بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

جریان شناسی و قدرت تحلیل مسایل سیاسی جزو معرفت دینی است. ( امام خامنه ای مدظلله العالی)



۵۱ مطلب با موضوع «جنگ نرم» ثبت شده است

«محرم علی‌پور»، متولد به سال 1354 در روستای «قراجه محمد» (از توابع «مرند») روز 7 اردیبهشت ماه 1393شمسی،  در نبرد با «پیروان اسلامِ آمریکایی» و «مزدوران وهابی سعودی»، برای دفاع از حرمِ «بانوی مقاومت» حضرت «زینب کبری(سلام الله علیها)» خلعت شهادت پوشید. آن چه خواهید خواند، متن وصیت نامه ی آن عزیز است:

وصیت نامه آخرین شهید «مدافع حرم»


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و صلوات بر محمد و آل محمد(ص) و روح پرفتوح حضرت امام(ره) و با درود بر امام خامنه‌ای
خدمت همسر عزیز و شیرزن خودم سلام. می دانم که از روزی که با من پیوند ازدواج بستی، جز زحمت و تلاش بی وقفه برای شما هیچ نکرده‌ام. می دانم قصور زیادی دارم، آن طور که شما بودید، من نبودم. اگر همیشه با شجاعت و افتخار، آماده هرگونه ماموریت بوده ‌ام، تنها به همت شما و مسئولیت پذیری شما بوده است. اگر عمری باقی بود، از خداوند می خواهم توفیق جبران محبت های شما را به بنده عطا فرماید و اگر خدا خواست و شهادت نصیب بنده حقیر شد، طلب حلالیت دارم.
بعد از بنده، هرگز از خط ولایت خارج نشوید، بسیار مواظب باشید که فتنه گران گاه به نام ولایت در پی خواهند بود تا شما را در مقابل ولایت قرار دهند. هرگز فکر نکنید که نسبت به سایر مردم، حق بیشتری نسبت به انقلاب دارید، هر چه بوده وظیفه بوده است.
به فرزندانم بگو که عاشق سیدعلی بودم . بگو که اگر شادی روح بابا را می طلبند، سرباز ولایت سید‌علی باشید، صحبت های حضرت آقا را خوب بشنوید و به جان دل بگیرید که چراغ هدایت شما خواهد بود.

به فرزندانم بگو که عاشق سیدعلی بودم
میثم و یاسر علی‌پور در مراسم تشییع پدر

اما فرزندم میثم عزیز و یاسر جان! دعا می کنم که شهید راه ولایت باشید، در طلب علم کوشا باشید، تا می توانید به دنبال علم باشید. مواظب باشید که بدون بصیرت عملتان راه به جایی نخواهد بردمواظب عملیات روانی دشمن باشیدشما هیچ حقی بر گردن ملت ندارید، مگر وظیفه خدمت به مردم. همیشه از خود سوال کنید که برای کشور و مردم چه کرده اید.
میثم جان بابا و یاسر عزیزبابا، یار و یاور هم باشید. هر کجا که باشید می توانید سرباز ولایت باشید. در هر شغلی که باشید و دوست داشته باشید. با ولایت بودن، با دوستی دنیا در یک جا نمی گنجد، پس اگر مال دنیا هم داشتید، نگذارید محبت مال دنیا  شما را از ولایت جدا کند . تا می توانید به مردم خدمت کنید. هرگز در مسایل اجتماعی خود بی تفاوت نباشید.
آخرین وصیت بنده به شما این است: احترام مادر خود را داشته باشید که حق بسیار بر گردن بنده و شما دارند. ایشان را روی تخم چشم خود جای دهید که هر چه کنید کم است.
از مادرم سکینه (خاله ام)، حاجی و پدرم حلالیت بخواهید و سلام مرا به آن ها برسانید.
از تمام برادران و خواهرانم و هر کس که با بنده ارتباط داشته، حلالیت بخواهید. اگر به کسی قرضی داشتم بپردازید و اگر از کسی طلبی داشتم، در طلب یا بخشش آن مختارید.
اگر مفقودالاثر شدم، هرگز به خاطر جسم گناهکار، خاطرِ آقا را پریشان نکنید که خاطر حضرت آقا، از همه برایم عزیز‌تر است.
در خاتمه از تمام دوستان حلالیت می طلبم.
 خداوند بر عمر با عزت امام خامنه ای بیفزاید.

وصیت نامه آخرین شهید «مدافع حرم»
  • ۳ نظر
  • ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۲:۱۳
  • ۷۸۲ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

 رئیس جمهور محترم در مراسم اختتامیه بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب ضمن ایراد بیاناتی چنین فرمودند: " باید تشخیص خوب و بد را به صاحب نظران واقعی، انجمن‌ها و اصحاب قلم و فکر واگذار کنیم و کار را برای آنها آسان کنیم و بدانیم که هیچکس در ممیزی بالاتر از وجدان و افکار عمومی نیست. آنها بهترین ممیزان هستند و می‌دانند که به استقبال چه کتابی بروند و چه کتابی را در گوشه انزوا قرار دهند."

پیش از این نیز اظهار نظر مشابهی توسط آقای رئیس‌جمهور در خصوص افکار عمومی و این که این‌ها بهترین میزان هستند و نظایر این عنوان گردیده بود. نظر به اهمیت فوق العاده فرهنگ و مباحث فرهنگی و با توجه به این که اکنون در متن یک جنگ نرم  و تهاجم فرهنگی تمام عیار قرار داریم، خوب است که تاملی در خصوص این بیانات داشته باشیم.

در مباحث فرهنگی و مقوله کتاب و نشر، هدف از ممیزی چیست؟ در واقع میزان در قلمرو فرهنگ و تولید و نشر کتاب، در همان مقام و جایگاهی قرار دارند که متخصصان و کارشناسان بهداشتی با نظارت بر پروسه تولید مواد خوراکی و دارویی و نظایر آن (به منظور حفظ سلامت مصرف کنندگان) از آن مقام عمل می‌کنند.

زرشناس//نمایشگاه کتاب

آیا می‌توان نظارت بر تولید و تزویع مواد خوراکی، دارویی و... را کنار گذاشت و عنوان کرد که مصرف کنندگان موارد خوراکی و دارویی (که در این مثال در جایگاه افکار عمومی در مبحث تولید و نشر کتاب قرار دارند) بهترین میزان هستند؟

اگر در پشتوانه نظری بیانات رئیس جمهور محترم تامل نماییم، در می‌یابیم که ریشه و پایه سخنان آقای رئیس جمهور، مغروض گرفتن این اصل است که گویا افکار عمومی نوعا و ذاتا در مقام و جایگاهی قرار دارد که نمی‌تواند در موضوع تولید و نشر کتاب معیار و میزان تشخیص سلامت  و حقیقت از غیر آن باشد. یعنی گویا افکار عمومی بودن معیار و میزان تشخیص حقیقت و حق از باطل است. 

در غرب مدرن، ایدئولوگ های لیبرالیست و پیروان برخی گونه های دیگر دموکراسی اومانیستی در حوز تبلیغات و در رسانه ها به نحوی سخن می‌گویند که ماحصل آن، این است که گویا افکار عمومی معیار و میزان حق و باطل و صحیح و غلط است. البته ایدئولوگ‌های لیبرالیست و فیلسوفان اومانیست (از هابز و لاک تا هیوم و جان استوارت میل) که مدعای محوریت افکار عمومی در قضاوت و تعیین و تشخیص خوب و بد و حق باطل را عنوان می‌کردند، این سخن و مدعایشان برخواسته از تلقی و تفصیری بود که از حقیقت داشتند.

معرفت شناسی اومانیستی فاقد معیار و میزان روشنی برای تعریف و فهم و شناخت حقیقت بوده است. (بگذریم از صور متاخر اومانیستی که اساسا منکر حقیقتند) این امر بدان جا انجامیده است که قضاوت افکار عمومی را به عنوان میزان و معیار عنوان کرده‌اند. البته چون ایدئولوگ‌ها و استراتژیست‌های لیبرالیست در عمل و در واقع بی‌پایگی مدعای خود بودند،‌ با طراحی و اجرای سازوکارهای مختلف از جمله رسانه‌ها و استفاده از امکانی که صنعت فرهنگ و نظام آموزش رسمی مدرن و دیگر ابزارهای مستقیم و غیرمستقیم تاثیرگذاری و جریان سازی در ذائقه و باورهای عمومی برای شان فراهم می‌کرده است، مدیریت افکار عمومی و محتوا سازی برای آن و رهبری اش را بر عهده گرفته اند. 

از این رو که شاهد هستیم در اجتماعات لیبرال - مدرنیستی به طور مکرر و مستمر از محوریت افکار عمومی به عنوان میزان و معیار و ممیز صحیح از غیر صحیح  و حق از باطل  و خوب از بد سخن گفته می شود. (زیرا در تفکر اومانیستی معیار و میزان ثابت  و روشن و مطلقی برای شناخت حقیقت وجود ندارد و در این موضوع لیبرلیست ها و پیروان دیگر صور ایدئولوژی های مدرن کاملا سرگردان و بلا تکلیفند) اما در عمل غول‌های رسانه‌ای انحصارات سرمایه‌داری و تکنوکرات-بوروکراتهای شاغل در صنعت فرهنگ و ژورنالیست‌ها و ایدئولوگ‌های لیبرالیست و فمینیست و... است که افکار عمومی را مدیریت و اداره و کنترل و رهبری (البته به سوی گمراهی) می‌کنند. 

اما در تبلیغات و شعارهایی که سر می‌دهند به اقتضا مفروضات اومانیستی‌ای که بدان معتقد هستند به طور مستمر از محوریت افکار عمومی نام می برند. 

از منظر حکومت اسلامی و در افق متفکرینی که معیارها و موازین روشنی برای تشخیص حق از باطل و خیر از شر وجود دارد و حقیقت و حق و مبنا و اساس نظام هستی است، راه های مشخص و معیارهای معینی برای تشخیص و فهم  و وصول به حقیقت وجود دارد و به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که ذائقه و رای اکثریت و یا عموم مردم ( که امروزه از آن به افکار عمومی تعبیر می کنند) به عنوان معیار و میزان تعیین گردد و ی افکار عمومی بهترین میزان تشخیص حق از باطل قلمداد شود. قلمرو فرهنگ و تولید  و نشر کتاب، به یک اعتبار قلمرو و جدال حق و باطل و تمیز بین این دواز یکدیگر است. اساسا فرهنگ در معنای حقیقی و اصیل خود تجلی حق و حقیقت است. 

در چارچوب تفکر اسلامی در قلمرو فرهنگ و تولید و و نشر کتاب، برای تشخیص خیر از شر (یعنی آنچه که به آن ممیزی می‌گویند) معیارها و موازین و طرق مشخص وجود دارد و به هیچ روی نمی‌توان مبنا و معیار را رای و قضاوت اکثریت یا عموم قرار داد. بحث ممیزی از مقوله فهم و شناخت حقیقت و مباحث کیفی است و نمی توان آن را شاخص های کمی و عددی ذائقه و قضاوت اکثریت و یا عموم مردم  و تعابیری چون افکار عمومی سنجید. 

این مدعا که گویا هیچکس در ممیزی بالاتر از وجدان و افکار عمومی نیست اگر چه روایت و بیانی از مشهورات اومانیستی است؛ اما به هیچ وجه با تفکر دینی و حمکت اسلامی سازگاری و تطبیق ندارد و چون مدعایی فاقد حقانیت است، در اجتماعات لیبرال - اومانیستی نیز در عمل به آن بی توجهی گردیده است و افکار عمومی به طرق مختلف ساخته و کنترل و مدیریت و هدایت می شود. اگر چه رسانه ها و پروپاگاندیست های لیبرال در شعار و حرف به منظور فریب اذهان به طور سازمان یافته این مدعا را چونان امری مشهور مستمرا عنوان می کنند.

اگر رجوعی به تاریخ داشته باشیم نیز در می‌یابیم که آنچه افکار عمومی و یا رای و قضاوت و ذائقه عموم یا اکثریت نامیده می شود، معیار مستحکمی برای برای تشخیص خیر و شر نبوده است و در بسیاری از موضوعات و در حوادث مختلف دچار اشتباهات اساسی گردیده است.

در همین قرن 20، غرب مدرن شاهد  بوده است که افکار عمومی در حد فاصل سالهای 1930 -1945 در خصوص هیتلر و نازی ها و اعمال و افکار و نشریات و کتبی که منتشر می کردند و مدعاها و اندیشه ها و مفروضاتی که داشتند چگونه قضاوت کرده است و البته در مقام بهترین ممیز ظاهر نگردیده است.

و از این دست اشتباهات بعضا مهلک نه منحصر به قرن بیستم بوده است و نه صرفا در آلمان رخ داده است، بلکه در موارد عدیده. و در مواقع مختلف شاهد آن بوده ایم که کتاب یا اندیشه و سختی که افکار عمومی بد اقبال پیدا کرده است، بر حق نبوده و اندیشه یا کتابی را که به تعبیر آقای رئیس جمهور "در گوشه انزوا" قرار داده اند، اندیشه ای صحیح و عادلانه و برحق بوده است. از این رو در مقوله مهم  و حساسی مثل تولید و نشر کتاب که با فرهنگ (که به تعبیر زیبا و رسا و حکیمانه حضرت امام خامنه ای مثل هوایی است که تنفس می کنیم) در ارتباط است و در واقع یکی از ظهورات اصلی فرهنگ و امور فرهنگی است، عاقلانه و عادلانه و شرعی نیست که افکار عمومی را در مقام بهترین میزان قرار دهیم و احیانا  بخواهیم بر اساس رای و نظر آنها سمت و سوی حرکت و برنامه ریزی های فرهنگی را تعیین و ترسیم نماییم.

در خصوص بیانات رئیس جمهور محترم در مراسم افتتاحیه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نکات و گفتنی های دیگری نیز وجود دارد که انشاالله در مجالی دیگر بدان می پردازم.

*شهریار زرشناس
  • ۱ نظر
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۲۴
  • ۸۰۴ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

پس از جنجال‌های سال گذشته بر سر صحت و سقم خاطرات روزنوشت هاشمی رفسنجانی از دهه 60، بار دیگر و همراه با زیر سؤال برده شدن فیلم مستند «من روحانی هستم» توسط حامیان افراطی رئیس دولت یازدهم، مجدداً صحت بخشی از این خاطرات زیر سؤال رفت. در تندترین این موضع‌گیری‌ها روز گذشته علی لاریجانی در حمایتی تمام قد از حسن روحانی، بخشی از این فیلم را درحالی تاریخ‌سازی دروغ خواند که عیناً از کتاب خاطرات هاشمی رفسنجانی نقل شده است! جالب اینکه حامیان دولت هم همین بخش را دروغ می‌دانند و این یعنی که آنان نیز خاطرات حامی بزرگ دولت را راست نمی‌دانند!

مستند 56 دقیقه‌ای «من روحانی هستم» به بیان مواضع حسن روحانی در همه سال‌های گذشته و در موضوعات مختلف سیاسی می‌پردازد، بی‌آنکه تحلیل خاصی را ضمیمه آن کند. مطالب بیان شده در این سی دی همگی مستند به منابع تاریخی و اغلب همراه با صوت و فیلم است. از همه هجمه‌های اخیر افراطی‌های حامی رئیس‌جمهور به این مستند، در این یادداشت می‌گذریم که عجیب است چرا از بازخوانی مصور اندیشه‌های گذشته حسن روحانی تا این حد به هراس افتاده‌اند که ترجیح می‌دهند کسی تاریخ نگوید؛ این بحث خود مجالی دیگر می‌طلبد اما آنچه اینک مورد توجه است، زیر سؤال رفتن مجدد صحت خاطرات هاشمی است.

در دقایقی از این مستند به ماجرای مک فارلین اشاره می‌شود و گوینده نریشن فیلم طی جمله‌ای کوتاه پس از اشاره به ورود هواپیمای حامل سلاح و مقامات امریکایی حامل پیغام از سوی رئیس‌جمهور وقت امریکا می‌گوید: «هاشمی رفسنجانی که در آن زمان رئیس مجلس است، پیگیری قضیه را بر عهده گرفت. وی از حسن روحانی که در آن زمان یکی از نمایندگان فعال مجلس شورای اسلامی است می‌خواهد که برای کنترل سلاح‌های همراه و اداره مسائل سیاسی و مذاکرات همکاری کند.»

لاریجانی در سخنرانی دیروز خود در جمع تشکل‌های کارگری در مواضعی کم سابقه این موضع را دروغ خواند و گفت: «در این سی‌دی یک سری مطالبی را مطرح کردند که برخی از مطالب خلاف واقع است. آقای روحانی را متهم کردند که شما در داستان مک‌فارلین حضور داشتید، این دروغ است، کسانی که در آن شرایط سیاسی پس از انقلاب حضور داشتند، همه می‌دانند که آقای روحانی نقشی در مسئله مک فارلین نداشته است، چرا خلاف واقع می‌گویید؟ چرا دروغ می‌گویید؟ آقای روحانی نقشی در این مسئله نداشت چرا سی‌دی دروغ درست کردید؟ برخی از مسائل دیگر این سی‌دی نیز خلاف واقع است. بنده در جریان این مسائل بوده‌ام. آیا شما می‌خواهید به تاریخ هم دروغ بگویید؟!» گرچه تا همین جای امر نیز موضع‌گیری تند علی لاریجانی علیه یک مستند کوتاه کمتر از یک ساعت، کمی دور از انتظار است، اما زمانی قضیه قابل توجه‌تر می‌شود که بدانیم آنچه در نریشن این فیلم در مورد درخواست هاشمی از روحانی برای اداره قضیه مذاکره با مک فارلین گفته می‌شود، دقیقاً خاطرات روز نوشتی است که هاشمی رفسنجانی در مورخه 4 خرداد 65 نگاشته است! و این یعنی‌لاریجانی بی‌آنکه بداند (بی آنکه بداند؟!) صحت این بخش از خاطرات رفسنجانی را زیر سؤال برده و رسماً آن را تاریخ‌سازی دروغ دانسته است. جالب اینکه هاشمی در ادامه این بخش از خاطراتش می‌گوید: «قرار شد مذاکره را در سطح دکتر هادی، دکتر روحانی و مهدی نژاد مخفی نگه داریم...» آیا لاریجانی از کم و کیف خاطرات هاشمی در این زمینه بی‌اطلاع بوده و تنها خواسته جوانان سازنده سی دی مستند را مورد اعتراض تند خود قرار دهد؟ و آیا اساساً آن جوانان در مقامی هستند که بتوانند مخاطب چنین اعتراض تندی قرار گیرند؟ خصوصاً اینکه به نظر می‌رسد یک سی دی 50 و چند دقیقه‌ای را نمی‌توان تاریخ‌سازی خواند و نقشی پر رنگ در روایت تاریخ برای آن قائل شد؛ اما برای جمله جمله روزنوشت‌های یکی از مقامات بلند پایه جمهوری اسلامی می‌توان چنین نقشی قائل شد.

جواب این سؤال را می‌توان با کمی دقت در تیزبینی و ذکاوت سیاسی لاریجانی یافت، اما شاید بی‌راه نباشد که اشاره کنیم این اولین باری نبود که علی لاریجانی نسبت به خاطرات هاشمی معترض می‌شد. اولین بار 28 مهر ماه سال 92 بود که با انتشار خاطره‌ای از هاشمی که امام را مخالف شعار «مرگ بر امریکا» قلمداد می‌کرد، لاریجانی در صحن مجلس شورای اسلامی علیه آن موضع تندی گرفت. او در آن سخنان گفت: «نقلی شد که طی نامه‌ای به امام چندین مطلب از جمله مطلبی در رابطه با امریکا ذکر شده بود و امام هم در این موضوع اقدامی ننمودند، سؤال این است طرح این مسئله در رسانه‌ها آن هم موضوعی که مربوط به سال‌ها پیش است و رهبری زمان نیز در آن مورد تصمیم خود را گرفته بود چه خاصیتی دارد. آیا در شرایطی که ما با صحنه بین‌الملل داریم، طرح این مسائل که موجب کشمکش درونی کشور می‌شود و باعث سایش نیروها می‌گردد چیزی جز ضرر برای ما قابل تصور است. آیا این معنای غلط را به دیگران القا نمی‌کند که نوعی دلدادگی و شیفتگی و ذوق‌زدگی برای کار با امریکا و غرب در نهان سیاست‌ورزان و جریان رسانه‌ای کشور مطرح است؟ و این تلقی غلط مایه گرانفروشی در مذاکرات و بی‌عزتی در صحنه جهانی برای ما نیست؟ بنده این گونه اقدامات را عقلاً به ضرر منافع ملی کشور می‌دانم.»

خیلی وقت‌ها می‌توان به در گفت که دیوار بشنود؛ خصوصاً دیواری که اتفاقاً از ذکاوت سیاسی قابل توجهی برخوردار است و یقیناً اعتراض رئیس مجلس را در می‌یابد.

  • ۰ نظر
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۱:۱۵
  • ۷۸۶ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

در مورد این که «آیا قیام و انقلاب قبل از قیام حضرت مهدى (عج) صحیح و مشروع است یا نه؟»، دو نظریه ى متفاوت وجود دارد. عدّه اى، هر قیام و نهضتى قبل از ظهور امام مهدى (عج) را جایز نمى دانند و عدّه اى دیگر، قیام علیه ستمگران در عصر غیبت را نه تنها جایز، بلکه واجب مى دانند و سکوت و خانه نشینى را خیانت به اسلام و مسلمانان مى دانند.
دلیل آن عده از علمای شیعه که مخالف قیام قبل از ظهور هستند روایاتى است که از ظاهر آن چنین استفاده مى شود که هر قیامى قبل از حضرت مهدى (عج) باطل و محکوم به شکست است؛ زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است:
عن ابى بصیر، عن ابى عبدالله(علیه السلام): «کل رایه ترفَع قَبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعُبد من دون الله عزّوجل؛[1] هر پرچمى قبل از قیام حضرت مهدى(علیه السلام)برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است است و اطاعت او، خروج از اطاعت خدا است؛ زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهى است.».

در بررسى این گونه روایات مى توان گفت:
اوّلا، از دید ائمه ى معصوم(علیهم السلام) قیام علیه حاکمان وقت، دو گونه است:
1- قیامى که براى احیاى حق ائمه ى معصوم صورت مى گیرد.
2- قیامى که براى رسیدن به اهداف دنیوى و شخصى صورت مى گیرد.

براى توضیح بیش تر این دو نوع قیام، به نقل حدیثى از امام رضا(علیه السلام)پرداخته مى شود:
مؤلّف عیون اخبار رضا(علیه السلام) از محمّد بن یزید نحوى و او هم از ابن ابى عیدون و وى نیز از پدرش، نقل مى کند که هنگامى که زید بن موسى بن جعفر(علیه السلام) را نزد مأمون آوردند - البته بعد از آن که این شخص، پیش تر، در بصره قیام کرده و خانه هاى بنى عباس را به آتش کشیده بود - مأمون، جرم او را به على به موسى(علیه السلام) بخشید و به امام(علیه السلام) گفت: «پیش از آن که برادر تو قیام کند و آن چه را که کرد، انجام دهد، زید بن على هم قیام کرد و کشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم مى کشتم، چرا که آن چه او انجام داده، کوچک نیست.».
امام رضا(علیه السلام) فرمود: برادرم زید را با زید بن على مقایسه نکن; چرا که زید بن على، از علماى آل محمد(صلى الله علیه وآله) بود و به خاطر خداوند غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا این که در راه معبود کشته شد. پدرم موسى به جعفر(علیه السلام) به من مى گفت که از پدرش جعفر بن محمد(علیه السلام)شنیده بود که آن حضرت مى فرموده: «خداوند، عمویم زید را رحمت کند. او، مردم را به رضاء آل محمد دعوت مى کرد و اگر پیروز مى شد، به آن چه که مردم را به سوى آن خوانده بود، وفا مى کرد.».[2]


بنابراین، امام رضا(علیه السلام) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق مى گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آن که براى احیاى حق ائمه ى معصوم(علیهم السلام) بود، تأیید مى کنند.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لا تقولوا خرج زید فإنّ زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلى نفسه إنّما دعا الى الرضا من آل محمد...; نگویید زید خروج کرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوى خود فرا نمى خواند، بلکه شما را به سوى رضاى آل محمد، دعوت مى کرد...».[3]
بنابراین، قیامى باطل است که براى اهداف شخصى و غیر دینى باشد، امّا قیامى که براى ولایت و امامت اهل بیت(علیه السلام) و براى ادامه ى راه آنان باشد، باطل نیست، بلکه عین حق و حقّانیّت است.


ثانیاً، روایاتى که قیام قبل از قیام مهدى (عج) را باطل مى دانند با روایات دیگرى که خبر از قیام هاى بعد داده و آن ها را تأیید مى کنند، تعارض پیدا مى کنند. امام موسى کاظم(علیه السلام) در روایتى مى فرماید: «رجل من أهل قم یدعوا الناس إلى الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجنبون و على الله یتوکّلون و العاقبه للمتقین;[4] مردى از اهل قم؟ مردم را به حق فرا مى خواند. مردمى دور او جمع مى شوند که ماننده پاره هاى آهن هستند که بادهاى سهمگین آنان را نمى لرزاند و از جنگ نمى هراسند و خسته نمى شوند و بر خداوند توکّل مى کنند. عاقبت، از آن کسانى است که اهل تقوا باشند.».
بنابراین، اگر قیامى براى احیاى حق و در راه خدا باشد، نه تنها باطل نیست، بلکه مورد تأیید ائمه(علیهم السلام) نیز هست. بنابراین، منظور روایاتى که مخالفان ذکر کرده اند، تنها قیام هایى را شامل مى شود که براى منافع شخصى و غیر دینى صورت مى گیرد.
ثالثاً، اگر روایاتى را که مخالفان ذکر کرده اند، بر تمام قیام ها، اعم از حق و غیر حق، شمول دهیم، در آن صورت، این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او ناروا است، برخلاف صریح قرآن است. خداوند مى فرماید: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً);[5] اى پیامبر! تقواى الهى پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است.».

رابعاً، روایات بسیارى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیه السلام) به دست ما رسیده که به مبارزه و مقاومت در برابر این گونه از حکومت ها، فرمان مى دهد.

1- پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: «پس از من، فرمانروایانى بر سر کار مى آیند، هر کس در جرگه ى آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نشود.».[6]

2- رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «هر کس براى خدمت سلطانى، تازیانه اى به کمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایى ظاهر مى شود که در آتش دوزخ بر او مسلط مى گردد.».[7]

3- پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: روز رستاخیز، منادى ندا مى کند: «دستیاران کجایند؟ حتّى کسى که مَرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سرکیسه اى را براى آنان بسته یا قلمى را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید.».[8]

بنابراین معلوم مى شود که منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیام ها نیست، بلکه تنها قیام هاى غیر الهى را شامل مى شود، قیام هایى که با ظاهرى دینى و همراه با فریب مردم صورت مى گیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوى را نصیب آنان کند.

پی نوشتها:
[1]. بحارالانوار، ج 11، ص 37.
[2]. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 248.
[3]. کافى، ج پایانى، ص 224.
[4]. سفینه البحار، ج 2، ص 442، انتشارات کتابخانه ى سنایى.
[5].احزاب: 1. و نیز مى توان به آیات: 151 از شعراء و 8 از قلم و 28 از کهف و 24 از انسان استناد کرد.
[6]. سنن نسائى، ج 7، ص 160، دارالکتب العلمیه.
[7]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 136، دار الاحیاء التراث العربى.
[8]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 131، دار الاحیاء التراث العربى، بیروت.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۰۹
  • ۵۴۵ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

"جنگ سرد" به دوران تاریخی اطلاق می شود که از اواسط دهه 1940 میلادی، با ‏پایان جنگ دوّم جهانی، آغاز شد و تا سال 1991 و فروپاشی اتحاد شوروی، یعنی ‏حدود 45 سال، دوام آورد. 
شاخص این دوران، رقابت و نبرد آشکار و پنهان سیاسی، ‏اقتصادی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و فرهنگی بلوک غرب، به رهبری ایالات متحده آمریکا، ‏و بلوک شرق، به رهبری اتحاد شوروی، بود. این نبرد در تمامی دوران طولانی فوق ‏سایه سنگین و سیاه خود را بر فضای بین‌المللی گسترد و سرنوشت بشریت را رقم ‌زد. ‏در این دوران، روشنفکران نیز به دو جبهه اصلی کمونیست و ضد کمونیست تقسیم ‏شدند و اگر مواضع روشنفکران مستقل و میانه‌رو با نگرش یکی از این دو جبهه اصلی ‏روشنفکری تعارض می‌یافت به وابستگی به جبهه دیگر متهم می‌شد. فضای قطب‌بندی ‏شده‌ای بود که لمس آن برای نسل جدید دشوار است. طبعاً، سرویس‌های ‏اطلاعاتی هر دو بلوک، شرق و غرب، نیز، در این حوزه روشنفکری فعال بودند. ‏
 
در سال‌های اخیر، با فروپاشی اتحاد شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، توجه به ‏نقش سرویس‌های اطلاعاتی، به‌ویژه آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، در ‏حوزه‌های روشنفکری در دوران فوق افزایش چشمگیر یافته است. پژوهش‌هایی که در ‏این زمینه صورت گرفته، ثابت می‌کند که در دوران جنگ سرد در عرصه‌های ‏روشنفکری نیز، مانند سایر عرصه‌ها، این نبرد به‌ شدت جریان داشت. این پدیده‌ای است ‏که "جنگ سرد فرهنگی" نام گرفته است. اینک، در غرب، نسلی پرشور و دقیق از ‏محققین پدید آمده اند که، بر پایه اسناد علنی شده سیا، گروهی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان و ‏مبلغان لیبرال دمکراسی را به همکاری با سیا و اینتلیجنس سرویس بریتانیا متهم می‌کنند. ‏این جنجالی است که برخی مطبوعات آن را «بحران روشنفکری لیبرال پس از جنگ ‏سرد» نامیده‌اند. ‏

جنگ سرد

جنگ سرد فرهنگی

*جنجال کتاب خانم ساندرس

مهم‌ترین این تحقیقات، کتاب خانم فرانسیس ساندرس، پژوهشگر و روزنامه نگار انگلیسی، است ‏که چاپ اوّل آن در سال 1999 در لندن منتشر شد و غوغایی به ‌پا کرد. چاپ های بعدی این کتاب با ‏عنوان زیر در 509 صفحه منتشر شده است: جنگ سرد فرهنگی؛ سیا و جهان هنر و ادب.‏

جنگ سرد

فرانسس ساندرس

ویلارد منس، منقد، کتاب خانم ساندرس را «یکی از حیرت‌آورترین و افشاگرترین» کتبی خوانده که ‏تاکنون درباره سرویس اطلاعاتی ایالات متحده منتشر شده است. خانم ساندرس نشان می‌ دهد ‏که کورد مه‌یر، رئیس بخش عملیات بین المللی سیا، و دوست او، آرتور شلزینگر (پسر)، طبق ‏طرحی که ملوین لاسکی ارائه داد، حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد شبکه فرهنگی غول آسایی در ‏سراسر جهان انجامید. خانم ساندرس این شبکه را «ناتوی فرهنگی» می‌ نامد. بودجه این عملیات ‏در سال 1950، یعنی در زمان دولت ترومن، 34 میلیون دلار در سال بود. سیا در چارچوب عملیات ‏جنگ سرد فرهنگی شبکه مطبوعاتی جهانشمولی ایجاد کرد که از ایالات متحده تا لندن و اوگاندا و ‏خاورمیانه و آمریکای لاتین گسترش داشت، و در تمام این دوران مطبوعات روشنفکری ‏متنفذی مانند پارتیزان ریویو، کنیان ریویو، نیولیدر، انکاونتر، درمونات، پرووه، تمپو پرزنته، کوادرانت و ‏غیره از سیا کمک های مالی مستقیم یا غیرمستقیم دریافت می کردند. ‏

*وزارت فرهنگ بلوک غرب

به تعبیر خانم ساندرس، سیا در مقام «وزارت فرهنگ بلوک غرب» عمل می کرد. مثلاً، از جکسون پولاک و نقاشی آبستره به شدت حمایت می کرد با این هدف که، در عرصه هنر، رئالیسم سوسیالیستی را شکست دهد.

جنگ سرد    جنگ سرد

جکسون پولاک


در هالیوود، مأموران سیا کارگردانان را ترغیب می کردند که در فیلم های خود سیاهپوستان را هر چه بیشتر نمایش دهند، آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه‌ای آزاد و دمکرات بنمایانند. فیلم مزرعه حیوانات جرج ارول با سرمایه سیا تهیه شد. فیلم 1984 ارول نیز با بودجه سیا ساخته شد.


جنگ سرد   جنگ سرد
جرج ارول

بسیاری از کتب کمپانی پراگر با بودجه سیا چاپ می شد. کتاب طبقه جدید میلوان جیلاس با بودجه سیا در شمارگان بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا 50 هزار نسخه از یکی از کتاب‌های ایروینگ کریستول را برای توزیع مجانی در سراسر جهان خریداری کرد، سیا در سال 1950 با ده میلیون دلار بودجه"رادیوی اروپای آزاد" را تأسیس کرد، و موارد فراوانی از این قبیل.

طبق تخمین خانم ساندرس، در دوران جنگ سرد حدود یکهزار عنوان کتاب به وسیله سیا و در زیر نام بنگاه های انتشاراتی تجاری و دانشگاهی، فقط در ایالات متحده آمریکا، منتشر شد.

*سیا و کنگره آزادی فرهنگی

مهم‌ترین اقدام سیا، تأسیس کنگره آزادی فرهنگی بود که در ژوئن 1950 با حضور بیش از یکصد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. در این اجلاس روشنفکران برجسته‌ای چون آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت کردند. کوستلر در نطق خود اعلام کرد: «دوستان، آزادی تهاجم خود را آغاز کرده است!»


جنگ سرد


آرتور کوستلر رابطه نزدیک با سیا داشت و راهنمایی‌های او در فعالیت‌های سیا در میان روشنفکران بسیار مؤثر بود. سیدنی هوک در 1949 به مقامات آمریکایی گفته بود:

به من یکصد میلیون دلار و یکهزار انسان مصمم بدهید؛ تضمین می‌کنم که چنان موجی از ناآرامی‌های دمکراتیک در میان توده ها، بله حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد کنم که برای مدتی طولانی تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.

جنگ سرد

سیدنی هوک


یکی از اولین اقدامات کنگره، صرف پول‌های کلان برای ایجاد نشریات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن بود. هدف اولیه آن‌ها تقویت چپ‌گرایان غیرکمونیست و مارکسیست‌های مخالف شوروی بود. هدف دوّم، مقابله با روحیات ضد آمریکایی در میان روشنفکران اروپای غربی با ارائه تصویری زیبا از ایالات متحده آمریکا به‌عنوان اوج شکوفایی تمدن غرب.

هدایت کنگره آزادی فرهنگی را مایکل یُسلسون، کارمند واحد جنگ روانی سیا، به عهده داشت که بعدها به نویسنده‌ای سرشناس بدل شد. دستورات به شکل رمز از واشنگتن به آپارتمان محل زندگی یُسلسون و همسرش در پاریس انتقال می‌یافت. این سازمان تا زمان انحلال (1967) ده‌ها میلیون‌ها دلار پول از سیا دریافت کرد.

*سیا و نهادهای دانشگاهی

تعدادی از دانشگاه‌های سرشناس ایالات متحده، مانند کلمبیا و استانفورد و نیویورک و هاروارد، در زیر نفوذ مستقیم سیا بود. مثلا، بنیاد فارفیلد (Farfield Foundation) در دانشگاه کلمبیا از مهمترین مراکزی بود که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال می‌یافت. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودی به‌نام جولیوس فلیشمن ایجاد کرده بود ولی در واقع با بودجه سیا تأمین می‌شد. هدایت این بنیاد را جک تامپسون، مأمور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا، به دست داشت.

دیوید گیبس در مقاله «اندیشمندان و جاسوسان: سکوتی که فریاد می‌زند» (لُس‌آنجلس تایمز، 28 ژانویه 2001) از رسوایی بزرگی سخن می‌گوید که به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سیا با نهادهای آکادمیک در دوران جنگ سرد پدید آمده است. گیبس به رابطه تنگاتنگ سیا با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره می‌کند.

*جنگجویان فرهنگی سیا

با انتشار کتاب خانم ساندرس و تحقیقات مشابه، نام گروهی از سرشناس‌ترین روشنفکران جهان غرب در فهرست «شوالیه‌های جنگ سرد فرهنگی» ثبت شده است. در فهرست این جنگجویان فرهنگی نام‌های بزرگی دیده می‌شود: سر کارل پوپر، توماس کوهن، آرتور شلزینگر (پسر)، سِر آیزایا برلین، والت ویتمن روستو، جیمز برنهام، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، ایروینگ کریستول، سیدنی هوک، آرتور کوستلر، هنری لوس، رینهولد نیبور، رابرت کانکوئست و غیره.


جنگ سرد

آرتور شلزینگر


اینان اندیشمندانی بودند که در دوران جنگ سرد روشنفکران مخالف کمونیسم را در سراسر جهان تغذیه فکری می‌کردند. مثلاً، توماس کوهن، کتاب ساختار انقلاب‌های علمی خود را، که یکی از نامدارترین و متنفذترین کتب سده بیستم به‌شمار می‌رود، به سفارش جیمز بریان کانانت، رئیس دانشگاه هاروارد ، نوشت و کتاب را به او اهدا کرد. کانانت شیمیدان برجسته و از طراحان بمب اتمی ایالات متحده بود و با زرسالاران وال‌استریت و سرویس اطلاعاتی پیوندهای استوار داشت.

جنگ سرد

توماس کوهن


*شوالیه‌های «معصوم»

نقش سیا در هدایت این فعالیت‌های فرهنگی در زمان خود چندان پوشیده نبود. در دهه 1960 در محافل روشنفکری اروپا این شوخی رواج یافته بود که هر نهاد خیریه یا فرهنگی آمریکایی که در نام خود از واژه‌های «آزاد» یا «خصوصی» استفاده می‌کند وابسته به سیا است. به‌نوشته دیوید گیبس، اندیشمندان اجتماعی و سیاسی فوق کاملاً به رابطه خود با سیا واقف بودند مانند رابرت جرویس استاد دانشگاه کلمبیا و رئیس سابق انجمن علوم سیاسی آمریکا، جوزف نی استاد دانشگاه هاروارد، برادفورد وسترفیلد استاد دانشگاه ییل و دیگران. خانم ساندرس نیز با ادله و اسناد محکم ثابت می‌کند که برخی از این روشنفکران برجسته، از جمله سر آیزایا برلین و سر استفن اسپندر و آرتور کوستلر، از همکاری خود با سیا کاملاً مطلع بودند.

جنگ سرد

سر آیزایا برلین


*سیا و قتل روشنفکران

این ترویج «فرهنگ آزاد» همپای سیاست ترور و کشتار روشنفکران دگراندیش در تمامی دوران جنگ سرد جریان داشت. طبق برخی تخمین‌ها، سیا در این دوران حداقل یکصد و پنجاه هزار آموزگار، استاد دانشگاه، رهبر اتحادیه کارگری و کشیش و روحانی را به قتل رسانید. برخی تخمین‌ها این رقم را تا سیصد هزار نفر نیز افزایش می‌دهد. 
در دوران جنگ سرد، و در زمانی که روشنفکران همکار سیا از مواهب فراوان برخوردار بودند،بسیاری از روشنفکران ایالات متحده قربانی جنون ضد کمونیستی بودند. حدود 30 هزار عنوان کتاب در ردیف لیست سیاه قرار گرفت و از کتابخانه‌ها به‌عنوان «کتاب مضره» خارج شد. «لیست سیاه» سیا شامل کتب نویسندگانی می‌شد که متهم به هواداری از کمونیسم بودند. در این فهرست اسامی نویسندگان نامداری چون داشیل هامت، لنگستون هیوز، جان رید و هرمن ملویل دیده می‌شود.


*روشنفکران یهودی و جنگ سرد فرهنگی

عجیب‌تر این‌که اکثریت مطلق این شوالیه‌های جنگ سرد فرهنگی یهودی بودند. پل بوهل، استاد تاریخ جنبش‌های رادیکال در دانشگاه براون، مقاله‌ای با عنوان «سیا و لیبرال‌های یهودی» در مجله تیکون (مه- ژوئن 2000) منتشر کرده است. تیکون یک نشریه روشنفکری یهودی است که در ایالات متحده آمریکا چاپ می‌شود. بوهل به نقش فائقه روشنفکران یهودی در جنگ سرد فرهنگی سیا توجه می‌کند و خصوصیت دوّم این روشنفکران یهودی را پیشینه چپ ایشان می‌یابد. او می‌نویسد: وجه اشتراک جنگجویان فرهنگی سیا این است که «تقریباً تمامی آن‌ها جداشدگان از چپ هستند.» به‌نوشته بوهل، اکثر آن‌ها تروتسکیست‌های سابق و اعضای حلقه‌ای بودند که به «روشنفکران نیویورک» معروف است.

جنگ سرد     جنگ سرد

دانیل بل، دانیل بل و ناتان گلیزر


*میراثی که به نومحافظه‌کاران رسید

جریانی که به عنوان نومحافظه‌کاری در سال‌های اخیر در ایالات متحده آمریکا سربرکشیده و سیاست‌های نظامی‌گرایانه دولت جرج بوش دوّم را تغذیه و هدایت می‌کند، ادامه مستقیم همان کانونی است که عملیات فرهنگی سیا را در دوران جنگ سرد هدایت می‌کرد. از ایروینگ کریستول، روشنفکر سرشناس یهودی و تروتسیکست سابق، به عنوان بنیانگذار جریان نومحافظه‌کاری نام می‌برند.

جنگ سرد      جنگ سرد
ایروینگ کریستول و جرج بوش 


هم‌اکنون، پسر او، ویلیام کریستول، از رهبران سرشناس نومحافظه‌کاران است.


جنگ سرد

ویلیام کریستول


ویلیام کریستول به‌صراحت می‌نویسد:

آینده بشریت منوط به یک سیاست خارجی راسخ، آرمان‌گرا و خوش بنیان از سوی ایالات متحده آمریکاست... آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید راهنمای آن نیز باشد.

ویلیام باکلی، نظریه‌پرداز متنفذ نومحافظه‌کار دیگر، در زمانی که دانشجوی دانشگاه ییل بود، به‌وسیله استادش، جیمز برنهام (جامعه شناس معروف)، به سیا معرفی شد و به عضویت این سازمان درآمد.


جنگ سرد

ویلیام ف. باکلی


نشریه ویلیام باکلی، نشنال ریویو، نیز به کمک برنهام تأسیس شد و در اوائل کار نام برنهام به عنوان دبیر ارشد تحریریه در آن درج می‌شد. دانیل پایپز، روزنامه‌نگار جنجالی نومحافظه‌کار، پسر ریچارد پایپز استاد هاروارد و از جنگجویان سرشناس جنگ سرد فرهنگی، است. ‏دانیل پایپز از کسانی است که در سالهای اخیر مفهوم "توهم توطئه" را رواج دادند و آن را به ابزاری تبلیغاتی برای تخطئه پژوهشهای تاریخی درباره نقش کانونهای استعماری بدل کردند. نمونه‌های دیگری نیز می‌توان ذکر کرد.

مایکل پایپر در مقاله «محافظه‌کار امپریالیست‌ها دولت بوش را اداره می‌کنند» (آمریکن فری پرس، 23 مارس 2003) از ویلیام کریستول به عنوان عامل روپرت مردوخ نام می‌برد. کریستول سردبیر روزنامه ویکلی استاندارد است که مالکیت آن به روپرت مردوخ تعلق دارد. مردوخ به‌عنوان چهره علنی شبکه زرسالاران یهودی روچیلد، برونفمن و اوپنهایمر شناخته می‌شود.


جنگ سرد
روپرت مردوخ


برخی مطبوعات آمریکا این سه خانواده را، به‌همراه خانواده مردوخ، «باند چهار میلیاردر (The Billionaire Gang of Four) می‌نامند».


*تهاجم فرهنگی و تولید فرهنگی

با توجه به آن‌چه گفته شد، من به پدیده‌ای به‌نام «تهاجم فرهنگی» باور دارم؛ به این معنا که کانون‌های قدرتمند سلطه‌گر جهانی و سرویس‌های اطلاعاتی غرب برای فروپاشی نظام سیاسی یک جامعه یا تحمیل طرح‌های سیاسی و اقتصادی- مالی و فرهنگی خود بر آن جامعه، عملیات روانی و فرهنگی و تبلیغاتی معینی را سازمان دهند. این پدیده‌ای است که در مقابله با اتحاد شوروی و ایدئولوژی مارکسیسم رخ داد و کتاب خانم ساندرس، و سایر تحقیقات جدیدی که در این زمینه منتشر شده، گواه این مدعاست.

در رابطه با ایران نیز این امر صادق است. معهذا، از همان زمان که بحث «تهاجم فرهنگی» در جامعه ما آغاز شد، من در مباحث شفاهی و کتبی، راه مقابله با آن را به صراحت «تولید فرهنگی» عنوان کردم و به مخالفت شدید و آشکار با تفکری پرداختم که «برخورد امنیتی به مقوله فرهنگ» را تبلیغ و ترویج می‌کرد. برای آشنایی با نگرش من به مقوله فرهنگ و روشنفکری و تکثر سیاسی بنگرید به مصاحبه‌ها و مقالات متعددم از جمله مصاحبه با آقای قزلسفلی با عنوان «سیر تاریخی تکوین روشنفکری در ایران» و مقاله «تعارض کانون‌های سیاسی: مخرب یا سازنده؟» که در 18 شهریور 1375 منتشرشد یعنی قریب به 9 ماه پیش از دوّم خرداد 1376، و مقاله «در پیرامون مناقشات سیاسی و قتل‌های اخیر». مقاله اخیر در روزنامه ایران، طی دو شماره (8 و 10 بهمن 1377)، انتشار یافت. بنابراین، من به «نظم تک‌صدایی» باور نداشته و ندارم و آن را سخیف‌ترین و بدوی‌ترین و غیرقابل تحقق‌ترین رویکرد در حوزه فرهنگ، سیاست و اندیشه سیاسی می‌دانم. به آزادی اندیشه و قلم و پلورالیسم سیاسی و فرهنگی معتقد بوده و هستم.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۵۵
  • ۱۰۹۶ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

صراحت....

۱۴
فروردين
اصول، مبانى و ارزشهاى انقلاب، باید به‌شکل صریح و شفّاف مورد تکیه قرار بگیرد. 

راز ماندگارى نظام جمهورى اسلامى بر ریل انقلاب و بر خطوط اصلى امام بزرگوار، 

همین صراحت بوده است. مواضعجمهورى اسلامى در مقابل مخالفان

، در مقابل دوستان، در مقابل دشمنان، باید مواضع شفّافىباشد. 

تاکتیک‌ها و شیوه‌هاى کار را میتوانند عوض کنند، 

امّا اصول، همچنان مستحکم باید بماند؛ 

این راز استحکام انقلاب و راز پیشرفت کشور است


  بیانات سیدنا القائد امامنا الخامنه ای     ۹۲/۱۱/۱۹
  • ۰ نظر
  • ۱۴ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۵۲
  • ۶۸۲ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
وهابیت و آل سعود، حاکم پادشاهی عربستان، از دیرباز و از زمان شکل‌گیری‌شان تاکنون در هم تنیده شده‌اند. وهابیت، سلطنت عربستان را ایجاد کرد و آل سعود وهابیت را گسترش داد. یکی از آنان نمی‌تواند بدون دیگری به حیات خود ادامه دهد. وهابیت به آل سعود مشروعیت داد و آل‌سعود نیز از وهابیت محافظت کرد و آن‌را گسترش داد. این دو از یکدیگر جدایی ناپذیرند؛ چراکه هر کدام از سوی دیگر برای بقا به دیگری وابسته است. وهابیت در اواسط قرن 18میلادی در صحرای و  روستای درعیه واقع در نجد در منطقه مرکزی شبه جزیره عربستان به وجود آمد. فرقه وهابیت نام خود را از نام مؤسس آن محمد بن‌‌عبدالوهاب (1703-1792) گرفته است. 

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
استعمار پیر همواره نگاه ویژه ای به رژیم آل سعود داشته است 

 

اگرچه محمد بن ‌عبدالوهاب پدر وهابیت شناخته شده است، اما در واقع در ابتدا این انگلیس بود که او را با اندیشه‌های‌ انحرافی آغشته کرد و او را رهبر دست نشانده خود برای مقاصد پلید استعمار در نابودی اسلام و مسلمانان قرار داد. 

ابن‌عبدالوهاب در بصره تحت نفوذ و کنترل یک انگلیسی با نام مستعار "همفر"  قرار گرفت. او از جمله جاسوسانی بود که از لندن برای بی‌ثبات کردن امپراتوری عثمانی و ایجاد درگیری در میان مسلمانان، به سرزمین‌های اسلامی فرستاده شده بود. همفر که وانمود به مسلمان بودن می‌کرد، با نام "محمد" ظاهر شد و با حیله‌گری، دوستی صمیمانه و طولانی مدت با ابن‌عبدالوهاب ایجاد کرد. همفر که ابن‌عبدالوهاب را با پول و هدیه زیاد، کاملاً شستشوی مغزی کرده بود، او را متقاعد کرد که اکثر مسلمانان باید کشته شوند؛ چرا که آنها به طرز خطرناکی «مشرک» و «مرتد» گردیده و از اصول اساسی اسلام تخطی کرده‌اند. 

همفر نیز این رؤیای کاذب را برای ابن‌عبدالوهاب جعل کرد که در خواب ظاهراٌ حضرت محمد(ص) را دیده است که میان چشم‌های ابن‌عبدالوهاب را می‌بوسد و می‌گوید: شما «بزرگ‌ترین» هستید، و از ابن‌عبدالوهاب درخواست می‌کند تا برای نجات اسلام از «بدعت» و «خرافات»، جانشین پیامبر باشد. ابن‌عبدالوهاب پس از شنیدن رؤیای همفر، شادتر و مصمم‌تر از همیشه، مسئولیت ایجاد فرقه جدید اسلامی برای «خالص ساختن» و «اصلاحات» اسلام را بر عهده گرفت. 
  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
رژیم عربستان سعودی برای تامین هزینه قرارداد الیمامه، که بزرگترین معامله تسلیحاتی در تاریخ انگلیس محسوب می‌شود، توافق کرد که روزانه ۶۰۰ هزار بشکه نفت خام در اختیار دولت انگلیس و به ویژه شرکت‌های نفتی «بریتیش پترولیوم» و «رویال داچ شل» قرار دهد 


هرچند بسیاری از مردم مخالف تعالیم سخت ابن‌عبدالوهاب بودند، از جمله پدر و برادر او سلیمان که هر دو از علمای دینی بودند، اما جاسوس مخفی انگلیس شیخ گمنام درعیه، "محمد بن‌سعود" را برای پشتیبانی از عبدالوهاب با پول فریب داد. در سال 1744میلادی، خاندان آل‌سعود با هدف ایجاد یک حکومت اسلامی با ابن‌عبدالوهاب به‌هم‌پیوستند. از اتحاد بین آنها و خانواده‌هایشان که هنوز هم در دنیای امروز وجود دارند، وهابیت به عنوان یک جنبش سیاسی و مذهبی متولد شد. این حرکت بدین‌گونه است که بر هر حاکمی از آل سعود یک امام وهابی (رهبر مذهبی) گماشته شد. 

 

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید(معمار انگلیسی و عراقی‌تبار) و نورمن فاستر(معمار انگلیسی)،دو سرپرست اصلی پروژه تخریب بیت الله الحرام 

 

اگر چه وهابیت خشونت‌طلب متعصب در سال 1818میلادی نابود شد، اما خیلی زود با کمک استعمار انگلیس احیا شد. بعد از اعدام "عبدالله" (امام وهابی سعودی در ترکیه)، باقیمانده خاندان سعودی وهابی، به برادران عرب و مسلمان خود به‌عنوان دشمنان واقعی خود، و به انگلیس و غرب به‌عنوان دوستان واقعی خود می‌نگریستند. 

بر این اساس، در سال 1820میلادی، بریتانیا مبادرت به استعمار بحرین ورزید و به گسترش استعمار خود در منطقه اقدام کرد و حرکت استعماری این بار برای پادشاهی وهابی سعودی بخت بزرگ حمایت و کمک بریتانیا را در پی داشت. در سال 1843میلادی امام وهابی "فیصل بن‌ترکی آل سعود" از اسارت در قاهره فرار کرد و به شهر نجدی ریاض بازگشت. امام فیصل شروع به برقراری ارتباط با انگلیس کرد. در سال 1848میلادی و به اقامتگاه سیاسی بریتانیا در شهر ایرانی بوشهر «به منظور حمایت از نماینده خود در امارات عمان»، توسل جست. 

در سال 1851میلادی فیصل دوباره کمک و حمایت از بریتانیا را تقاضا کرد. در نهایت در سال 1865میلادی بریتانیا برای ایجاد پیمان رسمی با کاخ سعودی ـ‌ وهابی سرهنگ "لوئیس پلی" را به ریاض فرستاد. در سال 1866میلادی رژیم آل سعود به طرز خائنانه پیمان «دوستی» با بریتانیا، قدرتی که به دلیل جنایات استعماری‌اش مورد نفرت همه مسلمانان بود، را امضا کرد. این پیمان مانند بسیاری از عهدنامه‌های نابرابر ننگینی بود که بریتانیا بر دست‌نشانده‌های عرب در خلیج فارس تحمیل کرد و در ازای کمک بریتانیا، رژیم آل سعود موافقت کرد که با مقامات استعماری انگلستان در منطقه همکاری کند. 

  

در سال 1891میلادی امپراتوری عثمانی در حمایت از خاندان الرشید(که در آن زمان در ریاض حکومت می کرد) به ریاض حمله و خاندان سعودی وهابی را نابود کرد. برخی از اعضای نماینده سعودی وهابی موفق به فرار شدند که در میان آنها "امام عبدالرحمان آل سعود" و فرزند نوجوان او به نام "عبدالعزیز" بود. هر دو بلافاصله برای جلب حمایت و کمک بریتانیا به کویت که تحت کنترل بریتانیا بود، فرار کردند. 

فرار آنان به کویت در حالی صورت می‌گرفت که در کویت نیز امام وهابی عبدالرحمان و پسرش عبدالعزیز وقت خود را صرف التماس کردن به استادان بریتانیایی خود برای پول، سلاح، و کمک برای تصرف ریاض می‌کردند. در آغاز قرن بیستم استراتژی استعماری بریتانیا در جزیرة العرب با چرخش و تغییر روش سریعی همراه بود و به سمت تخریب نهایی و کامل امپراتوری مسلمان عثمانی و متحدان او در نجد یعنی خاندان الرشید پیش می‌رفت و در این حال بریتانیا تصمیم گرفت به سرعت از امام عبدالعزیز وهابی حمایت تازه‌ای کند که با پشتیبانی بریتانیا از پول و سلاح بی‌نیاز شده بود.

 در سال 1902 امام جدید وهابی قادر بود کل ریاض را تصرف کند. یکی از اولین اقدامات وحشیانه آنها پس از تصرف ریاض، ایجاد رعب و وحشت در ساکنان آنجا با خون‌ریزی و سر بریدن رؤسای در حال سقوط آل رشید در میدان شهر بود. او و پیروان متعصب وهابی او نیز 1200 نفر از مردم آنجا را سوزاندند و کشتند. ملک عبدالعزیز وهابی شدیداً در میان اربابان انگلیسی‌اش محبوب گردید. بسیاری از مقامات بریتانیا و فرستادگان آن در منطقه عربی خلیج فارس، اغلب ملاقات یا تعاملاتی با وی داشتند و به‌طور سخاوتمندانه پول و سلاح در اختیار او قرار می‌دادند و با او مشاوره فکری می‌کردند. با استفاده از سلاح‌های بریتانیا، پول و مشاوران، عبدالعزیز به تدریج قادر به غلبه بر بخش زیادی از شبه جزیره عربستان به شیوه‌ای بی‌رحمانه تحت سلطه رژیم وهابی آل سعود قرار گرفت  که امروزه با عنوان عربستان شناخته شده است. 

  

زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید در کنار مارگارت تاچر؛ زاها حدید، پرورش یافته مکتبی است که سیاست پیشگانی همچون "مارگارت تاچر"،"رونالد ریگان"،"پل ولکر" و "دنگ شیائو پینگ" ؛ با عنوان "جهانی شدن" بنا نهادند. رویای "جهانی نو" که "مقررات زدایی"، "خصوصی سازی"، "فروپاشی تعلق به فرهنگ، دین و سرزمین خاص"، "فشردگی مکان و زمان" و "جهانی سازی تفکر فراماسونی"، از مولفه های آن می باشد


استعمار پیر همواره نگاه ویژه ای به رژیم آل سعود داشته است و این ارتباط تاکنون ادامه داشته است. عربستان سعودی از همان زمان یکی از بزرگ‌ترین خریداران تجهیزات نظامی انگلیس بوده است. اما به غیر از قراردادهای نظامی بین انگلیس و عربستان سعودی بیش از ۱۵۰ مورد سرمایه‌گذاری مشترک بین شرکت‌های دو کشور نیز صورت گرفته است. 

ارزش تجارت دوجانبه بین دو کشور سالانه به ۱۵ میلیارد پوند می‌رسد و این در حالی است که میزان سرمایه‌گذاری عربستان در انگلیس بیش از ۶۲ میلیارد پوند است. دولت‌های لندن و ریاض در سال ۱۹۸۵ مذاکراتی را در راستای انعقاد یک سری از قراردادهای تسلیحاتی بی‌سابقه موسوم به الیمامه آغاز کردند. قرارداد تسلیحاتی الیمامه، سفارش‌های گسترده برای دریافت هواپیماهای جنگنده تورنادو، بالگردها، تانک‌ها و مهمات انگلیسی که بیشتر آنها از سوی شرکت صنایع دفاعی و هوافضای «بی ای ای سیستمز» و شرکت «بریتیش ایرو اسپیس» ساخته و یا تجهیز می‌شد را شامل می‌شود. رژیم عربستان سعودی برای تامین هزینه این معامله، که بزرگترین معامله تسلیحاتی در تاریخ انگلیس محسوب می‌شود، توافق کرد که روزانه ۶۰۰ هزار بشکه نفت خام در اختیار دولت انگلیس و به ویژه شرکت‌های نفتی «بریتیش پترولیوم» و «رویال داچ شل» قرار دهد. 

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید در کنار دوست صمیمی خود؛فرانک گری(معمار مشهور صهیونیست).این دو تلاش زیادی را در جهت ترویج "جهانی سازی اصول فراماسونی" در پوشش "دیکانستراکشن" و "معماری پرش کیهانی" انجام دادند

 

اما حرص و طمع و خوی استعماری بریتانیا، حتی با وجود قراردادهای نجومی، هیچگاه فروکش نکرد و حتی بر شدت آن نیز افزوده شده است. یکی از مصادیق این مدعا، حضور گسترده بریتانیا در حوزه معماری عربستان سعودی و به ویژه اماکن مقدس همچون مسجد الحرام می باشد. 

در حال حاضر، پروژه تخریب مسجد الحرام به سرپرستی دو معمار انگلیسی به نام های نورمن فاستر(عضو شورای عالی بنیاد آقاخان و مشهورترین معمار فراماسون و همان کسی که برج‌های ابلیسک را در کنار خانه خدا طراحی کرد و نماد شیطان را در مراسم رمی جمرات، حذف و دیواری را جایگزین آن کرد) و زاها حدید(معمار انگلیسی و عراقی‌تبار)  انجام می شود.

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید، در سال 2004 میلادی، جایزه پریتزکز( جایزه ای که خانواده ی متمول و صهیونیست پریتزکر به معمارانی که در جهت "آرمان صهیونیسم بین الملل"، خدمت کرده اند، اهداء می کند) را دریافت کرد

زاها حدید که، عراقی الاصل می باشد، فقط در حرف و شعار، خود را نگران وضعیت مردم مسلمان عراق می داند، ولیکن در عمل، هیچ علامتی از نگرانی برای مسلمانان و یا خدمتی برای مسلمانان در کارنامه وی وجود ندارد. زاها حدید، پرورش یافته مکتبی است که سیاست پیشگانی همچون "مارگارت تاچر"،"رونالد ریگان"،"پل ولکر" و "دنگ شیائو پینگ" ؛ با عنوان "جهانی شدن" بنا نهادند. رویای "جهانی نو" که "مقررات زدایی"، "خصوصی سازی"، "فروپاشی تعلق به فرهنگ، دین و سرزمین خاص"، "فشردگی مکان و زمان" و "جهانی سازی تفکر فراماسونی"، از مولفه های آن می باشد. حدید معتقد است که معماری، مسئولیت اجتماعی ندارد و مسائلی همچون گسترش عدالت اجتماعی و بهبود سطح زندگی اقشار ضعیف، هیچ اهمیتی برای یک معمار ندارد و بایستی اخلاق، قربانی معماری شود. 

  

زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
«زاها حدید»؛ در کارنامه معماری خود، همکاری با ملکه انگلیس، پادشاه عربستان سعودی و محافل صهیونیستی را یدک می‌کشد 
  
زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
مرکز مطالعات نفت ملک عبدالله در ریاض، معمار:زاها حدید  

 
  
و استعمار پیر همواره نگاه ویژه ای به رژیم آل سعود دارد 

خدمت زاها حدید به وهابیت، به پروژه تخریب مسجد الحرام محدود نمی شود. در سال 2011 و در مقطعی که شیعیان بحرین بر ضد رژیم دیکتاتوری آل خلیفه دست به قیام زدند و مسلمانان جهان شاهد اقدامات شنیع این رژیم بودند، 7 ماه پس از آغاز قیام، با بی اعتنایی به چنین اتفاقی، طرحی را جهت "پیست مسابقات اتومبیلرانی بحرین" به آل خلیفه تقدیم کرد. زاها حدید، در سال 2004 میلادی، جایزه پریتزکز( جایزه ای که خانواده ی متمول و صهیونیست پریتزکر به معمارانی که در جهت "آرمان صهیونیسم بین الملل"، خدمت کرده اند، اهداء می کند) را دریافت کرد. وی یکی از مشهورترین معماران سبک "دیکانستراکشن" می باشد. "مرکز مطالعات نفت ملک عبدالله" و و "ایستگاه متروی عربستان" در ریاض نیز از دیگر پروژه های این معمار انگلیسی در عربستان می باشد. پروژه هایی همچون "مرکز فرهنگی حیدر علی اف" در باکو و شهرک نمایشگاهی قاهره (که قرار بود به سفارش رژیم حسنی مبارک، دیکتاتور مصر، ساخته شود، و با سقوط وی، این پروژه منتفی شد)، نمونه خوبی است از معمارانی که به وضوح اخلاق فرم و تاثیر مستقیم معماری بر پروژه عدالت اجتماعی را رها کرده اند و عملا فرم را تحت شمول اخلاق سرمایه داری تفسیر کرده اند. 
  • ۱ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۵۸
  • ۱۱۴۶ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
در آوردگاه تعارض میان سنت و مدرنیته، دیدگاه‎‎های متفاوتی وجود دارد که هرکدام تجویز‎‎های خاص خود را دارند. در ایران نیز دیدگاه‎‎های متفاوتی در مواجهه با تعارضات میان دین و مدرنیسم، گروه‎‎های متفاوتی را شکل داده که با شناخت بهتر آن‎‎ها می‎توان در مورد گفتمان‎‎های دولت‎‎های دورههای مختلف اظهار نظر کرد. 

دیدگاه‎‎های متفاوت درباره مواجهه دین و مدرنیته را می‎توان به شکل زیر تقسیم‎بندی کرد: 

1‎ـ. قائلین به عدم قابل جمع بودن دین و مدرنیته که اصالت را به مدرنیته می‎دهند؛ این گروه بر این عقیده‎اند که اساسا ابعاد اجتماعی دین اسلام و مدرنیته با یکدیگر قابلیت جمع ندارند. طبق عقیده این گروه، دین باید به حیطه مسائل شخصی محدود ‎شود و نباید در مسائل سیاسی دخالت کند و این‎گونه است که بعد اجتماعی دین به کنار می‎رود، تا مدرنیسم یکهتاز این میدان باشد. این گروه را اصطلاحا «سکولار» می‎نامند. 

2‎ـ. قائلین به قابلیت جمع دین و مدرنیته که اصالت را به مدرنیته می‎دهند؛ این گروه معتقدند دین اسلام و مدرنیسم را می‎توان با یکدیگر جمع کرد اما از طرف دیگر در تعارضات پیش آمده میان دین و مدرنیته، معتقدند این دین است که باید تعدیل شود. این گروه با بیان اینکه از دین قرائت‎‎های گوناگونی وجود دارد، عملا قرائتی را انتخاب می‎کنند که با مدرنیسم تطابق بیشتری داشته باشد. این گروه به یک دین حداقلی معتقدند که کمتر جلوی دست پای مدرنیسم را بگیرد. 

3‎. قائلین به قابلیت جمع دین و مدرنیته که اصالت را به دین می‎دهند؛ این گروه معتقدند می‎توان میان دین و مدرنیته پیوندی برقرار و از دستاورد‎‎های مدرنیسم استفاده کرد. چنانچه می‎توان قالب جمهوریت را با اسلام جمع کرد و از نهاد‎‎هایی هم‎چون پارلمان که در غرب رشد و نمو یافته است، در نظام دینی استفاده کرد. البته برای استفاده از دستاورد‎‎های عالم مدرن، محدودیت‎‎هایی نیز قائل میشوند و معتقدند هر آنچه از غرب گرفته می‎شود، نباید در تعارض با دین باشد. 

4.‎ قائلین به عدم قابل جمع بودن دین و مدرنیته که اصالت را به دین می‎دهند؛ این گروه معتقدند غرب مدرن در هر سه لایه تفکر، فرهنگ و تمدن، یک کل به هم پیوسته است که قابلیت تفکیک شدن را ندارد و هر دستاوردی در نظام مدرن، حکم یک جزء از نظام به هم پیوسته مدرن را دارد که قابل تفکیک نیست و مختص نظام مدرن است و نمی‎توان آن را به نظام دیگری از جمله نظام اسلامی تعمیم داد.  از جمله معتقدان به این گروه می‎توان مهدی نصیری، رضا داوری اردکانی، اصغر طاهر‎زاده، شهید آوینی و حجت‎الاسلام میرباقری را نام برد. بسیاری از شاگردان احمد فردید که تاثیرات غیرقابل انکاری از اندیشه‎‎های مارتین هایدگر (فیلسوف پست مدرن معاصر) گرفته‎اند نیز در این طیف قرار می‎گیرند. 


بررسی گفتمانی دولت‎‎های سازندگی، اصلاحات و اعتدال

حال بر مبنای سخن همان تقسیم‎بندی، به بررسی گفتمان‎‎های موجود در سه دولت سازندگی، اصلاحات و اعتدال می‎پردازیم و تاثیرات آن‎‎ها بر یکدیگر را بررسی خواهیم کرد و پیوستگی‎‎ها و گسستگی‎‎های گفتمانی این سه دولت را بررسی خواهیم کرد. 

دولت سازندگی: دولت آیت‎الله هاشمی رفسنجانی بیشتر توسعه را حول محور اقتصاد دنبال می‎کرد. در واقع در طرح تعدیل اقتصادی دولت سازندگی، اصل و محور، توسعه اقتصادی بود هرچند که به‎صورت غیرمستقیم هم سیاست و فرهنگ تحت تاثیر این توسعه اقتصادی قرار می‎گرفتند. 

ایده‎‎های اقتصادی دولت کارگزاران بر مبنای ایده‎‎های نئولیبرالیستی و بر مبنای مکاتب اقتصادی شیکاگو و اتریش شکل گرفت که این سیاست‎‎ها سبب شکل‎گیری طبقه متوسط شهری شد و از این منظر نیز بر فرهنگ و سیاست هم تاثیر گذاشت. 

این سیاست‎ها که به توصیه بانک جهانی و صندوق بین‎المللی پول در برخی کشور‎ها اجرا شد، عملا در همه کشور‎ها به‎جز برزیل شکست خورد. دکتر فرشاد مومنی، اقتصاد‎دان معروف، در کتابی با عنوان «اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری»، با نقد صریح برنامه تعدیل ساختاری که در قالب برنامه اول توسعه در کشور اجرا شد، معتقد است عدم شناخت از وضعیت اجتماعی و فرهنگی مردم ایران و عمل به توصیه‎‎های بانک جهانی و صندوق بین‎المللی پول، عملا باعث تشدید پیچیدگی‎‎های مسائل اقتصادی ایران شد و بسیاری از مشکلات امروز، ناشی از همان سیاست‎‎های اقتصادی پس از جنگ است. 

  دولت اصلاحات: دولت آقای خاتمی را می‎توان بهنوعی تکمیل کار دولت آیت‎الله هاشمی دانست چراکه در دوره سازندگی هرچند طرح توسعه اقتصادی دنبال شده بود، اما این توسعه تنها در اقتصاد خلاصه میشد. حال این ‎بار آقای خاتمی بحث «توسعه سیاسی» و «جامعه مدنی» را مطرح می‎کند تا روند مدرنیزاسیون دولت کامل‎تر شده و کار ناتمام دولت هاشمی کامل‎تر شود.  اعتراضات به جامعه مدنی بالا می‎گیرد و باعث می‎شود خاتمی بگوید جامعه مدنی مورد نظرش ریشه در مدینهالنبی دارد. این در‎ حالی است که خاتمی در جایی دیگر می‎گوید: «بهصراحت می‎گویم سرنوشت و وجهه اجتماعی دین در امروز و فردا، در گرو این است که طوری دین را ببینیم که با آزادی سازگار باشد». 

این سخنان، تناقض‎آمیز به‎نظر می‎آیند چرا که این سخن بدین معناست که خاتمی در بررسی آزادی، به آن به‎عنوان مقوله‎ای بروندینی نگاه می‎کند و به‎دنبال تعریف آزادی در بیرون از ساختار مفاهیم دینی و به‎دنبال تطبیق دین با آزادی است. بدین معنا که آزادی را ارزشی اصیل می‎داند که دین باید خود را با آن تطبیق دهد و سوال‎‎ها از همین جاست که آیا این همان لیبرالیسم (مکتب اصالت آزادی) است که در ذهن خاتمی شکل گرفته؟ قضاوت در این مورد، مقداری دشوار است. بهصراحت نمی‎توان  این‎گونه به خاتمی بدبین بود چرا که وی را نمی‎توان به‎عنوان یک اندیشمند در رشته علوم سیاسی که ذهنی مرتب، سازمانیافته و انسجامیافته گفتمانی داشته باشد بررسی کرد. اما بهراحتی می‎توان برخی از نزدیکان وی را معتقد به اندیشه لیبرالیسم دانست.  به هر حال بازخورد عملکرد سیاسی کل کشور (اعم از نهاد‎‎های دولتی و غیردولتی)، تحت تاثیر سیاست‎‎های ‎فرهنگی دولت اصلاحات به‎گونه‎ای شد که نه تنها عرصه برای فعالیت‎‎های سکولار‎‎ها باز شد، بلکه برخی از اندیشه‎‎های ضد‎دینی نیز در این دوران فضا را برای نشر خود فراهم دیدند. 

فقط کافی است به روزنامه‎‎های دوران اصلاحات مراجعه کرد تا حجم عظیم هجمه علیه اعتقادات در آن دوران را فهمید. این اظهارات چه از نظر گستردگی و چه از نظر عبور از خطوط قرمز در تاریخ انقلاب اسلامی بی‎نظیر است. تنها اشاره به چند خط از روزنامه‎‎های آن روزگار کافی است تا عمق این مواجهه با دین را دریابیم:

«مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب‎افتادگی است». 

«آن دسته از جوانانی که به مساجد روی می‎آورند یا کتب دینی را مطالعه می‎کنند، از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند! یعنی ضعفای نسل جوان، از نظر فکری و روانی و کماطلاع‎ترین آن‎ها هستند». 

«قوانین شرعی در مورد زنان ظالمانه است». 

«اینکه پیامبر را ابوالقاسم لقب داده‎اند نه ابوفاطمه، حاکی از غلبه فرهنگ جاهلی مردسالاری است». 

«تفکر شیعهگری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است». 

«هیئت‎ها‎ی مذهبی، منشاء خشونتند». 

«فرهنگ شهادت خشونتآفرین است. اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می‎شود». 

به‎نظر می‎رسد این امر جز از طریق چراغ سبز برخی از نیرو‎‎ها در داخل دولت ممکن نبوده باشد کما اینکه آقای مهاجرانی نیز در توجیه عملکرد ضعیف خود در مواجهه با توهین‎کنندگان به مقدسات اسلامی چنین می‎گوید: «برخورد با توهین‎کنندگان به مقدسات چون منجر به اشاعه توهین می‎شود، خود اشاعه فحشاست». به هر حال سیاستگذاری‎‎های اشتباه، سبب شد آنچه به‎عنوان جامعه مدنی مطرح می‎شد، عملا در مواجهه با عقاید دینی ظهور کند. 

  دولت اعتدال: بعد از هشت سال که طیف جدیدی از مدیران در دوره آقای احمدی‎نژاد وارد بدنه مدیریتی کشور شده بودند، دکتر روحانی به ریاست‎جمهوری انتخاب شد و دولت اعتدال را تشکیل داد. بررسی گفتمان دولت اعتدال به ما کمک خواهد کرد تا بفهمیم این دولت چگونه عمل خواهد کرد اما مشکل اینجاست که این دولت بیشتر بر مبنای یک سلب رای آورد که عده‎ای آن را «نه به احمدی‎نژاد» معنا می‎کنند و عده‎ای دیگر «نه به اصولگرایان»؛ و نکته مهم اینکه دولت حاضر در کنار این سلب، گفتمان اثباتی مشخصی ندارد و این همان چیزی است که این دولت را از دولت‎‎های سازندگی و اصلاحات متمایز می‎کند.  در عرصه اقتصادی هم هرچند بسیاری از نیرو‎‎های کارگزاران و دولت سازندگی در دولت اعتدال به‎عنوان مدیر به‎کار گرفته شده‎اند، ناهماهنگی‎‎های موجود میان تیم اقتصادی دولت اعتدال ـ از جمله در جریان مسکن مهر و سبد کالاـ ما را از تبیین روند اقتصادی دولت در این مدت کوتاه عاجز می‎کند.  در عرصه سیاست به‎نظر می‎رسد آقای دکتر روحانی در نظر دارد همه طیف‎‎ها و گروه‎‎های مختلف مردم را با خود همراه داشته باشد و به همین خاطر در عملکرد سیاسی خود کج‎دار و مریز و محتاطانه عمل می‎کند اما اشکال از زمانی پیش می‎آید که عده‎ای سعی دارند با تکرار تیپ سخنانی شبیه روزنامه‎‎های دوران اصلاحات، همان روند را دنبال کنند. کما اینکه در چند وقت اخیر، روزنامه‎‎های قانون، آسمان و بهار هرکدام سخنانی در تقابل با عقاید دینی را انتشار دادند. 

واکنش ضعیف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بیشتر ادامه روند دولت اصلاحات را در اذهان زنده کرد. هرچند که باید گفت حقیقتا این ضعف در وزارتخانه آقای جنتی ناشی از انفعال در برابر جریان روشنفکری است. حال آنکه در دوره اصلاحات، قضیه فراتر از این بود و عملا فضا برای فعالیت جریان روشنفکری مهیا و آماده شده بود. 

به‎نظر می‎رسد نکته اصلی در تحلیل عملکرد دولت اعتدال در سیاست خارجه آن است و دولت آقای روحانی قصد دارد خود را با عملکرد دیپلماتیک خود متمایز کند. 

تیم سیاست خارجه روحانی با قرار دادن آرمانگرایی در مقابل واقعگرایی، رویکردی بر مبنای «رئالیسم سیاسی» را در سیاست خارجه اتخاذ کرده و خواسته یا ناخواسته در ادامه تکمیل پازل توسعه اقتصادی دولت سازندگی و جامعه مدنی دولت اصلاحات قرار گیرد.  در اندیشه سیاسی دولت اعتدال، آمریکا و همپیمانان غربیاش از «مستکبرین» به «قدرت‎‎های جهانی» تبدیل می‎شوند و همین تغییر کافی است درک شود چه تغییری در سیاست خارجه دولت اعتدال پدید خواهد آمد چراکه بر مبنای رئالیسم سیاسی، دولت واقعگرا باید حقایق جهانی را بپذیرد، «کدخدا» را بشناسد و با او تعامل کند اما مشکل در خود تعامل هم نیست. مشکل آنجاست که کسی که چنین نگاهی به آمریکا و همپیمانان غربیاش دارد، آیا می‎تواند حافظ منافع ایرانیان باشد و آیا مرعوب ایشان نخواهد شد؟  سخن در این است که آنچه به‎عنوان رئالیسم سیاسی به کشور‎‎هایی هم‎چون ایران دیکته می‎شود، آیا می‎تواند حقوق و منافع ایران را تامین کند یا آن‎طور که برخی فکر می‎کنند، نسخه‎ای از طرف غرب و برای منافع غرب است؟ 

مسئله بعدی آن است که آنچه در غرب به‎عنوان آموزه‎‎های مدرنیسم یا نهاد‎‎های مدرن شکل گرفته، از متن جریان زندگی برخاسته است. حال آنکه آنچه به‎عنوان مدرنیسم در ایران پدیدار شده، امری وارداتی و بدون توجه به پیشزمینه‎‎های تاریخی و بدون تطابق با شرایط، مسائل و مشکلات ایران است و از همین منظر است که جریان روشنفکری ایران دارای تجویز‎‎های نابجاست. 

در مجموع به‎نظر می‎رسد آنچه دولت‎‎های اصلاحات و سازندگی در عمل پیش بردند، پیشبرد مدرنیسم وارداتی در ایران ‎ـ‎یکی در بعد اقتصادی و دیگری در بعد سیاسی‎ـ‎ بوده است و حالا باید منتظر بود و دید آیا دولت اعتدال، این پازل را تکمیل خواهد کرد و در عرصه سیاست خارجه به‎سمت همین مدرنیسم وارداتی می‎رود یا نه؟  

منبع: پنجره
  • ۱ نظر
  • ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۵۱
  • ۸۸۷ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

منتظر....

۲۷
بهمن
به گزارش فارس،‌ حجت‌الاسلام علی یونسی ماموریتش در معاونت حقوقی و فقهی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت به اتمام رسید.
 
برپایه این خبر قرار است معاون جدید حقوقی و فقهی مرکز تحقیقات استراتژیک پس از رفتن یونسی مشخص شود.
 
همچنین شنیده‌های خبرنگار حوزه احزاب فارس حاکی از آن است که احتمالاً یونسی در «پژوهشکده تحقیقات استراتژیک دینی» که پیش از این هاشمی رفسنجانی پیشنهاد تاسیس آن را مطرح کرده بود، فعالیت کند.
 
به گزارش فارس، هاشمی رفسنجانی در مراسم معارفه ولایتی در مرکز تحقیقات گفته بود: «در دوره جدید ریاست آقای ولایتی قرار است پژوهشکده تحقیقات استراتژیک دینی و مذهبی در قم تاسیس شود، طبیعی است که از سوی علما فتواهای لازم صادر می‌شود، اما جای تحلیل اسلامی در مسائل بنیادین فراوانی که وجود دارد، خالی است و لازم است در مسائل حکومتی، نظامی و ارتباطات با خارج مرکزی برای تحقیقات استراتژیک تاسیس شود و انشاءالله تیم نیرومندی در آن فعالیت کنند.
 
وی همچنین از فعالیت پژوهشگاه تحقیقات استراتژیک خبر داده گفته بود: یک پژوهشگاه برای تربیت نیروهای با اصالت و صلاحیت که آزادانه و شجاعانه نظرات علمی تحقیقی خود را به جامعه اعلام کنند تشکیل خواهد شد!




++ منتظر خاطرات جدید ، خاطرات دو نفره ، تعریف و تحلیل های لیبرالیستی و اشراف گرایانه و 

منفعت طلبانه از اسلام و قرآن و خلاصه..... منتظر فتنه های سخت تری باشید!!!


  • ۲ نظر
  • ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۱۸
  • ۸۰۵ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

حجت‌الاسلام محمد محمدیان، در جمع اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان حاضر در دوازدهمین اردوی آموزشی تشکیلاتی جهاد اکبر،  پیام شفاهی مقام معظم رهبری به دانشجویان حاضر در این نشست را قرائت کرد

 به گزارش رجانیوز ، حجت‌الاسلام محمد محمدیان صبح امروز در جمع دانشجویان حاضر در دوازدهمین اردوی جهاد اکبر اعلام کرد: دوستان شما در شورای مرکزی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل با ارسال نامه‌ای خطاب به رهبری معظم انقلاب از ایشان درخواست داشتند تا پیامی را برای دانشجویان حاضر در این همایش داشته باشند، ما آن نامه را خدمت ایشان تقدیم کردیم و ایشان پیام شفاهی حاوی چند نکته فرمودند که خدمت شما بیان کنم.

 متن این پیام به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبر معظم انقلاب، این شرح است:

سلام مرا به فرزندان انقلابی‌ام برسانید و از تلاش‌های جهاد گونه آنان در ترویج و پاسداری از آرمانها‌ی امام و انقلاب تشکر کنید و چند نکته را به آنان یاداوری کنید:

1. در کنار تحصیل علم و دانش از فرصت جوانی برای تهذیب نفس و انس با خدا و آشنایی عمیق با معارف قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بهره ببرید.

2. شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصه جنگ نرم بصیرتی عمار گونه و استقامتی مالک اشتر وار می‌طلبد؛ با تمام وجود خود را برای این عرصه آماد کنید.

3. نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایه هایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن تمام ظرفیت‌های خودتان را به کار گیرید و در این مسیر به وعده‌های خداوند اطمینان داشته باشید.

4. تشکیلات می‌تواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارزش های عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ و بر صمیمیت و همدلی بین اعضا تاکید کنید.

5. افق های روشنی در مقابل شما جوانان قرار دارد، این کشور و انقلاب با دست پر توان شما آینده‌ای امید بخش در پیش رو خواهد داشت؛ بر تلاش های خود بیافزایید و برای رسیدن به قله‌های پیشرفت و تعالی از همدیگر سبقت بگیرید.

در ادامه نیز دانشجویان با سر دادن تکبیر، آمادگی خود را برای دفاع از آرمان های امام و انقلاب که مقام معظم رهبری نیز بر آن تأکید داشتند، اعلام کردند.

  • ۰ نظر
  • ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۲
  • ۷۰۶ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)