کشور است و باید تلاش کنیم روند پیشرفتهای ده سال اخیر، بطور مضاعف ادامه یابد.

 

رهبر انقلاب، پیشرفت های علمی را گره گشای مشکلات اقتصادی – سیاسی و اجتماعی برشمردند و تأکید کردند: کار و پیشرفت علمی در دانشگاهها و در کشور باید بصورت جهادی انجام شود.

ایشان دانشجویان را به افزایش ارتباط با اساتید ارزشی و مکتبی، گسترش روابط با «مراجع فکریِ مورد اعتماد و سالم» و تقویت مطالعات فکری فراخواندند.

 

در این دیدار قبل از سخنان رهبر معظم انقلاب 12 نفر از دانشجویان به نمایندگی از تشکلها و انجمن های علمی – فرهنگی –قرآنی و سیاسی دانشگاهها، دیدگاههای خود را درباره مسائل مختلف بیان کردند.

آقایان:

-    ابوالفضل چمندی – از اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان

-    سهیل عظیمی – به نماینده گی از فعالان قرآنی

-    مصطفی دینی – از انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران

-    احمد مداحی – نماینده بسیج دانشجویی

-    محمد رضایتی – از اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل

-    مهدی زینالو – از معاونت علمی ریاست جمهوری

-    علی محمدزاده – نماینده ی جنبش عدالتخواه دانشجویی

-    امین عباسی – نماینده تشکلهای اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی

-    مصطفی صادقی فر – نماینده دفتر تحکیم وحدت

-    محمدمهدی کرامتی – نخبه علمی و دانشجوی دکترا

-    حمیدرضا صالحیان – نماینده گروههای جهادی دانشجویی

-    و خانم فرزانه فرشید نیک – به نمایندگی از انجمن های علمی 

دانشجویانی بودند که در این دیدار دیدگاههای خود را مطرح کردند.

محورهای اصلی سخنان نمایندگان تشکلهای دانشجویی به این شرح است:

-    محکوم کردن فضاسازی برخی جریانها برای تطهیر فتنه گران سال 88 و حامیان آنها

-    انتقاد از تلاش برخی افراد و جریانها برای زیر سؤال بردن خدمات دولت

-    لزوم تبیین دقیق و روشن مقوله «اعتدال» از جانب رئیس جمهور منتخب

-    ضرورت ایجاد اندیشکده های اسلامی بمنظور عملی شدن کرسی های آزاداندیشی

-    وجود فضای عقلانی، علمی، پرنشاط و آزاد در دانشگاهها

-    هوشیاری در قبال طرح موضوع «مذاکره با امریکا» به بهانه لزوم حل مشکلات اقتصادی و شکستن تحریم ها

-    انتقاد از نگاه نادرست، صوری و فرمایشی به کرسی های آزاداندیشی

-    ضرورت نگاه صحیح به اسلامی کردن دانشگاهها 

-    ایجاد بستر لازم برای فعالیت تشکل ها و کانونهای دانشجویی با سلایق مختلف و دیدگاههای انتقادی

-    پیشنهاد تشکیل دانشگاه «تربیت معلم و استاد قرآن کریم»

-    نگارش دروس معارف متناسب با رشته های تحصیلی در دانشگاهها

-    انتقاد از فرصت سوزی و ظلم عظیم به نظام، انقلاب و مردم در جریان فتنه 88 و محکوم کردن برخی تلاشها برای تطهیر فتنه سازان

-    اهمیت تعریف چارچوبهای نظری گفتمان امام خمینی به عنوان شاخص حرکت صحیح سیاسی – اجتماعی – اقتصادی و فرهنگی

-    لزوم حفظ و تقویت فضای آرام و به دور از سیاست زدگی در دانشگاهها در جهت ادامه حرکت پرشتاب و جهش های علمی کشور

-    گلایه از عدم حضور مسئولان در دانشگاهها

-    نظارت موشکافانه، نقادانه و منصفانه جریانهای دانشجویی بر عملکرد دولت یازدهم همچون دولتهای قبلی

-    ضرورت تبیین مرزهای تکلیف گرایی و نتیجه گرایی

-    اهمیت پرهیز از نگاههای جناحی و سیاسی در انتخاب وزیر جدید علوم

-    اثبات مجدد سلامت نظام انتخاباتی کشور در انتخابات خرداد 92 و روشن شدن دروغهای عناصر فتنه گر

-    گلایه از نبود نگاه عادلانه رسانه ای نسبت به مسائل و مشکلات مناطق مختلف کشور بویژه مناطق محروم

-    اهمیت نگاه جامع و متوازن به بخشهای خصوصی، تعاونی و دولتی

-    استفاده از ظرفیت های تشکلهای مردمی یا همان دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی

-    انتقاد از نگاههای صوری و ویترینی برخی دستگاهها به فعالیتهای فرهنگی

-    انتقاد از خودداری برخی قوا، نهادها و دستگاهها از پاسخگویی و شفاف سازی

-    ضرورت توجه شورای نگهبان به تبیین شفاف ملاک های احراز صلاحیت

-    آسیب شناسی رفتار انتخاباتی برخی جریانها و شخصیت ها در انتخابات ریاست جمهوری

-    لزوم تدوین چارچوب های نظارت ساختار یافته بر قوا و دستگاهها

-    ضرورت حاکم شدن گفتمان قانونگرایی بر تمام اجزای کشور و اجرای بدون کم و کاست قانون اساسی

-    لزوم نقش دادن به مردم در جهت تحقق حماسه اقتصادی، همانند نقش آفرینی برجسته در حماسه سیاسی و اجرای دقیق اصل 44 قانون اساسی

-    گلایه از برخورد تبعیض آمیز با برخی تشکل های دانشجویی، در دانشگاهها

-    ضرورت تبیین مختصات فضای با نشاط در دانشگاهها بمنظور جلوگیری از برخوردهای سلیقه ای 

-    لزوم بازنگری جدی در منابع ترجمه ای علوم انسانی و زمینه سازی برای تولید علم بومی

-    اهمیت نوسازی ادبیات گفتمان انقلاب اسلامی بمنظور فراگیرتر شدن آن در میان قشرهای مختلف مردم

-    ضروت تدوین طرحی جامع برای تأمین و ساماندهی منابع مالی دانشگاهها

-    بهره گیری از ظرفیت دانشجویی در سطوح مختلف مدیریت کشور

-    توجه بیشتر به هنر اسلامی و متخصصان برخوردار از مبانی دینی در جهت عینیت یافتن سبک زندگی اسلامی

-    برکات فراوان اردوهای جهادی نظیر کادرسازی و نخبه پروری فرهنگی

-    ضرورت توجه بیشتر به روستاها و مناطق محروم پیشنهاد راه اندازی شبکه تلویزیونی روستا

-    لزوم تشکیل نهاد صنفی و غیردولتی برای بهره مندی و حمایت از حرکتهای جهادی

  • ۱ نظر
  • ۰۶ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۶
  • ۶۶۱ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

قول بدهند...

۰۴
مرداد

امام خامنه ای ( روحی فداه )  ، 92/3/14  : 

آن کسانى که امروز با مردم حرف میزنند، آنچه که توانائى انجام آن را دارند و مردم به آن احتیاج دارند، آن را با مردم در میان بگذارند.

قول بدهند با عقل و درایت عمل خواهند کرد؛ اگر برنامه‌اى در هر موردى از مسائل دارند، آن برنامه را براى مردم ارائه کنند؛

قول بدهند که با پشتکار و ثبات قدم در این میدان پیش خواهند رفت؛

قول بدهند که از همه‌ى ظرفیتهاى قانون اساسى براى اجراى وظیفه‌ى بزرگِ خودشان استفاده خواهند کرد؛

قول بدهند که به مدیریت اوضاع کشور خواهند پرداخت؛

قول بدهند که به مسئله‌ى اقتصاد - که امروز میدان چالش تحمیلى بر ملت ایران از سوى بیگانگان است - بخوبى خواهند پرداخت؛

قول بدهند حاشیه‌سازى نمیکنند؛

قول بدهند دست کسان و اطرافیان خود را باز نخواهند گذاشت؛

قول بدهند که به منافع بیگانگان، به بهانه‌هاى گوناگون، بیش از منافع ملت ایران اهمیت نخواهند داد. بعضى با این تحلیل غلط که به دشمنان امتیاز بدهیم تا عصبانیت آنها را نسبت به خودمان کم کنیم، عملاً منافع آنها را بر منافع ملت ترجیح میدهند؛ این اشتباه است.

  • ۵ نظر
  • ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۱۴
  • ۷۲۹ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
گروه سیاسی مشرق- چند وقتی می شود که اصلاح طلبان و تئوریسین های شان سعی دارند به سمت اصلاحات نرم تر و حرکت بیشتر در چارچوب های سیاسی نظام روی بیاورند. بعد از «فتنه 88» و روی گردانی بخش قابل توجّهی از مردم نسبت به مجریان اصلاح طلبِ این پروژه ی خارجی- داخلی؛ برخی نظریه پردازان سیاسی جبهه اصلاحات متوجّه شدند در رابطه با تُند و رادیکالیزه کردن شیب رفّورم در «جمهوری اسلامی» دچار یک اشتباه و غفلت شده اند. این جمله که: "ما از اوّل گفتیم اصلاحات در ایران باید نرم و اجتماعی باشد" و جملاتی شبیه همین مضمون، دیگر کم شنیده نمی شود. برای مثال می توان به گفتگوی جنجالی «عبدا... نوری» با هفته نامه «آسمان» اشاره کرد، «نوری» می گوید: «ممکن است در جایی تُند یا جایی کُند، عمل کرده باشم. ممکن است گروه های معارض و برانداز راه حل را در درگیری، آشفتگی یا حتّی مبارزه مسلّحانه بدانند، لکن جریانی که منتقد وضع موجود است چه اصلاح طلب و چه مجموعه نیروهای جریان سبز!؛ مخالف افراطی گری و خشونت ورزی هستند. ما نباید اجازه بدهیم که هر روز شرایط کشور تُندتر شود، باید روی مواضع معتدل و منطقی خودمان بمانیم و تندروی جریان مقابل موجب تحریک جبهه اصلاحات و جریان سبز نگردد.» (27/8/1391). «حمیدرضا جلائی پور» نیز در تحلیلی می نویسد: «اصلاح جویان همچنان می توانند به انباشتن سرمایه های اجتماعی (و فرهنگی) خود در جامعه ایران ادامه بدهند تا پس از اوّلین گشایش ها از آن بهره بگیرند. آنها می توانند مثل گذشته، از طریق ارتباطات چهره ‌به ‌چهره، فعّالیت های افزون تر خیریه ای و آموزشی، ارتباطات جمعی و حلقه ها، افزایش آگاهی از وضعیت کشور، حل معضلات دوستان و همکاران فعّال مدنی، تقویت روابط مدنی و انسانی در میان اعضای خانواده؛ بر سرمایه های اجتماعی جامعه خود و قدرت مستقل از دولت این جامعه بیفزایند. هر چه این سرمایه اجتماعی افزایش پیدا کند با هزینه کمتری می توان جامعه را از این تونل تاریک بیرون آورد. سرمایه سیاسی و سرمایه اجتماعی مکمّل یکدیگرند. هر دانشجو و شهروند و نخبه ای باید ببیند با چه سرمایه ای می تواند به جامعه بحرانی ما کمک کند. به بیان دیگر، فعّالیت "اصلاح طلبِ سیاست محور" و "اصلاح طلب جامعه محور" با یکدیگر منافات ندارد.» («کنش جمعی هدفمند برای گشایش سیاسی»- «پایگاه تحلیلی برهان»- 27/10/1391).

سرمایه گذاری های مجدّد اصلاح طلبان در عرصه کادرسازی و شبکه سازی اجتماعی را نیز باید در همین رابطه تفسیر کرد. چندی پیش و قبل از «انتخابات مجلس نهم» اخباری شنیده شد که «ابراهیم نبوی» خواستار سرمایه گذاری اصلاحات در شهرستان ها شده است، بعد از آن نیز اخبار دیگری نشان می دادند که سرمایه گذاری های عناصر اصلاح طلب برای کادرسازی در مدارس زنجیره ای افزایش پیدا کرده است. به عبارت بهتر آنها خواستار بازگشت به متن توده های مردمی بودند. از منظر تئوریسین های اصلاح طلب آنچه باعث شد اصلاحات شکست بخورد این بود که بعد از «دوم خرداد» ارتباط خود را با مردم قطع کردند و فعّالیت های اصلاحی را به مبارزات درون حاکمیتی محدود کردند، لذا آنها بطور خاص به این نکته متوجّه شده بودند که باید یکبار دیگر کنش های اجتماعی اصلاحی را نیز در دستور کار قرار دهند. این گزاره ها چکیده مقاله «اصلاحات مُرد، زنده باد اصلاحات» («سعید حجّاریان»- مجلّه «آیین مهر»- مهرماه 1385) و گفتگوی تفصیلی «حجّاریان» با عنوان «سیاست ورزی جامعه محور» (روزنامه «شرق»- 29/2/1386) می تواند باشد.

 

مراسم ختم «سعد (احمد) حجّاریان»، بنیانگذار مدرسه نمونه دولتی رشد، مدیرسابق مدارس انرژی اتمی، بنیانگذار مدارس سلام- 20/3/1392

بر همین اساس «محمّدحسن آصفری» (دبیر کمیسیون امنیت ملّی و سیاست خارجی مجلس) در مصاحبه ای با «تهران پرس» مورّخ 31/1/1392 با تأکید بر ضرورت رصد کنش های اجتماعی اصلاح طلبان می گوید: «جریان اصلاحات مدّت هاست که کادر سازی برای جریان خود را در دستور کار داشته و با راه اندازی مدارس «سلام» با محوریت برادر «سعید حجاریان» تلاش کرده برای نقش آفرینی های آتی خود در سالیان آینده، برنامه ریزی کند.».

 

همچنین فعّالیت های شبه آکادمیک برای "بازسازماندهی" بدنه دانشجویی این جریان افزایش می یافتند. در این زمینه مؤسّسات «رخداد تازه»، «ماه مهر» و «مطالعات سیاسی- اقتصادی پرسش» که پیشتر راه اندازی شده بودند با نزدیکی به فصل انتخابات به فعّالیت های "شبه آکادمیک" خویش شتاب دادند. گزارش ها تأیید می کردند اساتید سابق مرکز «آکادمی موازی» که با هدف آموزش دانشجویان ستاره دار و محروم از تحصیل راه اندازی شده بود؛ نیز در دو مؤسّسه «رخداد» و «پرسش» فعّال شده اند. بر این اساس پوستر برنامه ها بصورت منظّم در دانشگاه ها توزیع می شدند و ثبت نام ها نیز با تخفیف صورت می گرفت («پایگاه خبری- تحلیلی رجاء»- 16/7/1391).

 

«مشرق» پیش از این در خبری در این باره نوشت: «برخی مقالات منتشره در نشریات جریان تجدید نظر، توسّط دانشجویان «مؤسّسه پرسش» تهیّه و تدوین شده است.» (21/11/1391). گذشته از این اخباری شنیده می‌شد که تأکید می کردند روزنامه «اعتماد» به کادرسازی و سازماندهی شاخه جوانان اصلاح‌طلب در پوشش آموزش خبرنگاری مبادرت ورزیده است.

 

به موازات تمرکز روی جریان سازی های اجتماعی و استفاده از ظرفیت های نرم اصلاحی در جامعه ایران، رفته رفته اصلاح طلبان با تأثیر گرفتن از جریانات سیاسی بلوک اسلامی (بیداری اسلامی) به الگوی جدیدی از"اصلاح طلبی شبه اسلامگرایانه" دست یافتند. نظریه پردازها با کسب موفّقیت های ابهام انگیز «اخوانی» ها در مصر و تونس، سعی کردند با تعاریف جامعه شناختی و سیاسی خویش، موجودیت فعّال شده جدید در جهان اسلام را فرموله کنند. آنها مشخّصاً به این فکر می کردند که چطور می توان از ظرفیت ها و شیوه های جنبش «اخوانی» در دوره خفقان «حُسنی مبارک» و در دوره پساانقلاب برای ادامه راهشان در ایران بهره برداری نمایند.

 

در همین رابطه تحلیل و تئوریزه کردن «اخوان المسلمین» در مجامع نخبگی و آکادمیک اصلاح طلبان آغاز گردید. «داوود فیرحی» (استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران) از تئوری پردازان فکری اصلاح طلبی ایران و از شاگردان «حسینعلی منتظری» جدیداً بطور خاص روی جریان «اخوان» تحقیق می کند و نتایج تحقیقاتش را در قالب تئوری پردازی نشر می دهد. وی مصر را «دیوار برلین اسلام» مفروض کرد و در مقاله ای با عنوان: «تحوّلات اخوان المسلمین و چهره جدید اسلام گرایی در خاورمیانه» (ششمین همایش سالانه انجمن علوم سیاسی ایران) می نویسد: «در مانیفست اخوان با نام «حزب عدالت و آزادی» می بینیم در زمینه اهداف و در زمینه نمادهای فکری در حال انجام دگردیسی است ... اسلامگرایی جدید بر تئوری و مدلی از اندیشه سیاسی استوار است که اکنون با عنوان «جامعه شرعی و دولت مدنی» خوانده می شود. این اندیشه خصایص ویژه ای دارد، که عبارتند از: پرهیز از تقابل دولت دینی و سکولاریسم، التزام همزمان به دین و دموکراسی، پرهیز از دولتی کردن دین، فاصله گرفتن از اندیشه های پیشین، دوری جستن از تندروی و پررنگ شدن مفهوم دولت مدنی. ... یکی دیگر از تغییرات رخ داده در رویکرد و نگاه اخوانی ها به رابطه آنها با غرب باز می گردد اگر در زمان گذشته آنها رابطه ای سخت و خصم آلود را با غرب تعریف می کردند؛ امروزه نه خواهان دشمنی با غرب به مانند گذشته هستند و نه از اتحاد با آنها استقبال می کنند."اخوان المسلمین جدید" دقیقاً در میانه این دو رویکرد، راه سومی را برگزیده است. پاسخ «محمّد مرسی» به سئوال خبرنگاران آمریکایی مؤیّد همین امر است، رئیس جمهوری مصر پرسشی که آیا شما همچنان متحد آمریکا باقی خواهید ماند را اینگونه جواب داد: ما با آمریکا همپیمان نیستیم اما دوست هستیم!».


 

«فیرحی» این تلاش ها را در قالب سلسله نشست های تخصّصی طیّ تمامی سال 1391 ه.ش در مؤسّسه«مطالعات سیاسی- اقتصادی پرسش» و نشست های پایگاه خبری- تحلیلی «دیپلماسی ایرانی» (به مسؤولیت «صادق خرّازی») ادامه داد تا جایی که به فرموله‌کردن "فقه سیاسی اخوان و بنیادگرایی اسلامی"منجر گردید. جالب اینکه وی کتاب خود با عنوان «فقه و سیاست در ایران معاصر/ فقه سیاسی و فقه مشروطه» (نشر نی) را در اوایل همان سال (1391 ه.ش) روانه بازار کتاب کرده بود. «فیرحی» در این کتاب با دغدغه مشروعیت بخشی به دموکراسی غربی و دولت- ملّت های دیوانسالار مُدرن و نیم نگاهی به نهضت مشروطه یک راست سراغ تعریف "فقه سیاسی اسلام" رفت. در واقع تئوریزه کردن "فقه سیاسی اخوان" و"فقه سیاسی مشروطه" با خوانش روشنفکری و تجدیدنظر طلبانه نسبت به فقه اسلامی را باید دو اقدام موازی برای مدلیزه کردن ادامه راه رفّرمیست ها در ایران تعبیر نمود.

اصلاحات پیش از سر برآوردن اخوانی های جدید در مصر امید واثقی به مُدل "اسلامگرایی اردوغانستی" در ترکیه داشت، ولی اخوان اثبات کرد که شیوه جدیدش برای پیوند میان مدرنیزم غربی و سنّت اسلامی بیشتر مورد نظر اصلاح طلبان در ایران است. این سازگاری مربوط می شود به "دیسیپلین سیاست ورزی اخوان" که در اینجا مجال پرداخت به آن نیست. شاید بتوان هر دو مُدل "مصری" و "تُرکی" را مکمّل یکدیگر دانست، "مُدل مصری" بیشتر می تواند برای کنش های اجتماعی اصلاحات و مبارزات سیاسی مورد استفاده قرار گیرد و"مُدل مصری" بیشتر برای دوران مبارزات درون حاکمیتی کاربُرد دارد. بنابر این الگو برداری اصلاح طلبان از"دیسیپلین اخوانی" بی شک نهله جدیدی یا حدّاقل یک پوست اندازی جدید را در پهنه سیاسی کشور پدید خواهد آورد که احیاناً ضمن ابراز وفاداری حدّاکثری به مقیّدات دینی و گرفتن ژست های ظاهراً انقلابی در حوزه سیاسی، خواستار عمل به شعار قدیمی اخوانی ها باشند: «جای هیچ نگرانی نیست؛ قرار نیست همه چیز یک شبه تغییر کند!»

و مسئله دقیقاً همین است که حتّی تُندروترین طیف های اصلاحاتی نیز حاضرند بنا بر جبر اجتماعی حال حاضر کشور به این مُدل متمایل شوند. امروزه ما بیشتر کُدهایی داریم که نشان دهیم، تئوریسین های اصلاح طلب در حال عُرفی کردن و اخوانی کردن جریان اصلاح طلبی و روشنفکری در «جمهوری اسلامی ایران» هستند. بعد از جادّه صاف کنی قهّارانه شخصیتی چون «فیرحی» در عرصه تئوریزه کردن "مُدل اخوانی"کسانی چون «حجّاریان» نیز وارد گود شدند.

در همین رابطه توجّه شما به یک مصاحبه مهم جلب می شود، روزنامه «روابط عمومی آرمان» در 31/5/1391 مصاحبه مختصری حول تکلیف اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری با «سعید حجّاریان» ترتیب می دهد که وی مطالب درخور توجّهی در آنجا مطرح می کند: «(سئوال: آیا هنوز اصلاحات زنده است؟) بله، اصلاحات زنده است. امّا اصلاحات مثل "هُلو بپر تو گلو نیست". باید خشت روی خشت گذاشت و کار کرد. برای این کار هم تشکیلات و سازمان یک نیاز ضروری است. نگاه کنید، تشکیلات فقط حزب نیست. مگر کار تشکیلاتی فقط کار حزبی است؟ در کنار کار حزبی، فعّالیت N.G.O ها، کارهای عامّ المنفعه و نظایر آن نیز می توانند بستری برای ایجاد سازمان و تشکیلات باشند. نگاه کنید به «اخوان المسلمین» در مصر آنها همواره اصلاح طلب بودند. چه در زمان «ناصر» یا «سادات» و «مبارک»؛ صبر کردند و الآن ثمرش را بردند. یا در ترکیه، زمان «اوزال» و «اربکان» یا همین آقای «اردوغان». چقدر کار کردند؟ اصلاحات، کار فوق العاده می بَرد برادر من. باید کار کرد، کار نکنیم 100 سال دیگر هم اتّفاقی نمی افتد. (سئوال: فارغ از موضوع معرّفی کاندیدا، آیا فضای انتخابات سال آینده می تواند، باعث انسجام نیروهای اصلاح طلب شود؟) بالاخره انتخابات یک فرصتی است برای فعّالیت و سازماندهی. وقتی کاندیدایی در صحنه باشد، لاجرم ستاد اتنخاباتی ایجاد می کند و در استان ها و شهرستان ها نیروها را دور هم جمع می کند. (سئوال: فکر نمی کنید اصلاح طلبان باید به شوراها بیش از ریاست جمهوری اشتیاق نشان بدهند؟) شاید؛ این کار از جنس فعّالیت های «اخوان المسلمین» است. الزاماً هدف از شرکت در انتخابات، پیروزی نیست. سال 76 اصلاً قرار نبود که پیروز بشویم، هیچ تصوّری هم نداشتیم، می گفتیم که 5- 6 میلیون رأی بیاوریم که بتوانیم بعد از انتخابات کار کنیم. بنابراین فعّالیت در انتخابات الزاماً با هدف پیروزی نیست. ... انتظار ما خیلی بالا نیست، اصلاً نمی خواهیم در انتخابات کاندیدا بشویم، مجلس هم نخواستیم برویم، به دولت هم نمی رویم؛ ولی کار خیریه که می توانیم بکنیم، به اندازه «اخوان المسلمین» که باید بتوانیم کار کنیم. تجربه نشان داده که راه تُندروانه و رادیکال ثمر نمی دهد، شما چه فکر می کنید؟».

 

«حجّاریان» همچنین در مقاله ای با عنوان «مرز فرزانگی در سیاست» سعی کرد با برشمردن تعاریف مختلف از "طبقه روشنفکری جامعه"، به قشر روشنفکر و دگراندیش ایران بفهماند آنچه اصلاحات در حال حاضر به روشنفکری احتیاج دارد؛ چه نوع روسنفکری نیست و چه روشنفکری هست، ضمن اینکه در انتهای مقاله به آسیب شناسی و خطرات موجود بر سر راه روشنفکری ایده آلش نیز اشاره کرد. وی در مقاله ای که برای ویژنامه روزنامه «اعتماد» فرستاده بود، می نویسد: «رویکرد سوم رویکرد " Class less Approach" است که خصوصاً «مانهایم» در کتاب «ایدئولوژی و یوتوپیا» آن را مطرح می کند. حرف اساسی این رویکرد این است که روشنفکران اتمیزه هستند و قاب و قالب به خود نمی گیرند و از این جهت فاقد طبقه هستند، لذا تحرّک و مانور آنان بسیار است و می توانند از این گروه، از آن طبقه یا از این قشر دفاع کنند. «مانهایم» می گوید روشنفکران جهان بینی بازتر و گسترده تری دارند و به طبقه خاصّی متعهد نیستند، لذا قدرت مانور بیشتر و استقلال رأی مستحکم تری دارند. در میان این سه رویکرد به روشنفکری، منظور من از «فرزانگی»‌ به رویکرد سوم نزدیک تر است. ... اگر مختصّاتی را در نظر بگیریم که یک محور آن را "آن‌جهانی- این‌جهانی" و محور دیگر آن را "مولّد- موزع" بودن روشنفکران در نظر بگیریم، آن جایگاهی از روشنفکران که به بحث فرزانگی ما نزدیک تر است، در ناحیه "این جهانیِ مولّد" خواهد بود. تفاوت و فصل ممیّزه روشنفکران و توده، موضوع "خردورزی نقّاد" است. کارکرد روشنفکر در مقام سیاست ورزی از همین جا روشن می شود و نسبت فرزانگی، روشنفکری و سیاست ورزی نیز در اینجا معنا می یابد: "روشنفکر فرزانه که به هیچ طبقه ای متعهّد و وابسته نیست و با استقلال رأی خود و با بهره گیری از عنصر نقد اجتماعی تلاش می کند تا بر عنصر اصلی میدان سیاست ورزی یعنی قدرت تأثیر بگذارد". می کوشم یکی از آفات این مسیر و یکی از دام هایی که در این راه وجود دارد، را تبیین کنم ... باید از دام ایدئولوژی یاد کرد؛ دام روشنفکران نقد ناتمام و گرفتار آمدن در دام ایدئولوژی است. خردورزی تناسب هدف و وسیله است. هنگامی که اهداف آرمانی می شود و وسیله مناسب آن یافت نمی شود، روشنفکر نقد سنّت را ناتمام می گذارد و دقیقاً و تماماً آن را نقد نمی کند و دچار پس مانده های سنّت می شود. «ریمون آرون» در کتاب «افیون‌ روشنفکران» ‌می‌گوید برخی روشنفکران آمال و آرزوهای "این دنیایی" خود را که نمی توانند به آن برسند، در فضایی غبارآلود و موهوم فرافکنی می کنند. همانطور که توده ها، برای خود بهشت برین متصوّر می شوند، روشنفکران نیز می گفتند با انقلاب جهانی، دنیا را بهشت می کنیم و پدر سرمایه داری را در می آوریم. این مانعی جدّی برای فرزانگی است و از آن سیاست ورزی بیرون نمی آید.» (15/7/1391). این تئوری پرداز اصلاح طلب از روشفکران جامعه ایران می خواست که با گرفتار شدن در گرداب آرمان های بلند اصلاح طلبی و ایدئولوژی سکولاری همه چیز را از دست ندهند، وی بطور واضحی اینطور پیشنهاد می کرد که برای رسیدن به آرمان ها باید دوره ای از تسامح با جامعه و ارزش ها را نیز گذراند.

امّا «حجّاریان» برای تعمیق بخشیدن به تئوری های جدید خویش و افزایش ضریب نفوذ آن در قالب مقاله ای جدید در روزهای منتهی به انتخابات، بار دیگر بر "عُرفی شدن اصلاحات" تأکید می کند. در اینجا منظور این است که عُرف جامعه در حال حاضر سکولاریسم بی پیرایه و خالص را پس می زند و باید طبق عُرف مردمی کمی تسامح به خرج داد. وی در یادداشتی موشکافانه برای روزنامه «شرق» با عنوان «عُرفی شدن نظریّه های اخلاقی» مورّخ 12/3/1392، سعی می کند با توضیح روند عُرفی شدن اخلاق سیاسی در جوامع به یک مُدل پیشنهادی در رابطه با "اخلاق سیاسی اصلاحات" دست یازد. «حجّاریان» می نویسد: «به جز سه حالت فوق، می توان حالت چهارمی را نیز متصوّر شد که در آن سیاست و اخلاق دو حوزه متفاوت هستند که در بعضی از نقاط اشتراکاتی نیز دارند، مانند نسبت میان طب و اخلاق. در طب به عنوان یک حرفه، گاهی ممکن است مسائلی پیش بیاید که پای اخلاق نیز به میان کشیده شود ... در حالت چهارم، سیاست نیز مانند طب یک حرفه در نظر گرفته می شود، حرفه ای به معنای تدبیر امور و مدیریت. از این رو سیاست دارای وجهی مدیریتی (Managerial) است که در آن سیاستمداران می کوشند با عنایت به منافع ملی یا National Interest به امور جامعه رسیدگی کنند. در اینجا سیاست هم یک علم است و هم یک فن. ... «اخلاق سیاسی» در حالت چهارم عبارتی شبیه «اخلاق پزشکی»، «اخلاق کسب و کار» یا «اخلاق تجارت» خواهد بود. یعنی گاهی ممکن است تا در برخی از مسائل، درگیر حوزه‌ ارزش ها، بایدهاو نبایدها شویم. ... می‌توان ادّعا نمود که امروز نه دیدگاه "فضیلت گرایان" مطرح است و نه دیدگاه «ماکیاول» و «هابز» بلکه بحث ها در این حالت اخیر می گنجد، که در آن تمایزی اساسی میان اخلاق در حوزه فردی و اخلاق در حوزه جمعی وجود دارد. بعبارتی دیگر در این حالت، لبّ لباب اخلاق در حوزه عمومی، با توجه به مصلحت عام سنجیده می شود و سیاستمدار موظّف است تا امور را متناسب با آنچه خیر عام است، تدبیر کند: رِند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار، کار مُلک است آنکه تدبیر و تأمّل بایدش. با توجّه به چهار حالت بالا، نسبت میان اخلاق با سیاست، در حالت نخست از مرتبه‌ فضیلت که لاهوتی بوده، در مسیر ناسوتی و عُرفی شدن حرکت کرده، که در این بین «ماکیاول» در اوج قلّه قرار می گیرد و پس از آن تا به امروز از این قلّه کمی فاصله گرفته است، هرچند هنوز هم به دلیل وجود عنصر مصلحت، سکولار است.». بر این اساس «حجّاریان» دخیل کردن قسمتی از اخلاق و ارزش ها (اسلام گرایی) در شیوه های مدیریتی و کشورداری را نه تنها قابل تحمّل معرّفی می نماید بلکه آن را با توجّه به مصلحت عامّه تجویز می کند، وی سعی می نماید به همقطارانش بفهماند دخیل کردن پاره ای از ارزش ها و سنّت ها در سیاست در حال حاضر با سکولاریسم منافاتی ندارد، زیرا معنای سیاست ورزی مورد نظر دقیقاً همین است.

برنامه ریزی تیم مشورتی اصلاحات بر این تعلّق گرفته که به سوی دو تاکتیک کوتاه مدّت یا میان مدّت (یا حتّی استراتژی) خیز بردارند: اوّل عُرفی شدن اصلاح طلبی در فاز حاکمیتی و دوم اخوانی شدن اصلاحات در فاز کنش اجتماعی.

اصلاح طلبان در «فتنه 88» دچار یک اشتباه استراتژیک بزرگ شدند، و آن این بود که متأثّر از تجویزهای مستشاران انقلاب های مخملین، خیال کردند می توانند چنین کودتایی را در ایران به راه اندازند در حالیکه موفّق باشد. امّا امروز آنها فهمیده اند که اردوکشی های خیابانی در ایران به نفع جریان اصلاحات نیست زیرا نظام قدرت خاصّی در پای کار آوردن مردم در مواقع بحرانی- امنیتی دارد، این جمله واضحی است که توسّط خود عناصر سیاسی اصلاح طلب در بازخوانی وقایع سال 1388 ه.ش به کار رفته است. آنها همانطور که در ابتدای مقاله گفته شد خواهان یک کنش جدّی اجتماعی اصلاح طلبانه هستند تا روزیکه یک گشایش سیاسی واقعی برای آنها بوجود آید.

پُر واضح است که عملکرد اصلاحات در انتخابات پیشرو کاملاً با تجویز کسی چون «حجّاریان» تطابق داشته است، زیرا اصلاح طلبان با بکارگیری مهره «عارف» هم در انتخابات شرکت کردند و هم با کنار کشیدن به نفع «روحانی» بدلیل عدم رأی آوری کاندیدای پارادایم اصلاح طلبی؛ سعی کردند ظرفیت های فعّال شده در انتخابات را برای دوره 4 ساله آتی پای کار نگاه دارند. درباره نتایج انتخابات نه باید کاملاً بدبین بود و نه باید کاملاً خوش بین بود، لیکن این واقعیّتی است که باید برای مقابله با آن علاجی اندیشید؛ این واقعیّت که شکست بینابینی اصلاحات در انتخابات جاری می تواند زمینه ساز پیروزی بزرگ بعدی آنها باشد و این دقیقاً به واکنش سیاسی اصولگرایان مربوط است.

مدیریت میانی دولت همیشه بخش گسترده ای از پُست های حاکمیتی است که بدلیل حجم بالای آن و پنهان بودن عملکردش، بهترین جا برای لانه سازی اصلاح طلبان در این 4 سال است.

بدون شک کابینه اوّل روحانی تابلویی از عناصر فراجناحی است برای آنکه پالس های مثبتی به جناح ها و احزاب سیاسی داده شود؛ از همین رو اصلاح طلبانی که بازگشت به رده های بالای مدیریتی را پنهان شده در حضور در رده های میانی می بینند آماده خواهند شد تا در چهارسال آینده خود را به این جایگاه نزدیک کنند.

  • ۱ نظر
  • ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۲۲:۳۹
  • ۷۲۹ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

گروه سیاسی مشرق- هر چند «روحانی» با عضویت در «جامعه روحانیت» خاستگاه راست سنّتی داشته امّا در دوره اصلاحات با ترک چندین ساله جلسات «جامعه روحانیت» و نزدیکی بیشتر به دولت «خاتمی» به سمت کارگزاران و اصلاح طلبی گرایش پیدا کرد. مخصوصاً اینکه مهمترین نمود سیاسی وی در دهه هشتاد مربوط به دبیری وی در «شورای عالی امنیت ملّی» دولت «خاتمی» و مسئولیت تیم مذاکره کننده هسته ای می شود. با این وجود هنوز هم سخت است که او را یک اصلاح طلب با افکار واقعی اصلاح طلبی دانست، چرا که وی چه در دوره تبیلغات انتخاباتی و چه قبل و بعد از آن هیچگاه حاضر نشد بعنوان یک موجودیت اصلاح طلب وارد معرکه سیاسی شود.

با این حال، با نزدیک‌شدن به زمان تشکیل کابینه و مراسم تحلیف و تنفیذ؛ رفته‌رفته نگاه اصلاح‌طلبان به «روحانی» نیز دستخوش دگردیسی می شود. با نزدیکی به تقسیم سهام قدرت بین گروه ها و عناصر سیاسی، بحث ها درباره تعیین هویت «رئیس جمهور منتخب» هم شروع شده و برخی از اصلاح طلبان سعی دارند از شخصیت «حسن روحانی» یک اصلاح طلب تمام عیار در حدّ «محمّد خاتمی» بسازند. در مقابل دردسر اصلی این دست از اصلاح طلبان این است که طیف دیگری از جبهه اصلاحات هنوز هم حاضر نیستند، «روحانی» را یک اصلاح طلبی تمام عیار معرّفی نمایند؛ البتّه این دردسر که به اختلاف سلیقه طیف های مختلف اصلاحات مربوط می شود به پروژه ای آگاهانه و کنترل یافته تبدیل شده است.


در اینجا گزارشی از اقرار طیفی از اصلاحات مبنی بر غیر اطلاح طلب بودن «روحانی» مدّنظر قرار گرفته است (فراموش نمی شود که این اختلاف یک پروژه سازمان یافته است):


اخیراً «سیّدمحمّد موسوی خوئینی ها» نیز سعی کرده بر این اختلاف سلیقه تأکید کند، وی می گوید: «ما با دست خود کمر به قتل اصلاحات بستیم. ما هم مانند اصولگرایان نمی‌خواهیم شکست را بپذیریم. باید شکست را بپذیریم چرا که «محمّدرضا عارف» که نماد اصلاح طلبی بود را مجبور به کناره گیری کردیم؛ چون دیدیم که 7 درصد بیشتر رأی ندارد. پیش بینی من این است که دولت «روحانی»، دولت "چهارساله" است. با شکست «روحانی»، چهارسال دیگر اصولگراها به قدرت باز خواهند گشت.» (14/4/1392). چندی پیش نیز خبری از جلسات محفلی اصلاح طلبان منتشر شد که تأکید می کرد: «ما نباید بیش از حدّ خود را به «روحانی» نزدیک کنیم تا در صورتیکه وی نتوانست به مطالبات مردم پاسخ بگوید؛ به عنوان آلترناتیو وارد صحنه شویم. این افراد تأکید کرده اند ناکامی احتمالی «روحانی» نباید به نام اصلاحات تمام شود.» (8/4/1392).


این مسئله در دوره تبلیغات انتخاباتی نیز دیده می شد، چنانچه سایت «ایران امروز» در مطلبی به قلم «محمّد ارس»، «‌روحانی» را شانس بزرگی معرّفی کرده و نوشته بود: ««روحانی» در برنامه های تبلیغاتی قوی تر از «موسوی» و «کروبی» ظاهر شد. اگر هم ضعف ها و کاستی هایی دارد که حتماً دارد، در جریان انتخابات آتی از نو ساخته خواهد شد. یعنی همانگونه که از "موسوی نخست وزیر دهه شصت"، "موسوی سبز دهه نود" ساخته شد، از "خاتمی مکتبی"، "خاتمی اصلاح گرا" بیرون آمد و جوانان افراطی مکتبی به نیروی مترقی تبدیل شدند؛ عاقبت خانواده «رفسنجانی» و خود «رفسنجانی» هم به صف درآمدند. با چنین هنری از پس ضعف های «روحانی» نیز برخواهیم آمد.» (به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «صراط»- 13/3/1392). در واقع نویسنده با اذعان به غیراصلاح طلب بودن «روحانی» پیشنهاد می کند که می توان پروژه استحاله را نیز روی وی انجام داد.


همچنین سایت «اخبار روز» - وابسته به اپوزیسیون خارج نشین- می نویسد: «در انتخابات فعلی باقیمانده جریانات اصلاح طلب اشتباه قبل را تکرار کردند. ابتدا گزینه امیدبرانگیز برای هواداران اصلاحات «محمّد خاتمی» بود که با به میدان آمدن یا آوردن «هاشمی رفسنجانی» نظرها ناگهان از سوی "نماد اصلاح طلبی" به سمت "نماد سازندگی" تغییر جهت داد.».


«علی اکبر اولیا» (نماینده سابق یزد) نیز در مصاحبه با «آریا» گفته بود: «موافقان نامزدی «روحانی» می گویند او ممکن است نظر برخی اصولگرایان مانند «مطهری»، «ناطق» و ... را هم جلب کند. آنها ضمن تأکید بر اینکه وی اصولگرا نیست می‌گویند، روحانی مدّت هاست که از «جامعه روحانیت» فاصله گرفته و جایگاهی ندارد.».


«حمیدرضا جلایی پور» (عضو شورای مرکزی جبهه منحلّه مشارکت) در مصاحبه با سایت «جرس» در پاسخ به این سئوال که: "یعنی شما آقای «روحانی» را هم اصلاح طلب می دانید؟"؛ می گوید: «آقای «روحانی» در سیاست داخلی مواضعش با مواضع آقای «خاتمی» یا «هاشمی» و بدنه اصلاح طلبان کمی فاصله دارد و خود ایشان هم خودشان را اصلاح طلب نمی خوانند. امّا اصولگرایی مانند آقای «مطهری» از بسیاری از اصلاح طلبان، مواضع اصلاح طلبانه تری می گیرد و شجاعت و اصلاح جویی بیشتری به خرج می‌دهد.» (8/3/1392).


«احمد پور نجاتی» نیز که از اعضای «شورای ۷ نفره مشاوران خاتمی» برای انتخاب کاندیدای اصلاح طلبان بود، می گوید: ««روحانی» نه به عنوان کاندیدای اصلاح طلب که بعنوان فردی که می توان با او "مرحله گذار" از سرمای منفی ۱۰ درجه موجود را پشت‌سر گذاشت؛ مطرح بوده است.» (19/3/1392).


«ابراهیم اصغرزاده» نیز در گفتگو با با سایت «روز آنلاین» (وابسته به «سازمان منحلّه مجاهدین») در مقابل این سئوال که "شما معتقدید برای جلوگیری از روی کار آمدن تفکّری افراطی باید از «عارف» یا «روحانی» حمایت کرد؟"؛ پاسخ می دهد: «راهی جز حمایت از یکی از دو کاندیدای باقیمانده نیست ... دیدید آنانی که قبل از آمدن «هاشمی» می گفتند: "یا خاتمی یا هیچکس"، به محض آمدن «هاشمی» پشت سرش آرایش گرفتند و "خاتمی یا هیچکس" تبدیل به "یا هاشمی یا هیچکس" شد. تا همین چندی پیش دوستان اصلاح طلب من تصوّر کاندیدای درجه دو را توهین به خود و بخشی از نقشه مهندسی انتخابات می دانستند. چطور یکباره آقای «هاشمی» تبدیل به کاندیدای ایده آل و حدّاکثری شد که توانست غیبت بزرگان اصلاح طلب را جبران کند. به همین استدلال شاید بتوان به یک "اصلاح طلب معتدل" و بی حاشیه مانند «عارف» یا "اصولگرای میانه رو" مانند «روحانی» تن داد.» (19/3/1392).


«علیرضا نامورحقیقی» (استاد دانشگاه تورنتو) نیز در مصاحبه با «B.B.C»، می گوید: «اصلاح طلبان بر این مبنا بودند که اگر آقای «عارف» در انتخابات شکست بخورد یا بعد از اینکه بر فرض رئیس جمهور بشود، نتواند مطالبات را پاسخ بدهد؛ این شکستی برای اصلاح طلبان است و ظاهراً ظرفیت شکست مجدّد نداشتند. بنابراین از این زاویه ترجیح می دادند، نماینده ای بیاید که خودش را اصلاح طلب نمی داند یعنی بعنوان کاندیدای اصلاح طلب نیست.». حتّی «محمّد خاتمی» در فایلی ویدیویی که در حمایت از «روحانی» منتشر شد، گفته بود: «با اینکه آقای «روحانی» خودش را متعلّق به اردوی اصلاح طلبان نمی داند، امّا دیدید چه خوب مسئله مطرح کرد و امید ایجاد کرد.» (به نقل از پایگاه خبری تحلیلی «صراط»- 23/3/1392).


شرح بالا به ادّعای اوّلیه گزارش پیشرو تأکید می کند که بازی اصلاح طلبان با اختلاف سلیقه موجود در پاسخ به سئوال واحد: "آیا «روحانی» اصلاح طلب هست یا نیست؟"؛ یک پروژه هدفمند است که بخشی از مقاصد این پروژه پیشتر توسّط مشرق به چالش کشیده شد و بی تردید بخشی از مقاصد آن در آینده بروز خواهد کرد.

  • ۵ نظر
  • ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۲۵
  • ۵۷۷ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

مقام معظم رهبری، در سخنان اخیر خود در جمع مسئولین نظام جمهوری اسلامی، علل بدبینی به ایالات متحده را در 3 مساله خلاصه کردند: «غیرقابل اعتماد بودن آمریکا، غیر منطقی بودن این کشور و در نهایت، عدم رعایت صداقت از سوی واشنگتن.»


بیانات رهبر عالی‌قدر انقلاب اسلامی درست در برهه‌ای از زمان ایراد شد که می‌توان برای آن خصوصیات زیر را برشمرد:


اول، با انتخاب یک چهره میانه‌رو در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری اسلامی ایران، بخشی از رسانه‌ها و تحلیلگران غربی با گزارش‌های متنوع در حال انعکاس این باور هستند که فرصتی جدید و استثنایی برای حل اختلافات میان ایالات متحده و ایران، بالاخص بر سر مساله هسته‌ای ایجاد شده است؛


دوم، حدود یک‌سوم از اعضای مجلس نمایندگان آمریکا که عموما نیز از هم‌حزبی‌های رئیس‌جمهور این کشور هستند، با امضای نامه‌ای خواستار تلاش بیشتر وی برای حل مشکلات واشنگتن – تهران شده‌اند؛


سوم، برخی چهره‌های سرشناس اروپایی از جمله جک استراو، وزیر خارجه اسبق بریتانیا، سخن از سفر به ایران می‌رانند که طبعا منظور آنها از این سفر مذاکره است؛


چهارم، در همین حین، رسانه‌های غربی حل شدن اختلافات فی‌مابین را بیش از عقب‌نشینی غرب از مواضع خصمانه خود، با عدول ایران از مواضع اصولی بالاخص در حیطه مساله هسته‌ای تعریف می‌کنند. گویا آقای حسن روحانی برای جلب رضایت غرب، چاره‌ای ندارد جز آنکه دست‌کم از بخشی از حقوق هسته‌ای ایران چشم بپوشد؛


پنجم، از همه اینها جالب‌تر، بخشی از رسانه‌های داخلی عموما وابسته به یک جناح خاص، از هول حلیم داخل دیگ مذاکره با ایالات متحده سقوط کرده‌اند و چنان ذوق‌زده از بهبود رابطه با ایالات متحده سخن می‌گویند که گویا تمام تجربیات گذشته را فراموش کرده‌اند، بالاخص تجربیات دولت‌های سازندگی و اصلاحات را؛


البته تردیدی نیست که نامه بخشی از نمایندگان مجلس نمایندگان آمریکا به رئیس‌جمهور این کشور در خصوص لزوم افزودن بر تلاش‌های دیپلماتیک و یا برخی موضع‌گیری‌های قابل قبول‌تر نسبت به گذشته از سوی برخی تحلیل‌گران و سایر مقامات آمریکایی، مثبت تلقی می‌شود، اما تنها مثبت تلقی می‌شود و نه یک معجزه! آمریکایی‌ها پیش‌تر هم خواستار مذاکره با ایران بوده‌اند و ادعای مذاکره‌طلبی خود را تکرار کرده‌اند، لذا اصل مساله نه جدید است و نه عجیب!


هرچند که در بین ذوق‌زدگان، بعضا اساتید علوم سیاسی دانشگاه‌های کشور هم پیدا می‌شوند اما به‌هر حال از این مجموعه انتظار نداریم تا فرضا پیش از اعتماد این‌چنین تمام‌عیار، به «اصل عدم قطعیت» در روابط بین‌الملل توجه کنند و یا لزوم عدم اعتماد تام به سخنان مقامات آمریکایی را در آموزه‌های نظریه‌پردازان واقع‌گرایی آفندباور نظیر «جان مرشایمر» بجویند. این نظریه‌پردازان خود آمریکایی هستند و طبعا حتی در دستگاه سیاست خارجی آمریکا معتقدین به نظرات این نظریه‌پردازان کم نیست.


باز هم از این دوستان انتظار نداریم که برای تحلیل رویکرد ایالات متحده علیه ایران به مقالات مرشایمر مراجعه کنند و توصیه‌های وی را برای جلوگیری از تبدیل ایران به یک هژمون منطقه‌ای مطالعه کنند و یا به این نکته توجه کنند که محدودسازی نظامی، هسته‌ای و اقتصادی ایران، از الزامات فرآیند کنترل حریف (Check Aggressor) در اندیشه واقع‌گرایان آفندباور هستند.


از کسانی که در دیگ حلیم دست و پا می‌زنند، انتظاری نیست که توجهی به مطالبی تخصصی از این دست بکنند، اما دست‌کم انتظار می‌رود به یک مساله مهم که طی چند هفته اخیر در صدر اخبار رسانه‌های جهان بوده است، اندکی توجه کنند: «افشاگری‌های ادوارد اسنودن»!


بر اساس افشاگری‌های اسنودن، تردیدی نیست که ایالات متحده حتی به حاکمیت متحدین درجه اول خود در اروپا هم احترام نمی‌گذارد. برای یادآوری اهمیت حاکمیت ملی به دوستانی که در دیگ به سر می‌برند، تذکار این نکته ضروری است که از زمانی که «گروسیوس» حقوق بین‌الملل را بنیان نهاد، حاکمیت ملی از اساسی‌ترین بنیان‌های حقوق بین‌المللی کشورها بوده است.


ایالات متحده نه‌تنها به جاسوسی از شهروندان خود اشتغال داشته است، بلکه حتی به دفاتر نمایندگی کشورهای اروپایی هم رحم نکرده و دقیقا هر یک از سفارت‌خانه‌های این کشور به یک مرکز جاسوسی تبدیل شده‌اند. شاید چنین امری در کشورهای غیرمتحد طبیعی به‌نظر برسد اما در خصوص کشورهایی چون فرانسه و آلمان جدا عجیب است.


ایالات متحده اگر در روابط خود در جامعه بین‌المللی از منطقی روشن تبعیت می‌کرد، قابل اعتماد بود و صداقت داشت، دست‌کم با متحدان خود بر مبنای اعتماد متقابل، صداقت و منطق رفتار می‌کرد. ماجرای افشاگری‌های اسنودن با تمام سرپوش‌هایی که بر آن نهاده شده است، یک «واترگیت بین‌المللی» برای واشنگتن است.


مذاکره یک ابزار در عرصه دیپلماسی بین‌المللی است و می‌توان از آن برای دست‌یابی به منافع ملی استفاده کرد. استفاده از این ابزار در عرصه بین‌المللی کاملا بستگی به شرایط و توان‌مندی‌ها دارد. قطعا دیپلمات هوشمند و زیرکی که به‌زودی بر کرسی ریاست‌جمهوری ایران خواهد نشست، تحت هدایت رهبر حکیم انقلاب اسلامی، از این ابزار در جای خود و به‌نحوی استفاده خواهد کرد که همان دیپلماسی هنرمندانه است: «نیل به منافع ملی ضمن حفظ اصول بنیادین سیاست خارجی و دفع تهدیدهای بین‌المللی.»

  • ۰ نظر
  • ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۱۴:۲۹
  • ۶۷۴ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

گروه بین‌الملل مشرق - مجله «نشنال اینترست» در مقاله‌ای به قلم «آمیتای اتزیونی» » از مشاوران ارشد پیشین«کارتر» در کاخ سفید و استاد دانشگاه و استاد روابط بین‌الملل در دانشگاه جورج واشنگتنمی‌نویسد: ایران، کشوری که در حمایت از تروریست‌ها و گروه‌های شورشی شناخته‌شده است، شاخک‌های حساسش در چند کشور خاورمیانه فعال است. نقطه بی‌بازگشت برای توقف برنامه هسته‌ای ایران به سرعت در حال نزدیک شدن است که حتی «اوباما» ، رئیس جمهور محتاط آمریکا نیز آن را اذعان کرده است. در واقع «اوباما» در ماه مارس به یک شبکه تلویزیونی اسرائیل گفت که ساخت یک سلاح هسته‌ای برای ایران «بیش از یک سال یا بیشتر» زمان می‌برد. بهترین راه برای برخورد با تلاش ایران جهت سلطه بر خاورمیانه مواجهه با آن در یک عرصه پس از عرصه دیگر نیست، بلکه شکار این کشور در سرزمین اصلی‌اش بهترین راه است.

 

 تضعیف ظرفیت حزب‌الله با برخورد با ایران  

اگر دندان نیش ایران کشیده شود، بازوی نظامی حزب‌الله خیلی زود با مشکل تأمین سرمایه و تسلیحات پیشرفته مواجه خواهد شد. از این‌رو این سازمان ناگزیر خواهد شد بیشتر به بازوی سیاسی خود تکیه کرده و در نتیجه بیشتر به عنوان یک حزب سیاسی لبنانی عمل خواهد کرد تا یک سازمان نظامی. علاوه بر این، حزب‌الله ظرفیت و توانایی خود برای کیش مات کردن دیگر نیروها و احزاب لبنانی، به خصوص ارتش در حال تثبیت و اخلاقاً خنثی لبنان را از دست خواهد داد.


 نتایج برخورد آمریکا با ایران برای کشورهای منطقه  

چنانچه دندان نیش ایران کشیده شود، حزب‌الله وادار خواهد شد نیروهای خود را از سوریه عقب بکشد و «اسد» منبع اصلی تسلیحات، مشاوران و بودجه خود را از دست خواهد داد، اعتماد به نفس شیعیان عراق پایین خواهد آمد و ممکن است آمادگی بیشتری برای کنار آمدن با هم‌وطنان سنی خود پیدا کنند. هرچند نفوذ ایران در عراق محدود است، اما این کشور جناح تندروی شیعه عراق را تحریک می‌کند. در این صورت کشورهای بحرین، قطر، امارات و عربستان سعودی نیز راحت‌تر می‌توانند به نارضایتی‌های خشونت‌بار به رهبری شیعیان در مناطق خود رسیدگی کنند.


 مشکلات برخورد غیرمستقیم با ایران  

در مقابل، برخورد غیرمستقیم در یک جنگ نیابتی با ایران در سوریه مانور بسیار دشواری است. همانطور که افراد بسیار اشاره کرده‌اند، مشخص نیست چه کسی از ما حمایت خواهد کرد، ما چه به آنها خواهیم داد و آیا آنچه که ما برای آنها به ارمغان خواهیم آورد برایشان کفایت می‌کند. همانطور که پیش از اعلان کمک نظامی محدود آمریکا به سوریه از زبان «اوباما» هشدار داده بودم، نشان دادن واکنشی ضعیف بدتر از اصلاً واکنش نشان ندادن است.

با توجه به آموزش‌های ضعیف و اصطکاک و مبارزات داخلی میان شورشیان سوری و نقطه قوت نیروهای ترکیبی حامی حکومت سوریه شامل شبه‌نظامیان سنی (علاوه بر ارتش ملی) و حزب‌الله، ممکن است «اسد» به خوبی بر دیگران فائق آمده و موفق شود. عملکرد ضعیف گروه‌هایی که از جانب آمریکا حمایت می‌شوند تنها ایران و مبارزان نماینده آن در سوریه را جسورتر می‌کند؛ و درگیری و مداخله بیشتر آمریکا نه تنها با مخالفت و دشمنی روسیه مواجه خواهد شد، بلکه منجر به فراهم‌آوری تسلیحات قدرتمندتر برای «اسد» نیز خواهد شد.


 اوضاع پس از انتخاب حسن روحانی  

چنانچه «اوباما» می‌خواهد تعهد خود به جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را عملی کند در هر صورت آمریکا ناگزیر به برخورد با ایران است. مسلماً برخورد با ایران با انتخاب یک «میانه‌رو» متبسم، «حسن روحانی» ، دشوار شده است. ازاین‌رو آمریکا باید به او این شانس را بدهد که حمایت ایران از تروریست‌ها، شورشیان و حکومت‌های خودکامه را خاتمه دهد و به تعهدات ایران تحت ان‌پی‌تی تن در دهد.


احتمال سلطه ایران بر خاورمیانه در صورت عدم تغییر این کشور در دوره ریاست جمهوری جدید 

اما چنانچه رئیس جمهور بعدی ایران تغییری در اوضاع کنونی ایجاد نکند ما باید خود را برای این احتمال آماده کنیم که ایران بر خاورمیانه سلطه یابد و خون بیشتری در سوریه و مناطق دیگر ریخته شود. این تهدید را تنها با بریدن سر این موجود باید رفع کرد، نه نابود کردن شاخک‌های حساسی که این موجود در جای جای منطقه کاشته است. 

  • ۰ نظر
  • ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۴۴
  • ۸۴۹ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

گروه سیاسی مشرق- حجت‌الاسلام شیخ حسن روحانی حالا هفتمین کسی است که ردای ریاست‌جمهوری اسلامی ایران را بر تن می‌کند. او در 24 خردادماه 92 اعتماد بیش از نیمی از رای‌دهندگان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را جلب کرد و حالا با کسب ۱۸ میلیون و ۶۱۳ هزار و ۳۲۹ رای، می‌رود تا کلید ساختمان پاستور را از محمود احمدی‌نژاد تحویل بگیرد و «دولت تدبیر و امید» را تشکیل دهد. 


پس از آشنایی با نظرات و دیدگاه های دکتر روحانی در گذشته و پیش از رئیس جمهور شدن، در این قسمت مواضع وی پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری را با هم مرور می‌کنیم. 


حجت الاسلام حسن روحانی در صحبت‌های خود درباره مسائل سوریه و لبنان و حمایت از ملت‌های مقاوم منطقه مطالبی را بیان کردند.



ملت مقاوم سوریه می‌تواند مرحله کنونی را به‌ طور کامل پشت ‌سر بگذارد


حسن روحانی رئیس جمهوری منتخب ملت ایران در پاسخ به پیام تبریک بشار اسد رئیس جمهوری سوریه ابراز اطمینان کرد که با تلاش نیروهای خیرخواه و صلح طلب، ملت بزرگ و مقاوم سوریه خواهد توانست مرحله کنونی را به طور کامل پشت سرنهاده و استقلال وتمامیت ارضی خود را بطور کامل حفظ کند.


وی با تشکر از پیام رئیس جمهوری سوریه اظهار داشت: بدون شک روابط عمیق و دیرینه جمهوری اسلامی ایران و جمهوری عربی سوریه، نشانگر عزم و اراده دو ملت برای همکاری گسترده در صحنه های مختلف سیاسی و اقتصادی و مقابله با توطئه دشمنان ملت های منطقه بویژه رژیم صهیونیستی است.


تأکید بر حمایت ایران از جنبش مقاومت


رئیس جمهوری منتخب ملت ایران در پاسخ به پیام تبریک سید حسن نصرالله دبیرکل حزب الله لبنان با اشاره به مجاهدت های وی و مجاهدان سرافراز حزب الله لبنان در صحنه مقاومت، برحمایت جمهوری اسلامی ایران از ملت های مقاوم لبنان و فلسطین تاکید کرد.


روحانی با تشکراز پیام دبیرکل حزب الله لبنان اظهار داشت: شگفت آفرینی در حماسه سیاسی 24 خردادماه پاسخ مناسبی به رهنمودهای حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی و حاصل تلاش های ملت بزرگ و مقاوم ایران بود که همواره در صحنه های مختلف سیاسی انسجام و یکپارچگی خود را به منصه ظهور رسانده است.


وی تصریح کرد: ملت بزرگ ایران با تلاش و جدیت وصف ناپذیر راه پرفراز و نشیب خود را برای رسیدن به قله های عزت و عظمت می پیماید.


بحران سوریه راه حل نظامی ندارد


همچنین رییس جمهوری منتخب ملت ایران در دیدار عدنان منصور وزیر امور خارجه لبنان با وی با اشاره به حوادث منطقه خاورمیانه تاکید کرد که خواست ایران و اغلب کشورهای اسلامی ایجاد امنیت در کل خاورمیانه است اما برخی درصدد ایجاد ناامنی در این منطقه هستند.


روحانی اختلاف و جنگ های فرقه‌ای و قبیله ای را برای همه نگران کننده دانست و خاطرنشان کرد که بحران سوریه راه حل نظامی ندارد و مداخله نیروهای خارجی در این کشور تنها موجب بدترشدن اوضاع خواهد شد.


رییس جمهوری منتخب، ایستادگی و مقاومت مردم لبنان در برابر صهیونیست ها که اعتبار خاصی را برای مسلمانان رقم زده است، ستود.


روحانی با اشاره به انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران که در واقع یک حماسه سیاسی بود، اظهارداشت این انتخابات افتخار بزرگ دیگری برای ایران و نمادی از مردم سالاری بود که افتخاری هم برای منطقه است.


وی با تشکر از ملت و دولت لبنان، اظهار امیدواری کرد روابط خوب و مستحکم دو کشور در آینده تداوم پیدا کند.


گسترش روابط و تحکیم همکاری‌های میان ایران و لبنان 


حسن روحانی رییس جمهوری منتخب ملت ایران در پاسخ به پیام تبریک عماد میشل سلیمان رییس جمهوری لبنان ابراز اطمینان کرد که شاهد گسترش روابط و تحکیم همکاری های میان دو کشور براساس اعتماد و احترام متقابل خواهیم بود.


رییس جمهوری منتخب با تشکر از پیام رییس جمهوری لبنان اظهار داشت: مناسبات دوستانه و دیرینه ایران و لبنان با برخورداری از پشتوانه ای مردمی بر پیوندهای فرهنگی استوار بوده و همواره روندی رو به توسعه و تعمیق داشته است.


حسن روحانی همچنین در پاسخ به پیام تبریک نبیه بری رییس مجلس نمایندگان لبنان با یادآوری اینکه توسعه و تعمیق روابط برادرانه و دوستانه ایران و لبنان همواره از اولویت های سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده، بر تلاش های دولت یازدهم ایران برای تقویت هرچه بیشتر مناسبات تهران و بیروت تاکید کرده است.


حل مسئله سوریه به عهده مردم این کشور است


رئیس جمهور منتخب در اولین نشست خبری خود پس از پیروزی در خصوص بحران سوریه اظهار داشت: مسائل سوریه حلش به عهده ی مردم سوریه است. تصمیم گیر نهایی نسبت به سرنوشت سوریه، مردم سوریه هستند. البته ما با تروریسم مخالفیم  با جنگ داخلی مخالفیم با دخالت های کشورهای دیگر که می خواهند در امر سوریه مداخله کنند، مخالفیم. ما امیدواریم با کمک همه کشورهای جهان، هر چه زودتر، صلح و آرامش به کشور سوریه برگرده و اونچه نظر مردم سوریه است، همان به وقوع بپیوندد.

  • ۰ نظر
  • ۰۱ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۳۷
  • ۷۲۲ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)