پی نوشت:
- ۰ نظر
- ۱۸ بهمن ۹۳ ، ۱۱:۲۳
- ۱۳۰۴ نمایش
به دنبال افزایش حواشی و اقدامات سؤالانگیز وزارت ارشاد چند تن از مراجع تقلید نسبت به وضعیت این وزارتخانه هشدار شدیدالحنی دادند. این موضوع توجهها را معطوف به حسن روحانی رئیسجمهور میکند که پیشتر گفته بود نظر مراجع تقلید برایش از اهمیت ویژهای برخوردار است.
به گزارش «جوان»، در ایام دهه فجر و بزرگداشت پیروزی انقلاب اسلامی، آیاتعظام مکارمشیرازی، نوریهمدانی، صافیگلپایگانی و علویگرگانی از عملکرد وزارت ارشاد انتقاد و از اقدامات این وزارتخانه اعلام نارضایتی کردند.
مردم در برابر ارشاد سکوت نخواهند کرد
روز گذشته آیتالله حسین نوریهمدانی در جلسه درس خارج فقه خود اظهار کرد: اسلام به بیان قوانین و احکام عنایت داشته و امام و رهبری معرفی شده که قوانین را تبیین، حفظ و اجرا کند.
وی خاطرنشان کرد: هر جایی بحثی بخواهد باشد، فصلالخطاب، بیان رهبری است و ارزشها را حفظ کرده و سعی بر اجرا و عملی کردن آنها دارند، بنابراین ولایت فقیه باید وجود داشته باشد، زیرا پیامبر و امام در بین مردم نیستند و باید نایب امامی باشد.
این مرجع تقلید با اشاره به دهه فجر گفت: دهه فجر، دهه مهمی است و باید از این ایام برای بیان ارکان، اهداف و برکات انقلاب استفاده کنیم و در این دهه قدرتها و مثلثهای برابر انقلاب در هم کوبیده شد.
وی با بیان اینکه در برابر امام خمینی(ره) مثلثی مانند غرب قرار داشت، خاطر نشان کرد: در آن دوران اروپا و امریکا به صدام کمک میکردند و صهیونیستها و سرسپردگانی مانند عربستان در برابر انقلاب بودند و اکنون نیز انقلاب در برابر این مثلث شوم قرار دارد.
آیتالله نوریهمدانی با بیان اینکه از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به زن اجازه داده شده که به آوازهخوانی در بین مردم بپردازد، گفت: حرف و صحبت متعارف زنان با رعایت موازین اسلامی اشکالی ندارد، ولی آوازهخوانی با هیچ وسیلهای نمیتواند معمول شود و جلوی آن را میگیریم.
وی یادآور شد: خواندن زن و موسیقی زن در برابر مردان براساس قرآن کریم حرام است و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی حق ندارد، چنین کاری کند و مردم ساکت نمیمانند.
جلوی آثار خلاف اسلام گرفته شود
آیتالله نوریهمدانی خاطر نشان کرد: هر فیلم، جشنواره، کتاب و موسیقی که متضمن ارزشهای انقلابی نباشد، جلوی آن را میگیریم.
وی عنوان کرد: حوزه علمیه قم از ابتدا زیر پرچم انقلاب همراه امام بوده و امروز نایب امام خمینی(ره) یعنی آیتالله خامنهای همراه مؤید نظام بوده، حوزه بیدار و هوشیار است و هر فیلم، کتاب و موسیقی از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خلاف اسلام باشد، جلوی آن را میگیریم.
آیتالله نوریهمدانی با بیان اینکه آزادی بیان ما باید در چارچوب اسلام باشد، گفت: کشور فرانسه، پیامبر اکرم(ص) را به اسم آزادی بیان میکوبد، هر دولتی باشد، باید بداند ما طرفدار اسلام هستیم و هر کسی بخواهد بر خلاف موازین اسلام گام بردارد با آن مخالفت میکنیم، باید امروز از بروز این موارد جلوگیری کنیم تا در آینده مشکلی در زمینههای دیگر به وجود نیاید.
ابراز نگرانی از مجوزهای خلاف شرع
آیتالله صافیگلپایگانی از صدور مجوزهای خلاف شرع از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ابراز نگرانی و تأکید کرد: دولتمردان همانطور که به مسائل اقتصادی و رفاه و آسایش مردم باید توجه داشته باشند، به مسائل دینی و اخلاقیات در جامعه هم باید توجه بیشتری کنند. این مرجع تقلید تأکید کرد: مردم با ایمان و دلسوزان انقلاب اسلامی توقع دارند مسئولان وزارت ارشاد به وظایف دینی خود عمل کرده و جلوی منکرات و محرّمات را بگیرند.
حضرت آیتالله صافیگلپایگانی تأکید کرد: وزارت ارشاد اسلامی وظیفه بسیار سنگینی برعهده دارد. شیوع بعضی از منکرات در جامعه موجب تضعیف نظام اسلامی است. منکر هرگز با مجوز نهادی، معروف و مشروع نخواهد شد.
این مرجع تقلید بیان داشت: دولتمردان ما همانطور که به مسائل اقتصادی، رفاه و آسایش مردم باید توجه داشته باشند، به مسائل دینی و اخلاقیات در جامعه هم باید توجه بیشتری کنند.
نباید اجازه دهیم برخیها اهداف امام و انقلاب را به بیراهه بکشانند
آیتالله سیدمحمدعلی علویگرگانی روز گذشته در دیدار با اعضای برگزار کننده کنگره شهدای بسیج دانشجویی استان قم با اشاره به اینکه راه شهدا همچنان ادامه دارد، گفت: مسئولیت ما در این زمینه زیاد است و باید همه توان خود را در راستای تعظیم مقام شهدا صرف کنیم؛ چراکه استقلال کشور و ثبات انقلاب اسلامی را مدیون این عزیزان هستیم.
حضرت آیتالله علویگرگانی با تأکید بر اینکه باید جلوی نفوذ بیگانگان را در کشور بگیریم، ابراز داشت: دستهای بیگانگان در حال خرابکاری در همه ارکان جامعه است و میخواهد انقلاب اسلامی را به انحراف بکشاند و ما باید با آن مقابله کنیم.
این استاد برجسته درس خارج حوزه علمیه با اشاره به اینکه دشمن با لباس حق و اهداف مقدس به میدان میآید، اظهار داشت: آنها میخواهند فرزندان این انقلاب را به انحراف بکشانند و فریب دهند و ما باید در این زمینه بسیار هوشیار باشیم، نگذاریم آنها به اهداف خود برسند.
وی با تأکید بر اینکه انقلاب اسلامی ایران با همه انقلابهای دیگر دنیا تفاوت بسیاری دارد، تصریح کرد: انقلاب ما بر پایه دین و مذهب است و خونهای بسیاری برای آن ریخته شده است.
حضرت آیتالله علویگرگانی در پایان با اعتراض نسبت به تکخوانی خوانندههای زن در کشور و مجوز وزارت ارشاد به انتشار آلبوم تکخوانی بانوان خاطر نشان کرد: نباید اجازه دهیم برخیها اهداف امام و انقلاب را به بیراهه بکشانند و عزت زنان جامعه را به بازی بگیرند؛ چراکه یکی از اهداف امام خمینی(ره) از انقلاب اسلامی تکریم زن و مقام زن در جامعه است.
داد مردم از وزارت ارشاد بلند است
روز گذشته همچنین آیتالله ناصر مکارمشیرازی نیز در جلسه درس خارج فقه خود، از اینکه اقدامات نسنجیده و نادرست وزارت ارشاد زمینه کمرنگ شدن ارزشها را فراهم میکند، انتقاد کرد و گفت: اخیراً دیده میشود که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارزشهای انقلاب را یکی پس از دیگری زیر پا میگذارد و شکایت پشت سر هم از وزارت ارشاد اسلامی مطرح میشود؛ داد مردم بلند شده است.
این مرجع تقلید تأکید کرد: مردم از ما توقع دارند که تذکر دهیم؛ امیدواریم این تذکرات سبب هوشیاری شود و افرادی که در وزارت ارشاد هستند، مردم انقلابی را ناراحت نکنند، روی مردم انقلابی باید بیش از همه حساب کرد، همین مردم انقلابی بودند که انقلاب کردند؛ ناراحت کردن آنها خوب نیست.
آیتالله مکارمشیرازی جلسهای نیز با اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس داشت. استاد برجسته حوزه علمیه قم در این جلسه گفت: از نظر دینی و از نگاه نظام اسلامی، کمیسیون فرهنگی مهمترین بخش در مجلس است زیرا تا زمانی که مسائل فرهنگی و اجتماعی حل نشود، تمام جامعه در خطر خواهد بود.
وی افزود: بارها این جمله را گفتهام که مسائل فرهنگی به راحتی به مسائل سیاسی و اقتصادی تبدیل میشوند؛ بر همین اساس نفوذ در بخشهای دیگر هم خواه ناخواه برعهده این کمیسیون خواهد بود.
این مرجع تقلید با بیان اینکه افزایش طلاق، افزایش خرید و فروش مواد مخدر و مواردی از این دست مشکلاتی را در بخشهای گوناگون به وجود میآورد، عنوان داشت: هرچه در راستای حل این مشکلات تلاش شود باز هم اهمیت آن کم نمیشود.
وی ادامه داد: مهم این است که وسیله اجرای تصمیمات گرفته شده توسط کمیسیون فرهنگی مجلس هم مشخص باشد وگرنه تصمیمگیریها بیخاصیت خواهند شد.
آیتالله مکارمشیرازی با اشاره به انواع مسائل فرهنگی خاطرنشان کرد: برخی موارد هستند که بهطور غیرمستقیم به مشکلات فرهنگی تبدیل میشوند؛ بیکاری جوانان مفاسدی در پی دارد که جزو معضلات فرهنگی به شمار میروند.
استاد برجسته حوزه علمیه قم بیان داشت: هنوز هم گاهی اوقات برخی اندیشههای روشنفکرمآبانه یا غربزده جلوی بعضی دستورات اسلامی را میگیرند ولی نمایندگان مجلس باید با تبعیت از امام راحل و رهبر معظم انقلاب این عقیده را داشته باشند که مسائل شرعی و دینی از جوسازیهای محیطی تأثیر نمیپذیرند و در این بین با تدبیر عمل کنند.
وی با بیان اینکه هیچ خشونتی در امر به معروف و نهی از منکر وجود ندارد، افزود: باید اینگونه مباحث را به خوبی برای مردم و مسئولان تبیین کرد.
آیتالله مکارمشیرازی با تأکید بر مستدل بودن همه مباحث قانونی و اجرایی عنوان داشت: در بحث امر به معروف و نهی از منکر گاهی گفته میشود گناه هیچکس را بر دیگری نمینویسند در حالیکه این منطق اشتباه است و زندگی اجتماعی افراد به یکدیگر گره خورده است.
این مرجع تقلید گرهخوردن سرنوشت انسانها به یکدیگر را دلیل امر به معروف و نهی از منکر دانست و افزود: این امر علاوه بر اینکه دلیل نقلی دارد از نظر عقلی هم اثبات میشود.
وی در ادامه با اشاره به برخی سخنانی که از وزارت ارشاد شنیده میشود، گفت: بعضی از این سخنان نگرانیهایی را به دنبال داشته؛ نمیدانم اگر بحث عفاف و حجاب به دست ارشاد سپرده شود، کاری صورت میگیرد یا تعطیل میشود.
آیتالله مکارمشیرازی تصریح کرد: چرا گفته میشود ممیزی در کتاب نباشد یا اینکه روزنامه توهینکننده به حضرت علی(ع) تعطیل نشود یا اینکه اصرار به رفع فیلتر فیسبوک چه معنایی دارد؟
استاد برجسته حوزه علمیه قم با بیان اینکه اینگونه حرف زدن موجب میشود ارشاد اسلامی به ارشاد غیراسلامی تبدیل شود، گفت: در مقاله روزنامه بهار آمده بود که علمای اسلام جاهل هستند که بر مسئله غدیر تأکید میکنند و سؤال اینجاست که چرا گفته میشود این روزنامه را تعطیل نکنید.
انتقاد مراجع تقلید از وزارت ارشاد بیشک نشانهای از عمق نگرانی است که از عملکرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت یازدهم وجود دارد. وزارت ارشاد به دلیل اهمیتی که دارد در معرض دید و توجه تمامی اقشار جامعه است و به همین دلیل است که اقدامات حاشیهساز وزارتخانه از دید مراجع تقلید دور نمانده است. تأکید مراجع تقلید بر کوتاه ننشستن در مقابل اقداماتی که از نظر فرهنگی به اسلام ضربه میزند، هشدار دوبارهای به ارشاد است؛ هشدارهایی که میتواند تا پیش از ورود قانونی مجلس شورای اسلامی یا اقدام انقلابی مردم، باعث تصحیح عملکرد وزارت ارشاد و بازگشت این وزارتخانه به مسیر اصلی خود شود.
یکی از نشانه های سبک زندگیِ سکولار – اومانیستی در اقشار مرفه و بعضاً صاحب سرمایه در اجتماعات مدرنِ نیمه دوم قرن بیستم به بعد، این است که فرهنگ مصرفی و مدلِ زندگیِ عمیقاً فانتزی و آسایش و تنعّم ناشی از بهره کشی بورژوا منشانه زنان و مردانِ این طبقات و اقشار و گروه های مرفه و فوق مرفه سرمایهدار را گرفتار غمِ بزرگی به نام بی غمی می کند و آنها را از مسائل اصلی و دردها و رنج های بزرگ و مهم بشری غافل کرده و گرفتار سرخوشی های آلوده ای می نماید که در واقع نوعی بیدردی ناشی از دوری از انسانیت و اخلاق و مستفرق شدن در «دردهای» سبکسرانه ای است که تماماً مرتبط با اسافل اعضاء و نشأت گرفته از آنهاست و کانون محرک این به اصطلاح «درد»ها تنوع طلبیِ جنسی و حرص و آزِ مالی و تنگ نظری و رقابت در سودجویی های نامشروع و رابطه های غیراخلاقی و ناپاکِ میان زنان و مردان و برخی اعمال شنیع دیگر است.
هرجا که اعتقاد سرمایه داری، سکولار و فرهنگ اسراف و مصرف گری و تبرّج و بیبند و باری و خودنمایی رواج می یابد و هرجا که اقشار و گروه هایی که مصداقِ آن مفهومی هستند که خمینی کبیر «مرفهین بی درد» می نامید، ظاهر می شوند، این گونه دردهای ناشی از بی دردی و غم های ناشی از تنوع طلبی های نفسانی و رقابت در عشرت رانی و تعیّش و مسائل حقیر نفسانی برخاسته از اسراف و مصرف گرایی و تبرّج و روابط نامشروع و خیانت های زنان و شوهران به یکدیگر و هوسرانی های مداوم ظاهر می شود و عده ای را که نه به اخلاق پایبندی دارند و نه به آرمان های معنوی می اندیشند و نه اهمیتی برای تعهد و مبارزه و مجاهده و سیر در مسیر کمال قائلند و غافل از معنا و حقیقت «انسانیت»، انسان را جانور دوپایی وصل به اساقل اعضاء می انگارند، در محفل ها و میهمانی ها و نشست ها و دید و بازدیدها و گفتگوها و دور هم نشینی ها و حتی در آثار ادبی و نمایشی و سینمایی که پدید می آورند و یا بدان جلب می شوند به خود مشغول می نماید.
اگر انسان بریده و غافل از انسانیت باشد، همه افراد بشر جانورانی نر و ماده خواهند بود که در فکر خوردن بیشتر و دزدیدن از یکدیگر و به فکر ارضاء انبوه و متکثر و متنوع و رنگارنگ و پرشمار دیگر نیازهای جسمانی شان است. آنگاه اگر جانوران نر و ماده دور هم جمع شوند، جز درباره خریدن و داشتن و جمع کردن و فخر فروختن و به دست آوردن نر و ماده های بیشتر و فریفتن یکدیگر(و در ادامه آن) جز گلایه از ازدست دادنِ این و تلاش برای به دست آوردن آن و ربودن مردِ فلانی و فریب دادن زن دیگری، به چه خواهند اندیشید و درباره چه چیزی حرف خواهند زد؟ در عالم مدرن، انسان ها همان جانوران در جستجوی غذا و تولید مثل اند که در رقابت خصمانه با یکدیگر در وضعی قرار می گیرند که تامس هابز آن را اینگونه توصیف می کند: «انسان، گرگ انسان است.»
«دورهمی زنان شکسپیر» نمایشی است که روایتی از زنان مرفه مدرن فارغ از آرمان و دردهای عمیق و احساس مسئولیت انسانی (زنانی گرفتار در فضای سکولار – اومانیستی و تصویر جانورگونه بشر مدرن) را با استفاده از برخی شخصیت های زن مشهور آثار شکسپیر (و با اشاره به برخی حوادث و ماجراهای آن آثار) به صحنه می آورد. زنان معروف برخی آثار شکسپیر، «ژولیت» از نمایش «رومئو و ژولیت»، «افیلیا» از نمایش «هملت»، «دزدمونا» از نمایش «اتللو»، «کاترین» از نمایش «رام کردن زن سرکش» و «میراندا» و «کلئوپاترا» از نمایش های «مکبت» و «آنتونی و کلئوپاترا» در منزل «ژولیت» دور هم جمع شده اند و به قول خودشان یک «دور همی زنانه» تشکیل داده اند. اما کلئوپاترا و دزدمونا و کاترین و دیگران، آنگونه که به صحنه آمده اند، زنانی کاملاً امروزی اند و از شخصیت و درون مایه شکسپیریِ خود جدا شده اند و از نمایش های شکسپیر، فقط شباهتی در اسم و اندک مایه ای از برخی عادات را دارند. اینان زنانِ امروزی اند. زنانی مدرن و سکولار، زنانی مرفه از جماعتِ مرفهین بی دردِ سکولار-مدرنیست، که غم ها و رنج ها و نگرانی هاشان نیز حقیر و ابلهانه و جانورگونه است. اینان زنانی اسیر تبرّج و اسراف و در تمنای آرزوهای سرمایه دارانه مدرن اند، همان گونه که گرفتار هوس بازی و خیانت به همسر و تنوع طلبی و حسادت و رقابت های نفسانی اند، همانگونه که مردانشان نیز بی وفا و بوالهوس و خیانتکارند.
این دورهمی، دورهمی زنان مرفه و فوق مرفه سرمایه دار و سرمایه دارصفت است که اساسی ترین دردهای شان پنهان کردن فساد و خیانت خود از شوهران و عشّاقشان، و دور کردن زنان دیگر از مردانشان، و توصیه کردن یکدیگر به «ترفندهای زنانه»، و فریب دادن خود و دیگران، و ارضاء تمنیّات بی پایان نفسانی و جاه طلبانه شان است. از همین رو است که نمایش «دورهمی زنان شکسپیر» لبریز است از گوشه کنایه های اروتیک و اطوار و حرکات جلف، و آموزه های سخیف زشت به این نمونه ها توجه کنید:
در این نمایش، زنان با اطوار و حرکات در صحنه به یکدیگر از «ترفندهای زنانه» برای جلب نظر مردان می گویند و شوخی های رکیک می کنند. از میان این همه اطوار و حرکات و اشاراتِ لفظی و غیرلفظیِ اروتیک، این پیام ها به بینندگان زن و مرد و جوان و غیرجوان (و البته بیشتر جوان، و اغلب خانم) منتقل می شود که: «ازدواج، پایان عشق است» - «ازدواج، نه، عشق، آری» - «مردها همه تنوع طلبند» - «از هر 100 تا مرد، شاید یکی پیدا شود که بد نباشد» - (اینها برخی از عبارات دیالوگ های این نمایش بوده است)؛ عشق و پایبندی را رها کن و به دنبال لذت و تنوع طلبی و خوش گذرانی باش، چون مردها هم همینگونه اند و به کسی وفا نمی کنند – تعهد و ازدواج و پایبندی به زندگی با یک مرد حماقت است.
جالب است که در این نمایش، همه زنان (جز ژولیت که بسیار ساده و به اصطلاح تازه در اول راه است) به همسران و معشوق هاشان خیانت کرده اند و کم و بیش در این «دورهمی زنانه» به عنوان نیش و کنایه به خیانت های یکدیگر اشاره می کنند و پته همدیگر را روی آب میریزند. و به قول یکی از زنان بازیگر در نمایش: «همه زنان دستمالشان را داده اند».
در این دورهمی، همه زنان با یکدیگر چشم و هم چشمی و رقابت دارند و به همدیگر حسادت می کنند، همگی شان دروغ می گویند و دروغ می شنوند، همگی به مردهای شان خیانت کرده اند و مردهای شان نیز متقابلاً به چنین کاری پرداخته و می پردازند، همه این زنان در عین این که یکسره معطوف و متمرکز بر تمنیات جنسی خویشند از عشق و تعهد و پایبندی به یک مرد و ازدواج و خانواده سرخورده و بیزارند و به شاد باشی و دم غنیمتی و تجربه کردن های متنوع و متعدد فرا می خوانند (در این نمایش، ژولیتِ ساده لوح نیز که در ابتدا با این زنان مخالف است، سرانجام سرخورده می شود و به جمع آنان می پیوندد)، در این نمایش زنان و مردان گویی جانوروشانی اند که جوهر وجودشان به دریای بی پایان شهوات سیری ناپذیر جنسی وصل شده است و جز پرداختن به اندام و اطوار و توانایی ها و جذابیت های جسمانی یکدیگر فکر و ذکری دیگر ندارند.
حتی شکسپیر که در اواخر رنسانس و در مقاطع آغازینِ عالم مدرن می زیست، و در آن روزگار، در انگلیستان، هنوز فرهنگ تبرج و اسراف و شهوترانی و بی بند و باری در هیءتِ کنونی آن (و اینگونه افراطی و صریح و بی پروا و وقیحانه) رواج نیافته بود، اگر بر سر این نمایش ظاهر می شد و می دید که برخی زنان نامدار نمایش هایش، اینگونه در هیأت مرفهان بی درد مروج اروتیسم گردیده اند، حیرت زده و چه بسا خشمگین می شد.
نویسنده این سناریو، زنان برخی نمایش های شکسپیر را از هویت ادبی و تاریخی شان انتزاع کرده و آنها را در هیأت زنان بی بند و بار متعلق به طیف مرفهان بی درد لااُبالی بر سر صحنه آورده است تا پیام عیش و عشرت طلبی و خوش باشی و خانواده گریزی و ازدواج ستیزی و بی مسئولیتی و بی اخلاقی را به مخاطبان نمایش القاء نماید. شاید دلیل هراس شدید مسئولان نمایش از عکس و فیلم برداری و برخورد تند آنها با صاحبان موبایل هایی که حتی لحظه ای از این نمایش را می خواسته اند که ثبت کنند (و ضبط موبایل ها و دوربین های آنها به منظور پاک کردن فیلم ها) مربوط به آن است که می خواسته اند اسرار اطوار زنان بازیگرشان آنگاه که سر صحنه «ترفندهای زنانه» را نمایش می دادند، پنهان بماند.
در یک عبارت کوتاه می توان گفت درون مایه اصلی این نمایش، ترویج و تبلیغ بی بند و باری و بی اخلاقی و هوسرانی و ازدواج گریزی و ایجاد بدبینی میان دو جنس مردان و زنان (با هوس باز و خیانت پیشه نشان دادن آنها) در حال و هوای سکولاریستی مرفهان بی درد است. و آنچه که این نمایش، در کلام و اطوار و حرکات بازیگرانش به مخاطب ارائه می دهد، یکی از محورهای مطلوب جریان تهاجم فرهنگی است که دهه ها است بر ترویج آن متمرکز شده اند، زیرا می دانند که یکی از راه های مقابله با هویت دینی و فرهنگ اسلامی و روحیه آرمان خواهی و ایثارگری و جهاد و شهادتِ مردم ایران، ترویج و تبلیغ بی بند و باری و بی غیرتی و تبرج و رفاه زدگی و مصرف گرایی و مستفرق کردن مردمان در لذت مداری های پوچ نامشروع و پرمفسده است.
و البته پرسش مهم این است که نقش و مسئولیت و کارکرد وزارت ارشاد در این میانه چیست و چرا با این جریان (و جریان های دیگر) مروج تهاجم فرهنگی مقابله نمی کند و چرا به آنها امکان فعالیت می دهد؟ آیا وزارت ارشاد باور دارد که ما در کوران و متنِ یک جنگ نرم تمام عیار قرار داریم؟ اگر باور دارد، جایگاه خود را در کدام جبهه این جنگ نرم تمام عیار می بیند؟ و البته در عمل در کدامین جبهه قرار گرفته است و به کدامین نیروها سرویس و امکانات می دهد؟ در این خصوص گفتنی های بسیاری هست که باید به آنها پرداخت. (انشاالله...)
رییس دیوان عدالت اداری نسبت به اظهارنظر برخی مسئولان بهویژه متولیان امر فرهنگ کشور در مساله مخالفتشان با موضوع تفکیک جنسیتی در محیطهای کاری واکنش نشان داد و گفت: گاهی از زبان مسئولان شنیده میشود که ما با تفکیک جنسیتی مخالفیم، حال آنکه مخالفت با تفکیک جنسیتی میان زن و مرد نامحرم در حقیقت نوعی مخالفت با احکام اسلامی شناخته میشود.
حجتالاسلام والمسلمین منتظری در جلسه هیات عمومی دیوان گفت: آیا آقایان روایات اسلامی را میبینند و چنین حرفی میزنند؟ اگر احکام دینی را نمیدانند خوب است قبل از اظهارنظر از کارشناسان امور دینی سوال کنند.
وی افزود: یکی از مسایلی که در جامعه ما رواج یافته که گاهی در آن روابط خلاف شرع دیده میشود رابطه میان زن و مرد است که در این گونه روابط، موازین اسلامی رعایت نمیشود، حال آنکه احکام مربوط به روابط زن و مرد از احکام روشن قرآنی است و احادیث و روایات ما نیز بر رعایت حدود در این امر تاکید دارد.
رئیس دیوان عدالت اداری با اشاره به این که عفاف و رعایت حدود شرعی در ارتباط زن و مرد نامحرم به معنی تحفظ و پیشگیری از برخی روابط نامشروع و ناسالم است، اضافه کرد: در عین داشتن چنین آموزههایی، متاسفانه اوضاع به نحوی شده است که اگر کسی حرفی بزند و مساله حفظ حریم زن و مرد را مطرح کند، یا بخواهد در این زمینه اقدامی انجام دهد، مورد تهاجم یا تمسخر قرار میگیرد.
وی ادامه داد: از زمان سلطه انگلیس در دوره رضاخان فرهنگ منحط غربی در کشور حاکم شد. آنان با حذف اجرای برخی حدود اسلامی، حریمها را از بین بردند و این روند متاسفانه همچنان تا امروز ادامه یافت به نحوی که در نظام جمهوری اسلامی نیز برخی تلاش دارند، همان مسیر ادامه یابد.
منتظری با بیان این نکته که تفکیک جنسیتی و ایجاد حریمهایی در برخورد میان زن و مرد به هیچ وجه به معنی محدود کردن زنان و ممانعت از اشتغال ایشان نیست، تصریح کرد: هیچکس مخالف رشد علمی و و ارتقای جایگاه زنان و همچنین اشتغال آنان نیست بلکه منظور از چنین اقدامی حفظ کرامت و شان خانمهاست.
رئیس دیوان عدالت اداری خاطرنشان کرد: بررسی و تحلیلهای علمی و اجتماعی نشان میدهد که مهمترین منشاء بسیاری از آسیبهای اخلاقی و جنایات، از بین رفتن کیان خانواده و سست شدن بنیان آن بر اثر رعایت نکردن حدود شرعی در ارتباط میان زنان و مردان است.
وی با اشاره به اینکه آنچه روایات و آموزههای دینی بر آن تاکید دارد، محدودیت نیست که برخی بر آن مانور میدهند، تصریح کرد: معلوم نیست چرا از اینکه ارزشهای اسلامی را تبلیغ کنیم ابا داریم و خجالت میکشیم با سربلندی احکام اسلام را بیان کنیم.
منتظری گفت: در حالی که روابط زن و مرد در دنیای کنونی هیچ حد و مرزی ندارد، دانشمندان، روانشناسان و عالمان علوم اجتماعی غربی که منصفند با بررسی عوارض چنین ارتباطاتی تصریح میکنند که این حد از اختلاط میان زن و مرد روا نیست؛ زیرا نه تنها از آن سودی نبردهاند بلکه متضرر نیز شده است. آمار و عملکردها نیز نشان از این واقعیت دارد.
وی با بیان اینکه دیوان عدالت اداری نیز طی سالهای پیش نسبت به تفکیک محیط کاری زنان از مردان اقدام کرده است، اقدام شهرداری را در این ارتباط ستود و ادامه داد: با سربلندی میگوییم، چنین اقداماتی به منظور رعایت حدود اسلامی و حریم میان زن و مرد لازم است و این امکان را فراهم میکند که زنان در محیط کاری خود آزادتر باشند.
منتظری با تاکید بر رویکرد اجرای تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و سایر ادارات و مراکز تا حدممکن اظهار کرد: اگر مخالفت با تفکیک جنسیتی، مخالفت با احکام اسلام نیست، نامش چیست و چه اصراری است که برخی اشخاص این موضوع را در کلام و رسانههای خود مطرح کنند؟
رئیس دیوان عدالت اداری همچنین ضمن اشاره به اینکه معنا ندارد که ما برای خوشآمد غربیها احکام اسلامی را تعطیل کنیم، ادامه داد: مگر غرب از نظام جمهوری اسلامی خوشش میآید که از اجرای احکام اسلامی در آن راضی باشد و انتظار تعریف و تمجید از آنها داشته باشیم، حال آنکه ما وقتی میگوییم جمهوری اسلامی، باید خود را مقید بدانیم که احکام ریز اسلامی را نیز در کشور رعایت کنیم.
بر اساس این گزارش، حجتالاسلام و المسلمین منتظری در ابتدای سخن خود ضمن ابراز تاسف از سانحه دردناک سقوط هواپیمای مسافربری، این اتفاق را به ملت عزیز ایران به ویژه بازماندگان مصیبتدیده این حادثه تسلیت گفت و ضمن آرزوی سلامتی برای مجروحان، غفران الهی را برای درگذشتگان مسئلت کرد.
ظهور انقلاب اسلامی و پدیداری «طریقت سیاسی-اجتماعی اسلامی» که هسته اصلی آن را آموزه های «خط امام» تشکیل می داد، اسلام ناب محمدی(ص) را به پرچمدار نهضت انقلابی فراگیر مردمی در ایران بدل ساخت، نهضتی که به دلیل جوهر اسلامی-شیعی اصیل خود هم عدالتخواهانه و ضدسرمایه داری بود، هم انقلابی و قاطع و رادیکال، هم ضد امپریالیست و ضدآمریکایی و مدافع استقلال سیاسی-اقتصادی بود، هم معنوی و آرمان گرا که بر بازگشت به فطرت انسانی و هویت سعادت آفرین دینی و گنجینه آموزه های قدسی شیعی تأکید می کرد. ظهور انقلاب اسلامی و طریقت سیاسی-اجتماعی آن، کل کاست روشنفکری ایران و ایدئولوژی های مدرنیستیِ وارداتی را دچار بحران و بن بست کرد.
روشنفکری ایران و ایدئولوگ های مدرنیست آن در یکی، دو سال اول پس از ظهور انقلاب اسلامی در نوعی حالت شوک و گیجی به سر می بردند و در خصوص نحوه مقابله با انقلاب، گرفتار نوعی سردرگمی و ابهام بودند. اما از آغاز دهه 1360 حرکت روشنفکران ایرانی در جهت بازسازی و رسیدن به نوعی ساختار و هویت ایدئولوژیک منسجم به منظور مقابله با انقلاب اسلامی آغاز شد. محصول این بازسازی و تجدید ساختار ایدئولوژیک و سازمانی، سیطره ایدئولوژی نئولیبرالیسم بر بخش بزرگی از روشنفکری ایران و ظهور و غلبه نوعی روشنفکریِ نئولیبرالیست بود که در مسیر تقابل با انقلاب و نظام اسلامی قرار گرفته بود.
اغراق نیست اگر بستر اصلیِ تاریخ معاصر ایران از سال های آغاز دهه 1360 تا امروز را تقابل میان نئولیبرالیسم ایرانی با آرمان گراییِ دینی-انقلابیِ انقلاب و نظام اسلامی بدانیم. آرمان گراییِ دینی-انقلابی ای که در نظام ولایت فقیه و در اراده ولایی نظام تجسم و ظهور و فعلیت یافته است و نئولیبرالیسم ایرانی نیز که بیش از دو دهه است در قد و قامت یک جناح تمام عیارِ متنفذ ظهور و بروز دارد، بیش از هرچیز و اساساً و نوعاً، در ستیزی که با حقیقت انقلاب اسلامی و اسلام ناب محمدی(ص) و راه امام و طریقت سیاسی-اجتماعیِ اسلامی دارد، اصل ولایت فقیه و اراده ولائی نظام را به این دلیل که جان و جوهر انقلاب و تجسم و پاسدار هویت اسلامی و انقلابیِ نظام جمهوری اسلامی است، به صور و اَشکال مختلف و مستقیم و غیرمستقیم و از هر طریق و راهی که برایش ممکن و مقدور باشد مورد حمله قرار داده است.
جناح نئولیبرالیست در ایران امروز ترکیبی است از طیف گسترده ای از روشنفکران سکولار-اومانیست (اعم از غیرمذهبی و یا التقاطی های به ظاهر مذهبی و مدعیِ دین داری) که اگرچه پیروان ایدئولوژی های مختلف سکولاریستی در میان آنها حضور دارند اما محوریت و مرکزیت و هژمونیک شان با روشنفکران نئولیبرالیست است، و نیز، بخش عمده طبقه سرمایه دار ایران (که البته نقش محوری و هژمونیک را در این طبقه، لایه سرمایه داری سکولاریستِ ممتازه ای بر عهده دارد که از امکانات و رانت های ویژه برخوردار بوده است و استغراق در مفاسد اقتصادی موجب فربهی و سنگین وزنی آن شده است) به همراه لایه فوقانی طبقه متوسط مدرن، و طیف تکنوکرات-بوروکرات های شاغل در بخش های خصوصی و یا دولتی، و برخی اقشار و گروه های لایه میانی طبقه متوسط مدرن ایران، مجموعاً و در پیوند با یکدیگر بدنه اصلیِ اجتماعی نئولیبرالیسم ایرانی را تشکیل می دهد.
نئولیبرالیست های ایرانی حضور مؤثر و فعالی در عرصه رسانه های مکتوب و فضای مجازی و بازار نشر کتاب دارند و از حمایت پیوسته و گسترده شبکه های ماهواره ای فارسی زبان ایرانی و غیرایرانیِ خارج از کشور نیز برخوردارند حضور و نفوذ طولانی مدت و تأثیرگذار مدیران و کارشناسان و برنامه ریزان همسو با آراء مدرنیستی و نئولیبرالیستی در حوزه های مختلف فرهنگی و مطبوعاتی کشور (از بازار نشر و توزیع کتاب گرفته تا تولید و اکران فیلم های سینمایی و شبکه مطبوعات و نظام آموزش دانشگاهی و روند سیاستگذاری های هنری و...) عملاً بینش نئولیبرالیستی به فرهنگ و هنر و ادبیات را در ساخت و ساختار متولیان فرهنگی-هنری و دانشگاهی کشور نهادینه و حاکم کرده است. از این رو اغراق نیست اگر بگوییم نئولیبرالیست ها دست اصلی را در کلیت سیستم فرهنگی کشور دارند.
نفوذ و تأثیرگذاری و توانمندی جناح نئولیبرالیست در ساخت اقتصادی کشور از توان آن در عرصه فرهنگی هم بیشتر است، و قدرت مانور و تحرک گسترده و جان سختی و توان باز تولیدی که نئولیبرال های ایرانی حتی پس از شکست در کودتای فتنه سبز (و زنجیره ای از ناکامی های کوچک تر در مقاطع قبل از آن) از خود نشان دادند و ظرف مدت کوتاهی موفق به تجدید سازمان و یارگیری و حضور فعال مجدد در عرصه سیاسی کشور گردیدند، ریشه در همین توانمندی های راهبردی های آن در ساخت اقتصاد و سیستم فرهنگی دارد.
***آرایش تاکتیکی نئولیبرال ها پس از فتنه
نئولیبرال های ایرانی در یک دهه گذشته در مقاطع مختلف کوشیدند تا با تکیه بر امکان و موقعیتی که در ساخت اقتصاد و ساخت فرهنگ کشور دارند، با تعرض در عرصه اجتماعی-سیاسی، معادلات کنونی در ساخت قدرت سیاسی را به نفع خود تغییر دهند. هدف غایی نئولیبرال ها این است که کنترل کامل ساخت قدرت سیاسی را در کشور در دست گیرند و فرماسیون غرب زدگی شبه مدرن را (این بار با محوریت ایدئولوژی و اقتصاد نئولیبرالی) بازسازی نمایند.
نئولیبرال های ایرانی در دهه های 1370 و 1380 و پیش از شکست کودتای فتنه سبز محور حرکت خود را بر تقابل میان روشنفکران التقاطیِ به ظاهر دینی (که خودشان را روشنفکران دینی مینامند) با روحانیت شیعه قرار داده بودند، اما شکستِ کودتای نئولیبرالیِ سال 1388 و بی اعتبار شدن چهره های اصلیِ ایدئولوگ روشنفکری التقاطی اندیش نئولیبرال، و فروپاشی سازمان فتنه آنها که عمدتاً متکی بر دو حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود، موجب شد که نئولیبرال های ایرانی در مقطع پس از کودتای فتنه سبز آرایش تاکتیکی و سازمانی و پوشش شعارها و تبلیغاتی خود را نیز تغییر دهند.
پس از شکست کودتای ررنگی نئولیبرال ها و بی اعتبار و متواری شدنِ انبوه ایدئولوگ ها و استراتژیست های آنها دیگر تابلوی «روشنفکری دینی» کم جاذبه و بی آبرو گردید و فراتر از آن، این که با کنار رفتن نقاب نفاق از چهره ایدئولوگ هایی مثل عبدالکریم سروش و محسن کدیور و عبدالعلی بازرگان و سیاستمدارانی چون: رجب مزروعی و رضا علیجانی و عطاء مهاجرانی؛ این عناصر قدرت تأثیرگذاری خود را از دست دادند. زیرا باید توجه کرد که دلیل اصلیِ تأثیرگذاری این اشخاص از حضور منافقانه آنها در حاکمیت نشأت می گرفت و با کنار رفتن نقابِ نفاق و حذف آنها از حاکمیت، قدرت تأثیرگذاری آنها شدیداً کاهش یافت.
در این مقال مجال، بررسی علل شکستِ نئولیبرال ها در توطئه کودتای فتنه سبز وجود ندارد و آنچه محل توجه ما است، بررسی آرایش نوین تاکتیکی و ساختاریِ نئولیبرال های ایرانی در مقطع زمانی پس از ناکامی در فتنه است. ناکامی کودتای رنگی به نئولیبرال های ایرانی آموخت که بر خلاف تصور آنها روحانیت شیعه هنوز از قدرت بسیج و سازماندهیِ نیروهای متدین و انقلابی برخوردار است و تعداد هواداران انقلاب آنقدر پرشمار و مصمم و نیرومندند که هر کودتا و توطئه ای را خنثی می کنند و در هم می کوبند.
نئولیبرال های ایرانی پیش از کودتا تصور می کردند که شرایط کشور به گونه ای شده است که آنها می توانند بخشی از اغراض ضددینی خود را آشکار کنند و در مواردی به طور صریح و مستقیم در مقابل بیّنات انقلاب و اصل ولایت فقیه و آموزه های امام خمینی(ره) بایستند. اما ناکامی در پیشبرد کودتا (علیرغم سرمایه گذاری بسیار زیاد مالی و تبلیغاتی و سیاسی استکبار جهانی، و فعال کردن بخش عمده پتانسیل داخلی توسط فتنه گران) که موجب بر باد رفتن بسیاری از نیروها و امکانات برآمده از بیش از بیست سال فعالیت و برنامه ریزی بود؛ به نئولیبرال های ایرانی فهماند که باید آرایش تاکتیکی خود را تغییر داده و آهنگ حرکت و نحوه بیان اغراض خود را متحول کرده و محور سازمانی و تشکیلاتی شان را نیز تجدید ساختار نمایند. این گونه بود که نئولیبرال های ایرانی از حدود سال 1389 با شعار و تابلو و تاکتیک و سامان تشکیلاتی جدیدی به میدان آمدند. در یک بیان سربسته و بسیار مختصر می توان رئوس این تغییرات را اینگونه بیان کرد:
1- به لحاظ سازمانی و تشکیلاتی، دو حزب منحله مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی از کانون حرکت تشکیلاتی خارج گردیدند. نقش فعال این دو تشکل در فتنه و انحلال آنها توسط قوه قضائیه و نیز تغییر رویه تاکتیکی نئولیبرال ها در این تغییر آرایش تشکیلاتی م<ثر بوده است.
2- به لحاظ تاکتیکی، حضور مجدد گسترده در حاکمیت (که در دوره های ریاست جمهوری نهم و دهم و به ویژه در یکی دو سال اول پس از شکست کودتای فتنه سبز، کم رنگ شده بود) به یک مطالبه محوری و رکن مهمی از برنامه عملیاتی نئولیبرال های ایرانی بدل گردید.
3- با یک جابجایی و تقسیم کار، نیروهای به اصطلاح «محافظه کار»تر و آنها که به لحاظ پیشینه و عملکرد و روابط می توانند خود را به بنیانگذار جمهوری اسلامی و روند عمومی انقلاب اسلامی بیشتر منتسب نمایند، در ویترین حرکت جناح نئولیبرال قرار گرفته اند. نئولیبرال های ایرانی می خواهند با پنهان شدن پشت نقاب منافقانه تصویری غیر حقیقی و تحریف شده از شخصیت و آرمان امام خمینی(ره)، اغراض نئولیبرالی خود را (بی آنکه محتوای سکولار-نئولیبرال این اغراض آشکار شود) دنبال نمایند و با تحریف حقیقت سلوک و سیره سیاسی و شخصیت و آموزه های امام خمینی(ره) از تابلو و شعار پیروی از امام، محملی برای مطالبات نئولیبرالی خود فراهم آورند. به عبارت دیگر پس از یک دوره تبلیغ و ترویج نسبتاً صریح سکولاریسم نئولیبرالیستی، در تجدید آرایش تاکتیکی خود نقاب نفاقی بر چهره باطن و جوهر نئولیبرالی اغراض خود بزنند.
4- تابلوی خِرَدگرایی و عقلانیت و پرهیز از دشمن تراشی و ضرورت خردورزی و اعتدال و مدعاهایی از این دست به کانون اصلی تبلیغاتی بدل گردیده است.
5- نئولیبرال ها در آرایش تاکتیکی جدیدشان می کوشند تا خود را نه مخالف «انقلاب» که مخالف «افراط گرایی» و «بی خردی» نشان دهند. آنها به این دل بسته اند که غیر از طیف متحدان همیشگی شان (و البته با دور کردن متحدان نشان دارشان که اغراض و نیّاتشان کاملاً آشکار گردیده است از جلوی صحنه) بخش هایی از طیف انقلابیون و اصول گرایانی را که ممکن است (به هر دلیلی) مجذوب مانورهای خردگرایی و اعتدال شوند را نیز جذب کرده و جبهه خود را گسترده نمایند.
6- نئولیبرال ها پس از ناکامی در فتنه، اکنون می کوشند تا حرکت خود را معطوف به بخش ها و عناصری از روحانیت نمایند که اینها تصور می کنند می شود تحت عنوان «نواندیشی دینی» آنها را در پروسه بسط شبه مدرنیزاسیون دخیل کرد. در واقع ناتوانی و ورشکستگی جریان موسوم به «روشنفکری دینی» در پیشبرد پروژه شبه مدرنیزاسیون نئولیبرال، جناح نئولیبرالیست را متوجه تأکید بیشتر بر برخی چهره ها و عناصر روحانی کرده است. نئولیبرال های ایرانی می کوشند تا با سازماندهی و شبکه سازی ای تحت عنوان «نواندیشی دینی» به نوعی در درون روحانیت شیعه، جریانی همسو با شبه مدرنیزاسیون نئولیبرال ایجاد نمایند، جریانی که در پازلِ تاکتیکی جناح نئولیبرال در سالهای پس از فتنه، نقش اصلی را در پیشبرد پروژه نئولیبرالیسم شبه مدرن بر عهده دارد. در آرایش تاکتیکی جدید نئولیبرال های ایرانی، این طایفه به اصطلاح «روحانیت نواندیش» قرار است که نقش محوری ای را که قبلاً روشنفکری به اصطلاح دینی بر عهده داشت اکنون بر عهده گیرد. واقعیت این است که بدنه اصلی و عمده روحانیت شیعه با این طایفه به اصطلاح نواندیش نسبتی ندارد و تعبیر «نواندیشی» اسم رمزی برای نوعی التقاطه شبه مدرنیستی است و ماجرای این به اصطلاح نواندیشان، تکرار همان پروژه تحریف مدرنیستی دین است که بیش از یکصد سال است که در ایران روشنفکران به اصطلاح دینی داعیه دار آن بوده اند، و اکنون نئولیبرال ها به شکلی دیگر دارند آن را دنبال می کنند.
نگاهی به رویکرد نشریه «مهرنامه» به خوبی محتوای طرح تاکتیکی نئولیبرال های ایرانی در خصوص این جریان به اصطلاح نواندیش دینی (که در واقع روایتی دیگر از التقاط مدرنیستی و تحریف دین به نفع مدرنیسم است) را نشان می دهد.
به نظر می آید در فضای پس از فتنه، نقش کارگزاران سازندگی در آرایش تشکیلاتی این جناح بسیار برجسته تر گردیده است و حالتی محوری پیدا کرده است. و این تغییر آرایش تشکیلاتی با تغییر تابلوها و شعارها و تغییر آرایش تاکتیکی این جناح تلازم دارد. درباره این تغییرات و پدیداری آرایش های نوین تاکتیکی و ساختاری و سمت و سوی حرکت نئولیبرالیسم ایرانی در فرصت های بعدی باید بیشتر سخن گفت.
انشاءالله
شهریار زرشناس
دایههای مهربانتر از مادر چند وقتی است سوژه جدیدی برای "حمایت از زنان!" یافتهاند و با انتشار بخشنامه شهرداری مبنی بر تفکیک محیط کاری زنان از مردان در تهران به دفاع از حقوق به ظن خود پایمالشده این قشر پرداختهاند.
حکومتها و رژیمهای سیاسی مختلف به تبع عهد و تعلق تاریخیای که دارند (مثلا متعلق به عالم مدرناند یا تعلق تاریخی دیگری دارند) و هویت اعتقادی یا ایدئولوژیکی که از آن پیروی میکنند، دارای مدلها و گونهها و نظامهای حقوقی – سیاسی مختلفی میشوند و مجموعههای قانونی را اجرا و اعمال میکنند به عنوان مثال میتوان گفت که یک رژیم لیبرال – مدرنیست هر چقدر هم که مدعی بیطرفی باشد و یا با دمیدن در بوق و کرناهای تبلیغاتی خود را مخالف ایدئولوژی و دولت ایدوئولوژیک اعلام نماید و انبوهی از سروصداهای اینگونه به راه اندازد، باز هم ذاتی اومانیستی و جوهری سکولار – مدرنیست دارد و در قانونگذاریها و اجرا و اعمال سیاستهای مختلف و رویههایی که در پیش میگیرد و مناسباتی که از آن حمایت و نگهبانی میکند، دارای هویت مشخص لیبرال – سرمایه دارانه است و به صورت آشکار و پنهان و مستقیم و غیرمستقیم در سطوح و لایهها و شئون و وجوه مختلف اجتماعی که بر آن حکومت میکند، به ترویج و تبلیغ ایدئولوژی لیبرالیسم و ارزشهای فرهنگی اخلاقی سکولار – اومانیستی و مشهورات جهان بینی مدرن می پردازد.
دولت ها (مقصود، دولت در معنای اعم آن است) پدیدار گردیدهاند تا در هر عهد و عالم تاریخی، تجسم اراده سیاسی حافظ یک عهد و وقت تاریخی و به نوعی و در چارچوبی فعلیت بخش آن باشد. هر دولتی تجسم وقت و عهد تاریخی است. (وقت دینی یا وقتِ نیستانگارِ غربی، عهدِ اومانیستی یا...) و این عهد و وقت به آن تعلقی میبخشد و به افعال و موجودیت آن سمت و سو و جهت و و محتوا میدهد.
یک حکومت اسلامی (یا به تعبیری دیگر یک دولت دینی) نوعا و ذاتا تجسم وقت دینی و ولایت الهی است و تعلقات حق طلبانه و ضد طاغوتی و استکبار ستیزانه دارد و در شئون و وجوه و مراتب مختلف تجسم روح دینی و مجری و پاسدار قانون الهی (شریعت آسمانی) است. شریعت آسمانی چرا نازل می شود؟ هدف خداوند از قانون گذاری برای بشر و زندگی انسان چیست؟ امام خمینی(ره) حکومت اسلامی را حکومت قانون الهی میدانند.
ماموریت حکومت اسلامی در اجرای قانون آسمانی و احکام و حدود الهی چیست؟ باتامل در این پرسش ها در مییابیم که شریعت اسلامی نازل میشود تا رهنمای بشر به سوی سعادت دنیوی و رستگاری اخروی باشد. دولت دینی تاسیس میشود تا قانون الهی (شریعت آسمانی) را بر جامعه حاکم نماید و زندگی و مناسبات و معاملات و حیات فردی و جمعی انسانها را بر اساس احکام الهی و شریعت آسمانی سامان دهد و نهایتا هدف غائی نزول قانون الهی و تشکیل دولت دینی بر پایه شریعت و قانون آسمانی این است که زمینه و شرایط برای بهروزی دنیوی و رستگاری اخروی انسانها فراهم آید.
در واقع دین و شریعت آسمانی آمده است تا بشر را به سوی سعادت دنیوی و از آن مهمتر رستگاری اخروی هدایت نماید و دولت دینی تاسیس و تشکیل میشود تا با عینیت بخشیدن به ولایت الهی و آماده ساختن شرایط و از بین بردن موانع، مسیر حرکت به سوی بهشت را که دقیقا از متن و بطن اعمال زندگی دنیوی آدمیان میگذرد مهیا نماید.
دولت دینی حافظ و پاسدار عهد دینی است و از طریق تحقق و فعلیت بخشیدن به ولایت الهی، انسان ها را به سوی سعادت دنیوی و سعادت اخروی رهنمون میکند. دولت دینی با ظلم و استکبار میستیزد و این مبارزه، ولایت طاغوت را نفی میکند و ولایت حق را عینیت میبخشد. ولایت حق، عدالت و قانون الهی را حاکم میکند و حاکمیت قانون الهی و عدالت، بشر را سعادتمند و رستکار میسازد. اگر تامین سعادت دنیوی و رستگاری اخروی و رساندن انسانها به بهشت بر عهده و وظیفه حکومت اسلامی نبود، دیگر دلیل و ضرورتی برای تاسیس حکومت اسلامی و اجرای حدود و احکام الهی وجود نداشت.
رئیس جمهور محترم اخیرا در جمع کارکنان سازمان حفاظت از محیط زیست فرمودهاند: "دولت دینی خوب است، اما در مورد دین دولتی باید بحث کنیم. دین را نباید به دست دولت داد، چون دین در دست کارشناسان، علما، صاحبنظران و دلسوزان است و آنها باید دین را تبلیغ کنند و دولت باید حمایت کند."
تعبیر "دین دولتی" که چند سالی است بعضا توسط برخی روشنفکران عنوان گردیده، تعبیر گنگ و مبهم و تعریف نشدهای است. در این که دولت دینی امر مطلوبی است، تردیدی نیست. این نیز روشن است که وظیفه دولت دینی، اجرای شریعت و قانون الهی است و اصلی ترین ظهور و تبلور شریعت در گستردهترین صورت آن همانا عدالت است. یعنی دولت دینی با حاکم کردن و اجرا و اعمال شریعت، نظام عدل را محقق میسازد و تحقق نظام عدل در پرتو شریعت آسمانی، موجب عینیت یافتن ولایت الهی میگردد و ولایت الهی بشر را از ظلمت و غذاب جهنم در آخرت، فقر و فساد و تبعیض و ظلم و بیقانونی در دنیا نجات میدهد و سعادت دنیا و رستگاری اخروی و قرب به بهشت الهی را برای بندگان مومن مهیا می سازد.
بدینسان تکلیف دولت دینی روشن است، اما دین دولتی مفهومی مبهم و تعریف ناشده است. در سالهای گذشته برخی روشنفکران مدرنیست داخل کشور و نیز گروههایی از اپوزوسیون خارج نشین، ترویج آموزههای اسلامی و کوشش در مسیر بسط فرهنگ اسلامی و دفاع از مرزهای عقدیتی و هویت دینی جامعه توسط نظام اسلامی را در مواردی با عناوینی نظیر: دین دولتی مورد حمله و هجمه قرار می دادند.
روشنفکران لیبرال-مدرنیست به گونهای سخن میگفتندکه گویا نظام اسلامی حق ندارد به ترویج آموزههای اسلامی و کوشش برای تقویت و تعمیق و بسط فرهنگ اسلامی و تبلیغ شعائر دینی بپردازد و اینگونه کوششها و هرگونه حرکت در مسیر اجرای حدود و احکام اسلامی و مبارزه با محاربان و مروجان فساد را تحت عناوینی نظیر "دین دولتی" مورد هجوم شدید تبلیغاتی قرار داده و محکوم میکردند.
جالب است که همین روشنفکران مدرنیست به نحوی سرسختانه از ترویج آرا و آموزه ها و ارزش ها و مشهورات و تبلیغ شعائر و مظاهر سکولاریسم لیبرال حمایت میکردند. گویی با طرح یک شعار تبلیغاتی مبهم، تعریف نشده و گنگ به نام دین دولتی میخواستند ( هنوز هم میخواهند) که نظام اسلامی را در موضعی قرار بدهند که به بهانه پرهیز از گرفتار شدن در به اصطلاح ورطه دین دولتی وظایف ضروری و مهم و محوری خود در خصوص اجرای احکام اسلامی و اعمال شریعت الهی و تقویت هویت اسلامی جامعه و تحکیم هویت دینی نظام را نادیده گرفته و یا به حاشیه براند.
نظام ولایت فقیه یگانه صورت ممکن و مطلوب تحقق حکومت اسلامی در عصر غیبت است. اساس و جان و جوهر حکومت اسلامی، عهد دینی آن است. دین، نازل شده است تا بشر را نجات داده و در دنیا بهروز و در آخرت رستگار نموده و در زندگی جاودانه پس از مرگ در جوار رحمت حق در بهشت قرار و آرام دهد. پس دولت دینی که هویت خود را از دین میگیرد وظیفه دارد که شریعت آسمانی را عینیت و تحقق بخشد و تجسم ولایت الهی و ظهور اراده فراگیر آن در حیات اجتماع باشد، به تبع وظیفه و ماموریت دین برای نجات مردم ( که نجات آنها از ظلمات گمراهی و تباهی و هدایت آنها به سوی نور است) به عنوان یک حکومت اسلامی وظیفه دارد که در مقام ولایت، قانون الهی را اجرا کرده و از طریق اجرای شریعت آسمانی، مردمان را از ولایت طاقوت خارج کرده و به سوی نور هدایت ببرد و همین ویژگی مقوم هویت دولت دینی و اصلی ترین دلیل و علت و فلسفه وجودی آن است. کم توجهی به این وجه مهم و بنیادین حکومت اسلامی (خدای ناکرده) ممکن است به تضعیف اساس و شاکله آن بیانجامد. از این رو باید بکوشیم تا هوشیارانه و با شجاعت و صراحت، ضمن تاکید بر وجه اعتقادی اسلامی دولت دینی و دفاع از وظیفه و مسئولیت و نقش آن به عنوان هدایتگر مردمان از ظلمات ولایت طاغوت به سوی نور و روشنایی و بهروزی دنیوی ( واز آن مهمتر) سعادت و بهشت اخروی (در مقام ولی جامعه) در تقویت و گسترش نقش سازنده و مهم و تعیین کننده و صریح شریعت و احکام و حدود الهی و تربیت و هدایت مردمان در مسیر سعادت دنیوی و اخروی فعالانه بکوشیم.
وحدت به معنای تکیهی بر مشترکات است. ما مشترکات زیادی داریم؛ میان مسلمانان، مشترکات بیش از موارد اختلافی است؛ روی مشترکات باید تکیه کنند. تکلیف عمده هم در این مورد بر دوش نخبگان است؛ چه نخبگان سیاسی، چه نخبگان علمی و چه نخبگان دینی. علمای دنیای اسلام مردم را از تشدید اختلافات فرقهای و مذهبی برحذر بدارند. دانشمندان دانشگاهی، دانشجویان را توجیه کنند و به آنها تفهیم کنند که امروز مهمترین مسئله در دنیای اسلام وحدت است. اتّحاد به سمت هدفها؛ هدفِ استقلال سیاسی، هدفِ استقرار مردمسالاری دینی، هدفِ پیاده کردن حکم الهی در جوامع اسلامی؛ اسلامی که دعوت به آزادی میکند، اسلامی که انسانها را دعوت به عزّت و شرف میکند؛ این امروز تکلیف است، این وظیفه است. نخبگان سیاسی هم باید بدانند عزّت و شرف آنها با تکیهی به مردم و آحاد ملّتها است، نه با تکیهی به بیگانگان، نه با تکیهی به کسانی که از بُن دندان با جوامع اسلامی دشمنند.
سیدنا القائد امامنا الخامنه ای ۱۳۹۲/۱۰/۲۹