بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

جریان شناسی و قدرت تحلیل مسایل سیاسی جزو معرفت دینی است. ( امام خامنه ای مدظلله العالی)



۲۳ مطلب با موضوع «فرهنگی و اجتماعی» ثبت شده است

شبکه‌های اجتماعی اینترنتی امروزه با استقبال فراوانی از سوی جوانان مواجه شده و جوانان، بخش قابل توجهی از اوقات فراغت خود را در این شبکه‌ها سپری می‌کنند به طوری که متأسفانه بسیاری از امور از جمله سبک زندگی افراد تحت‌الشعاع استفاده این شبکه‌ها قرار گرفته است. از این رو بر آن شدیم تا در گفت‌وگو با حجت‌الاسلام علی قهرمانی مدیر مؤسسه ندای فطرت به بررسی «جامعه مجازی و سبک زندگی؛ آسیب‌شناسی و کارکرد شناسی جامعه مجازی» پرداختیم. 
 
* تنوع بیش از حد فضای سایبری، یک سرگشتگی و حیرانی را برای مخاطب به بار می‌آورد 
 
آقای قهرمانی لطفاً در ابتدا تعریفی از جامعه مجازی و ویژگی‌های آن برایمان بیان کنید. 
 
سایبر، گرچه فضای متنوعی است اما یک رسانه مستقل نیست بلکه هرچه که در رسانه‌های دیگر وجود دارد در این رسانه جمع است تنها مزیت این رسانه، جمع بودن تمام رسانه‌ها در آن است زمانی که فیلم و سینما پا به عرصه وجود گذاشت خود را هنر هفتم نامید با این ادعا که همه هنرهای دیگر را در خودش جمع کرده است و این فضای سایبر حتی فیلم را نیز در درون خود دارد. 
 
لذا کسانی که به نقد این فضا می‌پردازند گاهی نقدهای غیر علمی ارائه می‌دهند چون ما در فضای سایبری با متن، عکس، فیلم و بازی مواجه هستیم و در واقع فضای سایبری، رسانه مستقلی، شمار نمی‌رود نکته دوم، تأثیر و تأثر متقابل است برخلاف رسانه‌های دیگری که یک سویه هستند مثل بازی، اینجا رسانه دو سویه بوده و خود کار بر در نتیجه مورد علاقه تأثیر دارد. 
 
فضای سایبری به دلیل برخورداری از تنوع بالا نسبت به رسانه‌های دیداری و شنیداری و هم به دلیل تنوعش در صفحات گوناگونی که وجود دارد یعنی مانند تلویزیون و ماهواره نیست که 2-3 هزار تا شبکه داریم که اغلب آنها یک سویه هستند و تعداد خاصی از بازی‌ها هستند که ما دی‌وی‌دی‌های آن را داریم. فضای سایبری آنقدر تنوع دارد که موتورهای جستجوگر به میدان آمده‌اند تا به این تنوع با کلید واژه‌هایی که مخاطب به دنبال آن است را پاسخ دهند این تنوع پیش از حد، یک سرگشتگی و حیرانی را برای مخاطب به بار می‌آورد. 
 
* به نظر شما مهمترین آسیب‌هایی که می‌توان برای فضای مجازی برشمرد، چیست؟ 
 
آسیب‌‌هایی که در فضای سایبری باید به آنها بپردازیم در دو بعد روح و روان و جسم است. همچنان که در این سه حوزه می‌تواند تأثیرگذار هم باشد. 
 
یکی از آسیب‌های جدی‌ای که اصطلاحاً برای اینترنت و فضای سایبر مطرح می‌شود «کم تحرکی» است، سبک زندگی سالم، چه در نگاه دینی و حتی در نگاه غیر دینی و از منظر پزشکی، جسم انسان برای تحرک آفریده شده نه برای یک جا نشینی بیش از حد! در حالی که ما شاهد آن هستیم اکثر کاربران فضای سایبر، کم تحرک ی را دارند با وجود ابزار جدیدی مانند گوشی‌ها و تبلت‌هایی که امکان برقراری ارتباط با فضای سایبر راحت شده و معمول این گونه است که کم تحرکی را دارند. 
 
آسیب دیگر جسمی، خستگی بیش از حد چشم است فقط کم تحرکی عضلات نیست و بیشتر کاربرها افرادی هستند که بعد از مدتی دچار پیری چشم می‌شوند. 
 
هر دینی، هر آئینی و هر مکتبی یک مدلی از زندگی یا مدل‌های متنوع را ارائه می‌دهد این طیف رنگین کمانی، یک حداقل و حداکثری دارد. در هیچ یک از ادیان آسمانی جایز دانسته نشده که تحریک جسم و روح و روان به سوی مباحث اروتیک و جنسی، یکی از موضوعاتی است که بسیار در فضای سایبر پر رنگ بوده و کاربران بسیار بالایی دارد بازی‌های آنلاین است چه دخترانه و چه پسرانه از این دسته هستند. 
 
چیزی که در فضاهای سایبر و فضای دیجیتال مشترک است فضای بازی است با این تفاوت که فضای سایبر، آنلاین و بسیار متنوع و فراوان هستند و اصطلاحاً بازی‌های سبک و در عین حال، جذاب که حالت انیمیشنی دارند و به دلیل این بُعد فانتزی بودنشان عموم انسان‌ها به استفاده از آن علاقه دارند چراکه بسیار پرجاذبه هستند. 
 
برخی بازی‌های رایانه‌ای، افراد را به سوی پرخاشگری و خشونت سوق می‌دهد 
 
* آیا اصولاً بازی‌های دختران و پسران با هم متفاوت است، بحث بازی‌ها معمولاً به سنین نوجوانی اشاره دارد مخاطب اصلی شما کدام قشر است؟ 
 
بنده طیف نوجوان تا جوانی را عرض می‌کنم و مقصود من فقط بازی‌های سنین نوجوانی نیست. فیلم ماتریکس که در سال 1999 و در اوایل قرن 21 ساخته شده و ماتریکس 2 و 3 هم بعد از سال 2001 ساخته شد هنوز این سه حلقه تکمیل نشده بود که پروژه بازی آنلاین بازی ماتریکس برای سنین جوان استارت زده شد بیننده‌های این فیلم، جوانان بودند و آخر بازی را هم که خود شخص کاربر رقم می‌زد اینکه این فیلم چگونه تمام شود و انتخاب نوع بازی و نتیجه آن همگی به اختیار خود کاربر گذاشته شده است. 
 
اینکه می‌گویم بازی‌های آنلاین، فقط بازی‌های سنین نوجوانی نیست مثال می‌زنم بعضی از بازی‌هایی که شاید آنلاین نباشد و روی گوشی‌های اندروید وجود دارد بازی‌هایی مانند «انگری برد» بیش از اینکه کودکان و نوجوانان پای این بازی‌ها بنشینند جوانان و میانسالان و حتی افرادی که مسن‌ترند خود را با این بازی‌ها سرگرم می‌کنند این طور نیست که فقط مخاطب ما در بازی‌های گوشی‌های موبایل و فضای سایبری فقط مخاطب نوجوان داشته باشد. 
 
عنصر مشترک همه این بازی‌ها جذابیت‌هایی است که دارند یکی از این جذابیت‌ها «هیجان» است. جدیداً تحقیقی در انگلیس انجام شده که روانشناسان انگلیسی یک نتیجه خوبی از آن گرفته بودند این بود که روی 500 نفر که بازی‌های معمولی انجام می‌دادند چه دختر و چه پسر چه جوان و چه نوجوان بررسی کرده بودند بازی‌های بسیار ساده مثلاً مسابقات رالی، موتور و بازی‌هایی که در آن‌ها زد و خوردها وجود ندارد و فقط یکسری هیجان و سرعت و مواردی از این دست وجود دارد اینها را با افرادی که اصلا چنین بازی‌هایی را نداشتند مقایسه کردند یعنی بین کسانی که اهل بازی بودند و کسانی که اهل بازی نبودند یا استفاده آنها از بازی کم بود، میزان پرخاشگری در افرادی که اهل بازی بودند به شدت بالا بود. 
 
آنها تعجب کرده بودند که با وجود اینکه این بازی‌ها مشکل خاصی نداشت و کاربر، خشونت خاصی را در بازی مشاهده نمی‌کرد اما بعد از سال‌ها و ماه‌ها تحقیق به این نتیجه رسیدیم که شکست خوردن در این بازی و سرخوردگی که فرد در دفعات به درون خود می‌ریزد و عدم موفقیت در یک بازی، حالتی را در درون او به وجود می‌آورد که به سوی پرخاشگری و خشونت رهنمون می‌کند. این جذابیت، هیجانی است که در بازی‌ها نهفته شده و فرد تلاش دارد که در اثر آن هیجانات، جذب بازی شده و مراحل آن را پشت سر هم انجام دهد. 
 
بنابراین از جمله تأثیرات فضای سایبری این است یکی از مؤلفه‌های اصلی یک زندگی سالم، زندگی‌ای که بر اساس صبر، مهربانی و بردباری پایه‌ریزی می‌شود را از بین می‌برد و هیجانات و خشونت فرد جایگزین صبر و آرامش او می‌شود. سنین کودکی و نوجوانی، سنین شروع تربیت و پایه‌گذاری مبانی تربیت صحیح است لذا باید کودک را از همان کودکی، بردبار تربیت کنیم صبور و اهل تعقل و اندیشه بار بیاوریم و این کودک از ابتدا تا انتهای زندگی‌اش موفق خواهد بود. همچنین سنین نوجوانی که شکننده‌تر است اگر بتوان تربیت نوجوان را در این سنین در دست بگیریم تا حد بسیاری تأثیراتی که در کودکی کسب کرده چه مثبت و چه منفی را به سوی تعالی سوق داد و آینده‌ای خوب را برای او رقم بزنیم و به این صورت از آسیب‌های فراوانی که در آینده سراغ او خواهد آمد،جلوگیری می‌شود. 
 
استفاده بیش از حد بازی‌های رایانه‌ای، فرصت اندیشیدن را از فرد می‌گیرد 
 
از دیگر آسیب‌ها، آسیب‌های روحی فرد است که موارد متعددی را شامل می‌شود از جمله آسیب‌های فکری. در حال حاضر بحث بنده درباره هیجان است که در بیشتر بازی‌ها خود را نشان می‌دهد البته این آسیب می‌تواند در غیر بازی‌ها هم باشد. بعضی از این سایت‌ها و شبکه‌هایی که بیشتر فیلم و کارتون محور هستند همگی یک ویژگی مشترک دارند و آن بحث هیجان‌طلبی و استفاده از بُعد عاطفی فرد است، آسیب فکری که در این بخش متوجه فرد می‌شود این است که فرد در این قبیل فضاها جایی برای فکر کردن ندارد و تفاوتی هم میان کسی که اهل بازی‌های فراوان است و فردی که اهل بازی‌های آنلاین است و چه کسی که در شبکه‌های هیجاناتی پر از خشونت و ... است چنین فردی فرصت تفکر ندارد چون دائماً درگیر این هیجاناتی مانند زد و خورد، سرعت، دقت و ... بوده و جایی برای اندیشیدن او باقی نمی‌ماند. 
 
استادی بود که می‌گفت ما وقتی کودک بودیم از دیوار راست بالا می‌رفتیم. اما همین که آماده می‌شدیم با بدن کثیف به حمام برویم یا لباسمان را عوض کنیم و یا زمانی که خسته می‌شدیم در فاصله زمانی که خوابمان ببرد یا به حمام برویم یک فرصتی بود تا درباره آنچه که در روز برایمان اتفاق افتاده بود تأملی کنیم اما امروزه با این ابزار مجازی، فرد پای سیستم خوابش می‌برد و هیچ فرصتی ندارد. 
 
* علاوه بر آسیب‌های جسمی و روانی، چه آسیب‌های اخلاقی ممکن است در این فضا برای افراد به وجود آید؟ 
 
مرحله بعد، آسیب‌های اخلاقی است بیشترین آسیبی که من از همه منتقدان دیده‌ام، چه فضاهای بازی و چه فضاهایی که معمولاً در کشور ما به عنوان سایت‌های فیلتر از آنها یاد می‌شود آسیب‌های اخلاقی بسیار فراوانی دارند کوچکترین آنها مسائل اروتیک است که از لباس‌های نامناسب و اندام‌های نیمه عریان گرفته تا رابطه‌های عاطفی و بالاتر که آسیب‌های جدی‌تری روی فرد دارد. 
 
این مسئله‌ای است که علاوه بر منتقدان داخلی، منتقدان خارجی و حتی افرادی که هیچ دینی را قبول ندارند و البته بنده برخی از پزشکان را می‌شناسم که منتقد بحث‌های مسائل اخلاقی فضای سایبر هستند. 
 
آنها می‌گویند با وجود اینکه انسان هیچ دینی را قبول نداشته باشد اما یک وجدانی دارد که باید بپذیریم کودک و نوجوانی که در سنین رشد قرار دارد نباید فرد تا این حد در این فضاها غرق شود به طوری که جلوی رشد علمی و عقلی او گرفته شود و با بروز هیجانات عاطفی و جنسی به معنای خاص رادیکال، دیگر فرد فرصت رشد علمی پیدا نمی‌کند چون جاذبه‌های جنسی او را به سمتی می‌کشاند که بی‌بازگشت بوده و یا اینکه بسیار سخت می‌تواند برگردد. 
 
تخریب سبک زندگی انسان‌ها اولین تیر شبکه‌های اجتماعی  
 
*آقای قهرمانی! آسیب‌های فضای سایبری تا چه اندازه می‌تواند بر سبک زندگی افراد تأثیر منفی داشته باشد؟ 
 
سبک زندگی ما به نوع جهان‌بینی و نگرش‌ ما از زندگی برمی‌گردد تعریفی که ما از محیط اطرافمان داریم فقط یکسری از مهارت‌ها نیست مثل دروغ نگفتن، سالم زندگی کردن و .. بلکه اینها مؤلفه‌های جزئی آن زندگی هستند لذا این روح حاکم بر زندگی، نوع نگرش ماست. 
 
توجه کنید فضایی که اکنون ایجاد شده یک فرد در آن فقط یک هویتی را برای خود برگزیده است هویت مجازی که هرگونه دلش می‌خواهد در آن حضور می‌یابد، در یک وب‌سایت یک شخصیتی دارد و در شبکه اجتماعی، شخصیتی متفاوت. حتی ممکن است فرد دختر باشد و با هویت یک پسر در این فضا ظاهر شود اولین چیزی که با وارد شدن این فرد به شبکه‌های اجتماعی مدنظر قرار می‌گیرد این است که سبک زندگی فرد مخدوش می‌شود و بحث اصلی مسئله صداقت شخص است که زیر سؤال می‌رود. 
 
از خودبیگانگی و دیگر شیفتگی شبکه‌های اجتماعی اساس زندگی ما را برهم می‌زند 
 
شبکه‌های مجازی‌ای به نام «second life» وجود دارد همچنین شبکه‌هایی هستند که چنین موضوعی دارند اما با این نام عنوان نمی‌شوند این زندگی دوم، فضایی است که شما در آن یک زندگی‌ مجازی را تشکیل می‌دهید و افرادی را به عنوان دوست، همکار، خانواده و ... انتخاب می‌کنید مثلاً بازی‌های کودکانه و دخترانه‌ای هستند که نوع رفتار را به شما از دوران کودکی آموزش می‌دهد. یا اینکه در این فضا شما یک کودک را تا سنین نوجوانی و جوانی، تربیت می‌کنید، در واقع شخص با آن شخصیت همزاد پنداری می‌کند و این همانی، او را به جهتی می‌کشاند که شما او هستید و آن لباس را پوشیده‌اید و آن رفتار خاص را انجام می‌دهید برای آن زندگی دوم و اکنون این رفتارها را در زندگی واقعی خودتان بروز می‌دهید. اینکه راحت دروغ می‌گویید و آن هویتی که ندارید را معرفی می‌کنید و آن هویتی که دارید را مخفی می‌کنید. 
 
برای اینکه فرد بتواند از آن زندگی واقعی خود فرار کند وارد این فضا می‌شود و گاهی هم برای تخلیه روحی و روانی! یا اینکه شما احتمال می‌دهید تعدادی از کاربران شما، شما را بشناسند و خطر لو رفتن وجود داشته باشد برای اینکه اگر لو رفتید کمترین آسیب را ببینید خودتان را به آن هویتی که اینجا معرفی کردید نزدیک می‌کنید و سعی می‌کنید همان باشید که در شبکه‌های اجتماعی معرفی کرده‌اید. 
 
بنابراین چه اتفاقی می‌افتد یک از خودبیگانگی و دیگر شیفتگی! که آن دیگری همان خود مجازی شماست که اتفاق می‌افتد و این تعارض و تقابلی که به وجود می‌آید اساس مدل زندگی شما را بر هم می‌زند این قضیه در فضای کلی وجود دارد و مختص دین اسلام نیست و بر هر نوع کاربری می‌تواند صدق کند این تضاد درونی که ایجاد می‌شود و شما را به ناکجاآباد می‌کشاند اصلی‌ترین آسیب فضای سایبری است. 
 
گام دوم آسیب‌های سبک زندگی در فضای مجازی، اعتیاد به این فضاست شما برای اینکه از روزمره‌هایتان فرار کنید و برای اینکه خودتان را تخلیه کنید جایی را پیدا کرده‌اید که حالات و عاطفه خود را آن جا پیاده می‌کنید. 
 
آسیبی به نام «من می‌دانم» 
 
*در ادامه می‌شود کمی هم درباره آسیب‌های شبکه‌های اجتماعی که اغلب نوجوانان و جوانان امروزه درگیر آن هستند مانند وایبر و واتس‌آپ صحبت کنید؟ 
 
گروه‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی موبایل‌ محور شکل می‌گیرد یا گروه‌های دوستانه است یا گروه‌های همکاران. گروه‌های دوستانه بیشتر فضای طنز و سرگرمی دارد و حتی مذهبی‌ترین‌ها افرادی هستند که گروه‌هایی را تشکیل می‌دهند و اطلاعات خوب فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را با هم به اشتراک می‌گذارند. اتفاقی که که در اینجا می‌افتد این است که فرد برای اینکه اطلاعات بیشتری به دست می‌آورد در گروه‌های بیشتری عضو می‌شود و حواسش نیست که اطلاعات فقط این مواردی نیست که دوستان ارسال می‌کنند چرا که او حرف دیگری و دیگری هم حرف دیگری را کپی می‌کند. 
 
بنابراین افراد در یک چرخه خاصی قرار می‌گیرند که فرد احساس فهمیدگی به او دست می‌دهد در یک چرخه نزدیک بی‌نهایت که فرد دچار یک رخوت و یک شیفتگی نسبت به اینکه «من می‌دانم» قرار می گیرد در حالی که تنها بعضی از اطلاعات با او به اشتراک گذاشته می‌شود و بیشتر موارد وارد مباحث جزئی و حاشیه‌ای می‌شود و هرچه وقت بیشتری صرف این کار کند عمر زیادتری از او به هدر می‌رود در واقع به دیگر معنا اولویت اصلی فرد، حضور در فضای مجازی می‌شود و دائماً از زندگی واقعی‌اش و از خود واقعی‌اش دورتر می‌شود. 
 
* چه چیزهایی باعث روی آوردن افراد به عضویت در این گروه‌ها می‌شود؟ 
 
اینکه ما از امکانات و تکنولوژی استفاده کنیم کسی آن را تحریم نمی‌کند بلکه استفاده ناروای از آن است که بد بوده و عقل نیز آن را ناشایست می‌داند. 
 
اما چه می‌شود که ما جذب این شبکه‌های اجتماعی می‌شویم،‌ یک روایتی وجود دارد که می‌گوید در هر چیزی لذتی وجود دارد «لکل شیء لذت» حتی اگر یک ماشینی که همه آن را دارند و شما هم جدیدترین مدل آن ماشین را می‌خرید آیا سوار شدن ماشین نو لذت ندارد؟! بله چرا چون تازه است یا هر چیز دیگری را که در نظر بگیرید تا زمانی که تازه و جدید است برای انسان لذت دارد. 
 
دومین عامل علت‌گرایش به شبکه‌های اجتماعی موبایل محور به دلیل ارزان بودن آن است و فرد فکر می‌کند فقط باید هزینه اینترنت را پرداخت کند هر بی‌ارزانی بی‌علت نیست هر کسی اطلاعاتی را در یک گروه منتشر می‌کند در واقع اطلاعات شخصی و خصوصی خود را هم در اختیار شبکه‌های جاسوسی غرب قرار می‌دهد. 
 
غرب بعد از تلقین محدودیت در جامعه ما شبکه‌های اجتماعی نظیر وایبر را راه‌اندازی کرد 
 
وقتی فیس‌بوک، واتس‌آپ را خرید 16 میلیون دلار را الکی هزینه نکرد که آن را بخرد که هیچ تبلیغاتی هم روی آن نیست. در فیس بوک می‌شود تبلیغات کرد اما هیچ تبلیغاتی در واتس آپ نیست. یا وقتی وایبر امکان تماس صوتی را برای کاربر قرار داده‌، آیا برای هیچ و پوچ، و آیا این پول را از سر راه آورده‌اند لذا فرد چون فکر می‌کند که فقط هزینه اولیه اتصال به شبکه اینترنت را پرداخت می‌کند و در ارتباط‌های بعدی تقریباً مکالماتش رایگان است آن را بر می‌گزیند از این رو کاربر حواسش نیست که این تماس‌های اینترنتی خیلی هم رایگان رایگان نیست و در واقع از اعتبار او و از اطلاعات خصوصی او خرج و هزینه می‌شود که ممکن است همین مسئله به ضرر او تمام شود. 
 
اینکه ما با افراد مختلفی ارتباط می‌گیریم و انسان دنبال این است که نادانسته‌هایش را کشف کند فضای جدیدی را تجربه کند به جز هیجان‌طلبی، بحث مکاشفه انسان و اینکه دائماً به دنبال یافتن امور جدید است روحیه دانش طلبی انسان و فهم‌‌خواهی او یکی از علل گرایش به استفاده از این شبکه‌های اجتماعی است. هیجانی که در این فضا وجود دارد بیشتر است چون ما در این فضا تأثیرگذارتریم و تنوع بسیاری وجود دارد افراد هر کس را که بخواهند انتخاب می‌کنند و چون این مشارکت و فعالیت به صورت دو طرفه است موجب هیجان فرد می‌شود. 
 
از همه مهمتر اینکه مرزها در این شبکه‌های اجتماعی برداشته شده است غربی‌ها آن قدر به ما تلقین کرده‌اند که شما همیشه محدود بوده‌اید انقلاب اسلامی، محدودیت آورده و خانواده‌ها شما را محدود کرده‌اند که یک حس محدودیت به ما دست داده و این حس بدی است و بنده به شدت مخالف آن هستم و معتقدم که غربی‌ها این را به ما تلقین کرده‌اند تا ما فکر کنیم واقعاً در محصوریت شدید هستیم لذا یک فضایی را پدید آورده‌اند که این محدودیت را برمی‌دارد و فرد حس می‌کند وارد یک عالم جدیدی است که خود او فقط بیننده نیست بلکه خود او هم کاره‌ای در این جهان است خودش هم عرضه کننده است بنابراین برای اینکه فرد خود را از این حصار تلقینی خارج و تخلیه کند وقتی این فضا در قالب شبکه‌های اجتماعی به وجود می‌آید به راحتی از آن استقبال می‌کند و علل روانی دیگری هم وجود دارد که مهمترین آن‌ها این مواردی بود که ذکر شد.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۰۷
  • ۷۳۳ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

 رئیس جمهور محترم در مراسم اختتامیه بیست و هفتمین نمایشگاه کتاب ضمن ایراد بیاناتی چنین فرمودند: " باید تشخیص خوب و بد را به صاحب نظران واقعی، انجمن‌ها و اصحاب قلم و فکر واگذار کنیم و کار را برای آنها آسان کنیم و بدانیم که هیچکس در ممیزی بالاتر از وجدان و افکار عمومی نیست. آنها بهترین ممیزان هستند و می‌دانند که به استقبال چه کتابی بروند و چه کتابی را در گوشه انزوا قرار دهند."

پیش از این نیز اظهار نظر مشابهی توسط آقای رئیس‌جمهور در خصوص افکار عمومی و این که این‌ها بهترین میزان هستند و نظایر این عنوان گردیده بود. نظر به اهمیت فوق العاده فرهنگ و مباحث فرهنگی و با توجه به این که اکنون در متن یک جنگ نرم  و تهاجم فرهنگی تمام عیار قرار داریم، خوب است که تاملی در خصوص این بیانات داشته باشیم.

در مباحث فرهنگی و مقوله کتاب و نشر، هدف از ممیزی چیست؟ در واقع میزان در قلمرو فرهنگ و تولید و نشر کتاب، در همان مقام و جایگاهی قرار دارند که متخصصان و کارشناسان بهداشتی با نظارت بر پروسه تولید مواد خوراکی و دارویی و نظایر آن (به منظور حفظ سلامت مصرف کنندگان) از آن مقام عمل می‌کنند.

زرشناس//نمایشگاه کتاب

آیا می‌توان نظارت بر تولید و تزویع مواد خوراکی، دارویی و... را کنار گذاشت و عنوان کرد که مصرف کنندگان موارد خوراکی و دارویی (که در این مثال در جایگاه افکار عمومی در مبحث تولید و نشر کتاب قرار دارند) بهترین میزان هستند؟

اگر در پشتوانه نظری بیانات رئیس جمهور محترم تامل نماییم، در می‌یابیم که ریشه و پایه سخنان آقای رئیس جمهور، مغروض گرفتن این اصل است که گویا افکار عمومی نوعا و ذاتا در مقام و جایگاهی قرار دارد که نمی‌تواند در موضوع تولید و نشر کتاب معیار و میزان تشخیص سلامت  و حقیقت از غیر آن باشد. یعنی گویا افکار عمومی بودن معیار و میزان تشخیص حقیقت و حق از باطل است. 

در غرب مدرن، ایدئولوگ های لیبرالیست و پیروان برخی گونه های دیگر دموکراسی اومانیستی در حوز تبلیغات و در رسانه ها به نحوی سخن می‌گویند که ماحصل آن، این است که گویا افکار عمومی معیار و میزان حق و باطل و صحیح و غلط است. البته ایدئولوگ‌های لیبرالیست و فیلسوفان اومانیست (از هابز و لاک تا هیوم و جان استوارت میل) که مدعای محوریت افکار عمومی در قضاوت و تعیین و تشخیص خوب و بد و حق باطل را عنوان می‌کردند، این سخن و مدعایشان برخواسته از تلقی و تفصیری بود که از حقیقت داشتند.

معرفت شناسی اومانیستی فاقد معیار و میزان روشنی برای تعریف و فهم و شناخت حقیقت بوده است. (بگذریم از صور متاخر اومانیستی که اساسا منکر حقیقتند) این امر بدان جا انجامیده است که قضاوت افکار عمومی را به عنوان میزان و معیار عنوان کرده‌اند. البته چون ایدئولوگ‌ها و استراتژیست‌های لیبرالیست در عمل و در واقع بی‌پایگی مدعای خود بودند،‌ با طراحی و اجرای سازوکارهای مختلف از جمله رسانه‌ها و استفاده از امکانی که صنعت فرهنگ و نظام آموزش رسمی مدرن و دیگر ابزارهای مستقیم و غیرمستقیم تاثیرگذاری و جریان سازی در ذائقه و باورهای عمومی برای شان فراهم می‌کرده است، مدیریت افکار عمومی و محتوا سازی برای آن و رهبری اش را بر عهده گرفته اند. 

از این رو که شاهد هستیم در اجتماعات لیبرال - مدرنیستی به طور مکرر و مستمر از محوریت افکار عمومی به عنوان میزان و معیار و ممیز صحیح از غیر صحیح  و حق از باطل  و خوب از بد سخن گفته می شود. (زیرا در تفکر اومانیستی معیار و میزان ثابت  و روشن و مطلقی برای شناخت حقیقت وجود ندارد و در این موضوع لیبرلیست ها و پیروان دیگر صور ایدئولوژی های مدرن کاملا سرگردان و بلا تکلیفند) اما در عمل غول‌های رسانه‌ای انحصارات سرمایه‌داری و تکنوکرات-بوروکراتهای شاغل در صنعت فرهنگ و ژورنالیست‌ها و ایدئولوگ‌های لیبرالیست و فمینیست و... است که افکار عمومی را مدیریت و اداره و کنترل و رهبری (البته به سوی گمراهی) می‌کنند. 

اما در تبلیغات و شعارهایی که سر می‌دهند به اقتضا مفروضات اومانیستی‌ای که بدان معتقد هستند به طور مستمر از محوریت افکار عمومی نام می برند. 

از منظر حکومت اسلامی و در افق متفکرینی که معیارها و موازین روشنی برای تشخیص حق از باطل و خیر از شر وجود دارد و حقیقت و حق و مبنا و اساس نظام هستی است، راه های مشخص و معیارهای معینی برای تشخیص و فهم  و وصول به حقیقت وجود دارد و به هیچ وجه پذیرفتنی نیست که ذائقه و رای اکثریت و یا عموم مردم ( که امروزه از آن به افکار عمومی تعبیر می کنند) به عنوان معیار و میزان تعیین گردد و ی افکار عمومی بهترین میزان تشخیص حق از باطل قلمداد شود. قلمرو فرهنگ و تولید  و نشر کتاب، به یک اعتبار قلمرو و جدال حق و باطل و تمیز بین این دواز یکدیگر است. اساسا فرهنگ در معنای حقیقی و اصیل خود تجلی حق و حقیقت است. 

در چارچوب تفکر اسلامی در قلمرو فرهنگ و تولید و و نشر کتاب، برای تشخیص خیر از شر (یعنی آنچه که به آن ممیزی می‌گویند) معیارها و موازین و طرق مشخص وجود دارد و به هیچ روی نمی‌توان مبنا و معیار را رای و قضاوت اکثریت یا عموم قرار داد. بحث ممیزی از مقوله فهم و شناخت حقیقت و مباحث کیفی است و نمی توان آن را شاخص های کمی و عددی ذائقه و قضاوت اکثریت و یا عموم مردم  و تعابیری چون افکار عمومی سنجید. 

این مدعا که گویا هیچکس در ممیزی بالاتر از وجدان و افکار عمومی نیست اگر چه روایت و بیانی از مشهورات اومانیستی است؛ اما به هیچ وجه با تفکر دینی و حمکت اسلامی سازگاری و تطبیق ندارد و چون مدعایی فاقد حقانیت است، در اجتماعات لیبرال - اومانیستی نیز در عمل به آن بی توجهی گردیده است و افکار عمومی به طرق مختلف ساخته و کنترل و مدیریت و هدایت می شود. اگر چه رسانه ها و پروپاگاندیست های لیبرال در شعار و حرف به منظور فریب اذهان به طور سازمان یافته این مدعا را چونان امری مشهور مستمرا عنوان می کنند.

اگر رجوعی به تاریخ داشته باشیم نیز در می‌یابیم که آنچه افکار عمومی و یا رای و قضاوت و ذائقه عموم یا اکثریت نامیده می شود، معیار مستحکمی برای برای تشخیص خیر و شر نبوده است و در بسیاری از موضوعات و در حوادث مختلف دچار اشتباهات اساسی گردیده است.

در همین قرن 20، غرب مدرن شاهد  بوده است که افکار عمومی در حد فاصل سالهای 1930 -1945 در خصوص هیتلر و نازی ها و اعمال و افکار و نشریات و کتبی که منتشر می کردند و مدعاها و اندیشه ها و مفروضاتی که داشتند چگونه قضاوت کرده است و البته در مقام بهترین ممیز ظاهر نگردیده است.

و از این دست اشتباهات بعضا مهلک نه منحصر به قرن بیستم بوده است و نه صرفا در آلمان رخ داده است، بلکه در موارد عدیده. و در مواقع مختلف شاهد آن بوده ایم که کتاب یا اندیشه و سختی که افکار عمومی بد اقبال پیدا کرده است، بر حق نبوده و اندیشه یا کتابی را که به تعبیر آقای رئیس جمهور "در گوشه انزوا" قرار داده اند، اندیشه ای صحیح و عادلانه و برحق بوده است. از این رو در مقوله مهم  و حساسی مثل تولید و نشر کتاب که با فرهنگ (که به تعبیر زیبا و رسا و حکیمانه حضرت امام خامنه ای مثل هوایی است که تنفس می کنیم) در ارتباط است و در واقع یکی از ظهورات اصلی فرهنگ و امور فرهنگی است، عاقلانه و عادلانه و شرعی نیست که افکار عمومی را در مقام بهترین میزان قرار دهیم و احیانا  بخواهیم بر اساس رای و نظر آنها سمت و سوی حرکت و برنامه ریزی های فرهنگی را تعیین و ترسیم نماییم.

در خصوص بیانات رئیس جمهور محترم در مراسم افتتاحیه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران نکات و گفتنی های دیگری نیز وجود دارد که انشاالله در مجالی دیگر بدان می پردازم.

*شهریار زرشناس
  • ۱ نظر
  • ۱۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۲۴
  • ۸۲۵ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

 حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (شنبه) در دیدار صدها نفر از زنان فرهیخته و نخبه، تشکیل یک مرکز عالی فرا قوه ای را برای تدوین راهبردی صحیح در قبال مسئله «مهم زن و خانواده»، ضروری خواندند و افزودند: دستیابی به این راهبرد همه جانبه و قابل اجرا، نیازمند سه مسئله است: پرهیز کامل از مرجعیت دادن به تفکرات «غلط، کلیشه ای و متحجر غربی» در امور زنان، تکیه بر متون و معارف ناب اسلامی و پرداختن به مسائلی که حقیقتاً مسائل اصلی زنان محسوب می شوند.

ایشان با تبریک میلاد پربرکت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، تقارن این میلاد خجسته را با هفته زن و روز تکریم مادر، فرصتی برای درس گرفتن از زندگی بانوی دو عالم حضرت صدیقه کبری (س) برشمردند.

رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به معصومیت و مقامات معنویِ عالی و برتر آن حضرت آن هم در سن جوانی افزودند: باید با نگاهی نو و دقیق به زندگی سیده ی زنان عالم، خصلتهای برجسته ی ایشان نظیر تقوا، عفت، طهارت، مجاهدت، شوهرداری، فرزندداری، سیاست فهمی و حضور در مهمترین عرصه های حیات یک انسان را به معنای واقعی کلمه، الگو قرار داد.

حضرت آیت الله خامنه ای، برخورداری ایران اسلامی از انبوه زنان فرزانه، تحصیلکرده، خوشفکر و ممتاز را از نعمات الهی و جزو بزرگترین افتخارات جمهوری اسلامی خواندند و خاطرنشان کردند: این واقعیت که در تاریخ ایران بی سابقه است مدیون نگاه مبارک و پرطراوت اسلام و دیدگاههای کارگشای امام خمینی (ره) است.

ایشان بروز کاملاً برجسته هویت و شخصیت مستقل زن ایرانی در عرصه دفاع مقدس را یک نقطه درخشان دیگر برشمردند و از «عظمت و صبر و استقامت پرشکوه» مادران و همسران شهیدان و جانبازان تجلیل کردند.

باید ذهن را از تفکرات غلط و کلیشه‌ای غرب در مسئله زن تخلیه کرد/ «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده» مسئله اصلی است/ رشته‌های تحصیلی و مشاغل ناسازگار با طبیعت زنان به آنان تحمیل نشود


رهبر انقلاب اسلامی مسئله زن را از جهات مختلف برای جامعه بشری در خور فکر و تحقیق و پیگیری دانستند و سه جهت مهم را در این زمینه مطرح کردند:

اول: چگونه می توان از ظرفیت عظیم زنان، به شکل صحیح و سالم استفاده کرد؟

دوم: بهره گیری از مسئله ظریف و حساس جنسیت در روند تعالی و نه انحطاط بشر، چگونه امکان پذیر است. و سوم: با توجه به تفاوتهای طبیعی زن و مرد، چه رفتاری باید در جامعه بشری نهادینه شود که جلوی ظلم به زن را در خانواده و اجتماع بگیرد؟

ایشان در همین زمینه، زن و خانواده را دو مسئله غیر قابل تفکیک برشمردند و خاطر نشان کردند: هرکس اگر مسئله زن را جدا از مسئله خانواده مورد بررسی قرار دهد در فهم مسئله و تشخیص علاج آن، دچار اختلال می شود.

باید ذهن را از تفکرات غلط و کلیشه‌ای غرب در مسئله زن تخلیه کرد/ «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده» مسئله اصلی است/ رشته‌های تحصیلی و مشاغل ناسازگار با طبیعت زنان به آنان تحمیل نشود


رهبر انقلاب، برای پاسخ به سوالات مطرح شده و بررسی همه ابعاد مسئله زن و خانواده، تشکیل مرکزی مطالعاتی و کاری را لازم خواندند و افزودند: این مرکز فراقوه ای باید راهبردی صحیح و همه جانبه را درباره «زن»، تدوین کند و با پیگیری های لازم این راهبرد را اجرایی نماید.

ایشان تدوین این راهبرد و پرداختن به مسئله زن را در هر دستگاه یا مرکزی، نیازمند پایبندی به الزاماتی مهم برشمردند.

رهبر انقلاب در تبیین این الزامات، ابتدا، «پرهیز و دوری کامل از فرآورده های غربی» را مورد تأکید قرار دادند.

حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: غربی ها به دلایل مختلف، مسئله زن را بد فهمیده اند اما همان فهم غلط و تباه کننده را سکه رایج دنیا کرده اند و با هوچی گری، مجال حرف زدن به دیگران و مخالفان را نمی دهند.

ایشان افزودند: البته باید از دیدگاه غربیها درباره ابعاد مختلف مسئله زن آگاه بود اما باید با ایستادگی در مقابل مرجعیت این افکار، ذهن را از این تفکرات «کهنه اما نو نما» و «خائنانه اما  ظاهراً دلسوزانه»، تخلیه کرد چرا که این تفکرات، مطلقاً نمی تواند هدایت و سعادت جوامع بشری را به دنبال بیاورد.

حضرت آیت الله خامنه ای، نگاه مادی و غیرالهی به هستی و جهان را ریشه انحراف عمیق تفکرات غربی درباره زن برشمردند و افزودند: نگاه کاسب کارانه به ظرفیت زنان در مسائل اقتصادی از جمله اشتغال و نگاه تحقیرآمیز به زن و تنزل دادن او به وسیله ای برای اطفای شهوات مردان، مبانی دیگری است که تفکرات غربی را درباره زنان، کاملاً ظالمانه و متحجرانه ساخته است.

ایشان با استناد به برخی مقالات و کتابهایی که در غرب درباره اوضاع واقعی زنان، منتشر می شود افزودند: اگر می خواهیم نگاه ما به مسئله زن، «سالم، منطقی، دقیق و راهگشا» باشد باید از افکار غربی در مسائلی نظیر اشتغال و برابری جنسی کاملاً فاصله بگیریم.

باید ذهن را از تفکرات غلط و کلیشه‌ای غرب در مسئله زن تخلیه کرد/ «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده» مسئله اصلی است/ رشته‌های تحصیلی و مشاغل ناسازگار با طبیعت زنان به آنان تحمیل نشود


ایشان «برابری جنسی زن و مرد» را از جمله حرفهای کاملاً غلط غرب خواندند و افزودند: برابری همیشه به معنای عدالت نیست، عدالت همیشه حق است، اما برابری گاه «حق» است و گاه «باطل».

رهبر انقلاب این سؤال را مطرح کردند که با کدام منطق باید زنان، که خداوند آنان را از لحاظ جسمی و عاطفی برای منطقه ویژه ای از زندگی آفریده است در عرصه هایی وارد کنیم که آنها را دچار رنج و سختی می کند؟

حضرت آیت الله خامنه ای با تأکید بر نگاه انسانی اسلام به مسئله زن افزودند: در بسیاری از مسائل از جمله سیر مقامات معنوی هیچ تفاوتی میان زن و مرد وجود ندارد اما قالبها متفاوت است و این واقعیت در کنار عرصه های مشترک، منطقاً عرصه های متفاوتی را نیز به همراه می آورد.

باید ذهن را از تفکرات غلط و کلیشه‌ای غرب در مسئله زن تخلیه کرد/ «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده» مسئله اصلی است/ رشته‌های تحصیلی و مشاغل ناسازگار با طبیعت زنان به آنان تحمیل نشود


رهبر انقلاب با انتقاد از زیر بنای فکری بسیاری از کنوانسیونهای جهانی خاطرنشان کردند: اصرار غربی ها روی این زیربنای غلط، جامعه بشری را تباه می کند به همین دلیل برای دستیابی به نگاه صحیح و متوازن، باید از این مبانی برحذر بود.

حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین دومین الزام دستیابی به راهبرد صحیح در مسئله زن، تکیه بر متون اسلامی را ضروری خواندند.

ایشان افزودند: در نگاه به مسئله زن نباید هر چیزی را که به نام دین بر سر زبانهاست قبول کرد اما باید اصولی را که شایستگان با شیوه درست استنباط از «قرآن و سنت و حدیث» ارائه می کنند تکیه گاه اصلی قرار داد.

رهبر انقلاب، دوری از مسائل فرعی و پرداختن به مسائل اصلی را سومین الزام دستیابی به راهبرد صحیح در مسئله زن خواندند و خاطرنشان کردند: مسئله خانواده بخصوص «سلامت، امنیت و آرامش زن در خانواده»، مسئله ای اصلی است که باید به آن پرداخت.

ایشان تأکید کردند: باید عوامل سلب آرامش و سکینه روحی زن در خانواده را جستجو کرد و با شیوه های گوناگون از جمله قانون و تبلیغ صحیح، این موانع را برطرف کرد.

حضرت آیت الله خامنه ای با ابراز تأسف از اینکه در محیطهای قدیمی و جدید، زن موجودی درجه 2 و موظف به خدمتگزاری تصور می شود افزودند: این مسئله، درست نقطه مقابل نگاه فقه مترقی اسلام به زن است.

رهبر انقلاب افزودند: متأسفانه برخی، چیزهایی را از اسلام می گیرند اما برای اینکه غربی ها بدشان نیاید مسائلی از غرب را هم به آن اضافه می کنند که این قابل قبول نیست.

رهبر انقلاب برخورداری زن از فرصت تحصیل و رشد و تعالی را یک ضرورت برشمردند و  خاطرنشان کردند: برخلاف برخی دیدگاهها، اشتغال از مسائل اصلی مربوط به زنان نیست البته اشتغال و مدیریت مادام که با مسئله اصلی یعنی خانواده منافاتی پیدا نکند، ایرادی ندارد.

ایشان با اشاره به مسائلی که درباره تحصیل زنان در برخی رشته های تحصیلی دانشگاهی مطرح شد افزودند: اگر در این مسئله تفاوتی هم باشد ضدعدالت نیست چرا که نباید رشته های تحصیلی و مشاغلی که متناسب با طبیعت زنان نیست به آنان تحمیل شود.

حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: اینکه زنان برخی مشاغل را برعهده نگیرند هیچ ننگ و نقصی نیست بلکه آن چیزی غلط است که متناسب با طبیعت الهی زن نباشد.

رهبر انقلاب اسلامی در پایان سخنانشان، زنان فهمیده و تحصیلکرده و ممتاز را، بهترین اشخاص برای پیگیری صحیح مسائل زنان خواندند و آنان را به تلاش در این زمینه دعوت کردند.

پیش از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی خانم مولاوردی معاون رئیس جمهور در امور زنان و خانواده در گزارشی از مسائل مربوط به زنان گفت: به لحاظ شاخص سلامت و مشارکت اجتماعی بانوان از وضع بسیار خوبی در منطقه برخورداریم و زنان جامعه نقش مؤثر و بی بدیلی در تحقق شعار «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» خواهند داشت.

  • ۲ نظر
  • ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۵۲
  • ۷۴۶ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

در مورد این که «آیا قیام و انقلاب قبل از قیام حضرت مهدى (عج) صحیح و مشروع است یا نه؟»، دو نظریه ى متفاوت وجود دارد. عدّه اى، هر قیام و نهضتى قبل از ظهور امام مهدى (عج) را جایز نمى دانند و عدّه اى دیگر، قیام علیه ستمگران در عصر غیبت را نه تنها جایز، بلکه واجب مى دانند و سکوت و خانه نشینى را خیانت به اسلام و مسلمانان مى دانند.
دلیل آن عده از علمای شیعه که مخالف قیام قبل از ظهور هستند روایاتى است که از ظاهر آن چنین استفاده مى شود که هر قیامى قبل از حضرت مهدى (عج) باطل و محکوم به شکست است؛ زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است:
عن ابى بصیر، عن ابى عبدالله(علیه السلام): «کل رایه ترفَع قَبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعُبد من دون الله عزّوجل؛[1] هر پرچمى قبل از قیام حضرت مهدى(علیه السلام)برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است است و اطاعت او، خروج از اطاعت خدا است؛ زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهى است.».

در بررسى این گونه روایات مى توان گفت:
اوّلا، از دید ائمه ى معصوم(علیهم السلام) قیام علیه حاکمان وقت، دو گونه است:
1- قیامى که براى احیاى حق ائمه ى معصوم صورت مى گیرد.
2- قیامى که براى رسیدن به اهداف دنیوى و شخصى صورت مى گیرد.

براى توضیح بیش تر این دو نوع قیام، به نقل حدیثى از امام رضا(علیه السلام)پرداخته مى شود:
مؤلّف عیون اخبار رضا(علیه السلام) از محمّد بن یزید نحوى و او هم از ابن ابى عیدون و وى نیز از پدرش، نقل مى کند که هنگامى که زید بن موسى بن جعفر(علیه السلام) را نزد مأمون آوردند - البته بعد از آن که این شخص، پیش تر، در بصره قیام کرده و خانه هاى بنى عباس را به آتش کشیده بود - مأمون، جرم او را به على به موسى(علیه السلام) بخشید و به امام(علیه السلام) گفت: «پیش از آن که برادر تو قیام کند و آن چه را که کرد، انجام دهد، زید بن على هم قیام کرد و کشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم مى کشتم، چرا که آن چه او انجام داده، کوچک نیست.».
امام رضا(علیه السلام) فرمود: برادرم زید را با زید بن على مقایسه نکن; چرا که زید بن على، از علماى آل محمد(صلى الله علیه وآله) بود و به خاطر خداوند غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا این که در راه معبود کشته شد. پدرم موسى به جعفر(علیه السلام) به من مى گفت که از پدرش جعفر بن محمد(علیه السلام)شنیده بود که آن حضرت مى فرموده: «خداوند، عمویم زید را رحمت کند. او، مردم را به رضاء آل محمد دعوت مى کرد و اگر پیروز مى شد، به آن چه که مردم را به سوى آن خوانده بود، وفا مى کرد.».[2]


بنابراین، امام رضا(علیه السلام) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق مى گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آن که براى احیاى حق ائمه ى معصوم(علیهم السلام) بود، تأیید مى کنند.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لا تقولوا خرج زید فإنّ زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلى نفسه إنّما دعا الى الرضا من آل محمد...; نگویید زید خروج کرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوى خود فرا نمى خواند، بلکه شما را به سوى رضاى آل محمد، دعوت مى کرد...».[3]
بنابراین، قیامى باطل است که براى اهداف شخصى و غیر دینى باشد، امّا قیامى که براى ولایت و امامت اهل بیت(علیه السلام) و براى ادامه ى راه آنان باشد، باطل نیست، بلکه عین حق و حقّانیّت است.


ثانیاً، روایاتى که قیام قبل از قیام مهدى (عج) را باطل مى دانند با روایات دیگرى که خبر از قیام هاى بعد داده و آن ها را تأیید مى کنند، تعارض پیدا مى کنند. امام موسى کاظم(علیه السلام) در روایتى مى فرماید: «رجل من أهل قم یدعوا الناس إلى الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجنبون و على الله یتوکّلون و العاقبه للمتقین;[4] مردى از اهل قم؟ مردم را به حق فرا مى خواند. مردمى دور او جمع مى شوند که ماننده پاره هاى آهن هستند که بادهاى سهمگین آنان را نمى لرزاند و از جنگ نمى هراسند و خسته نمى شوند و بر خداوند توکّل مى کنند. عاقبت، از آن کسانى است که اهل تقوا باشند.».
بنابراین، اگر قیامى براى احیاى حق و در راه خدا باشد، نه تنها باطل نیست، بلکه مورد تأیید ائمه(علیهم السلام) نیز هست. بنابراین، منظور روایاتى که مخالفان ذکر کرده اند، تنها قیام هایى را شامل مى شود که براى منافع شخصى و غیر دینى صورت مى گیرد.
ثالثاً، اگر روایاتى را که مخالفان ذکر کرده اند، بر تمام قیام ها، اعم از حق و غیر حق، شمول دهیم، در آن صورت، این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او ناروا است، برخلاف صریح قرآن است. خداوند مى فرماید: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً);[5] اى پیامبر! تقواى الهى پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است.».

رابعاً، روایات بسیارى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیه السلام) به دست ما رسیده که به مبارزه و مقاومت در برابر این گونه از حکومت ها، فرمان مى دهد.

1- پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: «پس از من، فرمانروایانى بر سر کار مى آیند، هر کس در جرگه ى آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نشود.».[6]

2- رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «هر کس براى خدمت سلطانى، تازیانه اى به کمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایى ظاهر مى شود که در آتش دوزخ بر او مسلط مى گردد.».[7]

3- پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: روز رستاخیز، منادى ندا مى کند: «دستیاران کجایند؟ حتّى کسى که مَرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سرکیسه اى را براى آنان بسته یا قلمى را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید.».[8]

بنابراین معلوم مى شود که منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیام ها نیست، بلکه تنها قیام هاى غیر الهى را شامل مى شود، قیام هایى که با ظاهرى دینى و همراه با فریب مردم صورت مى گیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوى را نصیب آنان کند.

پی نوشتها:
[1]. بحارالانوار، ج 11، ص 37.
[2]. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 248.
[3]. کافى، ج پایانى، ص 224.
[4]. سفینه البحار، ج 2، ص 442، انتشارات کتابخانه ى سنایى.
[5].احزاب: 1. و نیز مى توان به آیات: 151 از شعراء و 8 از قلم و 28 از کهف و 24 از انسان استناد کرد.
[6]. سنن نسائى، ج 7، ص 160، دارالکتب العلمیه.
[7]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 136، دار الاحیاء التراث العربى.
[8]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 131، دار الاحیاء التراث العربى، بیروت.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۰۹
  • ۵۶۸ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

"جنگ سرد" به دوران تاریخی اطلاق می شود که از اواسط دهه 1940 میلادی، با ‏پایان جنگ دوّم جهانی، آغاز شد و تا سال 1991 و فروپاشی اتحاد شوروی، یعنی ‏حدود 45 سال، دوام آورد. 
شاخص این دوران، رقابت و نبرد آشکار و پنهان سیاسی، ‏اقتصادی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و فرهنگی بلوک غرب، به رهبری ایالات متحده آمریکا، ‏و بلوک شرق، به رهبری اتحاد شوروی، بود. این نبرد در تمامی دوران طولانی فوق ‏سایه سنگین و سیاه خود را بر فضای بین‌المللی گسترد و سرنوشت بشریت را رقم ‌زد. ‏در این دوران، روشنفکران نیز به دو جبهه اصلی کمونیست و ضد کمونیست تقسیم ‏شدند و اگر مواضع روشنفکران مستقل و میانه‌رو با نگرش یکی از این دو جبهه اصلی ‏روشنفکری تعارض می‌یافت به وابستگی به جبهه دیگر متهم می‌شد. فضای قطب‌بندی ‏شده‌ای بود که لمس آن برای نسل جدید دشوار است. طبعاً، سرویس‌های ‏اطلاعاتی هر دو بلوک، شرق و غرب، نیز، در این حوزه روشنفکری فعال بودند. ‏
 
در سال‌های اخیر، با فروپاشی اتحاد شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، توجه به ‏نقش سرویس‌های اطلاعاتی، به‌ویژه آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، در ‏حوزه‌های روشنفکری در دوران فوق افزایش چشمگیر یافته است. پژوهش‌هایی که در ‏این زمینه صورت گرفته، ثابت می‌کند که در دوران جنگ سرد در عرصه‌های ‏روشنفکری نیز، مانند سایر عرصه‌ها، این نبرد به‌ شدت جریان داشت. این پدیده‌ای است ‏که "جنگ سرد فرهنگی" نام گرفته است. اینک، در غرب، نسلی پرشور و دقیق از ‏محققین پدید آمده اند که، بر پایه اسناد علنی شده سیا، گروهی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان و ‏مبلغان لیبرال دمکراسی را به همکاری با سیا و اینتلیجنس سرویس بریتانیا متهم می‌کنند. ‏این جنجالی است که برخی مطبوعات آن را «بحران روشنفکری لیبرال پس از جنگ ‏سرد» نامیده‌اند. ‏

جنگ سرد

جنگ سرد فرهنگی

*جنجال کتاب خانم ساندرس

مهم‌ترین این تحقیقات، کتاب خانم فرانسیس ساندرس، پژوهشگر و روزنامه نگار انگلیسی، است ‏که چاپ اوّل آن در سال 1999 در لندن منتشر شد و غوغایی به ‌پا کرد. چاپ های بعدی این کتاب با ‏عنوان زیر در 509 صفحه منتشر شده است: جنگ سرد فرهنگی؛ سیا و جهان هنر و ادب.‏

جنگ سرد

فرانسس ساندرس

ویلارد منس، منقد، کتاب خانم ساندرس را «یکی از حیرت‌آورترین و افشاگرترین» کتبی خوانده که ‏تاکنون درباره سرویس اطلاعاتی ایالات متحده منتشر شده است. خانم ساندرس نشان می‌ دهد ‏که کورد مه‌یر، رئیس بخش عملیات بین المللی سیا، و دوست او، آرتور شلزینگر (پسر)، طبق ‏طرحی که ملوین لاسکی ارائه داد، حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد شبکه فرهنگی غول آسایی در ‏سراسر جهان انجامید. خانم ساندرس این شبکه را «ناتوی فرهنگی» می‌ نامد. بودجه این عملیات ‏در سال 1950، یعنی در زمان دولت ترومن، 34 میلیون دلار در سال بود. سیا در چارچوب عملیات ‏جنگ سرد فرهنگی شبکه مطبوعاتی جهانشمولی ایجاد کرد که از ایالات متحده تا لندن و اوگاندا و ‏خاورمیانه و آمریکای لاتین گسترش داشت، و در تمام این دوران مطبوعات روشنفکری ‏متنفذی مانند پارتیزان ریویو، کنیان ریویو، نیولیدر، انکاونتر، درمونات، پرووه، تمپو پرزنته، کوادرانت و ‏غیره از سیا کمک های مالی مستقیم یا غیرمستقیم دریافت می کردند. ‏

*وزارت فرهنگ بلوک غرب

به تعبیر خانم ساندرس، سیا در مقام «وزارت فرهنگ بلوک غرب» عمل می کرد. مثلاً، از جکسون پولاک و نقاشی آبستره به شدت حمایت می کرد با این هدف که، در عرصه هنر، رئالیسم سوسیالیستی را شکست دهد.

جنگ سرد    جنگ سرد

جکسون پولاک


در هالیوود، مأموران سیا کارگردانان را ترغیب می کردند که در فیلم های خود سیاهپوستان را هر چه بیشتر نمایش دهند، آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه‌ای آزاد و دمکرات بنمایانند. فیلم مزرعه حیوانات جرج ارول با سرمایه سیا تهیه شد. فیلم 1984 ارول نیز با بودجه سیا ساخته شد.


جنگ سرد   جنگ سرد
جرج ارول

بسیاری از کتب کمپانی پراگر با بودجه سیا چاپ می شد. کتاب طبقه جدید میلوان جیلاس با بودجه سیا در شمارگان بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا 50 هزار نسخه از یکی از کتاب‌های ایروینگ کریستول را برای توزیع مجانی در سراسر جهان خریداری کرد، سیا در سال 1950 با ده میلیون دلار بودجه"رادیوی اروپای آزاد" را تأسیس کرد، و موارد فراوانی از این قبیل.

طبق تخمین خانم ساندرس، در دوران جنگ سرد حدود یکهزار عنوان کتاب به وسیله سیا و در زیر نام بنگاه های انتشاراتی تجاری و دانشگاهی، فقط در ایالات متحده آمریکا، منتشر شد.

*سیا و کنگره آزادی فرهنگی

مهم‌ترین اقدام سیا، تأسیس کنگره آزادی فرهنگی بود که در ژوئن 1950 با حضور بیش از یکصد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. در این اجلاس روشنفکران برجسته‌ای چون آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت کردند. کوستلر در نطق خود اعلام کرد: «دوستان، آزادی تهاجم خود را آغاز کرده است!»


جنگ سرد


آرتور کوستلر رابطه نزدیک با سیا داشت و راهنمایی‌های او در فعالیت‌های سیا در میان روشنفکران بسیار مؤثر بود. سیدنی هوک در 1949 به مقامات آمریکایی گفته بود:

به من یکصد میلیون دلار و یکهزار انسان مصمم بدهید؛ تضمین می‌کنم که چنان موجی از ناآرامی‌های دمکراتیک در میان توده ها، بله حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد کنم که برای مدتی طولانی تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.

جنگ سرد

سیدنی هوک


یکی از اولین اقدامات کنگره، صرف پول‌های کلان برای ایجاد نشریات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن بود. هدف اولیه آن‌ها تقویت چپ‌گرایان غیرکمونیست و مارکسیست‌های مخالف شوروی بود. هدف دوّم، مقابله با روحیات ضد آمریکایی در میان روشنفکران اروپای غربی با ارائه تصویری زیبا از ایالات متحده آمریکا به‌عنوان اوج شکوفایی تمدن غرب.

هدایت کنگره آزادی فرهنگی را مایکل یُسلسون، کارمند واحد جنگ روانی سیا، به عهده داشت که بعدها به نویسنده‌ای سرشناس بدل شد. دستورات به شکل رمز از واشنگتن به آپارتمان محل زندگی یُسلسون و همسرش در پاریس انتقال می‌یافت. این سازمان تا زمان انحلال (1967) ده‌ها میلیون‌ها دلار پول از سیا دریافت کرد.

*سیا و نهادهای دانشگاهی

تعدادی از دانشگاه‌های سرشناس ایالات متحده، مانند کلمبیا و استانفورد و نیویورک و هاروارد، در زیر نفوذ مستقیم سیا بود. مثلا، بنیاد فارفیلد (Farfield Foundation) در دانشگاه کلمبیا از مهمترین مراکزی بود که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال می‌یافت. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودی به‌نام جولیوس فلیشمن ایجاد کرده بود ولی در واقع با بودجه سیا تأمین می‌شد. هدایت این بنیاد را جک تامپسون، مأمور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا، به دست داشت.

دیوید گیبس در مقاله «اندیشمندان و جاسوسان: سکوتی که فریاد می‌زند» (لُس‌آنجلس تایمز، 28 ژانویه 2001) از رسوایی بزرگی سخن می‌گوید که به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سیا با نهادهای آکادمیک در دوران جنگ سرد پدید آمده است. گیبس به رابطه تنگاتنگ سیا با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره می‌کند.

*جنگجویان فرهنگی سیا

با انتشار کتاب خانم ساندرس و تحقیقات مشابه، نام گروهی از سرشناس‌ترین روشنفکران جهان غرب در فهرست «شوالیه‌های جنگ سرد فرهنگی» ثبت شده است. در فهرست این جنگجویان فرهنگی نام‌های بزرگی دیده می‌شود: سر کارل پوپر، توماس کوهن، آرتور شلزینگر (پسر)، سِر آیزایا برلین، والت ویتمن روستو، جیمز برنهام، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، ایروینگ کریستول، سیدنی هوک، آرتور کوستلر، هنری لوس، رینهولد نیبور، رابرت کانکوئست و غیره.


جنگ سرد

آرتور شلزینگر


اینان اندیشمندانی بودند که در دوران جنگ سرد روشنفکران مخالف کمونیسم را در سراسر جهان تغذیه فکری می‌کردند. مثلاً، توماس کوهن، کتاب ساختار انقلاب‌های علمی خود را، که یکی از نامدارترین و متنفذترین کتب سده بیستم به‌شمار می‌رود، به سفارش جیمز بریان کانانت، رئیس دانشگاه هاروارد ، نوشت و کتاب را به او اهدا کرد. کانانت شیمیدان برجسته و از طراحان بمب اتمی ایالات متحده بود و با زرسالاران وال‌استریت و سرویس اطلاعاتی پیوندهای استوار داشت.

جنگ سرد

توماس کوهن


*شوالیه‌های «معصوم»

نقش سیا در هدایت این فعالیت‌های فرهنگی در زمان خود چندان پوشیده نبود. در دهه 1960 در محافل روشنفکری اروپا این شوخی رواج یافته بود که هر نهاد خیریه یا فرهنگی آمریکایی که در نام خود از واژه‌های «آزاد» یا «خصوصی» استفاده می‌کند وابسته به سیا است. به‌نوشته دیوید گیبس، اندیشمندان اجتماعی و سیاسی فوق کاملاً به رابطه خود با سیا واقف بودند مانند رابرت جرویس استاد دانشگاه کلمبیا و رئیس سابق انجمن علوم سیاسی آمریکا، جوزف نی استاد دانشگاه هاروارد، برادفورد وسترفیلد استاد دانشگاه ییل و دیگران. خانم ساندرس نیز با ادله و اسناد محکم ثابت می‌کند که برخی از این روشنفکران برجسته، از جمله سر آیزایا برلین و سر استفن اسپندر و آرتور کوستلر، از همکاری خود با سیا کاملاً مطلع بودند.

جنگ سرد

سر آیزایا برلین


*سیا و قتل روشنفکران

این ترویج «فرهنگ آزاد» همپای سیاست ترور و کشتار روشنفکران دگراندیش در تمامی دوران جنگ سرد جریان داشت. طبق برخی تخمین‌ها، سیا در این دوران حداقل یکصد و پنجاه هزار آموزگار، استاد دانشگاه، رهبر اتحادیه کارگری و کشیش و روحانی را به قتل رسانید. برخی تخمین‌ها این رقم را تا سیصد هزار نفر نیز افزایش می‌دهد. 
در دوران جنگ سرد، و در زمانی که روشنفکران همکار سیا از مواهب فراوان برخوردار بودند،بسیاری از روشنفکران ایالات متحده قربانی جنون ضد کمونیستی بودند. حدود 30 هزار عنوان کتاب در ردیف لیست سیاه قرار گرفت و از کتابخانه‌ها به‌عنوان «کتاب مضره» خارج شد. «لیست سیاه» سیا شامل کتب نویسندگانی می‌شد که متهم به هواداری از کمونیسم بودند. در این فهرست اسامی نویسندگان نامداری چون داشیل هامت، لنگستون هیوز، جان رید و هرمن ملویل دیده می‌شود.


*روشنفکران یهودی و جنگ سرد فرهنگی

عجیب‌تر این‌که اکثریت مطلق این شوالیه‌های جنگ سرد فرهنگی یهودی بودند. پل بوهل، استاد تاریخ جنبش‌های رادیکال در دانشگاه براون، مقاله‌ای با عنوان «سیا و لیبرال‌های یهودی» در مجله تیکون (مه- ژوئن 2000) منتشر کرده است. تیکون یک نشریه روشنفکری یهودی است که در ایالات متحده آمریکا چاپ می‌شود. بوهل به نقش فائقه روشنفکران یهودی در جنگ سرد فرهنگی سیا توجه می‌کند و خصوصیت دوّم این روشنفکران یهودی را پیشینه چپ ایشان می‌یابد. او می‌نویسد: وجه اشتراک جنگجویان فرهنگی سیا این است که «تقریباً تمامی آن‌ها جداشدگان از چپ هستند.» به‌نوشته بوهل، اکثر آن‌ها تروتسکیست‌های سابق و اعضای حلقه‌ای بودند که به «روشنفکران نیویورک» معروف است.

جنگ سرد     جنگ سرد

دانیل بل، دانیل بل و ناتان گلیزر


*میراثی که به نومحافظه‌کاران رسید

جریانی که به عنوان نومحافظه‌کاری در سال‌های اخیر در ایالات متحده آمریکا سربرکشیده و سیاست‌های نظامی‌گرایانه دولت جرج بوش دوّم را تغذیه و هدایت می‌کند، ادامه مستقیم همان کانونی است که عملیات فرهنگی سیا را در دوران جنگ سرد هدایت می‌کرد. از ایروینگ کریستول، روشنفکر سرشناس یهودی و تروتسیکست سابق، به عنوان بنیانگذار جریان نومحافظه‌کاری نام می‌برند.

جنگ سرد      جنگ سرد
ایروینگ کریستول و جرج بوش 


هم‌اکنون، پسر او، ویلیام کریستول، از رهبران سرشناس نومحافظه‌کاران است.


جنگ سرد

ویلیام کریستول


ویلیام کریستول به‌صراحت می‌نویسد:

آینده بشریت منوط به یک سیاست خارجی راسخ، آرمان‌گرا و خوش بنیان از سوی ایالات متحده آمریکاست... آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید راهنمای آن نیز باشد.

ویلیام باکلی، نظریه‌پرداز متنفذ نومحافظه‌کار دیگر، در زمانی که دانشجوی دانشگاه ییل بود، به‌وسیله استادش، جیمز برنهام (جامعه شناس معروف)، به سیا معرفی شد و به عضویت این سازمان درآمد.


جنگ سرد

ویلیام ف. باکلی


نشریه ویلیام باکلی، نشنال ریویو، نیز به کمک برنهام تأسیس شد و در اوائل کار نام برنهام به عنوان دبیر ارشد تحریریه در آن درج می‌شد. دانیل پایپز، روزنامه‌نگار جنجالی نومحافظه‌کار، پسر ریچارد پایپز استاد هاروارد و از جنگجویان سرشناس جنگ سرد فرهنگی، است. ‏دانیل پایپز از کسانی است که در سالهای اخیر مفهوم "توهم توطئه" را رواج دادند و آن را به ابزاری تبلیغاتی برای تخطئه پژوهشهای تاریخی درباره نقش کانونهای استعماری بدل کردند. نمونه‌های دیگری نیز می‌توان ذکر کرد.

مایکل پایپر در مقاله «محافظه‌کار امپریالیست‌ها دولت بوش را اداره می‌کنند» (آمریکن فری پرس، 23 مارس 2003) از ویلیام کریستول به عنوان عامل روپرت مردوخ نام می‌برد. کریستول سردبیر روزنامه ویکلی استاندارد است که مالکیت آن به روپرت مردوخ تعلق دارد. مردوخ به‌عنوان چهره علنی شبکه زرسالاران یهودی روچیلد، برونفمن و اوپنهایمر شناخته می‌شود.


جنگ سرد
روپرت مردوخ


برخی مطبوعات آمریکا این سه خانواده را، به‌همراه خانواده مردوخ، «باند چهار میلیاردر (The Billionaire Gang of Four) می‌نامند».


*تهاجم فرهنگی و تولید فرهنگی

با توجه به آن‌چه گفته شد، من به پدیده‌ای به‌نام «تهاجم فرهنگی» باور دارم؛ به این معنا که کانون‌های قدرتمند سلطه‌گر جهانی و سرویس‌های اطلاعاتی غرب برای فروپاشی نظام سیاسی یک جامعه یا تحمیل طرح‌های سیاسی و اقتصادی- مالی و فرهنگی خود بر آن جامعه، عملیات روانی و فرهنگی و تبلیغاتی معینی را سازمان دهند. این پدیده‌ای است که در مقابله با اتحاد شوروی و ایدئولوژی مارکسیسم رخ داد و کتاب خانم ساندرس، و سایر تحقیقات جدیدی که در این زمینه منتشر شده، گواه این مدعاست.

در رابطه با ایران نیز این امر صادق است. معهذا، از همان زمان که بحث «تهاجم فرهنگی» در جامعه ما آغاز شد، من در مباحث شفاهی و کتبی، راه مقابله با آن را به صراحت «تولید فرهنگی» عنوان کردم و به مخالفت شدید و آشکار با تفکری پرداختم که «برخورد امنیتی به مقوله فرهنگ» را تبلیغ و ترویج می‌کرد. برای آشنایی با نگرش من به مقوله فرهنگ و روشنفکری و تکثر سیاسی بنگرید به مصاحبه‌ها و مقالات متعددم از جمله مصاحبه با آقای قزلسفلی با عنوان «سیر تاریخی تکوین روشنفکری در ایران» و مقاله «تعارض کانون‌های سیاسی: مخرب یا سازنده؟» که در 18 شهریور 1375 منتشرشد یعنی قریب به 9 ماه پیش از دوّم خرداد 1376، و مقاله «در پیرامون مناقشات سیاسی و قتل‌های اخیر». مقاله اخیر در روزنامه ایران، طی دو شماره (8 و 10 بهمن 1377)، انتشار یافت. بنابراین، من به «نظم تک‌صدایی» باور نداشته و ندارم و آن را سخیف‌ترین و بدوی‌ترین و غیرقابل تحقق‌ترین رویکرد در حوزه فرهنگ، سیاست و اندیشه سیاسی می‌دانم. به آزادی اندیشه و قلم و پلورالیسم سیاسی و فرهنگی معتقد بوده و هستم.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۵۵
  • ۱۱۲۲ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
وهابیت و آل سعود، حاکم پادشاهی عربستان، از دیرباز و از زمان شکل‌گیری‌شان تاکنون در هم تنیده شده‌اند. وهابیت، سلطنت عربستان را ایجاد کرد و آل سعود وهابیت را گسترش داد. یکی از آنان نمی‌تواند بدون دیگری به حیات خود ادامه دهد. وهابیت به آل سعود مشروعیت داد و آل‌سعود نیز از وهابیت محافظت کرد و آن‌را گسترش داد. این دو از یکدیگر جدایی ناپذیرند؛ چراکه هر کدام از سوی دیگر برای بقا به دیگری وابسته است. وهابیت در اواسط قرن 18میلادی در صحرای و  روستای درعیه واقع در نجد در منطقه مرکزی شبه جزیره عربستان به وجود آمد. فرقه وهابیت نام خود را از نام مؤسس آن محمد بن‌‌عبدالوهاب (1703-1792) گرفته است. 

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
استعمار پیر همواره نگاه ویژه ای به رژیم آل سعود داشته است 

 

اگرچه محمد بن ‌عبدالوهاب پدر وهابیت شناخته شده است، اما در واقع در ابتدا این انگلیس بود که او را با اندیشه‌های‌ انحرافی آغشته کرد و او را رهبر دست نشانده خود برای مقاصد پلید استعمار در نابودی اسلام و مسلمانان قرار داد. 

ابن‌عبدالوهاب در بصره تحت نفوذ و کنترل یک انگلیسی با نام مستعار "همفر"  قرار گرفت. او از جمله جاسوسانی بود که از لندن برای بی‌ثبات کردن امپراتوری عثمانی و ایجاد درگیری در میان مسلمانان، به سرزمین‌های اسلامی فرستاده شده بود. همفر که وانمود به مسلمان بودن می‌کرد، با نام "محمد" ظاهر شد و با حیله‌گری، دوستی صمیمانه و طولانی مدت با ابن‌عبدالوهاب ایجاد کرد. همفر که ابن‌عبدالوهاب را با پول و هدیه زیاد، کاملاً شستشوی مغزی کرده بود، او را متقاعد کرد که اکثر مسلمانان باید کشته شوند؛ چرا که آنها به طرز خطرناکی «مشرک» و «مرتد» گردیده و از اصول اساسی اسلام تخطی کرده‌اند. 

همفر نیز این رؤیای کاذب را برای ابن‌عبدالوهاب جعل کرد که در خواب ظاهراٌ حضرت محمد(ص) را دیده است که میان چشم‌های ابن‌عبدالوهاب را می‌بوسد و می‌گوید: شما «بزرگ‌ترین» هستید، و از ابن‌عبدالوهاب درخواست می‌کند تا برای نجات اسلام از «بدعت» و «خرافات»، جانشین پیامبر باشد. ابن‌عبدالوهاب پس از شنیدن رؤیای همفر، شادتر و مصمم‌تر از همیشه، مسئولیت ایجاد فرقه جدید اسلامی برای «خالص ساختن» و «اصلاحات» اسلام را بر عهده گرفت. 
  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
رژیم عربستان سعودی برای تامین هزینه قرارداد الیمامه، که بزرگترین معامله تسلیحاتی در تاریخ انگلیس محسوب می‌شود، توافق کرد که روزانه ۶۰۰ هزار بشکه نفت خام در اختیار دولت انگلیس و به ویژه شرکت‌های نفتی «بریتیش پترولیوم» و «رویال داچ شل» قرار دهد 


هرچند بسیاری از مردم مخالف تعالیم سخت ابن‌عبدالوهاب بودند، از جمله پدر و برادر او سلیمان که هر دو از علمای دینی بودند، اما جاسوس مخفی انگلیس شیخ گمنام درعیه، "محمد بن‌سعود" را برای پشتیبانی از عبدالوهاب با پول فریب داد. در سال 1744میلادی، خاندان آل‌سعود با هدف ایجاد یک حکومت اسلامی با ابن‌عبدالوهاب به‌هم‌پیوستند. از اتحاد بین آنها و خانواده‌هایشان که هنوز هم در دنیای امروز وجود دارند، وهابیت به عنوان یک جنبش سیاسی و مذهبی متولد شد. این حرکت بدین‌گونه است که بر هر حاکمی از آل سعود یک امام وهابی (رهبر مذهبی) گماشته شد. 

 

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید(معمار انگلیسی و عراقی‌تبار) و نورمن فاستر(معمار انگلیسی)،دو سرپرست اصلی پروژه تخریب بیت الله الحرام 

 

اگر چه وهابیت خشونت‌طلب متعصب در سال 1818میلادی نابود شد، اما خیلی زود با کمک استعمار انگلیس احیا شد. بعد از اعدام "عبدالله" (امام وهابی سعودی در ترکیه)، باقیمانده خاندان سعودی وهابی، به برادران عرب و مسلمان خود به‌عنوان دشمنان واقعی خود، و به انگلیس و غرب به‌عنوان دوستان واقعی خود می‌نگریستند. 

بر این اساس، در سال 1820میلادی، بریتانیا مبادرت به استعمار بحرین ورزید و به گسترش استعمار خود در منطقه اقدام کرد و حرکت استعماری این بار برای پادشاهی وهابی سعودی بخت بزرگ حمایت و کمک بریتانیا را در پی داشت. در سال 1843میلادی امام وهابی "فیصل بن‌ترکی آل سعود" از اسارت در قاهره فرار کرد و به شهر نجدی ریاض بازگشت. امام فیصل شروع به برقراری ارتباط با انگلیس کرد. در سال 1848میلادی و به اقامتگاه سیاسی بریتانیا در شهر ایرانی بوشهر «به منظور حمایت از نماینده خود در امارات عمان»، توسل جست. 

در سال 1851میلادی فیصل دوباره کمک و حمایت از بریتانیا را تقاضا کرد. در نهایت در سال 1865میلادی بریتانیا برای ایجاد پیمان رسمی با کاخ سعودی ـ‌ وهابی سرهنگ "لوئیس پلی" را به ریاض فرستاد. در سال 1866میلادی رژیم آل سعود به طرز خائنانه پیمان «دوستی» با بریتانیا، قدرتی که به دلیل جنایات استعماری‌اش مورد نفرت همه مسلمانان بود، را امضا کرد. این پیمان مانند بسیاری از عهدنامه‌های نابرابر ننگینی بود که بریتانیا بر دست‌نشانده‌های عرب در خلیج فارس تحمیل کرد و در ازای کمک بریتانیا، رژیم آل سعود موافقت کرد که با مقامات استعماری انگلستان در منطقه همکاری کند. 

  

در سال 1891میلادی امپراتوری عثمانی در حمایت از خاندان الرشید(که در آن زمان در ریاض حکومت می کرد) به ریاض حمله و خاندان سعودی وهابی را نابود کرد. برخی از اعضای نماینده سعودی وهابی موفق به فرار شدند که در میان آنها "امام عبدالرحمان آل سعود" و فرزند نوجوان او به نام "عبدالعزیز" بود. هر دو بلافاصله برای جلب حمایت و کمک بریتانیا به کویت که تحت کنترل بریتانیا بود، فرار کردند. 

فرار آنان به کویت در حالی صورت می‌گرفت که در کویت نیز امام وهابی عبدالرحمان و پسرش عبدالعزیز وقت خود را صرف التماس کردن به استادان بریتانیایی خود برای پول، سلاح، و کمک برای تصرف ریاض می‌کردند. در آغاز قرن بیستم استراتژی استعماری بریتانیا در جزیرة العرب با چرخش و تغییر روش سریعی همراه بود و به سمت تخریب نهایی و کامل امپراتوری مسلمان عثمانی و متحدان او در نجد یعنی خاندان الرشید پیش می‌رفت و در این حال بریتانیا تصمیم گرفت به سرعت از امام عبدالعزیز وهابی حمایت تازه‌ای کند که با پشتیبانی بریتانیا از پول و سلاح بی‌نیاز شده بود.

 در سال 1902 امام جدید وهابی قادر بود کل ریاض را تصرف کند. یکی از اولین اقدامات وحشیانه آنها پس از تصرف ریاض، ایجاد رعب و وحشت در ساکنان آنجا با خون‌ریزی و سر بریدن رؤسای در حال سقوط آل رشید در میدان شهر بود. او و پیروان متعصب وهابی او نیز 1200 نفر از مردم آنجا را سوزاندند و کشتند. ملک عبدالعزیز وهابی شدیداً در میان اربابان انگلیسی‌اش محبوب گردید. بسیاری از مقامات بریتانیا و فرستادگان آن در منطقه عربی خلیج فارس، اغلب ملاقات یا تعاملاتی با وی داشتند و به‌طور سخاوتمندانه پول و سلاح در اختیار او قرار می‌دادند و با او مشاوره فکری می‌کردند. با استفاده از سلاح‌های بریتانیا، پول و مشاوران، عبدالعزیز به تدریج قادر به غلبه بر بخش زیادی از شبه جزیره عربستان به شیوه‌ای بی‌رحمانه تحت سلطه رژیم وهابی آل سعود قرار گرفت  که امروزه با عنوان عربستان شناخته شده است. 

  

زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید در کنار مارگارت تاچر؛ زاها حدید، پرورش یافته مکتبی است که سیاست پیشگانی همچون "مارگارت تاچر"،"رونالد ریگان"،"پل ولکر" و "دنگ شیائو پینگ" ؛ با عنوان "جهانی شدن" بنا نهادند. رویای "جهانی نو" که "مقررات زدایی"، "خصوصی سازی"، "فروپاشی تعلق به فرهنگ، دین و سرزمین خاص"، "فشردگی مکان و زمان" و "جهانی سازی تفکر فراماسونی"، از مولفه های آن می باشد


استعمار پیر همواره نگاه ویژه ای به رژیم آل سعود داشته است و این ارتباط تاکنون ادامه داشته است. عربستان سعودی از همان زمان یکی از بزرگ‌ترین خریداران تجهیزات نظامی انگلیس بوده است. اما به غیر از قراردادهای نظامی بین انگلیس و عربستان سعودی بیش از ۱۵۰ مورد سرمایه‌گذاری مشترک بین شرکت‌های دو کشور نیز صورت گرفته است. 

ارزش تجارت دوجانبه بین دو کشور سالانه به ۱۵ میلیارد پوند می‌رسد و این در حالی است که میزان سرمایه‌گذاری عربستان در انگلیس بیش از ۶۲ میلیارد پوند است. دولت‌های لندن و ریاض در سال ۱۹۸۵ مذاکراتی را در راستای انعقاد یک سری از قراردادهای تسلیحاتی بی‌سابقه موسوم به الیمامه آغاز کردند. قرارداد تسلیحاتی الیمامه، سفارش‌های گسترده برای دریافت هواپیماهای جنگنده تورنادو، بالگردها، تانک‌ها و مهمات انگلیسی که بیشتر آنها از سوی شرکت صنایع دفاعی و هوافضای «بی ای ای سیستمز» و شرکت «بریتیش ایرو اسپیس» ساخته و یا تجهیز می‌شد را شامل می‌شود. رژیم عربستان سعودی برای تامین هزینه این معامله، که بزرگترین معامله تسلیحاتی در تاریخ انگلیس محسوب می‌شود، توافق کرد که روزانه ۶۰۰ هزار بشکه نفت خام در اختیار دولت انگلیس و به ویژه شرکت‌های نفتی «بریتیش پترولیوم» و «رویال داچ شل» قرار دهد. 

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید در کنار دوست صمیمی خود؛فرانک گری(معمار مشهور صهیونیست).این دو تلاش زیادی را در جهت ترویج "جهانی سازی اصول فراماسونی" در پوشش "دیکانستراکشن" و "معماری پرش کیهانی" انجام دادند

 

اما حرص و طمع و خوی استعماری بریتانیا، حتی با وجود قراردادهای نجومی، هیچگاه فروکش نکرد و حتی بر شدت آن نیز افزوده شده است. یکی از مصادیق این مدعا، حضور گسترده بریتانیا در حوزه معماری عربستان سعودی و به ویژه اماکن مقدس همچون مسجد الحرام می باشد. 

در حال حاضر، پروژه تخریب مسجد الحرام به سرپرستی دو معمار انگلیسی به نام های نورمن فاستر(عضو شورای عالی بنیاد آقاخان و مشهورترین معمار فراماسون و همان کسی که برج‌های ابلیسک را در کنار خانه خدا طراحی کرد و نماد شیطان را در مراسم رمی جمرات، حذف و دیواری را جایگزین آن کرد) و زاها حدید(معمار انگلیسی و عراقی‌تبار)  انجام می شود.

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید، در سال 2004 میلادی، جایزه پریتزکز( جایزه ای که خانواده ی متمول و صهیونیست پریتزکر به معمارانی که در جهت "آرمان صهیونیسم بین الملل"، خدمت کرده اند، اهداء می کند) را دریافت کرد

زاها حدید که، عراقی الاصل می باشد، فقط در حرف و شعار، خود را نگران وضعیت مردم مسلمان عراق می داند، ولیکن در عمل، هیچ علامتی از نگرانی برای مسلمانان و یا خدمتی برای مسلمانان در کارنامه وی وجود ندارد. زاها حدید، پرورش یافته مکتبی است که سیاست پیشگانی همچون "مارگارت تاچر"،"رونالد ریگان"،"پل ولکر" و "دنگ شیائو پینگ" ؛ با عنوان "جهانی شدن" بنا نهادند. رویای "جهانی نو" که "مقررات زدایی"، "خصوصی سازی"، "فروپاشی تعلق به فرهنگ، دین و سرزمین خاص"، "فشردگی مکان و زمان" و "جهانی سازی تفکر فراماسونی"، از مولفه های آن می باشد. حدید معتقد است که معماری، مسئولیت اجتماعی ندارد و مسائلی همچون گسترش عدالت اجتماعی و بهبود سطح زندگی اقشار ضعیف، هیچ اهمیتی برای یک معمار ندارد و بایستی اخلاق، قربانی معماری شود. 

  

زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
«زاها حدید»؛ در کارنامه معماری خود، همکاری با ملکه انگلیس، پادشاه عربستان سعودی و محافل صهیونیستی را یدک می‌کشد 
  
زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
مرکز مطالعات نفت ملک عبدالله در ریاض، معمار:زاها حدید  

 
  
و استعمار پیر همواره نگاه ویژه ای به رژیم آل سعود دارد 

خدمت زاها حدید به وهابیت، به پروژه تخریب مسجد الحرام محدود نمی شود. در سال 2011 و در مقطعی که شیعیان بحرین بر ضد رژیم دیکتاتوری آل خلیفه دست به قیام زدند و مسلمانان جهان شاهد اقدامات شنیع این رژیم بودند، 7 ماه پس از آغاز قیام، با بی اعتنایی به چنین اتفاقی، طرحی را جهت "پیست مسابقات اتومبیلرانی بحرین" به آل خلیفه تقدیم کرد. زاها حدید، در سال 2004 میلادی، جایزه پریتزکز( جایزه ای که خانواده ی متمول و صهیونیست پریتزکر به معمارانی که در جهت "آرمان صهیونیسم بین الملل"، خدمت کرده اند، اهداء می کند) را دریافت کرد. وی یکی از مشهورترین معماران سبک "دیکانستراکشن" می باشد. "مرکز مطالعات نفت ملک عبدالله" و و "ایستگاه متروی عربستان" در ریاض نیز از دیگر پروژه های این معمار انگلیسی در عربستان می باشد. پروژه هایی همچون "مرکز فرهنگی حیدر علی اف" در باکو و شهرک نمایشگاهی قاهره (که قرار بود به سفارش رژیم حسنی مبارک، دیکتاتور مصر، ساخته شود، و با سقوط وی، این پروژه منتفی شد)، نمونه خوبی است از معمارانی که به وضوح اخلاق فرم و تاثیر مستقیم معماری بر پروژه عدالت اجتماعی را رها کرده اند و عملا فرم را تحت شمول اخلاق سرمایه داری تفسیر کرده اند. 
  • ۱ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۵۸
  • ۱۱۶۸ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

حضرت آیت‌الله‎العظمی خامنه‌ای با بیان اینکه معماری شهری در جهت تحقق سبک زندگی اسلامی قرار گیرد فرمودند:‌ روحیه مدیریت جهادی در اداره شهر تهران و کشور حاکم باشد.


به گزارش رجانیوز، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیش از ظهر امروز (دوشنبه) در دیدار رئیس و اعضای شورای اسلامی، شهردار، معاونین و شهرداران مناطق مختلف تهران، با اشاره به لزوم اهتمام ویژه به معماری ساخت و سازها در تهران به منظور ایجاد فضای سبک زندگی اسلامی، تأکید کردند: در اداره کلان شهر تهران و همچنین در اداره کشور باید روحیه خدمت به مردم با نیت خدایی و با تکیه بر علم و درایت یا همان روحیه مدیریت جهادی حاکم باشد تا بتوان از مشکلات عبور کرد و به پیش رفت.

ایشان ضمن تبریک به اعضای دوره جدید شورای اسلامی شهر و همچنین شهردار تهران به دلیل به دست آوردن فرصت خدمت به مردم، اهمیت تهران را فراتر از یک کلان‌شهر دانستند و فرمودند: تهران، از یک طرف نماد آبادانی، صلاح، سعادت و سبک زندگی در کشور است و از طرف دیگر به عنوان الگو و خط دهنده برای شهرهای سراسر کشور، مطرح است.

 

رهبر انقلاب اسلامی با قدردانی از خدمات شهرداری تهران در سال‌های اخیر افزودند: با وجود برخی مشکلات همچون آلودگی هوا و حمل و نقل و تراکم جمعیت در تهران، اما اقدامات شهرداری در بخش‌های مختلف همچون تمیزی شهر، فضای سبز و بوستان‌ها، ساخت بزرگراه‌ها و پل‌ها، گسترش مترو، و ایجاد فضاهای ورزشی، کاملاً برجسته و خوب بوده است.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، رمز این موفقیت‌ها را مدیریت جهادی دانستند و تأکید کردند: اگر مدیریت جهادی یا همان کار و تلاش با نیت الهی و مبتنی بر علم و درایت حاکم باشد، مشکلات کشور، در شرایط کنونیِ فشارهای خباثت آمیزِ قدرت‌های جهانی و در شرایط دیگر، قابل حل است و کشور حرکت رو به جلو را ادامه خواهد داد.

 

ایشان با اشاره به حضور سلایق و دیدگاه‌های سیاسی مختلف در شورای اسلامی شهر تهران، خاطرنشان کردند: تا هنگامی که نیت همه اعضای شورا، خدمت به مردم و کار برای آنها باشد، این دیدگاه‌های مختلف، در مسیر این هدف والا، تفاوتی نخواهند داشت.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به اعضای شورای چهارم شهر تهران تأکید کردند: شما تلاش کنید با همت بر کار و خدمت، تجربه خوبی به یادگار بگذارید.

 

ایشان در ادامه چند نکته را نیز درخصوص شهرداری تهران بیان کردند.

 

تعامل دوسویه شهرداری تهران و دولت، نخستین موضوعی بود که رهبر انقلاب اسلامی بر آن تأکید کردند.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: این موضوع، توصیه همیشگی من بوده است که متأسفانه در برخی برهه‌ها، به آن عمل نشد و مشکلاتی بوجود آمد اما باید شهرداری تهران تمام تلاش خود را برای تعامل با دولت انجام دهد و البته به دولت نیز برای همکاری با شهرداری و شورای شهر توصیه شده است.

 

ایشان با اشاره به سخنان رئیس شورای شهر تهران مبنی بر حضور وزرا در جلسات شورا خاطرنشان کردند: این روند تعامل و همکاری باید ادامه یابد.

 

رهبر انقلاب اسلامی به موضوع معماری ساخت و سازها در تهران نیز اشاره کردند و فرمودند: حقیقتاً معماری و نمای تهران، نمای یک شهر اسلامی نیست و شهرداری و شورای شهر باید این موضوع را جزء جدی‌ترین مسائل خود بدانند.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به تأثیرگذاری معماری و نمای ساخت و سازها بر فضای سبک زندگی افزودند: باید هرچه ممکن است محیط زندگی شهر، بگونه‌ای طراحی و ساخته شود که تحقق سبک زندگی اسلامی راحت‌تر، امکان‌پذیر باشد.

 

مراکز فرهنگی شهرداری و لزوم توجه بسیار جدی به محتوای این مراکز فرهنگی، موضوع دیگری بود که رهبر انقلاب اسلامی، آن را بیان کردند.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند: کارها و اقدامات فرهنگی همچون شمشیر دودَم است، اگر همراه با محتوای خوب باشد، بستر اصلاح جامعه خواهد بود اما اگر با محتوای نامناسب باشد، بستر گسترش نابسامانی و کژی خواهد شد.

 

ایشان با تأکید بر لزوم استفاده از محتوای قوی و صحیح فرهنگی، خاطرنشان کردند: در مراکز فرهنگی همچنین باید از افراد اهل فرهنگی استفاده کرد که واقعاً متدین و انقلابی و معتقد به اسلام سیاسی و مردم‌سالاری دینی باشند.

 

رهبر انقلاب اسلامی، مراقبت از ریخت و پاش‌ها در شهرداری و تقویت روحیه درست‌کاری و امانت‌داری را مورد تأکید قرار دادند و درخصوص روابط شورای شهر و شهرداری افزودند: شورای اسلامی شهر باید علاوه بر نظارت بر شهرداری و هدایت آن، حمایت هم بکند و کارها براساس تفاهم، برادری و داشتن وظیفه مشترک به پیش رود.

 

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با تأکید بر قدر دانستن باغات و درخت‌های تهران و حفظ این ثروت‌های ملی، به موضوع ساخت و سازها در ارتفاعات تهران و لزوم جلوگیری از تبدیل منابع طبیعی به ساختمان نیز اشاره کردند.

 

در این دیدار آقای قالیباف شهردار تهران در گزارشی از عملکرد شهرداری تهران، عدالت‌محوری، کاهش فاصله طبقاتی در شهر، گسترش روحیه جهادی و فرهنگ کار و تلاش، تأکید بر کارهای علمی و مطالعاتی و خرد جمعی، مشارکت مردم و نخبگان در اداره شهر، مبارزه جدی با فساد اداری و مالی، توجه به مساجد و حسینیه‌ها و حوزه‌های علمیه، شفافیت و قانون‌مداری و هماهنگی و همدلی با اعضای شورای شهر را از رویکردها و جهت‌گیری‌های شهرداری تهران عنوان کرد.

 

وی همچنین گزارشی از اقدامات شهرداری در 8 سال گذشته از جمله ساخت 235 کیلومتر بزرگراه، 330 پل، افزایش خطوط مترو به 162 کیلومتر، ساخت 10 هزار صندلی سینما و ساخت باغ موزه دفاع مقدس و باغ کتاب و سراهای محله ارائه کرد.

 

همچنین آقای مسجدجامعی رئیس شورای اسلامی شهر تهران ضمن ارائه گزارشی از عملکرد شورا از تشکیل سه کمیسیون ویژه نظارت، سلامت، و معماری و شهرسازی در شورا به منظور بررسی و حل مشکلات خبر داد.

 

وی با اشاره به تجربیات، تخصص و سابقه ایثارگری اعضای شورای شهر از همکاری خوب و نزدیک شورا با دولت و مجلس خبر داد و گفت: همراهی و همدلی اعضای شورای شهر ارزشمند است و می‌تواند در حل مشکلات مؤثر باشد.

  • ۰ نظر
  • ۲۳ دی ۹۲ ، ۲۰:۲۳
  • ۵۶۵ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

حجت الاسلام والمسلمین مصباحی مقدم در بخشی از سخنان خود که در مراسم دهه آخر صفر که به همت حزب موتلفه اسلامی برگزار شده  به انتقاد از عملکرد دولت اصلاحات پرداخت و گفت: در دولت اصلاحات عده‌ای قرآن را زیر سوال می‌بردند و می‌گفتند قرآن کلام خدا نیست بلکه کلام پیغمبر است. مصباحی مقدم معتقد است که ضرورت حجاب در جامعه، امام راحل (ره) و عظیمت روز عاشورا و استقلال به عنوان شعار انقلاب اسلامی در دولت اصلاحات زیر سوال رفت.
 
وی افزود: ضرورت سازش از مواضع ضعف مقابل مستکبران برای ایجاد فشار به جمهوری اسلامی از مواردی بود که اصلاح‌طلبان در ۸ سال دولت خود آن را تعقیب می‌کردند. نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی تصریح کرد: در دوران اصلاحات گفته می‌شد که باید با رژیم صهیونیستی کنار آمد و ما هنوز سخن یکی از بزرگان اصلاحات را که امروز بعد از مدت‌ها صدایش شنیده می‌شود را فراموش نکرده‌ایم که می‌گفت ما در مورد قضیه فلسطین کاسه داغ‌تر از آش شده‌ایم چرا که فلسطینی‌ها خودشان به دنبال سازشند اما ما این را قبول نداریم بنابراین معتقدم اظهار اینگونه سخنان نیز زمینه شعار «نه غزه و نه لبنان» را فراهم کرد.
 
نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه لیدر اصلاحات می‌گفت ما قرائت مختلف از اسلام داریم اظهار داشت: لیدر اصلاحات قبل از اینکه رئیس‌جمهور شود چنین اظهاراتی را در جلسه‌ای بیان کرد که بنده بلافاصله به او گفتم اسلام یعنی اسلام امام بنابراین امروز آنان خیال می‌کنند ما مسائلی را که زیر چتر دولت اصلاحات اتفاق افتاد را فراموش کرده‌ایم.
 
مصباحی مقدم لیبرالیسم فرهنگی، اباحی‌گری و تکثر‌گرایی دینی را از اهداف موردنظر دولت اصلاحات دانست و آن دوران را دوران تلخی برشمرد. وی اضافه کرد: اصلاحات نه تنها از افکاری که در دولت خود مطرح شد انتقاد نکرد بلکه به این سخن بسنده کرد که برخی‌ها تندروی می‌کنند و این به معنای این است که اظهار اینگونه سخنان زود است و باید شرایطش فراهم شود.
 
سخنگوی جامعه روحانیت مبارز تصریح کرد: افکار و مواضع اصلاحاتی‌ها پس از اتمام دوران اصلاحات فروکش و شخصیت‌های آن در لاک خود فرو رفتند اما بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ و روی کار آمدن آقای روحانی دو مسئله جان گرفته و به میدان آمدند. مصباحی مقدم همچنین معتقد است که مطبوعات و رسانه‌های مجازی اصلاح‌طلب به اساس تشیع حمله می‌کنند.
 
وی در همین زمینه به یادداشت موهن روزنامه بهار در مورد واقعه غدیر اشاره و تصریح کرد: اصلاح‌طلبان با ضروری‌ترین مسئله تشیع معارضه می‌کردند البته آن نویسنده دستگیر شد اما یکی از آقایانی که امروز دارای مسئولیت عالی در کشور است می‌گوید که این روزنامه را نباید تعطیل می‌کردند و به تعطیل شدن این روزنامه رای نداد.
 
رئیس کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اضافه کرد: برخی‌ها حجاب را امری شخصی تلقی می‌کنند و می‌گویند بعد اجتماعی آن ضرورت ندارد البته این افراد در همین راستا خوانندگی زن را برای مرد‌ها تجویز می‌کنند. مصباحی مقدم با طرح این پرسش که آیا مسائل و گرفتاری‌های کشور مسائلی که برخی از آقایان مطرح می‌کنند است گفت: مشکل امروز کشور ما اقتصاد و مدیریت است بنابراین از مدیریت جدید اجرایی کشور انتظار داریم جلوی این مسائل را بگیرد چرا که انتظارات مردم مسائل مادی و معیشت است.
 
وی با تاکید بر اینکه به طور جد معتقدم که آقای روحانی با مواضع اینگونه افراد هماهنگی ندارد اظهار کرد: این اظهارات جنبه تست دارد و می‌خواهند جامعه را بسنجند که اگر واکنشی به دنبال داشت مواضع خود را تعدیل و اگر خیر، قوی‌تر و محکم‌تر ارزش‌ها را زیر سوال قرار دهند.
 
سخنگوی جامعه روحانیت مبارز اضافه کرد: این اظهارات نشان بارز نفاق است و باید با این گروه منافق برخورد مناسب صورت گیرد البته ما نمی‌گوییم حق حیات از اینها گرفته و یا قلع و قمع شوند بلکه می‌گوییم اینها سر جای خود بنشینند و ارزش‌های انقلاب، اسلام و شیعه را زیر سوال نبرند.
 
مصباحی مقدم در ادامه سخنان خود به اظهارات اخیر سعید حجاریان مبنی بر انحلال مجلس توسط دولت اشاره و انتقاد کرد: آقای تئوریسین گفته است که یک مجلس فرمایشی سر کار بیاید و نمایندگان هرچه رئیس‌جمهور بگوید بگویند بله قربان! مصباحی مقدم با تاکید بر اینکه استقلال مجلس امری مهم است خاطرنشان کرد: مجلسی که به وسیله رئیس‌جمهور منحل و نمایندگانی هماهنگ با دولت به پارلمان راه یابند استقلال ندارد.
 
وی تاکید کرد: از آقای رئیس‌جمهور می‌خواهم که قویا جلوی این مسائل را بگیرد چرا که این کارها نشان از این دارند که این افراد می‌خواهند مجددا بلبشوی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را تشدید کنند.
 

  • ۱ نظر
  • ۰۶ دی ۹۲ ، ۱۵:۱۱
  • ۸۱۸ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

درگیری اسلام و کفر مسئله‌ای نیست که در حال حاضر نیاز به اثبات داشته باشد. بلکه آنچه نیاز به توجه و دقت دارد کنکاش پیرامون عوامل پیروزی یا شکست اسلام در این درگیری است. بنابراین درجنگ همه‌جانبه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی جاری در دنیای معاصر بین جبهه کفر و نفاق و ظلم از یک طرف و جبهه توحید و ولایت و عدالت از سوی دیگر یکی از مهم‌ترین مسائل بررسی عوامل پیروزی یا شکست در این درگیری تمدنی است. به نظر می رسد یکی از مسائلی که باید در این مبارزه نفس‌گیر همواره مدنظر داشت؛‌ این است که نمی‌توان- و نباید- با چشم بسته و بدون شناخت کافی از دشمن امید به موفقیتی در این مبارزه داشت. اهمیت دشمن‌شناسی نه با آغاز حکومت جمهوری اسلامی ایران بلکه از اولین روز تأسیس حکومت علوی و نبوی به دست خاتم‌المرسلین(ص) و امیر‌المومنین(ع) همواره خودنمایی کرده و خواهد کرد. این نوشته در پی آن است که با بررسی- ولو مختصر- کلمات مولای شهید شیعه(ع) درنگی در اهمیت مسئله شناخت دشمن داشته باشد.

  • ۰ نظر
  • ۲۵ آذر ۹۲ ، ۰۱:۲۷
  • ۲۴۳۲ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

گروه سیاسی مشرق - اگر به دنبال یک بحث ژورنالیستی در نقد یا موافقت با اظهارات ریاست محترم جمهوری در گزارش صد روزه هستید بهتر است این مطلب را دنبال نکنید. چرا که در این مطلب رویکردی متفاوت به نقد و بررسی یک جزء حاشیه‌ای اما بسیار مهم از بیانات ریاست محترم جمهوری پرداخته شده است. در این نقد آنچه هدف اصلی بررسی قرار گرفته است مساله «رگه‌هایی از لیبرالیسم فرهنگی» و تحذیرهایی در باب خطرات این تفکر است که البته با نگاهی ژورنالیستی تنظیم نشده است و تلاش شده  این مطلب نظری نسبتا سنگین با ساده‌ترین بیان ممکن (در حد توان نویسنده) برای خوانندگان بیان شود.

تعیین موضوع دقیق بحث

برای آنکه خوانندگان محترم دچار سردرگمی نشوند باید خاطر نشان کرد که متن حاضر به بررسی همه بیانات ریاست محترم جمهوری نمی‌پردازد؛ بلکه از میان همه سخنان و گزارش کار صد روزه ایشان بر روی فراز کوتاه زیر متمرکز خواهد شد:

"رئیس جمهور با بیان این که دولت تلاش می‌کند تا جهت‌گیری‌های فرهنگی را مشخص کند، گفت: البته در برخی از موارد شورای عالی انقلاب فرهنگی جهت‌گیری‌ها را تعیین می‌کند اما نکته‌ای در میان قابل توجه است. ما به صاحبان فرهنگ اعتماد کنیم، صاحبان فرهنگ در این کشور فرهیختگان و بزرگان ما هستند. بعضی‌ها در برخی موارد خیلی به آنها بی‌اعتمادی نشان داد‌ه‌اند به نویسندگان و فیلم‌نویسان خود اعتماد کنیم ما در همین 100 روز خیلی از کتاب‌هایی که ممنوع شده بود و می‌شد آزاد شوند، آزادشان کردیم. 

خیلی‌ از نویسنده‌ها ممنوع‌‌القلم شده بودند و ما آنها را به صریح‌القلم تبدیل کردیم تا بروند هر چه می‌خواهند بنویسند البته در چارچوب قانون و خود آنها اهل این کشور هستند و علاقه‌مند به این کشور هستند. رئیس جمهور افزود: خیلی از کتاب‌ها، خیلی از فیلم‌ها و مقررات دست‌وپا گیر را در حال کم کردن و روان‌سازی آن هستیم. هم در بخش اقتصاد کم و روان‌سازی می‌کنیم و هم در بخش فرهنگ کم و روان‌سازی می‌کنیم. 

فضای امنیتی را از فرهنگ کنار می‌زنیم همانطور که گفتم این کار به صورت قدم به قدم صورت می‌‌گیرد. وی گفت: دولت نظرش این است که هیچ فیلتری بهتر از افکار عمومی مردم نیست. فیلم و هنر خوب را مردم می‌بینند. روحانی در پاسخ به این سؤال که برخی از مردم انتظار ویژه از شما دارند، گفت: وقتی یک فیلم ساختند و مردم نرفتند ببینند، بی‌اعتنا شدند به آن فیلم‌ساز، خودش می‌داند که باید چکار کند." 

بر این اساس نقد و ارزیابی‌ای که قرار است به اختصار هر چه تمامتر صورت گیرد به عبارات بالا و نتایج و مبانی آنها معطوف است و نه مابقی نکات مثبت و منفی موجود در بیانات ایشان.

1- تقدیرها و نکات مثبت

پیش از ورود به بحث از لیبرالیسم فرهنگی و تحذیراتی که در باب آن باید ارائه شود لازم است بیان شود که نقد صرفا به معنی بیان ضعف‌ها نیست، بلکه نقد به معنی مشخص کردن عیار یک چیز است و از این رو باید نکات مثبت را در کنار نکات منفی دید. از این رو در این متن نیز باید نکات مثبت مرتبط با این مبحث را در کنار نکات منفی آن ذکر کرد و به همین دلیل لازم است ابتدا از چند نکته مثبت در بیانات ریاست محترم جمهوری در مورد همین مبحث تشکر شود.

اول: باید از ایشان تشکر کرد که با روی باز از انتقاد و نقد استقبال کردند و بیان داشتند: «حتماً مردم به ویژه صاحب‌نظران، اندیشمندان، اهل اندیشه و قلم می‌توانند به دولت با نقد، نصیحت و پیشنهادات خود کمک کنند.» استقبال دولت از نقد و بیان صریح آن توسط ریاست محترم جمهوری امری مثبت و قابل تقدیر است. امید است که در عمل نیز مسوولان کشور خصوصا مسوولان دولتی نشان دهند که نقد پذیر و دارای تحمل لازم در این زمینه هستند.

دوم: توجه به این که دولت تنها تصمیم گیرنده در عرصه فرهنگی کشور نیست یکی دیگر از نکات مثبت در بیانات رئیس جمهور محترم است. این تصور که دولت مطلق العنان است و می‌تواند هر سیاست فرهنگی دلخواهی را در پیش گیرد تفکری آسیب‌زا و چالش آفرین است که متاسفانه در گذشته شاهد مواردی از آن بوده‌ایم. این که ریاست محترم جمهوری به صراحت بیان دارند که در تعاملی با دیگر نهادهای نظام قرار دارند و رسما بپذیرند که «البته در برخی از موارد شورای عالی انقلاب فرهنگی جهت‌گیری‌ها را تعیین می‌کند» شایسته تقدیر است. هر چند که ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز با شخص رئیس جمهور است اما همین میزان از دقت نظر در تقسیم کارهای صورت گرفته در عرصه فرهنگ در کشور قابل تقدیر است.

سوم: این که ریاست محترم جمهوری از اعتماد به صاحبان فرهنگ و اندیشه و قلم صحبت کردند و خاطر نشان ساختند که صاحبان اندیشه و قلم را بزرگان این کشور و فرهیختگان کشور می‌دانند نیز مثبت و قابل تقدیر است. هرچند در بیان ایشان این طعنه و تلخی مندرج بود که گویی کشور تا کنون با فرهیختگان قهر بوده است و دولت ایشان قصد آشتی دارند؛ که این امر صحیحی به نظر نمی‌رسد مگر آن که صاحبان اندیشه و قلم را به یک قشر خاص محدود کنیم، اما در مجموع باید این اظهار ایشان را اظهار نظر مثبتی دانست.

چهارم: نکته مثبت دیگر سخنان ریاست محترم جمهوری در این فراز کوتاه تاکید ایشان بر قانون و محور و فصل الخطاب قرار گرفتن آن است. این نکته‌ای مثبت و قابل تقدیراست. بی توجهی به قانون و رفتار سلیقه‌ای و خودمحورانه از هر کس آسیب‌زاست و از مسوولان اجرایی و مدیران فرهنگی کشور آسیب‌زاتر و خطرآفرین‌تر.


خطر لیبرالیسم فرهنگی

در کنار نکات مثبت، سخنان ریاست محترم جمهوری خالی از اشکالات متعدد نیز نبوده است. اما نقد اصلی این مطلب کوتاه بر اظهارات ریاست محترم جمهوری به آن بخش از سخنان ایشان باز می‌گردد که بیان داشتند: «دولت نظرش این است که هیچ فیلتری بهتر از افکار عمومی مردم نیست. فیلم و هنر خوب را مردم می‌بینند. روحانی در پاسخ به این سؤال که برخی از مردم انتظار ویژه از شما دارند، گفت: وقتی یک فیلم ساختند و مردم نرفتند ببینند، بی‌اعتنا شدند به آن فیلم‌ساز، خودش می‌داند که باید چکار کند.»

به نظر می‌رسد که این سخن رئیس جمهور محترم اشکالی اساسی و مبنایی دارد و نشان از بارقه‌هایی از آنچه «لیبرالیسم فرهنگی» خوانده می‌شود در آن موجود است. البته مشخص نیست که این بخش از اظهارات ریاست محترم جمهوری از توصیه‌های کدام یک از مشاوران ایشان است اما در هر صورت این مشورت و این نظر دارای اشکالاتی جدی است و در صورت اجرایی شدن نیز با بن‌بست‌ها و مشکلات اساسی مواجه می‌شود.

منظور از لیبرالیسم فرهنگی در این متن آن درکی از فرهنگ است که بر اساس مبانی لیبرال دموکراسی صورت می‌گیرد و با این مبانی به عرصه فرهنگی جامعه نگاه می‌کند. در این تفکر هر فرد خودمختار فارغ از اندیشه و عمل جمعی به تنهایی در پی لذت و منفعت خویش است و تعیین کننده نهایی نیز حاصل‌جمع این افراد و به تعبیری نظر اکثریت آنهاست که به نوعی خود را در عمل اجتماعی بروز می‌دهد. به عبارت دیگر این تصور که افکار عمومی بهترین فیلتر است و هیچ فیلتری بهتر از افکار عمومی نیست تفکری ناقص و معیوب است. این تفکر در واقع بر گرفته از یک مبنای لیبرالی ناقص است که درعمل نیز با خود دچار تعارض می‌شود.

مبنای لیبرالی این تفکر این است که هر فردی خود به سعادت و رستگاری خویش آگاه‌تر است و از این رو باید از دخالت دیگران در تعیین سعادت و زندگی مطلوب وی خودداری نمود. این شعار اگر چه در بادی امر برای برخی زیبا جلوه می‌کند اما نگاهی دقیق‌تر و جدی‌تر به محتوای آن نشان می‌دهد که این شعار در هیچ جامعه‌ای قابل اجرا نیست و حتی کشورهای لیبرالی مدعی این امر نیز نمی‌توانند به این شعار پایبند باشند.

اما در توضیح این که چرا مدعیان لیبرالیسم فرهنگی نمی‌توانند به این شعار خویش پایبند باشند باید خاطر نشان ساخت که لیبرالیسم فرهنگی در واقع باعث از هم گسیخته شدن تار و پود جامعه از هم می‌شود و از این رو از سوی فیلسوفان و متفکران و حتی از سوی سیاست‌گذاران در عمل نفی می‌گردد. اگر بخواهیم به بیان ساده‌تری همین مطلب را بیان کنیم باید گفت که این استدلالی که در بیان رئیس جمهور محترم آمده است حاکی ازآن است که دولت نقش خویش را در حد توان کاهش دهد و با تاکید بر فیلتر بودن افکار عمومی کار را به انتخاب آزاد مردم و خواست و میل آنها واگذار کند. اما همین امر در عمل با مشکل جدی مواجه است.

به عنوان مثال با همین ملاک ساده مطرح شده باید مواد مخدر نیز در این جوامع آزاد باشد چرا که در مورد آن نیز باید گفته شود که بهترین فیلتر افکار عمومی است و وقتی مردم نخریدند فروشندگان مواد مخدر خواهند فهمید که چه کنند و به تعبیری که رئیس جمهور محترم به کار برده‌اند وقتی مردم نرفتند بخرند و بی اعتنا شدند آن فروشنده مواد مخدر خودش می‌داند که باید چکار کند. شاید برای برخی از مخاطبان این مثال تعجب آور بیاید و مدعی شوند که چنین مثالی برای چنین بحثی درست نیست. 

این در حالی است که این مثال واقعاً در جامعه‌ای که چنین مبانی لیبرالیستی‌ای در فرهنگ آن حاکم باشد رخ داده و می‌دهد به صورتی که همین الان در ایالات متحده آمریکا به عنوان کشوری که به همین معضل گرفتار است بحث بر سر این است که مصرف ماری‌جوانا را به فیلتر افکار عمومی واگذار کنند و دولت دیگر با مصرف این ماده مخدر مبارزه نکند. به تعبیر به کار رفته در عبارات رئیس جمهور، دولت آمریکا با همین مبنا که بهترین فیلتر افکار عمومی است منتظر است ببیند که مردم می‌خواهند مواد مخدر مصرف کنند یا خیر و اگر می‌خواهند آن وقت دیگر از نظر دولت اشکالی ندارد. 

در همین ایامی که این گزارش نوشته می‌شود مجالس 10 ایالت از ایالات متحده آمریکا تصویب کرده‌اند که مصرف ماری جوانا به نحوی از انحاء (مثلا کسب مجوز از پزشک و ...) آزاد شود ولی دیوان عالی آمریکا 6 به 3 رای به ممنوعیت داده‌اند. این در حالی است که با منطق لیبرالیسم فرهنگی دولت باید زحمت را کم کند و بگذارد افکار عمومی خودش با کالا روبرو شود و اگر رغبت نشان نداد دیگر قاچاقچی نیز حساب کار خودش را خواهد کرد.

بنابراین نباید تصور کرد که مثال مواد مخدر برای این بحث خارج از موضوع است چرا که اگر افکار عمومی فیلتر خوبی باشد باید برای همه کالاهایی که در بازار عرضه می‌شوند با یک منطق رفتار شود و دلیل ندارد که فیلم یا کتاب یا هر اثر دیگری را دارای منطق جداگانه بدانیم. علاوه براین در عرصه کالاهای فرهنگی نیز در مورد مستهجن نگاری‌ها و تصاویر و فیلم‌های مستهجن نیز همین منطق غلط می‌تواند مطرح باشد.

حتی در مورد مواد غذایی نیز همین استدلال به خوبی خطا و ضعف خویش را به نمایش می‌گذارد. فرض کنید که دولتی همین نظرات مطرح شده در بیان رئیس جمهور را در مورد مواد غذایی نیز بیان کند و بگوید بهترین فیلتر افکار عمومی است و به صراحت بیان دارد که دولت نظرش این است که هیچ فیلتری بهتر از افکار عمومی مردم نیست و وقتی یک کالا را ساختند و مردم نرفتند بخرند، و به آن سازنده بی‌اعتنا شدند، خودش می‌داند که باید چکار کند.

مشخص است که این منطق ناقص و معیوب و باطل است. با این حساب باید به همه تولید کنندگان و فروشندگان کالاهای غیر بهداشتی در عرصه مواد غذایی نیز اجازه داد تا با این فیلتری که دولت تصور می‌کند بهترین فیلتر است روبرو شوند و دولت زحمت را کم کند و در کار آنها دخالت نکند. این در حالی است که همین مثال‌های ساده، اما پر معنی نشان می‌دهد که افکار عمومی بر خلاف نظر مطرح شده نه تنها بهترین فیلتر نیست بلکه یکی از ضعیف‌ترین فیلترها و یکی از پرمنفذترین فیلترهاست که از آن هر امر ناصوابی می‌تواند نفوذ کند و هر موضوع مشکل‌داری می‌تواند عبور کند. افکار عمومی اگر هم یک فیلتر باشد از نوع خوب آن نیست تا چه رسد به بهترین فیلتر‌ها.

خوب نبودن افکار عمومی به عنوان یک فیلتر در جای خود باید بحث تفصیلی شود اما به اختصار می‌توان چنین بیان داشت که افکار عمومی تحت تاثیر تبلیغات به یک فیلتر پر منفذ و ناکار‌آمد تبدیل می‌شود که توان مقابله با هیچ امر مضری را ندارد.

از این جهت شایسته است که به دولت محترم تذکر داده شود که از چنین رویکردهای ناصحیحی در عرصه فرهنگی خودداری نماید و زمینه‌های گرفتاری کشور به لیبرالیسم فرهنگی را فراهم نسازد.

  • ۴ نظر
  • ۰۹ آذر ۹۲ ، ۰۱:۴۰
  • ۶۷۰ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)