بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

اشراف اطلاعاتی + تحلیل واقع بینانه =» بصیرت استراتژیک

بررسی استراتژیک

جریان شناسی و قدرت تحلیل مسایل سیاسی جزو معرفت دینی است. ( امام خامنه ای مدظلله العالی)



۷۲ مطلب با موضوع «تحلیل» ثبت شده است

در مورد این که «آیا قیام و انقلاب قبل از قیام حضرت مهدى (عج) صحیح و مشروع است یا نه؟»، دو نظریه ى متفاوت وجود دارد. عدّه اى، هر قیام و نهضتى قبل از ظهور امام مهدى (عج) را جایز نمى دانند و عدّه اى دیگر، قیام علیه ستمگران در عصر غیبت را نه تنها جایز، بلکه واجب مى دانند و سکوت و خانه نشینى را خیانت به اسلام و مسلمانان مى دانند.
دلیل آن عده از علمای شیعه که مخالف قیام قبل از ظهور هستند روایاتى است که از ظاهر آن چنین استفاده مى شود که هر قیامى قبل از حضرت مهدى (عج) باطل و محکوم به شکست است؛ زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است:
عن ابى بصیر، عن ابى عبدالله(علیه السلام): «کل رایه ترفَع قَبل قیام القائم فصاحبها طاغوت یعُبد من دون الله عزّوجل؛[1] هر پرچمى قبل از قیام حضرت مهدى(علیه السلام)برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است است و اطاعت او، خروج از اطاعت خدا است؛ زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهى است.».

در بررسى این گونه روایات مى توان گفت:
اوّلا، از دید ائمه ى معصوم(علیهم السلام) قیام علیه حاکمان وقت، دو گونه است:
1- قیامى که براى احیاى حق ائمه ى معصوم صورت مى گیرد.
2- قیامى که براى رسیدن به اهداف دنیوى و شخصى صورت مى گیرد.

براى توضیح بیش تر این دو نوع قیام، به نقل حدیثى از امام رضا(علیه السلام)پرداخته مى شود:
مؤلّف عیون اخبار رضا(علیه السلام) از محمّد بن یزید نحوى و او هم از ابن ابى عیدون و وى نیز از پدرش، نقل مى کند که هنگامى که زید بن موسى بن جعفر(علیه السلام) را نزد مأمون آوردند - البته بعد از آن که این شخص، پیش تر، در بصره قیام کرده و خانه هاى بنى عباس را به آتش کشیده بود - مأمون، جرم او را به على به موسى(علیه السلام) بخشید و به امام(علیه السلام) گفت: «پیش از آن که برادر تو قیام کند و آن چه را که کرد، انجام دهد، زید بن على هم قیام کرد و کشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم مى کشتم، چرا که آن چه او انجام داده، کوچک نیست.».
امام رضا(علیه السلام) فرمود: برادرم زید را با زید بن على مقایسه نکن; چرا که زید بن على، از علماى آل محمد(صلى الله علیه وآله) بود و به خاطر خداوند غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا این که در راه معبود کشته شد. پدرم موسى به جعفر(علیه السلام) به من مى گفت که از پدرش جعفر بن محمد(علیه السلام)شنیده بود که آن حضرت مى فرموده: «خداوند، عمویم زید را رحمت کند. او، مردم را به رضاء آل محمد دعوت مى کرد و اگر پیروز مى شد، به آن چه که مردم را به سوى آن خوانده بود، وفا مى کرد.».[2]


بنابراین، امام رضا(علیه السلام) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق مى گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آن که براى احیاى حق ائمه ى معصوم(علیهم السلام) بود، تأیید مى کنند.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «لا تقولوا خرج زید فإنّ زیداً کان عالماً و کان صدوقاً و لم یدعکم إلى نفسه إنّما دعا الى الرضا من آل محمد...; نگویید زید خروج کرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوى خود فرا نمى خواند، بلکه شما را به سوى رضاى آل محمد، دعوت مى کرد...».[3]
بنابراین، قیامى باطل است که براى اهداف شخصى و غیر دینى باشد، امّا قیامى که براى ولایت و امامت اهل بیت(علیه السلام) و براى ادامه ى راه آنان باشد، باطل نیست، بلکه عین حق و حقّانیّت است.


ثانیاً، روایاتى که قیام قبل از قیام مهدى (عج) را باطل مى دانند با روایات دیگرى که خبر از قیام هاى بعد داده و آن ها را تأیید مى کنند، تعارض پیدا مى کنند. امام موسى کاظم(علیه السلام) در روایتى مى فرماید: «رجل من أهل قم یدعوا الناس إلى الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لاتزلّهم الریاح العواصف و لایملّون من الحرب و لایجنبون و على الله یتوکّلون و العاقبه للمتقین;[4] مردى از اهل قم؟ مردم را به حق فرا مى خواند. مردمى دور او جمع مى شوند که ماننده پاره هاى آهن هستند که بادهاى سهمگین آنان را نمى لرزاند و از جنگ نمى هراسند و خسته نمى شوند و بر خداوند توکّل مى کنند. عاقبت، از آن کسانى است که اهل تقوا باشند.».
بنابراین، اگر قیامى براى احیاى حق و در راه خدا باشد، نه تنها باطل نیست، بلکه مورد تأیید ائمه(علیهم السلام) نیز هست. بنابراین، منظور روایاتى که مخالفان ذکر کرده اند، تنها قیام هایى را شامل مى شود که براى منافع شخصى و غیر دینى صورت مى گیرد.
ثالثاً، اگر روایاتى را که مخالفان ذکر کرده اند، بر تمام قیام ها، اعم از حق و غیر حق، شمول دهیم، در آن صورت، این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او ناروا است، برخلاف صریح قرآن است. خداوند مى فرماید: (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللّهَ وَ لا تُطِعِ الْکافِرِینَ وَ الْمُنافِقِینَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَلِیماً حَکِیماً);[5] اى پیامبر! تقواى الهى پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است.».

رابعاً، روایات بسیارى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت(علیه السلام) به دست ما رسیده که به مبارزه و مقاومت در برابر این گونه از حکومت ها، فرمان مى دهد.

1- پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: «پس از من، فرمانروایانى بر سر کار مى آیند، هر کس در جرگه ى آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نشود.».[6]

2- رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود: «هر کس براى خدمت سلطانى، تازیانه اى به کمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایى ظاهر مى شود که در آتش دوزخ بر او مسلط مى گردد.».[7]

3- پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود: روز رستاخیز، منادى ندا مى کند: «دستیاران کجایند؟ حتّى کسى که مَرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سرکیسه اى را براى آنان بسته یا قلمى را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید.».[8]

بنابراین معلوم مى شود که منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیام ها نیست، بلکه تنها قیام هاى غیر الهى را شامل مى شود، قیام هایى که با ظاهرى دینى و همراه با فریب مردم صورت مى گیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوى را نصیب آنان کند.

پی نوشتها:
[1]. بحارالانوار، ج 11، ص 37.
[2]. عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 248.
[3]. کافى، ج پایانى، ص 224.
[4]. سفینه البحار، ج 2، ص 442، انتشارات کتابخانه ى سنایى.
[5].احزاب: 1. و نیز مى توان به آیات: 151 از شعراء و 8 از قلم و 28 از کهف و 24 از انسان استناد کرد.
[6]. سنن نسائى، ج 7، ص 160، دارالکتب العلمیه.
[7]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 136، دار الاحیاء التراث العربى.
[8]. وسائل الشیعه، ج 12، ص 131، دار الاحیاء التراث العربى، بیروت.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۰۹
  • ۵۷۳ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

"جنگ سرد" به دوران تاریخی اطلاق می شود که از اواسط دهه 1940 میلادی، با ‏پایان جنگ دوّم جهانی، آغاز شد و تا سال 1991 و فروپاشی اتحاد شوروی، یعنی ‏حدود 45 سال، دوام آورد. 
شاخص این دوران، رقابت و نبرد آشکار و پنهان سیاسی، ‏اقتصادی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و فرهنگی بلوک غرب، به رهبری ایالات متحده آمریکا، ‏و بلوک شرق، به رهبری اتحاد شوروی، بود. این نبرد در تمامی دوران طولانی فوق ‏سایه سنگین و سیاه خود را بر فضای بین‌المللی گسترد و سرنوشت بشریت را رقم ‌زد. ‏در این دوران، روشنفکران نیز به دو جبهه اصلی کمونیست و ضد کمونیست تقسیم ‏شدند و اگر مواضع روشنفکران مستقل و میانه‌رو با نگرش یکی از این دو جبهه اصلی ‏روشنفکری تعارض می‌یافت به وابستگی به جبهه دیگر متهم می‌شد. فضای قطب‌بندی ‏شده‌ای بود که لمس آن برای نسل جدید دشوار است. طبعاً، سرویس‌های ‏اطلاعاتی هر دو بلوک، شرق و غرب، نیز، در این حوزه روشنفکری فعال بودند. ‏
 
در سال‌های اخیر، با فروپاشی اتحاد شوروی و پایان یافتن جنگ سرد، توجه به ‏نقش سرویس‌های اطلاعاتی، به‌ویژه آژانس مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا)، در ‏حوزه‌های روشنفکری در دوران فوق افزایش چشمگیر یافته است. پژوهش‌هایی که در ‏این زمینه صورت گرفته، ثابت می‌کند که در دوران جنگ سرد در عرصه‌های ‏روشنفکری نیز، مانند سایر عرصه‌ها، این نبرد به‌ شدت جریان داشت. این پدیده‌ای است ‏که "جنگ سرد فرهنگی" نام گرفته است. اینک، در غرب، نسلی پرشور و دقیق از ‏محققین پدید آمده اند که، بر پایه اسناد علنی شده سیا، گروهی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان و ‏مبلغان لیبرال دمکراسی را به همکاری با سیا و اینتلیجنس سرویس بریتانیا متهم می‌کنند. ‏این جنجالی است که برخی مطبوعات آن را «بحران روشنفکری لیبرال پس از جنگ ‏سرد» نامیده‌اند. ‏

جنگ سرد

جنگ سرد فرهنگی

*جنجال کتاب خانم ساندرس

مهم‌ترین این تحقیقات، کتاب خانم فرانسیس ساندرس، پژوهشگر و روزنامه نگار انگلیسی، است ‏که چاپ اوّل آن در سال 1999 در لندن منتشر شد و غوغایی به ‌پا کرد. چاپ های بعدی این کتاب با ‏عنوان زیر در 509 صفحه منتشر شده است: جنگ سرد فرهنگی؛ سیا و جهان هنر و ادب.‏

جنگ سرد

فرانسس ساندرس

ویلارد منس، منقد، کتاب خانم ساندرس را «یکی از حیرت‌آورترین و افشاگرترین» کتبی خوانده که ‏تاکنون درباره سرویس اطلاعاتی ایالات متحده منتشر شده است. خانم ساندرس نشان می‌ دهد ‏که کورد مه‌یر، رئیس بخش عملیات بین المللی سیا، و دوست او، آرتور شلزینگر (پسر)، طبق ‏طرحی که ملوین لاسکی ارائه داد، حرکتی را آغاز کردند که به ایجاد شبکه فرهنگی غول آسایی در ‏سراسر جهان انجامید. خانم ساندرس این شبکه را «ناتوی فرهنگی» می‌ نامد. بودجه این عملیات ‏در سال 1950، یعنی در زمان دولت ترومن، 34 میلیون دلار در سال بود. سیا در چارچوب عملیات ‏جنگ سرد فرهنگی شبکه مطبوعاتی جهانشمولی ایجاد کرد که از ایالات متحده تا لندن و اوگاندا و ‏خاورمیانه و آمریکای لاتین گسترش داشت، و در تمام این دوران مطبوعات روشنفکری ‏متنفذی مانند پارتیزان ریویو، کنیان ریویو، نیولیدر، انکاونتر، درمونات، پرووه، تمپو پرزنته، کوادرانت و ‏غیره از سیا کمک های مالی مستقیم یا غیرمستقیم دریافت می کردند. ‏

*وزارت فرهنگ بلوک غرب

به تعبیر خانم ساندرس، سیا در مقام «وزارت فرهنگ بلوک غرب» عمل می کرد. مثلاً، از جکسون پولاک و نقاشی آبستره به شدت حمایت می کرد با این هدف که، در عرصه هنر، رئالیسم سوسیالیستی را شکست دهد.

جنگ سرد    جنگ سرد

جکسون پولاک


در هالیوود، مأموران سیا کارگردانان را ترغیب می کردند که در فیلم های خود سیاهپوستان را هر چه بیشتر نمایش دهند، آنان را آراسته و خوش لباس به تصویر کشند و از این طریق ایالات متحده را جامعه‌ای آزاد و دمکرات بنمایانند. فیلم مزرعه حیوانات جرج ارول با سرمایه سیا تهیه شد. فیلم 1984 ارول نیز با بودجه سیا ساخته شد.


جنگ سرد   جنگ سرد
جرج ارول

بسیاری از کتب کمپانی پراگر با بودجه سیا چاپ می شد. کتاب طبقه جدید میلوان جیلاس با بودجه سیا در شمارگان بالا منتشر شد و در سراسر جهان توزیع گردید. سیا 50 هزار نسخه از یکی از کتاب‌های ایروینگ کریستول را برای توزیع مجانی در سراسر جهان خریداری کرد، سیا در سال 1950 با ده میلیون دلار بودجه"رادیوی اروپای آزاد" را تأسیس کرد، و موارد فراوانی از این قبیل.

طبق تخمین خانم ساندرس، در دوران جنگ سرد حدود یکهزار عنوان کتاب به وسیله سیا و در زیر نام بنگاه های انتشاراتی تجاری و دانشگاهی، فقط در ایالات متحده آمریکا، منتشر شد.

*سیا و کنگره آزادی فرهنگی

مهم‌ترین اقدام سیا، تأسیس کنگره آزادی فرهنگی بود که در ژوئن 1950 با حضور بیش از یکصد نویسنده از سراسر جهان در برلین گشایش یافت. در این اجلاس روشنفکران برجسته‌ای چون آرتور کوستلر، سیدنی هوک، ملوین لاسکی، ایناتسیو سیلونه و جرج ارول شرکت کردند. کوستلر در نطق خود اعلام کرد: «دوستان، آزادی تهاجم خود را آغاز کرده است!»


جنگ سرد


آرتور کوستلر رابطه نزدیک با سیا داشت و راهنمایی‌های او در فعالیت‌های سیا در میان روشنفکران بسیار مؤثر بود. سیدنی هوک در 1949 به مقامات آمریکایی گفته بود:

به من یکصد میلیون دلار و یکهزار انسان مصمم بدهید؛ تضمین می‌کنم که چنان موجی از ناآرامی‌های دمکراتیک در میان توده ها، بله حتی در میان سربازان امپراتوری استالین، ایجاد کنم که برای مدتی طولانی تمامی دغدغه وی به مسائل داخلی معطوف شود.

جنگ سرد

سیدنی هوک


یکی از اولین اقدامات کنگره، صرف پول‌های کلان برای ایجاد نشریات روشنفکری در پاریس، برلین و لندن بود. هدف اولیه آن‌ها تقویت چپ‌گرایان غیرکمونیست و مارکسیست‌های مخالف شوروی بود. هدف دوّم، مقابله با روحیات ضد آمریکایی در میان روشنفکران اروپای غربی با ارائه تصویری زیبا از ایالات متحده آمریکا به‌عنوان اوج شکوفایی تمدن غرب.

هدایت کنگره آزادی فرهنگی را مایکل یُسلسون، کارمند واحد جنگ روانی سیا، به عهده داشت که بعدها به نویسنده‌ای سرشناس بدل شد. دستورات به شکل رمز از واشنگتن به آپارتمان محل زندگی یُسلسون و همسرش در پاریس انتقال می‌یافت. این سازمان تا زمان انحلال (1967) ده‌ها میلیون‌ها دلار پول از سیا دریافت کرد.

*سیا و نهادهای دانشگاهی

تعدادی از دانشگاه‌های سرشناس ایالات متحده، مانند کلمبیا و استانفورد و نیویورک و هاروارد، در زیر نفوذ مستقیم سیا بود. مثلا، بنیاد فارفیلد (Farfield Foundation) در دانشگاه کلمبیا از مهمترین مراکزی بود که بودجه عملیات فرهنگی سیا از طریق آن به نهادهای فرهنگی انتقال می‌یافت. ظاهراً این بنیاد را یک ثروتمند یهودی به‌نام جولیوس فلیشمن ایجاد کرده بود ولی در واقع با بودجه سیا تأمین می‌شد. هدایت این بنیاد را جک تامپسون، مأمور سیا و استاد دانشگاه کلمبیا، به دست داشت.

دیوید گیبس در مقاله «اندیشمندان و جاسوسان: سکوتی که فریاد می‌زند» (لُس‌آنجلس تایمز، 28 ژانویه 2001) از رسوایی بزرگی سخن می‌گوید که به دلیل فاش شدن اسناد ارتباط سیا با نهادهای آکادمیک در دوران جنگ سرد پدید آمده است. گیبس به رابطه تنگاتنگ سیا با نهادهای علوم اجتماعی ایالات متحده اشاره می‌کند.

*جنگجویان فرهنگی سیا

با انتشار کتاب خانم ساندرس و تحقیقات مشابه، نام گروهی از سرشناس‌ترین روشنفکران جهان غرب در فهرست «شوالیه‌های جنگ سرد فرهنگی» ثبت شده است. در فهرست این جنگجویان فرهنگی نام‌های بزرگی دیده می‌شود: سر کارل پوپر، توماس کوهن، آرتور شلزینگر (پسر)، سِر آیزایا برلین، والت ویتمن روستو، جیمز برنهام، دانیل بل، ریمون آرون، حنا آرنت، ایروینگ کریستول، سیدنی هوک، آرتور کوستلر، هنری لوس، رینهولد نیبور، رابرت کانکوئست و غیره.


جنگ سرد

آرتور شلزینگر


اینان اندیشمندانی بودند که در دوران جنگ سرد روشنفکران مخالف کمونیسم را در سراسر جهان تغذیه فکری می‌کردند. مثلاً، توماس کوهن، کتاب ساختار انقلاب‌های علمی خود را، که یکی از نامدارترین و متنفذترین کتب سده بیستم به‌شمار می‌رود، به سفارش جیمز بریان کانانت، رئیس دانشگاه هاروارد ، نوشت و کتاب را به او اهدا کرد. کانانت شیمیدان برجسته و از طراحان بمب اتمی ایالات متحده بود و با زرسالاران وال‌استریت و سرویس اطلاعاتی پیوندهای استوار داشت.

جنگ سرد

توماس کوهن


*شوالیه‌های «معصوم»

نقش سیا در هدایت این فعالیت‌های فرهنگی در زمان خود چندان پوشیده نبود. در دهه 1960 در محافل روشنفکری اروپا این شوخی رواج یافته بود که هر نهاد خیریه یا فرهنگی آمریکایی که در نام خود از واژه‌های «آزاد» یا «خصوصی» استفاده می‌کند وابسته به سیا است. به‌نوشته دیوید گیبس، اندیشمندان اجتماعی و سیاسی فوق کاملاً به رابطه خود با سیا واقف بودند مانند رابرت جرویس استاد دانشگاه کلمبیا و رئیس سابق انجمن علوم سیاسی آمریکا، جوزف نی استاد دانشگاه هاروارد، برادفورد وسترفیلد استاد دانشگاه ییل و دیگران. خانم ساندرس نیز با ادله و اسناد محکم ثابت می‌کند که برخی از این روشنفکران برجسته، از جمله سر آیزایا برلین و سر استفن اسپندر و آرتور کوستلر، از همکاری خود با سیا کاملاً مطلع بودند.

جنگ سرد

سر آیزایا برلین


*سیا و قتل روشنفکران

این ترویج «فرهنگ آزاد» همپای سیاست ترور و کشتار روشنفکران دگراندیش در تمامی دوران جنگ سرد جریان داشت. طبق برخی تخمین‌ها، سیا در این دوران حداقل یکصد و پنجاه هزار آموزگار، استاد دانشگاه، رهبر اتحادیه کارگری و کشیش و روحانی را به قتل رسانید. برخی تخمین‌ها این رقم را تا سیصد هزار نفر نیز افزایش می‌دهد. 
در دوران جنگ سرد، و در زمانی که روشنفکران همکار سیا از مواهب فراوان برخوردار بودند،بسیاری از روشنفکران ایالات متحده قربانی جنون ضد کمونیستی بودند. حدود 30 هزار عنوان کتاب در ردیف لیست سیاه قرار گرفت و از کتابخانه‌ها به‌عنوان «کتاب مضره» خارج شد. «لیست سیاه» سیا شامل کتب نویسندگانی می‌شد که متهم به هواداری از کمونیسم بودند. در این فهرست اسامی نویسندگان نامداری چون داشیل هامت، لنگستون هیوز، جان رید و هرمن ملویل دیده می‌شود.


*روشنفکران یهودی و جنگ سرد فرهنگی

عجیب‌تر این‌که اکثریت مطلق این شوالیه‌های جنگ سرد فرهنگی یهودی بودند. پل بوهل، استاد تاریخ جنبش‌های رادیکال در دانشگاه براون، مقاله‌ای با عنوان «سیا و لیبرال‌های یهودی» در مجله تیکون (مه- ژوئن 2000) منتشر کرده است. تیکون یک نشریه روشنفکری یهودی است که در ایالات متحده آمریکا چاپ می‌شود. بوهل به نقش فائقه روشنفکران یهودی در جنگ سرد فرهنگی سیا توجه می‌کند و خصوصیت دوّم این روشنفکران یهودی را پیشینه چپ ایشان می‌یابد. او می‌نویسد: وجه اشتراک جنگجویان فرهنگی سیا این است که «تقریباً تمامی آن‌ها جداشدگان از چپ هستند.» به‌نوشته بوهل، اکثر آن‌ها تروتسکیست‌های سابق و اعضای حلقه‌ای بودند که به «روشنفکران نیویورک» معروف است.

جنگ سرد     جنگ سرد

دانیل بل، دانیل بل و ناتان گلیزر


*میراثی که به نومحافظه‌کاران رسید

جریانی که به عنوان نومحافظه‌کاری در سال‌های اخیر در ایالات متحده آمریکا سربرکشیده و سیاست‌های نظامی‌گرایانه دولت جرج بوش دوّم را تغذیه و هدایت می‌کند، ادامه مستقیم همان کانونی است که عملیات فرهنگی سیا را در دوران جنگ سرد هدایت می‌کرد. از ایروینگ کریستول، روشنفکر سرشناس یهودی و تروتسیکست سابق، به عنوان بنیانگذار جریان نومحافظه‌کاری نام می‌برند.

جنگ سرد      جنگ سرد
ایروینگ کریستول و جرج بوش 


هم‌اکنون، پسر او، ویلیام کریستول، از رهبران سرشناس نومحافظه‌کاران است.


جنگ سرد

ویلیام کریستول


ویلیام کریستول به‌صراحت می‌نویسد:

آینده بشریت منوط به یک سیاست خارجی راسخ، آرمان‌گرا و خوش بنیان از سوی ایالات متحده آمریکاست... آمریکا نه تنها باید پلیس و کلانتر جهان شود، بلکه باید راهنمای آن نیز باشد.

ویلیام باکلی، نظریه‌پرداز متنفذ نومحافظه‌کار دیگر، در زمانی که دانشجوی دانشگاه ییل بود، به‌وسیله استادش، جیمز برنهام (جامعه شناس معروف)، به سیا معرفی شد و به عضویت این سازمان درآمد.


جنگ سرد

ویلیام ف. باکلی


نشریه ویلیام باکلی، نشنال ریویو، نیز به کمک برنهام تأسیس شد و در اوائل کار نام برنهام به عنوان دبیر ارشد تحریریه در آن درج می‌شد. دانیل پایپز، روزنامه‌نگار جنجالی نومحافظه‌کار، پسر ریچارد پایپز استاد هاروارد و از جنگجویان سرشناس جنگ سرد فرهنگی، است. ‏دانیل پایپز از کسانی است که در سالهای اخیر مفهوم "توهم توطئه" را رواج دادند و آن را به ابزاری تبلیغاتی برای تخطئه پژوهشهای تاریخی درباره نقش کانونهای استعماری بدل کردند. نمونه‌های دیگری نیز می‌توان ذکر کرد.

مایکل پایپر در مقاله «محافظه‌کار امپریالیست‌ها دولت بوش را اداره می‌کنند» (آمریکن فری پرس، 23 مارس 2003) از ویلیام کریستول به عنوان عامل روپرت مردوخ نام می‌برد. کریستول سردبیر روزنامه ویکلی استاندارد است که مالکیت آن به روپرت مردوخ تعلق دارد. مردوخ به‌عنوان چهره علنی شبکه زرسالاران یهودی روچیلد، برونفمن و اوپنهایمر شناخته می‌شود.


جنگ سرد
روپرت مردوخ


برخی مطبوعات آمریکا این سه خانواده را، به‌همراه خانواده مردوخ، «باند چهار میلیاردر (The Billionaire Gang of Four) می‌نامند».


*تهاجم فرهنگی و تولید فرهنگی

با توجه به آن‌چه گفته شد، من به پدیده‌ای به‌نام «تهاجم فرهنگی» باور دارم؛ به این معنا که کانون‌های قدرتمند سلطه‌گر جهانی و سرویس‌های اطلاعاتی غرب برای فروپاشی نظام سیاسی یک جامعه یا تحمیل طرح‌های سیاسی و اقتصادی- مالی و فرهنگی خود بر آن جامعه، عملیات روانی و فرهنگی و تبلیغاتی معینی را سازمان دهند. این پدیده‌ای است که در مقابله با اتحاد شوروی و ایدئولوژی مارکسیسم رخ داد و کتاب خانم ساندرس، و سایر تحقیقات جدیدی که در این زمینه منتشر شده، گواه این مدعاست.

در رابطه با ایران نیز این امر صادق است. معهذا، از همان زمان که بحث «تهاجم فرهنگی» در جامعه ما آغاز شد، من در مباحث شفاهی و کتبی، راه مقابله با آن را به صراحت «تولید فرهنگی» عنوان کردم و به مخالفت شدید و آشکار با تفکری پرداختم که «برخورد امنیتی به مقوله فرهنگ» را تبلیغ و ترویج می‌کرد. برای آشنایی با نگرش من به مقوله فرهنگ و روشنفکری و تکثر سیاسی بنگرید به مصاحبه‌ها و مقالات متعددم از جمله مصاحبه با آقای قزلسفلی با عنوان «سیر تاریخی تکوین روشنفکری در ایران» و مقاله «تعارض کانون‌های سیاسی: مخرب یا سازنده؟» که در 18 شهریور 1375 منتشرشد یعنی قریب به 9 ماه پیش از دوّم خرداد 1376، و مقاله «در پیرامون مناقشات سیاسی و قتل‌های اخیر». مقاله اخیر در روزنامه ایران، طی دو شماره (8 و 10 بهمن 1377)، انتشار یافت. بنابراین، من به «نظم تک‌صدایی» باور نداشته و ندارم و آن را سخیف‌ترین و بدوی‌ترین و غیرقابل تحقق‌ترین رویکرد در حوزه فرهنگ، سیاست و اندیشه سیاسی می‌دانم. به آزادی اندیشه و قلم و پلورالیسم سیاسی و فرهنگی معتقد بوده و هستم.

  • ۰ نظر
  • ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۵۵
  • ۱۱۳۴ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
وهابیت و آل سعود، حاکم پادشاهی عربستان، از دیرباز و از زمان شکل‌گیری‌شان تاکنون در هم تنیده شده‌اند. وهابیت، سلطنت عربستان را ایجاد کرد و آل سعود وهابیت را گسترش داد. یکی از آنان نمی‌تواند بدون دیگری به حیات خود ادامه دهد. وهابیت به آل سعود مشروعیت داد و آل‌سعود نیز از وهابیت محافظت کرد و آن‌را گسترش داد. این دو از یکدیگر جدایی ناپذیرند؛ چراکه هر کدام از سوی دیگر برای بقا به دیگری وابسته است. وهابیت در اواسط قرن 18میلادی در صحرای و  روستای درعیه واقع در نجد در منطقه مرکزی شبه جزیره عربستان به وجود آمد. فرقه وهابیت نام خود را از نام مؤسس آن محمد بن‌‌عبدالوهاب (1703-1792) گرفته است. 

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
استعمار پیر همواره نگاه ویژه ای به رژیم آل سعود داشته است 

 

اگرچه محمد بن ‌عبدالوهاب پدر وهابیت شناخته شده است، اما در واقع در ابتدا این انگلیس بود که او را با اندیشه‌های‌ انحرافی آغشته کرد و او را رهبر دست نشانده خود برای مقاصد پلید استعمار در نابودی اسلام و مسلمانان قرار داد. 

ابن‌عبدالوهاب در بصره تحت نفوذ و کنترل یک انگلیسی با نام مستعار "همفر"  قرار گرفت. او از جمله جاسوسانی بود که از لندن برای بی‌ثبات کردن امپراتوری عثمانی و ایجاد درگیری در میان مسلمانان، به سرزمین‌های اسلامی فرستاده شده بود. همفر که وانمود به مسلمان بودن می‌کرد، با نام "محمد" ظاهر شد و با حیله‌گری، دوستی صمیمانه و طولانی مدت با ابن‌عبدالوهاب ایجاد کرد. همفر که ابن‌عبدالوهاب را با پول و هدیه زیاد، کاملاً شستشوی مغزی کرده بود، او را متقاعد کرد که اکثر مسلمانان باید کشته شوند؛ چرا که آنها به طرز خطرناکی «مشرک» و «مرتد» گردیده و از اصول اساسی اسلام تخطی کرده‌اند. 

همفر نیز این رؤیای کاذب را برای ابن‌عبدالوهاب جعل کرد که در خواب ظاهراٌ حضرت محمد(ص) را دیده است که میان چشم‌های ابن‌عبدالوهاب را می‌بوسد و می‌گوید: شما «بزرگ‌ترین» هستید، و از ابن‌عبدالوهاب درخواست می‌کند تا برای نجات اسلام از «بدعت» و «خرافات»، جانشین پیامبر باشد. ابن‌عبدالوهاب پس از شنیدن رؤیای همفر، شادتر و مصمم‌تر از همیشه، مسئولیت ایجاد فرقه جدید اسلامی برای «خالص ساختن» و «اصلاحات» اسلام را بر عهده گرفت. 
  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
رژیم عربستان سعودی برای تامین هزینه قرارداد الیمامه، که بزرگترین معامله تسلیحاتی در تاریخ انگلیس محسوب می‌شود، توافق کرد که روزانه ۶۰۰ هزار بشکه نفت خام در اختیار دولت انگلیس و به ویژه شرکت‌های نفتی «بریتیش پترولیوم» و «رویال داچ شل» قرار دهد 


هرچند بسیاری از مردم مخالف تعالیم سخت ابن‌عبدالوهاب بودند، از جمله پدر و برادر او سلیمان که هر دو از علمای دینی بودند، اما جاسوس مخفی انگلیس شیخ گمنام درعیه، "محمد بن‌سعود" را برای پشتیبانی از عبدالوهاب با پول فریب داد. در سال 1744میلادی، خاندان آل‌سعود با هدف ایجاد یک حکومت اسلامی با ابن‌عبدالوهاب به‌هم‌پیوستند. از اتحاد بین آنها و خانواده‌هایشان که هنوز هم در دنیای امروز وجود دارند، وهابیت به عنوان یک جنبش سیاسی و مذهبی متولد شد. این حرکت بدین‌گونه است که بر هر حاکمی از آل سعود یک امام وهابی (رهبر مذهبی) گماشته شد. 

 

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید(معمار انگلیسی و عراقی‌تبار) و نورمن فاستر(معمار انگلیسی)،دو سرپرست اصلی پروژه تخریب بیت الله الحرام 

 

اگر چه وهابیت خشونت‌طلب متعصب در سال 1818میلادی نابود شد، اما خیلی زود با کمک استعمار انگلیس احیا شد. بعد از اعدام "عبدالله" (امام وهابی سعودی در ترکیه)، باقیمانده خاندان سعودی وهابی، به برادران عرب و مسلمان خود به‌عنوان دشمنان واقعی خود، و به انگلیس و غرب به‌عنوان دوستان واقعی خود می‌نگریستند. 

بر این اساس، در سال 1820میلادی، بریتانیا مبادرت به استعمار بحرین ورزید و به گسترش استعمار خود در منطقه اقدام کرد و حرکت استعماری این بار برای پادشاهی وهابی سعودی بخت بزرگ حمایت و کمک بریتانیا را در پی داشت. در سال 1843میلادی امام وهابی "فیصل بن‌ترکی آل سعود" از اسارت در قاهره فرار کرد و به شهر نجدی ریاض بازگشت. امام فیصل شروع به برقراری ارتباط با انگلیس کرد. در سال 1848میلادی و به اقامتگاه سیاسی بریتانیا در شهر ایرانی بوشهر «به منظور حمایت از نماینده خود در امارات عمان»، توسل جست. 

در سال 1851میلادی فیصل دوباره کمک و حمایت از بریتانیا را تقاضا کرد. در نهایت در سال 1865میلادی بریتانیا برای ایجاد پیمان رسمی با کاخ سعودی ـ‌ وهابی سرهنگ "لوئیس پلی" را به ریاض فرستاد. در سال 1866میلادی رژیم آل سعود به طرز خائنانه پیمان «دوستی» با بریتانیا، قدرتی که به دلیل جنایات استعماری‌اش مورد نفرت همه مسلمانان بود، را امضا کرد. این پیمان مانند بسیاری از عهدنامه‌های نابرابر ننگینی بود که بریتانیا بر دست‌نشانده‌های عرب در خلیج فارس تحمیل کرد و در ازای کمک بریتانیا، رژیم آل سعود موافقت کرد که با مقامات استعماری انگلستان در منطقه همکاری کند. 

  

در سال 1891میلادی امپراتوری عثمانی در حمایت از خاندان الرشید(که در آن زمان در ریاض حکومت می کرد) به ریاض حمله و خاندان سعودی وهابی را نابود کرد. برخی از اعضای نماینده سعودی وهابی موفق به فرار شدند که در میان آنها "امام عبدالرحمان آل سعود" و فرزند نوجوان او به نام "عبدالعزیز" بود. هر دو بلافاصله برای جلب حمایت و کمک بریتانیا به کویت که تحت کنترل بریتانیا بود، فرار کردند. 

فرار آنان به کویت در حالی صورت می‌گرفت که در کویت نیز امام وهابی عبدالرحمان و پسرش عبدالعزیز وقت خود را صرف التماس کردن به استادان بریتانیایی خود برای پول، سلاح، و کمک برای تصرف ریاض می‌کردند. در آغاز قرن بیستم استراتژی استعماری بریتانیا در جزیرة العرب با چرخش و تغییر روش سریعی همراه بود و به سمت تخریب نهایی و کامل امپراتوری مسلمان عثمانی و متحدان او در نجد یعنی خاندان الرشید پیش می‌رفت و در این حال بریتانیا تصمیم گرفت به سرعت از امام عبدالعزیز وهابی حمایت تازه‌ای کند که با پشتیبانی بریتانیا از پول و سلاح بی‌نیاز شده بود.

 در سال 1902 امام جدید وهابی قادر بود کل ریاض را تصرف کند. یکی از اولین اقدامات وحشیانه آنها پس از تصرف ریاض، ایجاد رعب و وحشت در ساکنان آنجا با خون‌ریزی و سر بریدن رؤسای در حال سقوط آل رشید در میدان شهر بود. او و پیروان متعصب وهابی او نیز 1200 نفر از مردم آنجا را سوزاندند و کشتند. ملک عبدالعزیز وهابی شدیداً در میان اربابان انگلیسی‌اش محبوب گردید. بسیاری از مقامات بریتانیا و فرستادگان آن در منطقه عربی خلیج فارس، اغلب ملاقات یا تعاملاتی با وی داشتند و به‌طور سخاوتمندانه پول و سلاح در اختیار او قرار می‌دادند و با او مشاوره فکری می‌کردند. با استفاده از سلاح‌های بریتانیا، پول و مشاوران، عبدالعزیز به تدریج قادر به غلبه بر بخش زیادی از شبه جزیره عربستان به شیوه‌ای بی‌رحمانه تحت سلطه رژیم وهابی آل سعود قرار گرفت  که امروزه با عنوان عربستان شناخته شده است. 

  

زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید در کنار مارگارت تاچر؛ زاها حدید، پرورش یافته مکتبی است که سیاست پیشگانی همچون "مارگارت تاچر"،"رونالد ریگان"،"پل ولکر" و "دنگ شیائو پینگ" ؛ با عنوان "جهانی شدن" بنا نهادند. رویای "جهانی نو" که "مقررات زدایی"، "خصوصی سازی"، "فروپاشی تعلق به فرهنگ، دین و سرزمین خاص"، "فشردگی مکان و زمان" و "جهانی سازی تفکر فراماسونی"، از مولفه های آن می باشد


استعمار پیر همواره نگاه ویژه ای به رژیم آل سعود داشته است و این ارتباط تاکنون ادامه داشته است. عربستان سعودی از همان زمان یکی از بزرگ‌ترین خریداران تجهیزات نظامی انگلیس بوده است. اما به غیر از قراردادهای نظامی بین انگلیس و عربستان سعودی بیش از ۱۵۰ مورد سرمایه‌گذاری مشترک بین شرکت‌های دو کشور نیز صورت گرفته است. 

ارزش تجارت دوجانبه بین دو کشور سالانه به ۱۵ میلیارد پوند می‌رسد و این در حالی است که میزان سرمایه‌گذاری عربستان در انگلیس بیش از ۶۲ میلیارد پوند است. دولت‌های لندن و ریاض در سال ۱۹۸۵ مذاکراتی را در راستای انعقاد یک سری از قراردادهای تسلیحاتی بی‌سابقه موسوم به الیمامه آغاز کردند. قرارداد تسلیحاتی الیمامه، سفارش‌های گسترده برای دریافت هواپیماهای جنگنده تورنادو، بالگردها، تانک‌ها و مهمات انگلیسی که بیشتر آنها از سوی شرکت صنایع دفاعی و هوافضای «بی ای ای سیستمز» و شرکت «بریتیش ایرو اسپیس» ساخته و یا تجهیز می‌شد را شامل می‌شود. رژیم عربستان سعودی برای تامین هزینه این معامله، که بزرگترین معامله تسلیحاتی در تاریخ انگلیس محسوب می‌شود، توافق کرد که روزانه ۶۰۰ هزار بشکه نفت خام در اختیار دولت انگلیس و به ویژه شرکت‌های نفتی «بریتیش پترولیوم» و «رویال داچ شل» قرار دهد. 

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید در کنار دوست صمیمی خود؛فرانک گری(معمار مشهور صهیونیست).این دو تلاش زیادی را در جهت ترویج "جهانی سازی اصول فراماسونی" در پوشش "دیکانستراکشن" و "معماری پرش کیهانی" انجام دادند

 

اما حرص و طمع و خوی استعماری بریتانیا، حتی با وجود قراردادهای نجومی، هیچگاه فروکش نکرد و حتی بر شدت آن نیز افزوده شده است. یکی از مصادیق این مدعا، حضور گسترده بریتانیا در حوزه معماری عربستان سعودی و به ویژه اماکن مقدس همچون مسجد الحرام می باشد. 

در حال حاضر، پروژه تخریب مسجد الحرام به سرپرستی دو معمار انگلیسی به نام های نورمن فاستر(عضو شورای عالی بنیاد آقاخان و مشهورترین معمار فراماسون و همان کسی که برج‌های ابلیسک را در کنار خانه خدا طراحی کرد و نماد شیطان را در مراسم رمی جمرات، حذف و دیواری را جایگزین آن کرد) و زاها حدید(معمار انگلیسی و عراقی‌تبار)  انجام می شود.

  زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
زاها حدید، در سال 2004 میلادی، جایزه پریتزکز( جایزه ای که خانواده ی متمول و صهیونیست پریتزکر به معمارانی که در جهت "آرمان صهیونیسم بین الملل"، خدمت کرده اند، اهداء می کند) را دریافت کرد

زاها حدید که، عراقی الاصل می باشد، فقط در حرف و شعار، خود را نگران وضعیت مردم مسلمان عراق می داند، ولیکن در عمل، هیچ علامتی از نگرانی برای مسلمانان و یا خدمتی برای مسلمانان در کارنامه وی وجود ندارد. زاها حدید، پرورش یافته مکتبی است که سیاست پیشگانی همچون "مارگارت تاچر"،"رونالد ریگان"،"پل ولکر" و "دنگ شیائو پینگ" ؛ با عنوان "جهانی شدن" بنا نهادند. رویای "جهانی نو" که "مقررات زدایی"، "خصوصی سازی"، "فروپاشی تعلق به فرهنگ، دین و سرزمین خاص"، "فشردگی مکان و زمان" و "جهانی سازی تفکر فراماسونی"، از مولفه های آن می باشد. حدید معتقد است که معماری، مسئولیت اجتماعی ندارد و مسائلی همچون گسترش عدالت اجتماعی و بهبود سطح زندگی اقشار ضعیف، هیچ اهمیتی برای یک معمار ندارد و بایستی اخلاق، قربانی معماری شود. 

  

زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
«زاها حدید»؛ در کارنامه معماری خود، همکاری با ملکه انگلیس، پادشاه عربستان سعودی و محافل صهیونیستی را یدک می‌کشد 
  
زاها حدید، تخریب مسجد الحرام و پیست اتومبیلرانی بحرین+ تصاویر
مرکز مطالعات نفت ملک عبدالله در ریاض، معمار:زاها حدید  

 
  
و استعمار پیر همواره نگاه ویژه ای به رژیم آل سعود دارد 

خدمت زاها حدید به وهابیت، به پروژه تخریب مسجد الحرام محدود نمی شود. در سال 2011 و در مقطعی که شیعیان بحرین بر ضد رژیم دیکتاتوری آل خلیفه دست به قیام زدند و مسلمانان جهان شاهد اقدامات شنیع این رژیم بودند، 7 ماه پس از آغاز قیام، با بی اعتنایی به چنین اتفاقی، طرحی را جهت "پیست مسابقات اتومبیلرانی بحرین" به آل خلیفه تقدیم کرد. زاها حدید، در سال 2004 میلادی، جایزه پریتزکز( جایزه ای که خانواده ی متمول و صهیونیست پریتزکر به معمارانی که در جهت "آرمان صهیونیسم بین الملل"، خدمت کرده اند، اهداء می کند) را دریافت کرد. وی یکی از مشهورترین معماران سبک "دیکانستراکشن" می باشد. "مرکز مطالعات نفت ملک عبدالله" و و "ایستگاه متروی عربستان" در ریاض نیز از دیگر پروژه های این معمار انگلیسی در عربستان می باشد. پروژه هایی همچون "مرکز فرهنگی حیدر علی اف" در باکو و شهرک نمایشگاهی قاهره (که قرار بود به سفارش رژیم حسنی مبارک، دیکتاتور مصر، ساخته شود، و با سقوط وی، این پروژه منتفی شد)، نمونه خوبی است از معمارانی که به وضوح اخلاق فرم و تاثیر مستقیم معماری بر پروژه عدالت اجتماعی را رها کرده اند و عملا فرم را تحت شمول اخلاق سرمایه داری تفسیر کرده اند. 
  • ۱ نظر
  • ۱۲ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۵۸
  • ۱۱۷۶ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
در آوردگاه تعارض میان سنت و مدرنیته، دیدگاه‎‎های متفاوتی وجود دارد که هرکدام تجویز‎‎های خاص خود را دارند. در ایران نیز دیدگاه‎‎های متفاوتی در مواجهه با تعارضات میان دین و مدرنیسم، گروه‎‎های متفاوتی را شکل داده که با شناخت بهتر آن‎‎ها می‎توان در مورد گفتمان‎‎های دولت‎‎های دورههای مختلف اظهار نظر کرد. 

دیدگاه‎‎های متفاوت درباره مواجهه دین و مدرنیته را می‎توان به شکل زیر تقسیم‎بندی کرد: 

1‎ـ. قائلین به عدم قابل جمع بودن دین و مدرنیته که اصالت را به مدرنیته می‎دهند؛ این گروه بر این عقیده‎اند که اساسا ابعاد اجتماعی دین اسلام و مدرنیته با یکدیگر قابلیت جمع ندارند. طبق عقیده این گروه، دین باید به حیطه مسائل شخصی محدود ‎شود و نباید در مسائل سیاسی دخالت کند و این‎گونه است که بعد اجتماعی دین به کنار می‎رود، تا مدرنیسم یکهتاز این میدان باشد. این گروه را اصطلاحا «سکولار» می‎نامند. 

2‎ـ. قائلین به قابلیت جمع دین و مدرنیته که اصالت را به مدرنیته می‎دهند؛ این گروه معتقدند دین اسلام و مدرنیسم را می‎توان با یکدیگر جمع کرد اما از طرف دیگر در تعارضات پیش آمده میان دین و مدرنیته، معتقدند این دین است که باید تعدیل شود. این گروه با بیان اینکه از دین قرائت‎‎های گوناگونی وجود دارد، عملا قرائتی را انتخاب می‎کنند که با مدرنیسم تطابق بیشتری داشته باشد. این گروه به یک دین حداقلی معتقدند که کمتر جلوی دست پای مدرنیسم را بگیرد. 

3‎. قائلین به قابلیت جمع دین و مدرنیته که اصالت را به دین می‎دهند؛ این گروه معتقدند می‎توان میان دین و مدرنیته پیوندی برقرار و از دستاورد‎‎های مدرنیسم استفاده کرد. چنانچه می‎توان قالب جمهوریت را با اسلام جمع کرد و از نهاد‎‎هایی هم‎چون پارلمان که در غرب رشد و نمو یافته است، در نظام دینی استفاده کرد. البته برای استفاده از دستاورد‎‎های عالم مدرن، محدودیت‎‎هایی نیز قائل میشوند و معتقدند هر آنچه از غرب گرفته می‎شود، نباید در تعارض با دین باشد. 

4.‎ قائلین به عدم قابل جمع بودن دین و مدرنیته که اصالت را به دین می‎دهند؛ این گروه معتقدند غرب مدرن در هر سه لایه تفکر، فرهنگ و تمدن، یک کل به هم پیوسته است که قابلیت تفکیک شدن را ندارد و هر دستاوردی در نظام مدرن، حکم یک جزء از نظام به هم پیوسته مدرن را دارد که قابل تفکیک نیست و مختص نظام مدرن است و نمی‎توان آن را به نظام دیگری از جمله نظام اسلامی تعمیم داد.  از جمله معتقدان به این گروه می‎توان مهدی نصیری، رضا داوری اردکانی، اصغر طاهر‎زاده، شهید آوینی و حجت‎الاسلام میرباقری را نام برد. بسیاری از شاگردان احمد فردید که تاثیرات غیرقابل انکاری از اندیشه‎‎های مارتین هایدگر (فیلسوف پست مدرن معاصر) گرفته‎اند نیز در این طیف قرار می‎گیرند. 


بررسی گفتمانی دولت‎‎های سازندگی، اصلاحات و اعتدال

حال بر مبنای سخن همان تقسیم‎بندی، به بررسی گفتمان‎‎های موجود در سه دولت سازندگی، اصلاحات و اعتدال می‎پردازیم و تاثیرات آن‎‎ها بر یکدیگر را بررسی خواهیم کرد و پیوستگی‎‎ها و گسستگی‎‎های گفتمانی این سه دولت را بررسی خواهیم کرد. 

دولت سازندگی: دولت آیت‎الله هاشمی رفسنجانی بیشتر توسعه را حول محور اقتصاد دنبال می‎کرد. در واقع در طرح تعدیل اقتصادی دولت سازندگی، اصل و محور، توسعه اقتصادی بود هرچند که به‎صورت غیرمستقیم هم سیاست و فرهنگ تحت تاثیر این توسعه اقتصادی قرار می‎گرفتند. 

ایده‎‎های اقتصادی دولت کارگزاران بر مبنای ایده‎‎های نئولیبرالیستی و بر مبنای مکاتب اقتصادی شیکاگو و اتریش شکل گرفت که این سیاست‎‎ها سبب شکل‎گیری طبقه متوسط شهری شد و از این منظر نیز بر فرهنگ و سیاست هم تاثیر گذاشت. 

این سیاست‎ها که به توصیه بانک جهانی و صندوق بین‎المللی پول در برخی کشور‎ها اجرا شد، عملا در همه کشور‎ها به‎جز برزیل شکست خورد. دکتر فرشاد مومنی، اقتصاد‎دان معروف، در کتابی با عنوان «اقتصاد ایران در دوران تعدیل ساختاری»، با نقد صریح برنامه تعدیل ساختاری که در قالب برنامه اول توسعه در کشور اجرا شد، معتقد است عدم شناخت از وضعیت اجتماعی و فرهنگی مردم ایران و عمل به توصیه‎‎های بانک جهانی و صندوق بین‎المللی پول، عملا باعث تشدید پیچیدگی‎‎های مسائل اقتصادی ایران شد و بسیاری از مشکلات امروز، ناشی از همان سیاست‎‎های اقتصادی پس از جنگ است. 

  دولت اصلاحات: دولت آقای خاتمی را می‎توان بهنوعی تکمیل کار دولت آیت‎الله هاشمی دانست چراکه در دوره سازندگی هرچند طرح توسعه اقتصادی دنبال شده بود، اما این توسعه تنها در اقتصاد خلاصه میشد. حال این ‎بار آقای خاتمی بحث «توسعه سیاسی» و «جامعه مدنی» را مطرح می‎کند تا روند مدرنیزاسیون دولت کامل‎تر شده و کار ناتمام دولت هاشمی کامل‎تر شود.  اعتراضات به جامعه مدنی بالا می‎گیرد و باعث می‎شود خاتمی بگوید جامعه مدنی مورد نظرش ریشه در مدینهالنبی دارد. این در‎ حالی است که خاتمی در جایی دیگر می‎گوید: «بهصراحت می‎گویم سرنوشت و وجهه اجتماعی دین در امروز و فردا، در گرو این است که طوری دین را ببینیم که با آزادی سازگار باشد». 

این سخنان، تناقض‎آمیز به‎نظر می‎آیند چرا که این سخن بدین معناست که خاتمی در بررسی آزادی، به آن به‎عنوان مقوله‎ای بروندینی نگاه می‎کند و به‎دنبال تعریف آزادی در بیرون از ساختار مفاهیم دینی و به‎دنبال تطبیق دین با آزادی است. بدین معنا که آزادی را ارزشی اصیل می‎داند که دین باید خود را با آن تطبیق دهد و سوال‎‎ها از همین جاست که آیا این همان لیبرالیسم (مکتب اصالت آزادی) است که در ذهن خاتمی شکل گرفته؟ قضاوت در این مورد، مقداری دشوار است. بهصراحت نمی‎توان  این‎گونه به خاتمی بدبین بود چرا که وی را نمی‎توان به‎عنوان یک اندیشمند در رشته علوم سیاسی که ذهنی مرتب، سازمانیافته و انسجامیافته گفتمانی داشته باشد بررسی کرد. اما بهراحتی می‎توان برخی از نزدیکان وی را معتقد به اندیشه لیبرالیسم دانست.  به هر حال بازخورد عملکرد سیاسی کل کشور (اعم از نهاد‎‎های دولتی و غیردولتی)، تحت تاثیر سیاست‎‎های ‎فرهنگی دولت اصلاحات به‎گونه‎ای شد که نه تنها عرصه برای فعالیت‎‎های سکولار‎‎ها باز شد، بلکه برخی از اندیشه‎‎های ضد‎دینی نیز در این دوران فضا را برای نشر خود فراهم دیدند. 

فقط کافی است به روزنامه‎‎های دوران اصلاحات مراجعه کرد تا حجم عظیم هجمه علیه اعتقادات در آن دوران را فهمید. این اظهارات چه از نظر گستردگی و چه از نظر عبور از خطوط قرمز در تاریخ انقلاب اسلامی بی‎نظیر است. تنها اشاره به چند خط از روزنامه‎‎های آن روزگار کافی است تا عمق این مواجهه با دین را دریابیم:

«مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب‎افتادگی است». 

«آن دسته از جوانانی که به مساجد روی می‎آورند یا کتب دینی را مطالعه می‎کنند، از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند! یعنی ضعفای نسل جوان، از نظر فکری و روانی و کماطلاع‎ترین آن‎ها هستند». 

«قوانین شرعی در مورد زنان ظالمانه است». 

«اینکه پیامبر را ابوالقاسم لقب داده‎اند نه ابوفاطمه، حاکی از غلبه فرهنگ جاهلی مردسالاری است». 

«تفکر شیعهگری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است». 

«هیئت‎ها‎ی مذهبی، منشاء خشونتند». 

«فرهنگ شهادت خشونتآفرین است. اگر کشته شدن آسان شد، کشتن هم آسان می‎شود». 

به‎نظر می‎رسد این امر جز از طریق چراغ سبز برخی از نیرو‎‎ها در داخل دولت ممکن نبوده باشد کما اینکه آقای مهاجرانی نیز در توجیه عملکرد ضعیف خود در مواجهه با توهین‎کنندگان به مقدسات اسلامی چنین می‎گوید: «برخورد با توهین‎کنندگان به مقدسات چون منجر به اشاعه توهین می‎شود، خود اشاعه فحشاست». به هر حال سیاستگذاری‎‎های اشتباه، سبب شد آنچه به‎عنوان جامعه مدنی مطرح می‎شد، عملا در مواجهه با عقاید دینی ظهور کند. 

  دولت اعتدال: بعد از هشت سال که طیف جدیدی از مدیران در دوره آقای احمدی‎نژاد وارد بدنه مدیریتی کشور شده بودند، دکتر روحانی به ریاست‎جمهوری انتخاب شد و دولت اعتدال را تشکیل داد. بررسی گفتمان دولت اعتدال به ما کمک خواهد کرد تا بفهمیم این دولت چگونه عمل خواهد کرد اما مشکل اینجاست که این دولت بیشتر بر مبنای یک سلب رای آورد که عده‎ای آن را «نه به احمدی‎نژاد» معنا می‎کنند و عده‎ای دیگر «نه به اصولگرایان»؛ و نکته مهم اینکه دولت حاضر در کنار این سلب، گفتمان اثباتی مشخصی ندارد و این همان چیزی است که این دولت را از دولت‎‎های سازندگی و اصلاحات متمایز می‎کند.  در عرصه اقتصادی هم هرچند بسیاری از نیرو‎‎های کارگزاران و دولت سازندگی در دولت اعتدال به‎عنوان مدیر به‎کار گرفته شده‎اند، ناهماهنگی‎‎های موجود میان تیم اقتصادی دولت اعتدال ـ از جمله در جریان مسکن مهر و سبد کالاـ ما را از تبیین روند اقتصادی دولت در این مدت کوتاه عاجز می‎کند.  در عرصه سیاست به‎نظر می‎رسد آقای دکتر روحانی در نظر دارد همه طیف‎‎ها و گروه‎‎های مختلف مردم را با خود همراه داشته باشد و به همین خاطر در عملکرد سیاسی خود کج‎دار و مریز و محتاطانه عمل می‎کند اما اشکال از زمانی پیش می‎آید که عده‎ای سعی دارند با تکرار تیپ سخنانی شبیه روزنامه‎‎های دوران اصلاحات، همان روند را دنبال کنند. کما اینکه در چند وقت اخیر، روزنامه‎‎های قانون، آسمان و بهار هرکدام سخنانی در تقابل با عقاید دینی را انتشار دادند. 

واکنش ضعیف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم بیشتر ادامه روند دولت اصلاحات را در اذهان زنده کرد. هرچند که باید گفت حقیقتا این ضعف در وزارتخانه آقای جنتی ناشی از انفعال در برابر جریان روشنفکری است. حال آنکه در دوره اصلاحات، قضیه فراتر از این بود و عملا فضا برای فعالیت جریان روشنفکری مهیا و آماده شده بود. 

به‎نظر می‎رسد نکته اصلی در تحلیل عملکرد دولت اعتدال در سیاست خارجه آن است و دولت آقای روحانی قصد دارد خود را با عملکرد دیپلماتیک خود متمایز کند. 

تیم سیاست خارجه روحانی با قرار دادن آرمانگرایی در مقابل واقعگرایی، رویکردی بر مبنای «رئالیسم سیاسی» را در سیاست خارجه اتخاذ کرده و خواسته یا ناخواسته در ادامه تکمیل پازل توسعه اقتصادی دولت سازندگی و جامعه مدنی دولت اصلاحات قرار گیرد.  در اندیشه سیاسی دولت اعتدال، آمریکا و همپیمانان غربیاش از «مستکبرین» به «قدرت‎‎های جهانی» تبدیل می‎شوند و همین تغییر کافی است درک شود چه تغییری در سیاست خارجه دولت اعتدال پدید خواهد آمد چراکه بر مبنای رئالیسم سیاسی، دولت واقعگرا باید حقایق جهانی را بپذیرد، «کدخدا» را بشناسد و با او تعامل کند اما مشکل در خود تعامل هم نیست. مشکل آنجاست که کسی که چنین نگاهی به آمریکا و همپیمانان غربیاش دارد، آیا می‎تواند حافظ منافع ایرانیان باشد و آیا مرعوب ایشان نخواهد شد؟  سخن در این است که آنچه به‎عنوان رئالیسم سیاسی به کشور‎‎هایی هم‎چون ایران دیکته می‎شود، آیا می‎تواند حقوق و منافع ایران را تامین کند یا آن‎طور که برخی فکر می‎کنند، نسخه‎ای از طرف غرب و برای منافع غرب است؟ 

مسئله بعدی آن است که آنچه در غرب به‎عنوان آموزه‎‎های مدرنیسم یا نهاد‎‎های مدرن شکل گرفته، از متن جریان زندگی برخاسته است. حال آنکه آنچه به‎عنوان مدرنیسم در ایران پدیدار شده، امری وارداتی و بدون توجه به پیشزمینه‎‎های تاریخی و بدون تطابق با شرایط، مسائل و مشکلات ایران است و از همین منظر است که جریان روشنفکری ایران دارای تجویز‎‎های نابجاست. 

در مجموع به‎نظر می‎رسد آنچه دولت‎‎های اصلاحات و سازندگی در عمل پیش بردند، پیشبرد مدرنیسم وارداتی در ایران ‎ـ‎یکی در بعد اقتصادی و دیگری در بعد سیاسی‎ـ‎ بوده است و حالا باید منتظر بود و دید آیا دولت اعتدال، این پازل را تکمیل خواهد کرد و در عرصه سیاست خارجه به‎سمت همین مدرنیسم وارداتی می‎رود یا نه؟  

منبع: پنجره
  • ۱ نظر
  • ۰۹ فروردين ۹۳ ، ۲۱:۵۱
  • ۹۲۰ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

منتظر....

۲۷
بهمن
به گزارش فارس،‌ حجت‌الاسلام علی یونسی ماموریتش در معاونت حقوقی و فقهی مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت به اتمام رسید.
 
برپایه این خبر قرار است معاون جدید حقوقی و فقهی مرکز تحقیقات استراتژیک پس از رفتن یونسی مشخص شود.
 
همچنین شنیده‌های خبرنگار حوزه احزاب فارس حاکی از آن است که احتمالاً یونسی در «پژوهشکده تحقیقات استراتژیک دینی» که پیش از این هاشمی رفسنجانی پیشنهاد تاسیس آن را مطرح کرده بود، فعالیت کند.
 
به گزارش فارس، هاشمی رفسنجانی در مراسم معارفه ولایتی در مرکز تحقیقات گفته بود: «در دوره جدید ریاست آقای ولایتی قرار است پژوهشکده تحقیقات استراتژیک دینی و مذهبی در قم تاسیس شود، طبیعی است که از سوی علما فتواهای لازم صادر می‌شود، اما جای تحلیل اسلامی در مسائل بنیادین فراوانی که وجود دارد، خالی است و لازم است در مسائل حکومتی، نظامی و ارتباطات با خارج مرکزی برای تحقیقات استراتژیک تاسیس شود و انشاءالله تیم نیرومندی در آن فعالیت کنند.
 
وی همچنین از فعالیت پژوهشگاه تحقیقات استراتژیک خبر داده گفته بود: یک پژوهشگاه برای تربیت نیروهای با اصالت و صلاحیت که آزادانه و شجاعانه نظرات علمی تحقیقی خود را به جامعه اعلام کنند تشکیل خواهد شد!




++ منتظر خاطرات جدید ، خاطرات دو نفره ، تعریف و تحلیل های لیبرالیستی و اشراف گرایانه و 

منفعت طلبانه از اسلام و قرآن و خلاصه..... منتظر فتنه های سخت تری باشید!!!


  • ۲ نظر
  • ۲۷ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۱۸
  • ۸۳۴ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

حجت‌الاسلام محمد محمدیان، در جمع اعضای انجمن های اسلامی دانشجویان حاضر در دوازدهمین اردوی آموزشی تشکیلاتی جهاد اکبر،  پیام شفاهی مقام معظم رهبری به دانشجویان حاضر در این نشست را قرائت کرد

 به گزارش رجانیوز ، حجت‌الاسلام محمد محمدیان صبح امروز در جمع دانشجویان حاضر در دوازدهمین اردوی جهاد اکبر اعلام کرد: دوستان شما در شورای مرکزی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل با ارسال نامه‌ای خطاب به رهبری معظم انقلاب از ایشان درخواست داشتند تا پیامی را برای دانشجویان حاضر در این همایش داشته باشند، ما آن نامه را خدمت ایشان تقدیم کردیم و ایشان پیام شفاهی حاوی چند نکته فرمودند که خدمت شما بیان کنم.

 متن این پیام به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبر معظم انقلاب، این شرح است:

سلام مرا به فرزندان انقلابی‌ام برسانید و از تلاش‌های جهاد گونه آنان در ترویج و پاسداری از آرمانها‌ی امام و انقلاب تشکر کنید و چند نکته را به آنان یاداوری کنید:

1. در کنار تحصیل علم و دانش از فرصت جوانی برای تهذیب نفس و انس با خدا و آشنایی عمیق با معارف قرآن و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بهره ببرید.

2. شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصه جنگ نرم بصیرتی عمار گونه و استقامتی مالک اشتر وار می‌طلبد؛ با تمام وجود خود را برای این عرصه آماد کنید.

3. نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایه هایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن تمام ظرفیت‌های خودتان را به کار گیرید و در این مسیر به وعده‌های خداوند اطمینان داشته باشید.

4. تشکیلات می‌تواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارزش های عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ و بر صمیمیت و همدلی بین اعضا تاکید کنید.

5. افق های روشنی در مقابل شما جوانان قرار دارد، این کشور و انقلاب با دست پر توان شما آینده‌ای امید بخش در پیش رو خواهد داشت؛ بر تلاش های خود بیافزایید و برای رسیدن به قله‌های پیشرفت و تعالی از همدیگر سبقت بگیرید.

در ادامه نیز دانشجویان با سر دادن تکبیر، آمادگی خود را برای دفاع از آرمان های امام و انقلاب که مقام معظم رهبری نیز بر آن تأکید داشتند، اعلام کردند.

  • ۰ نظر
  • ۲۳ بهمن ۹۲ ، ۲۳:۴۲
  • ۷۳۷ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
مفهوم‌سازی «نوشیدن جام زهر» توسط امام راحل در پذیرش قطعنامه 598 به مدلی تبدیل شد که در مقاطع مختلف تاریخی بارها توسط اصلاح‌طلبان بازخوانی می‌شد. نامه معروف حدود 130 نفر از نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس ششم به مقام معظم رهبری درباره رابطه با امریکا و به کارگیری این مفهوم در آن، بارزترین نوع تشابه‌سازی از درون حاکمیت بود.
 
در مسئله اخیر نه تنها چنین مفهومی توسط جانشین امام (ره) به کار برده نشد، بلکه عنوان «نرمش قهرمانانه» به جای آن مفهوم‌سازی شد زیرا ظرفیت‌های کشور چنین مفهومی را تجویز نمی‌کرد. اما این بار اصلاح‌طلبان نبودند که مفهوم جام زهر را به کار بردند بلکه رسانه‌ای که خود را منتسب به اصولگرایان می‌داند از این مفهوم برای توصیف وضع موجود استفاده کرد. با این تفاوت که مدعی خوراندن جام زهر شد نه خوردن آن. اما به نظر می‌رسد شرایطی که اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان برای وضع موجود طراحی کرده بودند همان چینشی بود که برای امام(ره) طراحی و استدلال شد. اما این‌بار به دلیل تجربه دیروز و ظرفیت‌های بالای کشور، خروجی آن «نرمش‌قهرمانانه» شد و از جام زهر خبری نشد.
 
علل پذیرش قطعنامه 598 را نه از تحلیل‌ها و تصمیمات آشکار و نهان بلکه به جهت درگیر نشدن در تفسیرها و منازعات به خود امام(ره) ارجاع می‌دهیم. حضرت امام (ره) در نامه‌ای که چند سال پیش توسط هاشمی رسانه‌ای شد(دستخط شخص امام (ره)) چهار عامل را زمینه‌ساز پذیرش قطعنامه 598 می‌دانند:
 
1- خزانه خالی و نداشتن پول جهت استمرار دفاع و مقاومت
2- مردم حاضر نیستند به جبهه بروند
3- تکنولوژی نظامی و آلات جنگی برای ادامه جنگ نداریم
 4- بن‌بست در ادامه جنگ.
 
البته حضرت امام(ره) صادقانه مراجع مدعی هر بخش را نیز نام می‌برند. نخست‌وزیر خالی بودن خزانه را به امام نوشته بود (موسوی)، رضایی فرمانده وقت سپاه لیست بلند بالایی از تجهیزات را نوشته بود (البته به هاشمی نوشته بود نه امام). و مسئولان تبلیغات جبهه و جنگ نرفتن مردم به جبهه را تأیید کرده بودند و این چهار مورد به علاوه استدلال‌های خود هاشمی مبنای تصمیم‌گیری حضرت امام (ره) شد. البته نگارنده در تبعیت از امام معتقد نیستم که منازعات سیاسی با موسوی، خاتمی، هاشمی و رضایی را باید به قطعنامه کشاند چرا که امام فرمودند من به مسئولان کشور اعتماد دارم و آنان را شماتت نکنید و آنان نیز از این تصمیم ناراحتند. اما در ادامه خواهید دید که همان مدل را برای این مقطع از تاریخ انقلاب طراحی کردند و به اجرا درآوردند. این مقایسه نه در نقد دیروز و امروز که در جهت تبیین اقدامات تصمیم‌ساز است.
 
1- رئیس‌جمهور چند بار به صورت تلویحی و یک بار در دانشگاه تهران با صراحت مسئله خالی بودن خزانه را طرح کردند.
 
 2- رئیس‌جمهور هنگام خروج از فرودگاه مهرآباد در نقد معترضان به مکالمه وی با اوباما آنان را به نظرسنجی‌ها ارجاع داد و بعد به صورت گسترده در رسانه‌های اصلاح‌طلب آورده شد که مردم خواستار مذاکره با امریکا هستند (در پذیرش قطعنامه 598 می‌گفتند مردم حاضر نیستند به جبهه بروند) بنابراین با دو گزینه مذکور مسئله نبود پول و ذائقه مردم مدل‌سازی شد.
 

3- بن‌بست در پرونده هسته‌ای و ناامیدی از سلسله نشست‌ها، مسیر را به سویی کشاندند که فکر و ذهن مردم و مسئولان خسته شد. بنابراین از جهت ذهنی - روانی اصل توافق مقدم بر محتوای آن شد. گویی اگر اعلام می‌شد به توافق رسیده‌ایم، افکار عمومی آرام می‌گرفت و مهم نبود بر سر چه توافق شده است؟ ادعای قرار گرفتن کشور بر لبه پرتگاه بارها توسط جریان حاکم و اصلاح‌طلبان به صورت عیان و مخفی به کار برده شد و شرایط کشور همانند تابستان 1367 ترسیم شد که چشم‌اندازی برای پیروزی در جنگ وجود ندارد، مردم از جنگ خسته‌ شده‌اند و جنگ به بن‌بست رسیده است و چاره‌ای جز پذیرش قطعنامه 598 نیست.

4- نچرخیدن چرخ تولید و عدم سرمایه‌گذاری در ایجاد کارخانه و در نتیجه عدم ایجاد اشتغال را اگر با نبود توپ و تانک و هلیکوپتر (آنطور که در نامه رضایی به هاشمی آمده است) انطباق دهیم، مدل‌سازی وضع موجود با شرایط پذیرش قطعنامه 598 کاملاً انطباق دارد. جالب اینکه سردمداران حرکت امروز نیز سردمداران آن روز بودند، هاشمی و خاتمی دو ضلع پذیرش قطعنامه 598 هستند و امروز هم مشاور و میداندارند (هاشمی چند روز پیش اعلام داشت تا این مسئله (مسئله هسته‌ای) حل نشود، گشایشی اتفاق نخواهد افتاد). آن روز امام می‌دانست که اگر ایثارگرانه مسئولیت را بر عهده نگیرد، دیگران در میان مردم دچار آسیب تاریخی خواهند شد. لذا فرمود:« مسئولان مورد اعتماد من می‌باشند و آنها را از این تصمیمی که گرفتند، شماتت نکنید که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است».
 
مقام معظم رهبری نیز ایثارگرانه مذاکره‌کنندگان را فرزندان انقلاب خواندند و از همگان خواستند که آنان را سازشکار خطاب نکنند.
اما امام (ره) به کسانی که دست برداشتن از «غرور مقدسشان» سخت بود، فرمودند طرف مقابل همچنان دشمن است و از دشمنی او چیزی کاسته نشده است. همین تعبیر در بیان مقام معظم رهبری است که ما با «دشمن» مذاکره می‌کنیم. بنابراین امام(ره) به آنانی که بی‌تب و تاب بودند، فرمودند «بغض و کینه انقلابی‌تان را در سینه‌ها نگه دارید، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید و بدانید پیروزی از آن شماست». به نظر می‌رسد این راهبرد امروز باید مدنظر حزب‌الله باشد. مقام معظم رهبری نیز فرمودند در این قضیه هر نتیجه‌ای داشته باشد به نفع ماست. اگر مشکلات حل شود، به نفع ماست و اگر حل نشود ظرفیت شناختی ملت ما از دشمن بیشتر خواهد شد.
 
 امام (ره) هنگام پذیرش قطعنامه فرمودند «در جنگ پیروزی از آن ما گردید و دشمنان در تحمیل آن همه خسارت، چیزی به دست نیاوردند» یعنی ما آسیب دیدیم اما اهداف مدنظر دشمن محقق نشد (نابودی انقلاب یا تسلط بر اروند و...). در مسئله هسته‌ای نیز دشمن با تحریم به ما آسیب رساند اما چیزی در سبد خودش قرار نگرفت.
 
 امام (ره) در پذیرش قطعنامه فرمودند: « عده‌ای که تا دیروز زیر نقاب صلح و صلح‌طلبی خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، ممکن است امروز طرفدار جنگ شوند» امروز نیز همه اپوزیسیون از این توافق به عنوان از دست دادن منافع ملی یاد می‌کنند در حالی که تا دیروز برای تحریم بیشتر ایران به غرب التماس می‌کردند. امام (ره) بعد از جنگ، میدان‌دار آینده کشور را کسانی می‌دانستند که در جنگ استقامت کردند و آنانی را که به هر دلیل از این مقاومت طفره رفته بودند، «کوته‌‌نظران دیروز خواندند که نباید به صحنه‌ها برگردند» اما امروز مقاومت‌کنندگان در مسئله هسته‌ای مورد شماتت و در حاشیه و منزوی‌اند و آنانی که برای یک لحظه به مقاومت اعتقاد نداشتند، میدان‌دار عرصه‌ها شده‌اند.
 
 از نگاه امام (ره)، دیروز قائدین کوته‌نظر که از پشت خنجر به قلب ملت فرو کرده بودند، نقطه مقابل کسانی بودند که حاضر نبودند «از غرور مقدسشان دست بردارند» اما امروز در پرتو شعار «ایران برای همه ایرانیان» دیوار ذهنی خودی و غیرخودی حتی درون حاکمیت نیز وجود ندارد. نه غرور مقدس به رسمیت شناخته می‌شود و نه تکریم می‌شود. امروز ایستادن مقابل دشمن در یک تفسیر موسع به ایستادن مقابل ملت تعبیر می‌گردد اما آنچه مهم است دیروز غرور ایرانیان شکسته نشد امید است امروز نیز شکسته نشود.
نویسنده : عبدالله گنجی 
  • ۴ نظر
  • ۰۷ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۵۹
  • ۷۸۱ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)


بنده هم اوّلِ امسال در مشهد مقدّس در سخنرانى گفتم [که‌] مذاکره در موضوعات خاص اشکالى ندارد؛ منتها گفتم من اعتماد ندارم، خوشبین نیستم به مذاکره، لکن میخواهند مذاکره کنند، بکنند؛ ما هم به اذن‌الله ضررى نمی‌کنیم.

 یک تجربه‌اى در اختیار ملّت ایران است - که حالا من مختصراً عرض خواهم کرد - این تجربه ظرفیّت فکرى ملّت ما را بالا خواهد برد؛ مثل تجربه‌اى که در سال 82 و 83 در زمینه‌ى تعلیق غنى‌سازى انجام گرفت، که آن‌وقت تعلیق غنى‌سازى را در مذاکرات با همین اروپایى‌ها، جمهورى اسلامى براى یک مدّتى پذیرفت. خب ما دو سال عقب افتادیم، لکن به نفع ما تمام شد. چرا؟ چون فهمیدیم که با تعلیق غنى‌سازى، امید همکارى از طرف شرکاى غربى مطلقاً وجود ندارد. اگر ما آن تعلیق اختیارى را - که البتّه به‌نحوى تحمیل شده بود، لکن ما قبول کردیم، مسئولین ما قبول کردند - آن روز قبول نکرده بودیم، ممکن بود کسانى بگویند خب یک ذرّه شما عقب‌نشینى میکردید، همه‌ى مشکلات حل میشد، پرونده‌ى هسته‌اى ایران عادى میشد. آن تعلیق غنى‌سازى این فایده را براى ما داشت که معلوم شد با عقب‌نشینى، با تعلیق غنى‌سازى، با عقب افتادن کار، با تعطیل کردن بسیارى از کارها مشکل حل نمیشود؛ طرف مقابل دنبال مطلب دیگرى است؛ این را ما فهمیدیم، لذا بعد از آن شروع کردیم غنى‌سازى را آغاز کردن. امروز وضعیّت جمهورى اسلامى با سال 82، زمین تا آسمان فرق کرده؛ آن روز ما چانه میزدیم سرِ دو، سه سانتریفیوژ، [ در حالى که‌] امروز چندین هزار سانتریفیوژ مشغول کارند.
جوانهاى ما، دانشمندان ما، محقّقین ما، مسئولین ما همّت کردند، کارها را پیش بردند. بنابراین از مذاکراتى هم که امروز در جریان است، ما ضررى نخواهیم کرد. البتّه بنده همچنان که گفتم خوشبین نیستم؛ من فکر نمیکنم [از] این مذاکرات آن نتیجه‌اى را که ملّت ایران انتظار دارد، به‌دست بیاید، لکن تجربه‌اى است و پشتوانه‌ى تجربى ملّت ایران را افزایش خواهد داد و تقویت خواهد کرد؛ ایرادى ندارد امّا لازم است ملّت بیدار باشد. ما از مسئولین خودمان که دارند در جبهه‌ى دیپلماسى فعّالیّت میکنند،کار میکنند،قرص و محکم حمایت میکنیم، امّا ملّت باید بیدار باشد، بداند چه اتّفاقى دارد مى‌افتد [تا] بعضى از تبلیغاتچى‌هاى مواجب‌بگیر دشمن و بعضى از تبلیغاتچى‌هاى بى‌مزدومواجب - از روى ساده‌لوحى - نتوانند افکار عمومى را گمراه کنند.یکى از ترفندها و خلاف‌گویى‌ها این است که این‌جور القا کنند به افکار عمومى مردم که اگر ما در قضیّه‌ى هسته‌اى، تسلیم طرف مقابل شدیم، همه‌ى مشکلات اقتصادى و معیشتى و غیره حل خواهد شد؛ این را دارند تبلیغ میکنند. البتّه تبلیغاتچى‌هاى خارجى با شیوه‌هاى کاملاً ماهرانه‌ى تبلیغاتى خط میدهند، در داخل هم بعضى از روى ساده‌لوحى و بدون اینکه نیّت سوئى داشته باشند، بعضى هم واقعاً از روى غرض همین را دارند تبلیغ میکنند که اگر ما در این قضیّه کوتاه آمدیم و تسلیم شدیم در مقابلِ طرف مقابل، همه‌ى مشکلات اقتصادى و مانند اینها حل خواهد شد؛ این خطا است. چرا خطا است؟ چند علّت دارد. من مایلم شما جوانهاى عزیزمان - هم شما که در این جلسه تشریف دارید، هم قشر جوان فرهمند ما، قشر جوان آگاه ما، جوان پرانگیزه‌ى ما، دانشجویان ما، دانش‌آموزان ما در سرتاسر کشور که من یک‌وقت گفتم شماها افسران جنگ نرمید - فکر کنید روى این مسائل.

بیانات سیدنا القائد امامنا الخامنئی. دیدار با دانش آموزان. 92/8/13


++ اتقوا فراسة المؤمن ، فإنه ینظر بنور الله... بپرهیزید از فراست و زیرکی مومن ، که او ( وقایع و اتفاقات را ) با نور خدا میبیند.


رونوشت به آقایان : 

ح. ر                                جهت اطلاع
م. ج. ظ                           جهت اطلاع
ج.ک                                جهت تدبر
  • ۰ نظر
  • ۰۷ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۵۷
  • ۹۰۴ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)

اعمال حاکمیت ملی در سیاست خارجی باید هدف تمام نهادهایی باشد که در سیاست‌گذاری و اجرای راهبردهای سیاست خارجی کشور دخیل‌اند. یک سیاست خارجی موفق تنها مجموعه‌ای از فنون دیپلماتیک نیست بلکه مجموعه‌ای از راهبردها، رویکردها و تاکتیک‌های سیاسی است که باید در چارچوب اهداف کلان نظام اسلامی تدوین شوند. پس از تدوین سیاست‌های اساسی، آنچه وظیفه دیپلماسی است، اجراست.

دیپلمات‌ها در فرایندهای مختلف دیپلماتیک تنها در چارچوب سیاست‌های کلان است که حق تصمیم‌گیری دارند. در حقیقت، شان دیپلماسی در سیاست خارجی به‌کارگیری تکنیک‌های دیپلماتیک در چارچوب سیاست‌های کلی نظام اسلامی است. اختیاری که به دیپلمات‌ها داده می‌شود نیز تنها در این چارچوب قابل تعبیر و تفسیر است.

این واقعیت، شاید واضح‌تر از آن باشد که نیاز به تذکار داشته باشد اما با توجه به تحولات پرونده هسته‌ای ایران طی 4 ماه گذشته شاید وقت آن رسیده باشد تا بار دیگر به این واضحات توجهی ویژه مبذول گردد.

تا پیش از روی کار آمدن دولت یازدهم، مجموعه تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری در قبال پرونده هسته‌ای در شورای عالی امنیت ملی انجام می‌شد. این مسأله تنها به دولت‌های نهم و دهم مربوط نبود. حتی در دولت اصلاحات نیز این تصمیمات به شورای عالی امنیت ملی اختصاص داشت و مسئول آن نیز شخص رئیس‌جمهور فعلی، دکتر حسن روحانی بود. 



اما در دولت یازدهم، تصمیم بر آن شد که فرایند اجرایی مربوط به پرونده هسته‌ای به وزارت خارجه واگذار شود. این تصمیم در ورای خود یک معنای مهم داشت که در آن زمان کمتر به آن توجه شد: «اصالت بخشیدن به بعد دیپلماتیک سیاست خارجی در مقایسه با سایر ابعاد.» توجه به این نکته ضروری است که وزارت خارجه "دستگاه دیپلماسی" است، نه "دستگاه سیاست خارجی". مفهوم سیاست خارجی فراتر از دیپلماسی صرف و هنرهای آن است. سیاست خارجی چارچوبی است که دیپلماسی تنها یکی از وجوه آن است. 

از مختصات مهم دستگاه دیپلماسی، «متغیرهای نقش‌گرایانه» حاکم بر آن است. دیپلمات‌ها همواره الگوهای دیپلماتیک را در دستور کار خود قرار می‌دهند که آشتی‌جویی و تنش‌زدایی از جمله کاراکترهای آن است. از دیگر کاراکترهای دیپلماسی، احترام به قواعد نظام بین‌المللی و الگوهای حاکم بر آن است که طبعا بیشتر تحت تاثیر منافع قدرت‌های بزرگ شکل می‌گیرند. اینها البته در جای خود نه‌تنها مفید، بلکه لازم هستند. هیچ کشوری از دیپلماسی و مختصات نقش‌گرایانه آن بی‌نیاز نیست و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ اما سیاست خارجی تنها دیپلماسی نیست.

در پروسه‌های روتین و تکرارپذیر، این متغیرهای نقش‌گرایانه عموما کارآمدی بیشتری دارند اما در شرایط مناقشه و بحران، کارآمدی آنها محل تردید است. پرونده هسته‌ای ایران 10 سال است که در وضعیت مناقشه به‌سر می‌برد، مناقشه‌ای که به‌ناحق و توسط قدرت‌های زیاده‌خواه بین‌المللی به جمهوری اسلامی ایران تحمیل شده است.

تیم دیپلماسی دولت یازدهم در جریان تلاش‌های خود برای حل این مناقشه که سرانجام به حصول «برنامه اقدام مشترک» یا به‌طور تحت‌اللفظی، «توافق ژنو» شد، قطعا متحمل زحمات زیادی شده که در جای خود شایان تقدیرند. اما اگر نقص‌هایی دیده می‌شوند و تاملاتی در این مسیر خود را نمایان ساخته‌اند، از این واقعیت ناشی شده‌اند که مسیر تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری تنها نباید از گذرگاه دیپلماسی بگذرد. 

در این شرایط، به‌نظر می‌رسد که شان حاکمیتی شورای عالی امنیت ملی در پرونده هسته‌ای بار دیگر باید احیا شود. این بدان معنا نیست که این شان در دولت یازدهم بالکل از میان برخاسته و شورای عالی امنیت ملی از پرونده هسته‌ای حذف گردیده است اما روشن است که نقش آن کم‌رنگ شده است.

دست‌کم دو مقوله بسیار مهم وجود دارد که با بازگشت جدی شورای عالی امنیت ملی به مسیر پرونده هسته‌ای می‌توانند قوی‌تر از گذشته و فراتر از دیدگاه صرف دیپلماتیک مورد توجه قرار گیرد:

اول، مقوله امنیت کشور و ارتباط آن با مساله هسته‌ای تنها و تنها در شورای عالی امنیت ملی می‌تواند مورد توجه ویژه قرار گیرد. فرضا اینکه توافق ژنو چه نسبتی با استقلال، حاکمیت و امنیت ایران می‌تواند داشته باشد در این شوراست که می‌تواند مورد توجه قرار گیرد. شورای عالی امنیت ملی است که تشخیص می‌دهد تفسیری که برای اجرای توافق ژنو در مذاکرات کارشناسی شده است و از 30 دی اجرایی هم خواهد شد چه نسبتی با مقوله امنیت ملی دارد.

همچنین این شورای عالی امنیت ملی است که می‌تواند مسیر حفظ امنیت ملی را در مذاکرات جامع مشخص کند. به‌عبارت دیگر این شوراست که تشخیص می‌دهد نسبت امتیازاتی که در مذاکرات جامع می‌دهیم و می‌گیریم، با حاکمیت ملی ما چیست؟

دوم، نگاه راهبردی توسط شورای عالی امنیت ملی می‌تواند در پرونده هسته‌ای به‌کار رود. بر این اساس و بر اساس سیاست‌های کلان کشور، نگاه راهبردی منجر می‌شود که روشن شود نسبت هرگامی که در مسیر پرونده هسته‌ای برداشته می‌شود با اهداف نهایی کشور در این حوزه چه نسبتی دارد؟

در این صورت مسیر پرونده هسته‌ای از حوزه سیاست‌های کلان کشور خارج نخواهد شد. 

شاید برخی تصور کنند که این امر به‌نوعی محدودسازی دولت یازدهم و بستن دست آن در مذاکرات هسته‌ای است. این خیال از آن رو باطل است که رئیس شورای عالی امنیت ملی شخص رئیس‌جمهور است و بنابراین دولت در جریان تمام تصمیمات قرار خواهد داشت و در آنها دخیل خواهد بود.

به عنوان فرجام این نوشتار، تذکار این نکته ضروری است که شان دستگاه دیپلماسی تنها اجرای تصمیمات نظام است نه تصمیم‌گیری برای نظام و البته در مرحله سناریونویسی برای تصمیم‌سازی نیز می‌تواند دخیل باشد. از آن رو این تصمیمات باید با دیدگاهی کلان‌نگر در نهادی همچون شورای عالی امنیت ملی اتخاذ گردد و سپس در وزارت خارجه اجرا شود. علاوه بر آن، این شورا می‌تواند بر عملکرد دستگاه دیپلماسی در اجرای تصمیمات مزبور نیز نظارت کامل داشته باشد.

  • ۱ نظر
  • ۰۴ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۵۷
  • ۶۶۲ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)
گروه سیاسی مشرق- به‌رغم اینکه کشورهای عضو 5+1 از جمله ایالات متحده طی توافق ژنو، پذیرفته‌اند که از طریق همکاری مشترک با دستگاه های قانون گذاری شان، هیچگونه تحریم جدیدی علیه ایران وضع نشود؛ امّا بار دیگر بحث ها در رابطه افزایش تحریم ها به میان آمده است. همزمان با انجام مذاکرات کارشناسی بین نمایندگان ایران و 5+1، «خبرگزاری رویترز» از صدور فرمان جدید «وزارت بازرگانی آمریکا» در تحریم سه شرکت بدلیل، تلاش برای صادرات کالاهای تحریمی به ایران خبر داد. طبق این گزارش، شرکت های «پویا ایرلاین» ایران، «3 کا» ترکیه و «تجارت بین الملل آدائرو» در آمریکا، بخاطر تلاش برای انتقال دو موتورجت تجاری ساخت ایالات متحده به ایران مورد تحریم قرار گرفتند و به مدت 180 روز؛ از نقل و انتقال تمامی کالاهای صادراتی آمریکا منع شدند. [1]

همچنین، ارائه یک طرح تحریمی جدید در سنای آمریکا و اقبال ناگهانی سناتورهای هر دو حزب آمریکایی به آن، درست یک روز قبل از نهایی شدن توافق جدید کارشناسان ایران و 5+1؛ در کانون توجّه ها قرار گرفته است. این طرح در واقع، طرح جدیدی نبود بلکه بعد از نهایی شدن توافقنامه ژنو در آذرماه، توسّط «رابرت منندز» (رئیس کمیته روابط خارجی سنا) و سناتور «مارک کرک» ارائه شده بود. البته خود این طرح، بهبود یافته طرح دیگری بود که همین افراد قبل از مذاکرات دور ششم ژنو، آن را برای افزایش قدرت چانه زنی «جان کری» پیشنهاد داده بودند.

ارائه کنندگان طرح جدید خواسته اند، چنانچه ایران از انجام صحیح تعهداتش در توافقنامه ژنو تخطّی کند، دولت آمریکا تحریم هایی که منجر به صفر شدن صادرات نفتی ایران می شود؛ را اعمال کند.همان موقع، «هری رید» - رهبر اکثریت دموکرات سنا- به موازات طرح پیشنهادی «منندز»، «قانون 14» را برای تحریم ایران در صورت عدم انجام توافقنامه ژنو مطرح کرده بود. [2] خبر ارائه طرح جدید «منندز- کرک»، تنش ها در ایران را در پی داشت ولی به این دلیل که تنها 26 سناتور حامی آن بودند؛ به تدریج برای مدّتی از ذهن ها پاک شد.

طبق متن توافق ژنو، آمریکا موظف بود، بواسطه همکاری با دستگاه تقنینی آمریکا، از تصویب یا اعمال هر تحریم جدیدی علیه ایران مانع شود

اما در حال حاضر، سنا در تلاش تصویب تحریم جدیدی است که اوباما نتواند آن را وتو کند


با این وجود، امروز مسئله کمی تفاوت کرده است، چرا که «خبرگزاری رویترز» همزمان با شروع مذاکرات کارشناسی دو طرف، طی گزارشی اعلان نمود که حامیان تحریم های جدید در سنا بطور ناگهانی به 56 تن رسیده است. [3] به فاصله یک روز بعد، شبکه خبری «CNN» به نقل از یک کارمند سنای آمریکا اعلام کرد که تعداد حامیان طرح «منندز- کرک» رسماً به 59 تن رسیده است.با این همه، آنچه نگرانی ها را افزایش می داد، این بود که «CNN» به نقل از یک منبع مطّلع، گزارش داده بود که حامیان طرح؛ بطور غیررسمی به 77 نفر رسیده اند و در صورت رأی گیری علنی بیشتر هم خواهند شد.[4]

جالب اینکه، کمتر از 24 ساعت بعد از اعلام خبر افزایش حامیان طرح «منندز- کرک» به 59 نفر (به روایت دیگر 77 نفر)، «عراقچی» از نهایی شدن حل اختلافات ایران و آمریکا درباره تفسیر حقوقی از متن توافقنامه ژنو خبر داد. [5] قبل از آنکه «عراقچی» خبر پایان موفقیت آمیز مذاکرات کارشناسی در «ژنو» را خبری کند، «روزنامه وال استریت ژورنال» به نقل از مقامات دیپلماتیک آمریکا مدعی شد که به پشت پرده و محتوای اصلی مذاکرات کارشناسی دست یافته است.

«نفتالی بن دیوید» در مقاله اش برای این روزنامه نزدیک به محافظه کاران آمریکا گفت که توافق اخیر، در حقیقت پاسخی در جهت رفع نگرانی های نمایندگان کنگره آمریکا، درباره طرح «اقدام مشترک» - توافقنامه ژنو- بوده است. «وال استریت ژورنال» نوشت: «مقامات آمریکا روز جمعه بطور دقیق توضیح ندادند که مسئله سانتریفوژها و اراک چگونه مورد رسیدگی قرار گرفته است. در عین حال، این مقامات گفتند، این توافق به نگرانی هایی می پردازد که بسیاری در کنگره ابراز کرده اند». [6] این در حالیست که «عراقچی» طی برنامه «گفتگوی ویژه خبری شبکه 2 سیما»، در توضیح محورهای مذاکرات کارشناسی اذعان کرد که؛ ایران به نگرانی های طرف مقابل در رابطه با نصب یک سانتریفیوژ نسل دوم در «نطنز» و فعالیت «راکتور آب سنگین اراک» پرداخته است. [7] تطبیق این دو خبر، احتمال صحت گزارش «وال استریت ژورنال» را بالا می برد.

«توماس پیکرینگ» [8] (دستیار سابق وزیر خارجه آمریکا در امور سیاسی) و «جیم والش» (تحلیل گر ارشد مؤسسه ماساچوست) طی تحلیلی برای «روزنامه دنورپست» آمریکا با اشاره به سوابق تحصیلی «جواد ظریف» در «دانشگاه دنور»، وی را "کلیدی ترین بازیگر رقص دیپلماتیک کنونی" خواندند. 

آنها با اشاره به این موضوع که تحریم های جدید می تواند موجب مرگ توافقنامه ژنو شود، تلویحاً به سناتورها گوشزد کردند که، در حال حاضر باید از هرگونه تخریب جایگاه "عنصر کلیدی مذاکرات" (: ظریف) پرهیز کرد؛ و در عوض می توان، طرح «منندز- کرک» را در حالت تعلیق نگاه داشت: «ایران در صورت اقدام سنا برای افزایش تحریم ها، موضع مذاکراتی اش را سخت تر می کند یا حتی، ممکن است میز مذاکره را ترک کند. حرکت هوشمندانه تر سنا، این خواهد بود که این طرح را تا زمانیکه واقعا لازم نباشد؛ به رأی نگذارد» [9] و به احتمال بسیار بالا، این دقیقاً همان راهی است که سنا خواهد پیمود.

خبرها حاکی از حمایت 77 سناتور از طرح تحریمی جدید هستند که در این حالت، با حمایت دو سوم نمایندگان سنا از طرح، مصوبه سنا بدون تأیید «کاخ سفید» هم به قانون لازم الاجراء تبدیل خواهد شد. این موضوع یک معنای واضح دارد، اینکه در اینصورت، حتی اگر «باراک اوباما» بخواهد، نمی تواند آنچنان که در بیانیه اش گفت؛ [10] مصوبه سنا را «وتو» کند.

بنابر این، خیلی زود بعد از اینکه «اوباما» تصویب تحریم جدید را یک خطر دانست و همزمان، سناتورها به ابزار جلوگیری از وتوی «کاخ سفید» نزدیک شده بودند؛ «هری رید»، (رهبر اکثریت سنا) که در حکم «رئیس موقت سنا» است، از به رأی گذاشتن این طرح جنجالی جلوگیری کرد. [11] از ما نخواهید که این شوی مشترک سنا و کاخ سفید را باور کنیم، این درست شبیه آن است که؛ وسط یک نمایش تراژیک، گریه کنید!

طرح سنا این است که با تعلیق تصویب طرح تحریمی جدید، ایران را در برزخ نگه داشته و این چماق را حفظ کند

یک افسر اطلاعاتی اسرائیل در تشریح موفقیت های مذاکرات گفته بود: ما توانستیم در مذاکرات، بحث کاهش تحریم ها را به عدم افزایش تحریم ها تبدیل کنیم

هر رید (رئیس موقت سنا) در حالیکه چندی پیش خودش طرح تحریمی جدید علیه ایران پیشنهاد داده بود،در آستانه جدی شدن تصویب تحریم جدید در سنا از به رأی گذاشتن آن ممانعت به عمل آورد!


بیایید منصفانه قضاوت کنیم، سایه سنگین این «چماق بزرگ» تا چه حدّ می توانسته؛ بر نتیجه مذاکرات کارشناسی تأثیرگذار باشد؟ آیا این فرآیند، یک "بازی روانی قهارانه" علیه دیپلمات های «جمهوری اسلامی» نبوده است؟ اینجا، در اصل یک سناریوی پایه ای وجود دارد، اینکه همیشه باید یک چماق برای پیشبرد مذاکرات وجود داشته باشد و تا موقعی که؛ ایران بطور اثرگذار علیه این چماق واکنش نشان ندهد، سناریو ادامه دارد. «رابرت منندز»، طراح اصلی تحریم های جدید طی مقاله اش در «روزنامه واشینگتن پست» درباره این موضوع نوشت، مخالفان تحریم بیشتر از ترک میز مذاکره توسط ایران هراسناک هستند؛ ولی اشتباه می کنند، چون ایرانی ها با تحریم های بیشتر، صندلی مذاکره را رها نخواهند کرد

وی می نویسد: «ایران باید بداند، در شرایطی که در مسیر مذاکرات بخوبی از عهده تعهدات داده شده برنیاید، با جریمه های بیشتر و جدی تر روبرو خواهد شد. در اینصورت، از کشورها خواسته می شود که میزان نفت خریداری شده از ایران را کاهش دهند و تحریم های جدید؛ علیه بخش های معادن، مهندسی و ساختمان سازی ایران اعمال شود. «محمدجواد ظریف» در گفتگو با «تایم» تأکیده کرده بود که تصویب تحریم های بیشتر، به معنای «مرگ مذاکرات» است؛ امّا به نظر من، خلاف این مسئله مصداق دارد(خلاف این مسئله اتفاق افتاد)». [12]

پاس گل سنا به کاخ سفید برای فشار بیشتر به دیپلماسی ایرانی

رابرت (باب) منندز، رئیس کمیته روابط خارجی سنا و طراح اصلی تحریم های جدید در کنار اوباما


جمله: «خلاف این مسئله مصداق دارد»، به چه معناست؟ به این معناست که مذاکره کنندگان ایران از زمانیکه توافقنامه ژنو را امضاء کردند تا برهه ای که به یک تفسیر مشترک از متن ابهام آلود ژنو رسیدند، حدّاقل 5 مرتبه با تحریم جدید یا اقدام برای تحریم جدید مواجه شدند؛ امّا در مقام عمل، هیچ واکنش معناداری صورت نگرفت. اگر واکنش مناسبی بود، الآن شاهد تهدید به تحریم های بیشتر، آن هم توسط سنای آمریکا با اکثریت دموکرات ها؛ نبودند.


پی نوشت ها:

1- «آمریکا تحریم جدیدی علیه ایران وضع کرد»- «پایگاه خبری- تحلیلی تابناک» به نقل از «خبرگزاری رویترز»- 17/10/1392

2- «تلاش سنای آمریکا برای تحریم های جدید علیه ایران»- «Press Tv»- 30/9/1392

3- «افزایش غیرمنتظره حامیان تحریم های جدید ایران در سنای آمریکا»- «پایگاه خبری- تحلیلی تابناک» به نقل از «خبرگزاری رویترز»- 19/10/1392

4- «تحریم های جدید در سنای آمریکا نمایشی یا واقعی؟»- «روزنامه کیهان» به نقل از «CNN News»- 21/10/1392

5- «عراقچی: تمامی اختلافات درباره اجرای توافقنامه به پایان رسید/ وزارت خارجه آمریکا: گزارشات درباره اینکه همه چیز نهایی شده، درست نیست!»- «پایگاه خبری- تحلیلی رجاء» به نقل از «خبرگزاری رویترز»- 21/10/1392

6- «مقام های آمریکایی: در متن تفسیری جدید، بدنبال رفع دغدغه های کنگره بودیم»- «پایگاه برآورد راهبردی ایران هسته ای» به نقل از «روزنامه وال استریت ژورنال»- 23/10/1392

7- عراقچی در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه 2 سیما: ‌«تفسیر طرف مقابل بسیار مضیغ بود ... طرف مقابل تفسیرهایی را ارائه می‌کرد که مذاکرات کارشناسی را با وقفه همراه کرد. در این میان ورود یک سانتریفیوژ جدید در نطنز که حق ما بود، مسئله را دشوارتر کرد. مشاجرات تندی در این زمینه در مذاکرات اخیر کارشناسی ایجاد شد، ما هیچ تفسیری که حق «تحقیق و توسعه» کشورمان را محدود کند، ‌قائل نیستیم ... «راکتور آب سنگین اراک»، هنوز در مرحله ساخت قرار دارد و به بهره برداری نرسیده است. براساس توافق ژنو دیگر چیز جدید در طول دوره گام اول در «اراک» نصب نخواهد شد، تا نگرانی های «اراک» رفع شود»- «خبرگزاری فارس»- 22/10/1392

8- توماس پیکرینگ: متولد 5 نوامبر 1931. وی به مدت چهار دهه در دستگاه دیپلماسی ایالات متحده فعالیت داشته است. وی سفیر آمریکا در روسیه، رژیم صهیونیستی، هندوستان، اردن، سازمان ملل، السالوادور و نیجریه بود. در فاصله سال های 1997 تا 2000 م. معاونت وزارت خارجه در امور بین الملل را در اختیار داشت و مسئولیت «Career Ambassador» که از عالی رتبه ترین مقامات دستگاه سیاست خراجی به حساب می آید؛ را بر عهده گرفته است

9- «سنا باید با هوشمندی، تصویب طرح را در تعلیق نگاه دارد»- «توماس پیکرینگ»، «جیم والش»- «پایگاه خبری- تحلیلی دیپلماسی ایرانی» (وابسته به صادق خرازی) به نقل از «روزنامه دنورپست»- 22/10/1392

10- بیانیه اوباما درباره توافق کارشناسان ایران و 5 1 در ژنو روی یک تفسیر مشترک از توافقنامه ژنو: «تحمیل تحریم‌های جدید این خطر را بدنبال دارد که تلاش‌های ما برای حل مسالمت‌آمیز این مساله را بی‌اثر خواهد کرد و من هر طرحی برای تشدید تحریم‌ها در طول مذاکرات را وتو خواهم کرد»- «پایگاه خبری- تحلیلی مشرق»- 21/10/1392

11- «Press Tv»- 23/10/1392

12- «تشدید تحریم ها، ضامن جدیت ایران در مذاکرات است»- «رابرت منندز» (رئیس کمیته روابط خارجی سنا)- «واشینگتن پست»- 21/10/1392/ ترجمه از «پایگاه خبری- تحلیلی دیپلماسی ایرانی»

  • ۰ نظر
  • ۰۱ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۵۸
  • ۶۹۶ نمایش
  • ابناء الزهرا (سلام الله علیها)